فرمایشهای امام مهدی
مقدمه
اگرچه پنهانزیستی حضرت مهدی (ع) باعث شده است، در مقایسه با بقیه پیشوایان معصوم (ع) سخنان کمتری از آن حضرت به دست ما برسد؛ اما آنچه در دست است میراث گرانبهایی است که میباید هرچه بهتر، از آن، پاسداری و به مضامین آن توجه کرد. البته شکی نیست سخنان حضرت مهدی (ع) همانند تمام سخنان دیگر امامان (ع) میباید، هم از جهت سند و هم از جهت دلالت مورد بررسی و دقت قرار گیرد. روشن است در پارهای موارد، بلندای مضمون این سخنان، ما را از بررسی سند، بینیاز میکند؛ اما باید توجه داشت، این کار فقط از دست کارشناسان مربوط برمیآید. البته در برخی موارد نیز سخنانی به آن حضرت نسبت داده میشود که غیر قابل پذیرش است. آنچه در اینجا دنبال میشود، نگاهی است کوتاه به بخشهایی از سخنان و نوشتههای ارزشمند آخرین پیشوای معصوم (ع). با توجه به تمام محدودیتهایی که حضرت مهدی (ع) در دوران پدر بزرگوار خود و نیز دوران غیبت صغرا داشت، نباید انتظار داشت مطالب فراوانی از آن حضرت به دست ما رسیده باشد؛ اما با وجود این همه تنگناها، از آن حضرت، آثار پربرکتی به یادگار مانده که بسیار مهم و کارگشا است.
- در یک نگاه کلی، میتوان فرمایشهای حضرت مهدی (ع) را به سه مجموعه تقسیم کرد:
- مجموعه نخست: از ولادت تا آغاز امامت: این دوران، با ولادت آن حضرت آغاز و با شهادت امام عسکری (ع) پایان مییابد. در این مدت، سخنانی چند از آن بزرگوار نقل شده که به بیان برخی از آنهامیپردازیم. نخستین سخنی که در این دوران در دست است، فرمایش آن حضرت لحظاتی پس از ولادت است که کرامتی از آن حضرت یاد شده است. حکیمه دختر گرامی امام جواد (ع) در بخشی از حکایت شب ولادت حضرت حجت (ع) آورده است:... ابو محمد با صدای بلند فرمود: "ای عمه! فرزندم را نزد من آور". او را نزد وی بردم. او دو کف دستش را گشود و فرزند را میان آن قرار داد و دو پای او را به سینه خود نهاد. پس زبانش را در دهان او گذاشت و دستش را بر چشمان و گوش و مفاصل وی کشید. سپس فرمود: "ای فرزندم! سخن گوی". نوزاد لب به سخن گشوده، گفت: "أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیكَ لَهُ وََأَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رسول الله"؛ سپس بر امیر المؤمنین و امامان (ع) درود فرستاد تا آن که بر پدرش رسید و سکوت کرد[۱]. شیخ طوسی و شیخ صدوق با ذکر سند مینویسند: نسیم و ماریه گویند: چون صاحب الزمان به دنیا آمد، دو زانو بر زمین نهاد و دو انگشت اشاره را به سوی آسمان بلند کرد. آنگاه عطسه کرد و فرمود: الحمد لله رب العالمین و صلی الله علی محمد و آله زعمت الظلمة أن حجة الله داحضة و لو أذن لنا فی الکلام لزال الشک[۲]؛ سپاس پروردگار جهانیان را و خداوند بر محمد و آل او درود فرستد. ستمکاران پنداشتهاند حجت خدا از میان رفته است. اگر برای ما اجازه در سخن گفتن بود، تردیدها از میان میرفت. از جمله فرمایشهای آن حضرت در این دوران، مطلب موجود در حکایت "احمد بن اسحاق" است. آن حضرت به زبان عربی فصیح به وی فرمود: انا بقیة الله فی ارضه و المنتقم من اعدائه؛ من باقیمانده خداوند بر زمین او و انتقامگیرنده از دشمنان او هستم. ای احمد بن اسحاق! پس از دیدن، جستوجوی نشانه مکن"[۳][۴].
مجموعه دوم: سخنان دوران غیبت
مجموعه سوم: سخنان دوران ظهور
منابع
پانویس
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۲، ح ۱؛ همچنین ر. ک: شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۳۸؛ اربلی، کشف الغمة فی معرفة الائمة (ع)، ج ۲، ص ۴۴۹.
- ↑ شیخ طوسی، کتاب الغیبة، ص ۲۴۴، ح ۲۱۱؛ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، باب ۴۲، ح ۵؛ همچنین ر. ک: راوندی، الخرائج و الجرائح، ج ۱۰، ص ۴۵۷، ح ۲.
- ↑ شیخ صدوق، کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۸۰.
- ↑ سلیمیان، خدامراد، درسنامه مهدویت ج۲، ۹۳، ۹۴.