ضماد بن ثعلبه ازدی در تاریخ اسلامی

مقدمه

او از طایفه ازد و مردی طبیب بود که با طلسم و جادو هم سر و کار داشت. وی در دوران جاهلیت با پیامبر (ص) دوست بود و هر گاه از مکه می‌گذشت، با آن حضرت هم‌نشین می‌شد[۱].[۲]

اسلام آوردن ضماد

در یکی از سفرها وقتی ضماد به مکه وارد شد، شنید که مردم مکه می‌گویند: محمد امین دیوانه شده است. ضماد با توجه به سابقه قبلی علاقه‌مند شد پیامبر (ص) را ببیند تا اگر این سخن، درست باشد، ایشان را معالجه کند.

وقتی که او پیامبر (ص) را ملاقات کرد، به ایشان گفت: "من افراد زیادی را که مانند تو مبتلا بوده‌اند، معالجه کرده‌ام و خداوند شفا را به دست من قرار داده است. اگر بخواهی شما را نیز معالجه می‌کنم".

پیامبر (ص) با شنیدن سخنان او فرمود: حمد مخصوص خداست و از او کمک می‌جوییم؛ هر که را خدا هدایت کند، گمراه نمی‌شود، و هر که را او گمراه کند، هرگز هدایت نشود؛ گواهی می‌دهم که خدایی جز خدای یکتا و بدون شریک نیست و محمد (ص) بنده خدا و فرستاده اوست[۳].

ضماد با شنیدن این کلمات در اندیشه عمیقی فرو رفت و از پیامبر (ص) تقاضا کرد تا این جملات را تکرار کنید. پیامبر (ص) سخنان خویش را تکرار کرد. ضماد برای سومین بار نیز تقاضای تکرار این جملات را کرد، و پس از آنکه سه بار آنها را شنید، گفت: "به خدا قسم، سخنان کاهنان را شنیده‌ام، گفتار ساحران را گوش کرده‌ام و اشعار شعرا را دیده‌ام، ولی تا کنون سخنی چنین نمکین و زیبا و منطقی از کسی نشنیده بودم، به خدا قسم، تو به قعر دریای حقیقت و معرفت رسیده‌ای. دست بده تا با تو بیعت کنم". سپس اسلام آورد و تقاضا کرد که پیامبر (ص) بیعت بستگانش را نیز از او بپذیرد، پیامبر (ص) هم قول داد[۴].[۵]

ضماد و احترام مسلمانان به او

ضماد در میان مسلمانان محترم بود. چنان که وقتی رسول خدا (ص) لشکری را به جایی فرستاد، آنها در راه به قبیله ضماد برخوردند. فرمانده لشکر گفت: "همه را به خدا قسم می‌دهم، هر کس از این جمعیت چیزی گرفته، به آنها برگرداند". مردی گفت: "من آفتابه‌ای از اموال اینها گرفته‌ام". فرمانده به او گفت: "آن را به صاحبش برگردان که اینان قوم ضمادند"[۶].[۷]

منابع

پانویس

  1. اسد الغابه، این اثیر، ج۲، ص۴۳۸؛ الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۳۹۵.
  2. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله «ضماد بن ثعلبه»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۵۰۹.
  3. «الْحَمْدُ لِلَّهِ نَحْمَدُهُ وَ نَسْتَعِينُهُ وَ نَسْتَغْفِرُهُ وَ نَسْتَهْدِيهِ وَ نَعُوذُ بِاللَّهِ مِنْ شُرُورِ أَنْفُسِنَا وَ مِنْ سَيِّئَاتِ أَعْمَالِنَا مَنْ يَهْدِی اللَّهُ فَلَا مُضِلَّ لَهُ وَ مَنْ يُضْلِلْ فَلَا هَادِيَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِيكَ لَهُ وَ أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ»
  4. دلائل الامامة، طبری، ص۹؛ اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۴۳۸؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۱، ص۱۹۷.
  5. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله «ضماد بن ثعلبه»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۵۰۹-۵۱۰.
  6. اسد الغابه، ابن اثیر، ج۲، ص۴۳۸؛ تاریخ الاسلام، ذهبی، ج۱، ص۱۹۷؛ کنز العمال، متقی هندی، ج۱۳، ص۴۴۳؛ الاصابه، ابن حجر، ج۳، ص۳۹۴.
  7. اسماعیلی، ابوالحسن، مقاله «ضماد بن ثعلبه»، دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم، ج۵، ص:۵۱۰.