عصر ظهور امام مهدی از حیث رشد تربیتی چگونه است؟ (پرسش)
عصر ظهور امام مهدی از حیث رشد تربیتی چگونه است؟ | |
---|---|
موضوع اصلی | بانک جامع پرسش و پاسخ مهدویت |
مدخل اصلی | مهدویت |
تعداد پاسخ | ۱ پاسخ |
عصر ظهور امام مهدی (ع) از حیث رشد تربیتی چگونه است؟ یکی از پرسشهای مرتبط به بحث مهدویت است که میتوان با عبارتهای متفاوتی مطرح کرد. برای بررسی جامع این سؤال و دیگر سؤالهای مرتبط، یا هر مطلب وابسته دیگری، به مدخل اصلی مهدویت مراجعه شود.
پاسخ نخست
آقای ابوالفضل هدایتی فخرداود در کتاب «مهدویت در منظر امام خمینی»؛ در اینباره گفته است:
«رهبر کبیر انقلاب اسلامی با طرح "چه باید کرد؟" در ارتباط با تربیت معنوی انسانها، بدین نکته میپردازد که معنویت، نیاز و ضرورت اساسی جامعه و حیات بشری است، بیگمان در ادوار گوناگون تاریخ بشر، عرصه فراخی برای معنویت و ارزشهای انسانی پدیدار نگشته و هرگاه بعثت و قیامی در صراط رشد و تعالی امتها صورت گرفته است، با موانع بسیار روبهرو شده است. هرچند که انبیا، به ویژه خاتم پیامبران از معنویت والایی برخوردار بودند و دست پروردگانی بزرگ همچون ابوذر و سلمان داشتند، با این همه آثار فراگیری پدیدار نگشت؛ زیرا زمانها و مکانهای پیش از ظهور مهدی موعود، قابلیت درک و قبول ابعاد معنویت الهی انبیا را نداشتند. حضرت امام، حتی در مورد دوران بعثت فروزان رسول اکرم (ص) چنین تلقیای دارد و آن حضرت را به رغم جلوهگری حالات و اقدامهای معنویاش در جهان آن روز و پس از آن، دستنیافته به تمام اهداف روحانیاش میداند.
تعبیر "آنچه او میخواست" بر کمال معنویت بشر دلالت دارد؛ امر و جریانی که مستلزم تکامل عقلانی و اجتماعی انسانها است و نمیتوان پیش از هنگام ظهور موعود، انتظار دستیابی به آن را داشت. وگرنه تردیدی در کامیاب بودن حضرت رسول (ص) در عرصه معنویتگرایی امت او- در مکه و مدینه- و همچنین پس از رحلت آن حضرت، روا نیست؛ زیرا چهرههایی در میان دستپروردگان محمد (ص) دیده میشود که هرکدام حکیم حکمتآموز و عارف حقبین و عابد خردپرور و مجاهد خدایی بودهاند.
مقصود رهبر فقید انقلاب اسلامی از مقوله معنویت و توسعه آن در جهان بشری، همان بسترسازی تربیت عالی انسان است که بیگمان به زمان دراز و کوشش فکری و فرهنگی و عرفانی بسیار نیاز دارد.
بههرحال در عصر غیبت، ناگزیر از اندیشه و برنامهریزی و تلاش در جهت معنویتگرایی مردم هستیم؛ زیرا از دیدگاه امام خمینی، معنویت در رأس امور انقلاب و نظام و کشور است و بدون یک حرکت فراگیر و مؤمنانه نمیتوان جلوههای تربیت دینی را عینیت بخشید.
تأکید امام راحل بر گرایش دستاندرکاران جمهوری اسلامی به سمت گرسنگان کوخنشین و پرداختن به تعلیم و تربیت آنان، در حقیقت از یک سو یادآور مرام انقلابی و انساندوستانه مهدی موعود است و از دیگرسو، آمادگی باطنی و ذهنی آنان برای عصر ظهور را نشان میدهد.
از آنچه گذشت برمیآید که معنویتگرایی گسترده و ژرف و بسترساز تربیت بایسته بشری، در نظام دینی- سیاسی امام زمان (ع) ممکن است، اما راه دستیابی به آن مقصد عالی، از حرکت معنوی همگانی امروز جهان اسلام شروع میشود.
در اینجا، این سؤال مطرح میشود: "تربیت عالیه [بشر]- که در دوران ظهور و حاکمیت حضرت حجت (ع) تحقق خواهد یافت- در دیدگاه امام خمینی، دارای چه ویژگیهایی است؟ به سخن دیگر، تربیت انسان در عصر ظهور مهدی، با تربیتهای دینی یا اخلاقی و عرفانی موجود، چه تفاوتهایی دارد؟
تحقیق در دیدگاه تربیتشناسانه حضرت امام، این اصل کلی را یادآور میشود که ایشان، تربیت در مکتب الهی انبیا را برترین نوع تربیت انسان میشمارد. اما درعینحال میتوان وجوه مشترکی میان تربیتهای اخلاقی و عرفانی با تربیت الهی پیامبران به دست داد. از اینرو، گاه حضرت امام به نقل اقوال مربیان اخلاق و عرفان میپردازد و گاه به رد و نقد اقوال آنان.
نگاه ژرفکاوانه در مکتب معنوی امام خمینی، ما را با این نکته آشنا میسازد که فطرت الهی انسان، زمینه تربیت وی بوده و بدون درک مفهوم آنکه همانا فلسفه خلقت او است، نمیتوان به مفهوم تربیت، و نیز بایدها و نبایدهای تربیت انسانی پی برد. همانگونه که قرآن کریم اشارت دارد، فطرت یک حقیقت انسان شمول و به تعبیری همان آفرینش و سرشت مشترک انسانها است که گرایش به توحید و دین حق و خوبیها و زیباییها را مینمایاند:﴿فِطْرَةَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا﴾[۱]، اما در برابر آن، نفس اماره و گرایشهای طبیعی و مادی و دنیوی و خودخواهانه وجود دارد که انسانها را در تمیز خیر و شر به خطا میافکند و آنان را از همراهی با گرایشهای فطری بازمیدارد.
فلسفه بعثت و نبوت و امامت، احیای فطرت الهی انسانها و به عبارت دیگر، برانگیختن انسانها در طریق خیر و آزادگی و خردورزی و مهر ورزیدن است.
امام خمینی ضمن قبول و بیان مصداقهایی همچون توحید به عنوان زیربنای فطرت بشری، بر این باور است که کمالگرایی یا عشق به کمال، فطرت الهی بشر است. نمیتوان کسی یا دستهای از هر کیش و نژادی را سراغ گرفت که حرکت ناسازگار با آن داشته باشد، و یا مکتب و نظام و روش اخلاقی و تربیتیای پیدا کرد که بتواند بشر را از فطرت کمالطلبی یا عشق به کمال خارج سازد.
یکی از فطرتهایی که جمیع سلسله بنی الانسان مخمر بر آن هستند و یک نفر در تمام عایله بشر پیدا نشود که برخلاف آن باشد، و هیچ یک از عادات و اخلاق و مذاهب و مسالک و غیر آن، آن را تغییر ندهد و در آن خلل وارد نیاورد، فطرت عشق به کمال است؛ که اگر در تمام دورههای زندگانی بشر قدم زنی... این عشق و محبت را در خمیره او مییابی و قلب او را متوجه کمال میبینی... اگرچه در تشخیص کمال و آنکه کمال در چیست و محبوب و معشوق در کجاست، مردم کمال اختلاف را دارند[۲].
همانطور که در تعلیم امام راحل آمده است، عشق به کمال، مبنای فطرت و سرشت نخستین آدمی است، اما افراد به هنگام شناخت یا تشخیص کمال و مصداق انسانسازانه آن دچار اشتباه و اختلاف میشوند. یعنی هر فرد و گروه از مردم، مفهومی از کمال دریافتهاند و چیزی یا کسی را معشوق خود شناختهاند و در راه تصوری که از کمال و محبوب خویش دارند، کوشیدهاند. بدینسان ثروت، قدرت، علم، هنر و مصداقهای دیگر مجازی، به عنوان کمال مطلوب انسانها مطرح شدهاند.
تربیت در ارتباط با فطرت و آفرینش کمالگرایانه آدمی، عبارت است از دستیابی وی به نور فطرت؛ نوری که هدایتگر انسانها به سوی کمال و محبوب مطلق است. به سخن دیگر تربیت عالی انسان که انبیا و اولیا بدان پرداخته و تحقق آن را میطلبند، تربیتی است که مردمان را شیفته جمال و جلال خدا سازد که جمال مطلق و جلال مطلق از آن او است و دیگران هرچه از جمال یا جلال دارند، تنها مظاهری از آن همه را در دست دارند، سخن در اینباره بسیار است و اما مجال تنگ.
پس این نور فطرت ما را هدایت کرد به اینکه تمام قلوب سلسله بشر، از قارهنشینان اقصی بلاد افریقا تا اهل ممالک متمدنه عالم، و از طبیعیین و مادیین گرفته تا اهل ملل و نحل، بالفطره شطر قلوبشان متوجه به کمالی است که نقصی ندارد... تمام موجودات و عایله بشری با زبان فصیح یکدل و یکجهت گویند ما عاشق کمال مطلق هستیم، ما حب به جمال و جلال مطلق داریم، ما طالب قدرت مطلقه و علم مطلق هستیم[۳].
بنابراین تربیت انسان در دوران حکومت حضرت حجت (ع) گونهای از تربیت خواهد بود که جمالگرایی و جلالگرایی دارد و استعدادهای نهفته نسلهای سرگردان و زیاندیده از گرایشهای تکبعدی را شکوفا میسازد.
در نظام اسلام- که براساس وحی پیریزی شده است- به وحدت جهت در تربیت و سیاست، توجه کامل شده است. اسلام شامل همه ابعاد لازم برای اداره بشریت هست، هم ابعاد تربیتی [برای افراد]، هم ابعاد سیاسی [برای اجتماع]. در اسلام، همه جریانها و دیدها و تربیتها، از یک جا سرچشمه میگیرد و همه باهم هماهنگ است. فلسفه الهی، فلسفه تربیتی، فلسفه اخلاقی، فلسفه سیاسی، فلسفه اجتماعی، فلسفه علمی، فلسفه نظامی، فلسفه اقتصادی، و فلسفه هنری، همه و همه از یک جهانبینی و از یک مایه اعتقادی برخاسته است که همان جهانبینی اسلامی و اعتقاد توحیدی است.
بنابراین، همه یک خط و یک زمینه دارد و به سوی یک هدف حرکت میکند. اصول همه فلسفههای یاد شده یکی است [اعتقاد به توحید]. معلم همه آنها یکی است [پیامبر]، متن تعلیمنامه همه یکی است [قرآن]. راهنمای تعلیمنامه و مجری و ناظر بر اجرا نیز یکی است [امام] و هدف از همه شناختها و تلاشها، در همه ابعاد یکی است [ایجاد حرکت صحیح، برای تحصیل کمال والا و سعادت اعلی][۴].
حضرت علی (ع) در تصویری که از همراهان مهدی یا زمینهسازان حکومت عدل جهانی آن حضرت به دست میدهد، شاخصهای تربیت اسلامی- مهدوی را که با نشانههای اصحاب پیامبر اسلام در غزوات شکوهمند همسویی دارد، مینمایاند: ۱) تیزنگری در رویدادها؛ ۲) کامیابی در شناخت و فهم معارف قرآنی؛ ۳) حکمتنوشی در روز و شب؛ ۴) صبر جمیل و بیمنت؛ ۵) بزرگ نشمردن جهاد خویش؛ ۶) حماسهآفرینی در آوردگاههای حق و باطل؛ ۷) درهمآمیزی روشنبینی و پیکار؛ ۸) پذیرفتن طاعت و تقرب به پروردگار؛ ۹) فرمان بردن از حجت حق (ع).
آیا نمیتوان از این همه، اصول تربیتی نظام و جامعه مهدوی را به دست آورد؟ بیگمان آنچه در سیمای پیروان مهدی به چشم میخورد، نمودار نویدهای پیامبران و آرزوهای مردمان در درازنای زمان است که در قالب مدینههای آرمانی، از سوی فیلسوفان ارائه شده است، اما در زمان و مکانی چنانکه باید، استقرار نیافته است»[۵].
پاسخها و دیدگاههای متفرقه
۱. آقای رضوانی؛ |
---|
آقای علی اصغر رضوانی، در کتاب «موعودشناسی و پاسخ به شبهات» در اینباره گفته است:
«تکامل تربیت و بلوغ روحی انسان از جمله برنامههای مهمّ قیام امام مهدی (ع) است. حضرت برنامه خود را از این نقطه زیربنایی آغاز میکند تا برنامههای دیگر او به شایستگی انجام یابد، و زمینهها و شرایط و عوامل اصلی صلاح، شایستگی، بسامانی، رفاه، عدالت، دادگری، قانون شناسی، تعهدپذیری، مهر ورزی، محبّت، ایثار و فداکاری در سطح جامعهها پدیدار گردد. امام علی (ع) فرمود: ...وَلَوْ قَدْ قامَ قائِمُنا... لَذَهَبْتِ الشَّحْناءُ، مِنْ قُلُوبِ الْعِبادِ...[۶]. امام باقر (ع) فرمود: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ يَدَهُ عَلَى رُءُوسِ اَلْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ أَكْمَلَ بِهَا أَخْلاَقَهُمْ[۷]»[۸]. |
منبعشناسی جامع مهدویت
پانویس
- ↑ سوره روم: آیه ۳۰.
- ↑ شرح چهل حدیث، ص ۱۸۲.
- ↑ شرح چهل حدیث، ص ۱۸۳- ۱۸۴.
- ↑ خورشید مغرب، ص ۲۲۱.
- ↑ هدایتی فخرداود، ابوالفضل، مهدویت در منظر امام خمینی، ص۱۹۴-۲۰۱.
- ↑ «چون قائم ما قیام کند، کینهها از دلها بیرون رود»؛ منتخب الاثر، ص ۴۷۴
- ↑ «هنگامی که قائم ما رستاخیز کند دستش را بر سر مردم میگذارد... و اخلاق آنان را تکامل بخشد» بحارالأنوار، ج ۵۲، ص ۳۳۶
- ↑ رضوانی، علی اصغر، موعودشناسی و پاسخ به شبهات، ص ۶۲۴.