هجرت به حبشه در سیره معصوم

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

هجرت به حبشه پس از آن اتفاق افتاد که اذیت و آزار نسبت به پیامبر (ص) و نومسلمانان آغاز شد. در چنین شرایطی پیامبر اکرم (ص) به مسلمانان دستور هجرت به حبشه را داد. این هجرت در دو مرحله اتفاق افتاد: هجرت اول در ماه رجب سال پنجم بعثت به رهبری عثمان بن مظعون و هجرت دوم، بین سال‌های پنجم تا هفتم بعثت انجام شد و رهبر این گروه جعفر بن ابی‌طالب بود.

هجرت به حبشه (نخستین هجرت در اسلام)

پس از علنی شدن دعوت رسول خدا (ص)، اذیت و آزار نسبت به پیامبر (ص) و نومسلمانان آغاز شد. در ابتدا شخص رسول خدا (ص) مورد سخت‌ترین آزارها و توهین‌ها قرار می‌گرفت، اما با حمایت شجاعانه ابوطالب، عموی آن حضرت و سپس حمزه از ایشان، مشرکان جرأت نداشتند به‌صورت علنی و آشکار نسبت به شخص پیامبر (ص) جسارت کنند ولی در عوض، نومسلمانان را مورد سخت‌ترین آزار و اذیت‌ها قرار دادند. هر روز تعداد زیادی از اینان مورد شکنجه قرار می‌گرفتند. برخی همچون یاسر و سمیه (پدر و مادر عمار) زیر شکنجه به شهادت رسیدند. شکنجه‌شدگان تقاضای دفاع می‌کردند و پیامبر (ص) آنان را به صبر و بردباری دعوت می‌کرد. در این میان حتی تعدادی از اسلام برگشتند و بت‌پرستی را از سر گرفتند[۱]. در چنین شرایطی پیامبر اکرم (ص) به مسلمانان دستور هجرت داد و به آنان فرمود خوب است به حبشه مهاجرت کنید. در آنجا پادشاه بزرگی است که در حکومت او به کسی ستم نمی‌شود. به نوشته واقدی، کسانی که با اولین هجرت رفتند، به صورت مخفیانه و به‌تدریج از مکه خارج شدند[۲].

هجرت به حبشه در دو مرحله انجام شد. هجرت اول در ماه رجب سال پنجم بعثت به رهبری عثمان بن مظعون بود که با دوازده مرد و چهار زن آغاز شد و هجرت دوم، بین سال‌های پنجم تا هفتم بعثت انجام شد. رهبر این گروه جعفر بن ابی‌طالب بود. در این هجرت، هشتاد و سه مرد و هجده زن حضور داشتند. این هجرت بسیار مؤثر واقع شد زیرا عاملی برای صدور اسلام به خارج از جزیرة‌العرب شد. مرحوم طبرسی در اعلام الوری از حافظ حسکانی از ابن‌اسحاق و همچنین طبری از ابن‌اسحاق چنین نقل می‌کنند: رسول خدا (ص) برای رسیدگی به امور مهاجرین، "عمرو بن امیه ضمری" را به همراه نامه‌ای به سوی نجاشی فرستاد[۳]. قریش که از این واقعه دچار وحشت شده بودند، هدایایی تدارک دیدند و توسط دو تن از توانمندترین افراد خود آن هدایا را نزد نجاشی بردند و از او خواستند تا مهاجرین را به قریش تحویل دهد، اما در این وضعیت رشادت و زیرکی جعفر بن ابی‌طالب در تشریح دین اسلام برای نجاشی آنان را از رسیدن به مقاصد خویش ناکام گذارد[۴].

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر.ک: ابومحمد عبدالملک ابن هشام، سیرة النبی، ج۲، ص۲۸۴؛ احمد بن ابی‌یعقوب بن جعفر یعقوبی، ترجمه تاریخ یعقوبی، ج۲، ص۳۸۵؛ تقی الدین أحمد بن علی المقریزی، امتناع الاسماع، ص۲۰.
  2. ابوعبدالله محمد ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۰۴؛ ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، ج۲، ص۳۲۹.
  3. امین الاسلام بن علی فضل بن حسن طبرسی، اعلام الوری، ج۱، ص۱۱۸ و ۱۱۹؛ الحاکم نیشابوری، مستدرک، ج۲، ص۶۲۳؛ ابوجعفر محمد بن جریر طبری، تاریخ الرسل و الملوک (تاریخ طبری)، ج۲، ص۶۵۲.
  4. ملک‌زاده، محمد، سیره سیاسی معصومان در عصر حاکمیت جور، ص ۲۸۵.