قبایل بصره

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

در بصره پنج اتحاد قبیله‌ای تشکیل شد که به آنها اخماس گفته می‌شد:

  1. بنی‌تمیم در اتحاد با ضبه و رباب؛
  2. بنی بکر بن وائل، اصلی‌ترین شاخه ربیعه؛
  3. بنی‌عبدالقیس، دیگر شعبه ربیعه؛
  4. بنی ازد، تنها قبیله مستقل یمنی؛
  5. اهل‌العالیه[۱] که اتحادیه‌ای متنوع بود؛ این اتحادیه، شکلی توسعه‌یافته از اتحادیه پیشین احلاف بود که دو قبیله اسد و غطفان را متحد می‌کرد[۲].

اما به‌طورکلی می‌توان بیان کرد بصره، هم در ترکیب قبایل عربی و هم در ترکیب عرب‌ها با اقوام بومی که از پیش در عراق ساکن بوده‌اند نسبت به کوفه، ترکیب یک‌نواخت‌تری داشت.

همه قبایل تشکیل‌دهنده یک اتحادیه(اخماس) از اهمیت یکسان و برابری برخوردار نبودند. در هر خمس، یک قبیله به عنوان قبیله محوری و اصلی ایفای نقش می‌کرد و قبایل دیگر در اطراف آن بودند و نقش اقماری داشتند. پس به نظر می‌رسد که باید قبایل را نیز به سه گروه قبایل رهبر و قبایل پیرو و قبایل ناسازگار تقسیم کرد؛ قبایل رهبر، قبایلی بودند که نقش محوری داشتند و از امتیازی حداکثری برخوردار بودند. قبایل پیرو، قبایلی بودند که روش و مسلک خود را بر اساس سازگاری با قبایل دیگر قرار داده بودند و قبایل ناسازگار، قبایلی بودند که وضعیت موجود در اتحادیه را قبول نداشتند. این ناسازگاری گاهی در سطح روابط بین قبایل متحد خود را نشان می‌داد و گاهی در سطح روابط درون قبیله‌ای، آشکار می‌شد؛ به‌گونه‌ای که مثلاً شعبه‌ای از یک قبیله از حیث برتری‌های قبیله‌ای به‌طور سنتی در موضع ضعف قرار داشت و همیشه پیرو بودن و در حاشیه قرار داشتن برای آنها آزاردهنده شده بود؛ مانند، عنزه که به عنوان شعبه‌ای از قبیله بزرگ ربیعه شناخته می‌شد[۳]. اما آنچه که حائز اهمیت است، ناتوانایی برای جدا شدن شعبه یا قبیله حاشیه‌ای از یک قبیله محوری و وارد شدن آنها در اتحادیه دیگر بود. این موضوع علاوه بر این که مشکل آنها را حل نمی‌کرد، بلکه آنان را از یک حاشیه به حاشیه‌ای دیگر منتقل میکرد و دشواری‌های فراوانی را برای آنها به وجود می‌آورد. و زمانی این مشکلات مضاعف می‌شد که قبیله یا شعبه‌ای از قبیله، در گذشته، خود یک قبیلهٔ محوری و اصلی به حساب می‌آمد؛ ولی اکنون یک قبیله پیرو شناخته می‌شد.

اما باید توجه داشت که ایجاد یک اتحادیه قبیله‌ای بدون قبیله محور نمی‌توانست اتحادیه‌ای روشن با دورنمایی خوب و محکم باشد؛ مانند، اهل عالیه در بصره که آن اتحاد قبایل صرفاً بر مبنای پیشینه‌های تاریخی بود و با توسعه روزافزون شهر بصره، این اتحاد روزبه‌روز سست‌تر و ازهم‌گسیخته‌تر می‌شد؛ تا جایی که بیشترین معترضان بصره از اهل عالیه و از شعبه‌های اسد و غطفان برخاسته بودند[۴].[۵]

منابع

پانویس

  1. کلمه عالیه به معنی بیرون شهر و اطراف شهر است و مردم قبایل و گروه‌های بیرون اردوگاه کوفه و بصره را به این نام می‌خوانده‌اند.
  2. نظام قبیله‌ای و خاستگاه خوارج نخستین، ص۹۷.
  3. نظام قبیله‌ای و خاستگاه خوارج نخستین، ص۹۷.
  4. نظام قبیله‌ای و خاستگاه خوارج نخستین، ص۹۷.
  5. حسینی، سید امیر، بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری، ص۷۵.