سیره پیامبر خاتم در ساده‌زیستی چه بوده است؟ (پرسش)

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
سیره پیامبر خاتم در ساده‌زیستی چه بوده است؟
موضوع اصلیبانک جامع پرسش و پاسخ سیره خانوادگی معصومان
مدخل اصلیساده‌زیستی در معارف و سیره نبوی
تعداد پاسخ۱ پاسخ

سیره پیامبر خاتم در ساده‌زیستی چه بوده است؟ یکی از پرسش‌های مرتبط به بحث سیره خانوادگی معصومان است که می‌توان با عبارت‌های متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤال‌های مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی سیره خانوادگی معصومان مراجعه شود.

پاسخ نخست

سید حسین اسحاقی

آقای دکتر سید حسین اسحاقی در کتاب «کانون محبت» در این‌باره گفته‌ است:

«دیلمی درباره ساده‌زیستی رسول الله (ص) می‌نویسد: «پیامبر اکرم (ص) در زندگی کم‌خرج و کم‌هزینه بود»[۱]. ایشان روی زمین می‌نشست و زیراندازش، قطعه حصیری بود و بالشی از چرم که درونش را از لیف خرما انباشته بودند، زیر سر می‌نهاد. قوت غالبش، نان جوین و خرما بود و هرگز سه روز پیاپی از نان گندم سیر نخورد. روزه‌اش را با چند دانه خرما و اگر در دسترس نداشت، با نوشیدن آبی افطار می‌کرد[۲]. حضرت علی (ع) که با پیامبر بیشترین انس و هم نشینی را داشت، درباره ایشان می‌گوید: این سیره مسلّم رسول خداست - درود خدا بر او و خاندانش - که نشسته بر خاک غذا می‌خورد. نشست و برخاستی برده‌وار داشت. خود به دست خویش، پینه بر کفش می‌زد و جامه‌اش را وصله می‌کرد. بر الاغ برهنه می‌نشست و دیگری را نیز بر پشت می‌نشاند. روزی پرده‌ای رنگین و پرنقش و نگار بر در خانه آویخته دید. به همسری از همسرانش فرمود: آن را از برابر دیدگانم دور بدار. هرگاه نگاهم بدان می‌افتد، به یاد دنیا و زرق و برقش می‌افتم. بدین‌سان روی دل از دنیا برتافت و یاد آن را از صفحه جانش زدود. همواره دوست می‌داشت که جاذبه‌های دنیا از نگاهش پنهان بماند تا مبادا از آن پیرایه‌ای برگیرد یا جاودانه‌اش انگارد و به جایگاه و مقام خاصی از آن دل ببندد و بدین‌سان دنیا را از صفحه جان و از خانه قلب بیرون راند و بر هر چه دنیایی بود، چشم فرو پوشید. آری! چنین است که هر کس به راستی چیزی را منفور شمارد، نگاه و یاد آن را نیز ناخوش دارد[۳].

امام محمدباقر (ع) درباره این ویژگی پیامبر به محمد بن مسلم فرمود: ای محمد! شاید پیش خود فکر می‌کنی که پیامبر در سراسر زمان پیامبری خود سه روز پشت سر هم از نان گندم سیر نشد. نه به خدا که چنین نیست. از زمان بعثت تا زمان رحلت سه روز پیاپی از نان گندم سیر نخورد. البته من نمی‌گویم که به آن دسترسی نداشت حتی حضرت زمانی یکصد شتر به عنوان جایزه به یک نفر بخشید. اگر می‌خواست بخورد، می‌خورد[۴].

پیامبر اکرم (ص) در حجره کوچکی زندگی می‌کرد که مساحتش اندکی افزون از دو متر و مواد ساختمانی آن مقداری گِل و چند شاخه خشکیده نخل بود که با طناب‌های مویین به هم پیوسته بود. سقفش چندان کوتاه بود که یکی از یارانش می‌گوید: «من در زمان نوجوانی آن حجره را دیده بودم و در حال ایستادن، دست بر سقف آن می‌سودم. فرش آن گاهی گلیمی مویین و خشن و زمانی بوریایی بود که درشتی آن در پهلوها نقش می‌بست»[۵].

امام خمینی در بیان این اصل از زندگی پیامبر اکرم (ص) می‌فرماید: شاید بسیاری گمان کنند که رفاه مادی و اموال زیاد داشتن برای انسان سعادت می‌آورد. انسان گمان می‌کند سعادتش به این است که چند باغ یا ده یا سرمایه‌ای در بانک‌ها داشته باشد، ولکن وقتی ما ملاحظه می‌کنیم و سعادت‌ها را سنجش می‌نماییم، می‌بینیم سعادتمند کسانی بودند که در کوخ‌ها زندگی کردند. یک کوخ پنج نفری در صدر اسلام داشتیم و آن کوخ فاطمه زهرا (س) است و برکات آن جهان را پر کرده است. خود رسول اکرم (ص) از همین حجره کوچک، نورش به ملک و ملکوت افتاده است و سعه تربیت وی در تمام جهان توسعه پیدا کرده است[۶].

حضرت علی (ع) در کلام دیگری، پیامبر اعظم (ص) را حتی در میان پیامبران نیز زاهدترین دانسته و فرموده است: «كَانَ رَسُولُ اللَّهِ أَزْهَدَ النَّاسِ أَوْ أَزْهَدَ الْأَنْبِياءِ»[۷]. به راستی که رسول الله (ص) نسبت به دنیا و زرق و برق آن بی‌رغبت بود، هر چند همه امکانات دنیا در اختیار قرار داشت. برادر و آینه تمام‌نمای او علی (ع) در جایی دیگر می‌فرماید: «قَضَمَ الدُّنْيَا قَضْماً وَ لَمْ يُعِرْهَا طَرْفاً أَهْضَمُ أَهْلِ الدُّنْيَا كَشْحاً وَ أَخْمَصُهُمْ مِنَ الدُّنْيَا بَطْناً عُرِضَتْ عَلَيْهِ الدُّنْيَا فَأَبَى أَنْ يَقْبَلَهَا»[۸]»[۹]

منبع‌شناسی جامع سیره خانوادگی معصومان

پانویس

  1. دیلمی، ارشاد القلوب، ص۱۱۵.
  2. بحارالانوار، ج۱۶، ص۲۴۴.
  3. نهج البلاغه، خطبه ۱۵۹؛ مستدرک الوسائل، ج۱۲، ص۵۵.
  4. اصول کافی، ج۸، ص۱۳.
  5. مطلبی، سیره نبوی، ص۱۶۷ و ۱۶۸.
  6. صحیفه نور، ج۱۷، ص۲۱۷.
  7. «حضرت رسول، زاهدترین مردم یا بی‌آلایش‌ترین پیامبران الهی بود» اسد الغابه، ج۱، ص۲۸.
  8. «از دنیا چندان نخورد که دهان را پر کند و بدان ننگریست چندان که گوشه چشم بدان افکند. تهی‌گاه او از همه مردم دنیا لاغرتر بود و شکم او از همه خالی‌تر. دنیا را به او نشان دادند، ولی آن را نپذیرفت». نهج البلاغه، خطبه ۱۶۰.
  9. اسحاقی، سید حسین، کانون محبت ص ۶۲.