همام بن شریح بن یزید

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
همام بن شریح بن یزید
تصویر قدیمی از مسجد کوفه
نام کاملهمام بن شریح بن یزید
جنسیتمرد
پدرشریح بن یزید
محل زندگیکوفه
از اصحابامام علی

مقدمه

همّام فرزند شریح بن یزید از بزرگان شیعه و از یاران مخلص امیرالمؤمنین (ع) در کوفه بود. وی از عبادت‌ کنندگان بزرگ و تارک دنیا بود و با شنیدن اوصاف متقین از زبان مولایش امیرالمؤمنین (ع) غش کرد و در همان دم جان سپرد.

سید رضی می‌نویسد: در روایت آمده که همّام از یاران امیرالمؤمنین (ع) بود. روزی خدمت حضرت آمد و عرض کرد: ای امیرالمؤمنین! متقین را برایم توصیف کن به گونه‌ای که گویا من آنان را نظاره می‌کنم. حضرت از پاسخ به او خودداری کرد، اما وی اصرار ورزید و خواسته‌اش را تکرار کرد.

امیرمؤمنان (ع) در جواب او خطبه‌ای ایراد کرد که به نام خطبه متقین معروف است که چند فراز از آن خطبه را یادآور می‌شویم:

١. امیرالمؤمنین (ع)، تقواپیشگان را چنین توصیف می‌فرماید: «اما متقین و پرهیزکاران در دنیا دارای این صفات برجسته‌اند، گفتارشان راست، لباسشان در حد متوسط، و راه رفتنشان با تواضع و فروتنی است»[۱]

۲. در قسمت دیگر فرمود: «از دیگر اوصاف متقین این است که چشم خویش را از آنچه خداوند حرام کرده پوشیده‌اند، و گوش‌های خود را وقف شنیدن علم و دانش سودمند ساخته‌اند»[۲]؛

٣. در بخش دیگری در اوصاف متقین فرمود: «حال آنان در بلاها و سختی‌ها با حال آسایش و راحتی یکسان است، و اگر نبود اجل و مهلت معینی که خداوند برای آنان مقرر داشته، روح و جانشان حتی برای یک چشم بر هم زدن از شوق پاداش و ترس از کیفر در بدنشان قرار نمی‌گرفت»[۳]

حضرت اوصاف دیگری از پرواپیشگان و پرهیزکاران را بیان کرد و چون فرمایش امام (ع) به پایان رسید، همّام فریادی زد و روح از بدنش خارج شد و جان به جان آفرین تسلیم کرد.

حضرت امیر (ع) پس از وفات همّام فرمود: «به خدا سوگند، از اول بر این پیشامد می‌ترسیدم، آری، موعظه‌های گویا با اهلش چنین می‌کند و بر آنان تأثیر می‌گذارد». شخصی از امام (ع) پرسید: پس شما چه طور؟ (یعنی چرا بیان اوصاف متقین با شما چنین نکرد) امام (ع) در پاسخ او فرمود: «وای بر تو، هرکس اجلی دارد که معین است و از آن نمی‌گذرد و سبب خاصی دارد که از آن تجاوز نمی‌کند» بعد به او فرمود: «آرام باش، دیگر چنین سخن نگو، این حرف تو از شیطان بود که بر زبانت نهاد»[۴].[۵]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. «فَالْمُتَّقُونَ فِيهَا هُمْ أَهْلُ اَلْفَضَائِلِ مَنْطِقُهُمُ اَلصَّوَابُ وَ مَلْبَسُهُمُ اَلاِقْتِصَادُ وَ مَشْيُهُمُ اَلتَّوَاضُعُ »؛
  2. «غَاضُّونَ أَبْصَارَهُمْ عَمَّا حَرَّمَ اَللَّهُ عَلَيْهِمْ وَاقِفِينَ أَسْمَاعَهُمْ عَلَى اَلْعِلْمِ»
  3. « نُزِّلَتْ أَنْفُسُهُمْ مِنْهُمْ فِي اَلْبَلاَءِ كَالَّتِي نُزِّلَتْ مِنْهُمْ فِي اَلرَّخَاءِ رِضاً مِنْهُمْ عَنِ اَللَّهِ بِالْقَضَاءِ وَ لَوْ لاَ اَلْآجَالُ اَلَّتِي كُتِبَتْ عَلَيْهِمْ لَمْ تَسْتَقِرَّ أَرْوَاحُهُمْ فِي أَجْسَادِهِمْ طَرْفَةَ عَيْنٍ شَوْقاً إِلَى اَلثَّوَابِ وَ خَوْفاً مِنَ اَلْعِقَابِ »
  4. نهج البلاغه، خطبه ۱۹۳.
  5. ناظم‌زاده، سید اصغر، اصحاب امام علی، ج۲، ص۱۴۲۷-۱۴۲۸.