سخنان پیامبر خاتم: تفاوت میان نسخهها
جز
وظیفهٔ شمارهٔ ۵، قسمت دوم
HeydariBot (بحث | مشارکتها) جز (وظیفهٔ شمارهٔ ۵) |
HeydariBot (بحث | مشارکتها) |
||
خط ۷: | خط ۷: | ||
}} | }} | ||
==عمق کلام== | == عمق کلام == | ||
* [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} درباره سخنان خودش فرمود: {{عربی|" أُعْطِیتُ جَوَامِعَ الْکَلِمِ"}}؛<ref>شیخ طوسی، امالی، ج ۲، صص ۹۸ و ۹۹.</ref> [[خدا]] به من کلمات جامع داده است؛ [[خدا]] به من قدرتی داده است که با یک [[سخن]] کوچک یک [[دنیا]] مطلب میتوانم بگویم. در [[حدیث]] معروفی، [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] فرمود: {{عربی|"نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ مَقَالَتِی فَوَعَاهَا وَ بَلَغَهَا مَنْ لَمْ یَسْمَعْهَا"}}؛ [[خدا]] خرم سازد چهره آن بندهای را که [[سخن]] مرا بشنود و ضبط کند و برساند به کسانی که آنها از من نشنیدهاند. | * [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} درباره سخنان خودش فرمود: {{عربی|" أُعْطِیتُ جَوَامِعَ الْکَلِمِ"}}؛<ref>شیخ طوسی، امالی، ج ۲، صص ۹۸ و ۹۹.</ref> [[خدا]] به من کلمات جامع داده است؛ [[خدا]] به من قدرتی داده است که با یک [[سخن]] کوچک یک [[دنیا]] مطلب میتوانم بگویم. در [[حدیث]] معروفی، [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] فرمود: {{عربی|"نَضَّرَ اللَّهُ عَبْداً سَمِعَ مَقَالَتِی فَوَعَاهَا وَ بَلَغَهَا مَنْ لَمْ یَسْمَعْهَا"}}؛ [[خدا]] خرم سازد چهره آن بندهای را که [[سخن]] مرا بشنود و ضبط کند و برساند به کسانی که آنها از من نشنیدهاند. بعد این جمله را اضافه فرمود: {{عربی|"فَرُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ غَیْرُ فَقِیهٍ وَ رُبَّ حَامِلِ فِقْهٍ إِلَى مَنْ هُوَ أَفْقَهُ مِنْهُ"}}؛<ref>شیخ عباس قمی، سفینة البحار، ج ۱، ص ۳۹۲.</ref> فرق [[فقه]] با [[فهم]] این است که [[فهم]]، مطلق فهمیدن است و [[فقه]]، [[فهم]] عمیق را میگویند. وقتی که [[فقه]] به [[کلام]] اطلاق بشود، یعنی سخنی که عمق زیاد دارد. فرمود: بسا مردمی که حامل یک [[سخن]] عمیقاند ولی خودشان عمیق نیستند. جمله را همیشه [[نقل]] میکند، ولی خودش نمیتواند به عمق آن پی ببرد. باز فرمود: بسا مردمی که جملهای را، فقهی را حمل میکنند، یعنی جملهای را که از من شنیدهاند، حفظ دارند، [[فقیه]] هم هستند، ولی [[نقل]] میکند برای کسی که از خود او فقیهتر و عمیقتر است و عمق فکرش بیشتر است. او که وقتی برایش [[نقل]] میکند چیزهایی میفهمد که خود این که برای او [[نقل]] کرده نمیفهمد.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]] مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۴۲ و ۴۳.</ref> | ||
==سیری در سخنان== | == سیری در سخنان == | ||
*سخنان [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} [[معجزه]] است؛ بهخصوص با توجه به سوابقی که آن حضرت داشت. کودکی که [[سرنوشت]]، او را یتیم قرار داد، دوران شیرخوارگیاش در بادیه گذشته است و در [[مکه]]، سرزمین بیسوادی، بزرگ شده و زیر دست هیچ معلم و مربیای کار نکرده است، مسافرتهایش به دو سفر کوچک محدود بوده، آن هم سفر بازرگانی به خارج جزیرةالعرب، و با هیچ [[فیلسوف]]، [[حکیم]] و دانشمندی برخورد نداشته است؛ با این حال [[قرآن]] به زبان او جاری میشود و بر [[قلب]] [[مقدس]] او نازل میشود و خود او سخنانی میگوید و آنچنان حکیمانه که با سخنان تمام حکمای عالم نه تنها [[برابری]] میکند، بلکه بر آنها [[برتری]] دارد. مثلاً شما ببینید در زمینه مسئولیتهای اجتماعی، این شخصیت بزرگ چگونه [[سخن]] میگوید؟ میفرماید: مردمی سوار کشتی شدند و دریایی پهناور را طی میکردند. یک نفر را دیدند که دارد جای خودش را سوراخ میکند. یک نفر از اینها نرفت دست او را بگیرد. چون دستش را نگرفتند، [[آب]] وارد کشتی شد و همه آنها غرق شدند، و این چنین است [[عاقبت]] [[فساد]]. توضیح اینکه؛ یک نفر در [[جامعه]] مشغول [[فساد]] میشود، مرتکب [[منکرات]] میشود. یکی نگاه میکند میگوید به من چه! دیگری میگوید من و او را که در یک قبر [[دفن]] نمیکنند. [[فکر]] نمیکند که مَثَل [[جامعه]]، مَثَل کشتی است. اگر در یک کشتی [[آب]] وارد بشود، ولو از [[جایگاه]] یک فرد وارد بشود، تنها آن فرد را غرق نمیکند، بلکه همه مسافران را یکجا غرق میکند. آیا درباره [[مساوات]] افراد بنیآدم، سخنی از این بالاتر میتوان گفت: {{عربی|"اَلنَّاسُ سَوَاءٌ کَأَسْنَانِ الْمُشْطِ"}}<ref>تحف العقول، ص ۳۶۸.</ref> شانه را نگاه کنید، دندانههای آن را ببینید. آیا یکی از دندانههای آن از دندانه دیگر بلندتر هست؟ نه. [[انسانها]] مانند دندانههای شانه برابر یکدیگرند. ببینید در آن محیط و در آن زمان، انسانی این چنین درباره [[مساوات]] [[انسانها]] [[سخن]] میگوید که بعد از هزار و چهارصد سال هنوز کسی به این خوبی [[سخن]] نگفته است! این جمله را شنیدهاید: هیچ ملتی به [[مقام]] [[قداست]] نمیرسد مگر آنگاه که افراد ضعیفش بتوانند حقوقشان را از اقویا مطالبه کنند، بدون لکنت زبان.<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref> اگر کسی این [[توفیق]] را پیدا بکند که سخنان [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]] {{صل}} را از متون کتب معتبر جمعآوری کند و هم [[توفیق]] پیدا کند که [[سیره]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} را به سبک [[سیره]] تحلیلی از روی مدارک معتبر، جمع و تجزیه و تحلیل بکند، آنوقت معلوم میشود که در همه [[جهان]]، شخصیتی مانند این شخص بزرگوار [[ظهور]] نکرده است. تمام وجود [[پیامبر]] {{صل}} [[اعجاز]] است. نه فقط قرآنش [[اعجاز]] است، بلکه تمام وجودش [[اعجاز]] است.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[جاذبه و دافعه علی (کتاب)|جاذبه و دافعه علی]] مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۲۷۷-۲۸۸.</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت''']]، ص ۸۹ تا ۹۶.</ref> | * سخنان [[پیامبر خاتم|پیامبر]] {{صل}} [[معجزه]] است؛ بهخصوص با توجه به سوابقی که آن حضرت داشت. کودکی که [[سرنوشت]]، او را یتیم قرار داد، دوران شیرخوارگیاش در بادیه گذشته است و در [[مکه]]، سرزمین بیسوادی، بزرگ شده و زیر دست هیچ معلم و مربیای کار نکرده است، مسافرتهایش به دو سفر کوچک محدود بوده، آن هم سفر بازرگانی به خارج جزیرةالعرب، و با هیچ [[فیلسوف]]، [[حکیم]] و دانشمندی برخورد نداشته است؛ با این حال [[قرآن]] به زبان او جاری میشود و بر [[قلب]] [[مقدس]] او نازل میشود و خود او سخنانی میگوید و آنچنان حکیمانه که با سخنان تمام حکمای عالم نه تنها [[برابری]] میکند، بلکه بر آنها [[برتری]] دارد. مثلاً شما ببینید در زمینه مسئولیتهای اجتماعی، این شخصیت بزرگ چگونه [[سخن]] میگوید؟ میفرماید: مردمی سوار کشتی شدند و دریایی پهناور را طی میکردند. یک نفر را دیدند که دارد جای خودش را سوراخ میکند. یک نفر از اینها نرفت دست او را بگیرد. چون دستش را نگرفتند، [[آب]] وارد کشتی شد و همه آنها غرق شدند، و این چنین است [[عاقبت]] [[فساد]]. توضیح اینکه؛ یک نفر در [[جامعه]] مشغول [[فساد]] میشود، مرتکب [[منکرات]] میشود. یکی نگاه میکند میگوید به من چه! دیگری میگوید من و او را که در یک قبر [[دفن]] نمیکنند. [[فکر]] نمیکند که مَثَل [[جامعه]]، مَثَل کشتی است. اگر در یک کشتی [[آب]] وارد بشود، ولو از [[جایگاه]] یک فرد وارد بشود، تنها آن فرد را غرق نمیکند، بلکه همه مسافران را یکجا غرق میکند. آیا درباره [[مساوات]] افراد بنیآدم، سخنی از این بالاتر میتوان گفت: {{عربی|"اَلنَّاسُ سَوَاءٌ کَأَسْنَانِ الْمُشْطِ"}}<ref>تحف العقول، ص ۳۶۸.</ref> شانه را نگاه کنید، دندانههای آن را ببینید. آیا یکی از دندانههای آن از دندانه دیگر بلندتر هست؟ نه. [[انسانها]] مانند دندانههای شانه برابر یکدیگرند. ببینید در آن محیط و در آن زمان، انسانی این چنین درباره [[مساوات]] [[انسانها]] [[سخن]] میگوید که بعد از هزار و چهارصد سال هنوز کسی به این خوبی [[سخن]] نگفته است! این جمله را شنیدهاید: هیچ ملتی به [[مقام]] [[قداست]] نمیرسد مگر آنگاه که افراد ضعیفش بتوانند حقوقشان را از اقویا مطالبه کنند، بدون لکنت زبان.<ref>نهج البلاغه، نامه ۵۳.</ref> اگر کسی این [[توفیق]] را پیدا بکند که سخنان [[پیامبر خاتم|رسول اکرم]] {{صل}} را از متون کتب معتبر جمعآوری کند و هم [[توفیق]] پیدا کند که [[سیره]] [[پیامبر خاتم|پیامبر اکرم]] {{صل}} را به سبک [[سیره]] تحلیلی از روی مدارک معتبر، جمع و تجزیه و تحلیل بکند، آنوقت معلوم میشود که در همه [[جهان]]، شخصیتی مانند این شخص بزرگوار [[ظهور]] نکرده است. تمام وجود [[پیامبر]] {{صل}} [[اعجاز]] است. نه فقط قرآنش [[اعجاز]] است، بلکه تمام وجودش [[اعجاز]] است.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[جاذبه و دافعه علی (کتاب)|جاذبه و دافعه علی]] مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۲۷۷-۲۸۸.</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت''']]، ص ۸۹ تا ۹۶.</ref> | ||
==سخنانی کوتاه، اما بلند== | == سخنانی کوتاه، اما بلند == | ||
#نمیتوان همه را به [[مال]] [[راضی]] کرد، اما به [[حسن]] خلق، میتوان. | # نمیتوان همه را به [[مال]] [[راضی]] کرد، اما به [[حسن]] خلق، میتوان. | ||
#ناداری بلا است، از آن بدتر، بیماری تن، و از بیماری تن دشوارتر، بیماری [[دل]]. | # ناداری بلا است، از آن بدتر، بیماری تن، و از بیماری تن دشوارتر، بیماری [[دل]]. | ||
# [[مؤمن]]، همواره در جستوجوی [[حکمت]] است. | # [[مؤمن]]، همواره در جستوجوی [[حکمت]] است. | ||
#از نشر [[دانش]] نمیتوان جلوگیری کرد. | # از نشر [[دانش]] نمیتوان جلوگیری کرد. | ||
# [[مسلمان]] آن است که [[مسلمانان]] از دست و زبان او در [[آسایش]] باشند. | # [[مسلمان]] آن است که [[مسلمانان]] از دست و زبان او در [[آسایش]] باشند. | ||
#راهنمای به کار نیک، خود کننده آن کار است. | # راهنمای به کار نیک، خود کننده آن کار است. | ||
#هر دلسوختهای را [[عاقبت]] پاداشی است. | # هر دلسوختهای را [[عاقبت]] پاداشی است. | ||
# [[پروردگار]] همه یکی است و پدر همه یکی. همه [[فرزند]] آدمید و [[آدم]] از خاک است. گرامیترین شما نزد [[خداوند]]، [[پرهیزکارترین]] شما است. | # [[پروردگار]] همه یکی است و پدر همه یکی. همه [[فرزند]] آدمید و [[آدم]] از خاک است. گرامیترین شما نزد [[خداوند]]، [[پرهیزکارترین]] شما است. | ||
#از لجاج بپرهیزید که انگیزه آن، [[نادانی]] و حاصل آن، پشیمانی است. | # از لجاج بپرهیزید که انگیزه آن، [[نادانی]] و حاصل آن، پشیمانی است. | ||
# [[خشم]] مگیر و اگر گرفتی، لختی در [[قدرت]] کردگار بیندیش. | # [[خشم]] مگیر و اگر گرفتی، لختی در [[قدرت]] کردگار بیندیش. | ||
#به صورت متملقان، خاک بپاشید. | # به صورت متملقان، خاک بپاشید. | ||
#سختترین [[دشمن]] تو، همانا [[نفس]] اماره است که در میان دو پهلوی تو جا دارد. | # سختترین [[دشمن]] تو، همانا [[نفس]] اماره است که در میان دو پهلوی تو جا دارد. | ||
#دلاورترین [[مردم]] آن است که بر هوای [[نفس]]، غالب آید. | # دلاورترین [[مردم]] آن است که بر هوای [[نفس]]، غالب آید. | ||
#با هوای [[نفس]] خود [[نبرد]] کنید تا مالک وجود خود گردید. | # با هوای [[نفس]] خود [[نبرد]] کنید تا مالک وجود خود گردید. | ||
# [[راستی]] به [[دل]] [[آرامش]] میبخشد و از [[دروغ]]، [[شک]] و پریشانی میزاید. | # [[راستی]] به [[دل]] [[آرامش]] میبخشد و از [[دروغ]]، [[شک]] و پریشانی میزاید. | ||
# [[مؤمن]] آسان انس میگیرد و مأنوس دیگران میشود. | # [[مؤمن]] آسان انس میگیرد و مأنوس دیگران میشود. | ||
# [[مؤمنان]] همچو اجزای یک بنا، همدیگر را نگه میدارند. | # [[مؤمنان]] همچو اجزای یک بنا، همدیگر را نگه میدارند. | ||
# [[مردم]] مانند دندانههای شانه، با هم برابرند. | # [[مردم]] مانند دندانههای شانه، با هم برابرند. | ||
#فقری سختتر از [[نادانی]] و ثروتی بالاتر از [[خردمندی]] و عبادتی والاتر از [[تفکر]] نیست. | # فقری سختتر از [[نادانی]] و ثروتی بالاتر از [[خردمندی]] و عبادتی والاتر از [[تفکر]] نیست. | ||
# [[شرافت]] [[مؤمن]] در شب زندهداری و [[عزت]] او در [[بینیازی]] از دیگران است. | # [[شرافت]] [[مؤمن]] در شب زندهداری و [[عزت]] او در [[بینیازی]] از دیگران است. | ||
# [[دانشمندان]]، تشنه آموختناند. | # [[دانشمندان]]، تشنه آموختناند. | ||
#دلباختگی، کر و کور میکند. | # دلباختگی، کر و کور میکند. | ||
#دست [[خدا]] با [[جماعت]] است. | # دست [[خدا]] با [[جماعت]] است. | ||
# [[پرهیزکاری]]، [[جان]] و تن را [[آسایش]] میبخشد. | # [[پرهیزکاری]]، [[جان]] و تن را [[آسایش]] میبخشد. | ||
#با [[خانواده]] خود بهسر بردن، از گوشه [[مسجد]] گرفتن، نزد خداون پسندیدهتر است. | # با [[خانواده]] خود بهسر بردن، از گوشه [[مسجد]] گرفتن، نزد خداون پسندیدهتر است. | ||
# [[بهترین]] [[دوست]] شما آن است که معایب شما را به شما بنماید. | # [[بهترین]] [[دوست]] شما آن است که معایب شما را به شما بنماید. | ||
# [[دانش]] را به بند نوشتن درآورید. | # [[دانش]] را به بند نوشتن درآورید. | ||
#تا [[عقل]] کسی را نیازمودهاید، به [[اسلام]] آوردن او وقعی نگذارید. | # تا [[عقل]] کسی را نیازمودهاید، به [[اسلام]] آوردن او وقعی نگذارید. | ||
#هر [[صاحب]] خردی از [[امت]] مرا چهار چیز ضروری است: گوش دادن به [[علم]]، بهخاطر سپردن و منتشر ساختن [[دانش]] و بدان عمل کردن. | # هر [[صاحب]] خردی از [[امت]] مرا چهار چیز ضروری است: گوش دادن به [[علم]]، بهخاطر سپردن و منتشر ساختن [[دانش]] و بدان عمل کردن. | ||
# [[مؤمن]] از یک سوراخ، دو بار گزیده نمیشود. | # [[مؤمن]] از یک سوراخ، دو بار گزیده نمیشود. | ||
#من برای [[امت]] خود، از بیتدبیری [[بیم]] دارم نه از [[فقر]]. | # من برای [[امت]] خود، از بیتدبیری [[بیم]] دارم نه از [[فقر]]. | ||
#نیرومندی به [[زور]] بازو نیست، نیرومند کسی است که بر [[خشم]] خود غالب آید. | # نیرومندی به [[زور]] بازو نیست، نیرومند کسی است که بر [[خشم]] خود غالب آید. | ||
# [[بهترین]] [[مردم]]، سودمندترین آنان به حال دیگراناند. | # [[بهترین]] [[مردم]]، سودمندترین آنان به حال دیگراناند. | ||
# [[بهترین]] خانه شما آن است که یتیمی در آن به [[عزت]] زندگی کند. | # [[بهترین]] خانه شما آن است که یتیمی در آن به [[عزت]] زندگی کند. | ||
#چه خوب است [[ثروت]] [[حلال]] در دست مرد نیک. | # چه خوب است [[ثروت]] [[حلال]] در دست مرد نیک. | ||
#دوستیِ خود را به دوستت ظاهر کن تا رشته [[محبت]] محکمتر شود. | # دوستیِ خود را به دوستت ظاهر کن تا رشته [[محبت]] محکمتر شود. | ||
# [[مردم]] را از دوستانشان بشناسید؛ چه، [[انسان]] همخوی خود را به [[دوستی]] میگیرد. | # [[مردم]] را از دوستانشان بشناسید؛ چه، [[انسان]] همخوی خود را به [[دوستی]] میگیرد. | ||
# [[گناه]] پنهان، به [[صاحب]] [[گناه]] زیان میرساند؛ [[گناه]] آشکار، به [[جامعه]]. | # [[گناه]] پنهان، به [[صاحب]] [[گناه]] زیان میرساند؛ [[گناه]] آشکار، به [[جامعه]]. | ||
#در بهبودی کار [[دنیا]] بکوشید اما در کار [[آخرت]] چنان کنید که گویی فردا رفتنی باشید. | # در بهبودی کار [[دنیا]] بکوشید اما در کار [[آخرت]] چنان کنید که گویی فردا رفتنی باشید. | ||
#روزی را در قعر [[زمین]] بجویید. | # روزی را در قعر [[زمین]] بجویید. | ||
#چه بسا که از [[خودستایی]]، از [[قدر]] خود میکاهند و از [[فروتنی]]، بر [[مقام]] خود میافزایند. | # چه بسا که از [[خودستایی]]، از [[قدر]] خود میکاهند و از [[فروتنی]]، بر [[مقام]] خود میافزایند. | ||
#سنگینترین چیزی که در ترازوی اعمال گذارده میشود، خوشخویی است. | # سنگینترین چیزی که در ترازوی اعمال گذارده میشود، خوشخویی است. | ||
# [[مرگ]]، ما را از هر ناصحی بینیاز میکند. | # [[مرگ]]، ما را از هر ناصحی بینیاز میکند. | ||
#نفرین باد بر کسی که بار خود را به دوش دیگران بگذارد. | # نفرین باد بر کسی که بار خود را به دوش دیگران بگذارد. | ||
# [[زیبایی]] شخص، در گفتار او است. | # [[زیبایی]] شخص، در گفتار او است. | ||
# [[عبادت]]، هفت گونه است که از همه والاتر، طلب روزی [[حلال]] است. | # [[عبادت]]، هفت گونه است که از همه والاتر، طلب روزی [[حلال]] است. | ||
#از [[ناسزا]] گفتن، به جز [[کینه]] [[مردم]]، سودی نمیبری. | # از [[ناسزا]] گفتن، به جز [[کینه]] [[مردم]]، سودی نمیبری. | ||
#چون تو را [[ستایش]] کنند، بگو ای [[خدا]] مرا بهتر از آنچه گمان دارند بساز و آنچه را از من نمیدانند بر من ببخش و مرا [[مسئول]] آنچه میگویند قرار مده. | # چون تو را [[ستایش]] کنند، بگو ای [[خدا]] مرا بهتر از آنچه گمان دارند بساز و آنچه را از من نمیدانند بر من ببخش و مرا [[مسئول]] آنچه میگویند قرار مده. | ||
#پس از بتپرستیدن، آنچه به من [[نهی]] کردهاند، درافتادن با [[مردم]] است. | # پس از بتپرستیدن، آنچه به من [[نهی]] کردهاند، درافتادن با [[مردم]] است. | ||
#کاری که نسنجیده انجام شود، بسا که احتمال زیان دارد. | # کاری که نسنجیده انجام شود، بسا که احتمال زیان دارد. | ||
#آن که از [[نعمت]] [[سازش]] با [[مردم]] محروم است، از نیکیها یکسره محروم خواهد بود. | # آن که از [[نعمت]] [[سازش]] با [[مردم]] محروم است، از نیکیها یکسره محروم خواهد بود. | ||
# [[خداوند]] [[دوست]] ندارد که بندهای را بین یارانش، با امتیاز مخصوص ببیند. | # [[خداوند]] [[دوست]] ندارد که بندهای را بین یارانش، با امتیاز مخصوص ببیند. | ||
#دست یکدیگر را به [[دوستی]] بفشارید که [[کینه]] را از [[دل]] میبرد. | # دست یکدیگر را به [[دوستی]] بفشارید که [[کینه]] را از [[دل]] میبرد. | ||
#هر که صبح کند و به [[فکر]] [[اصلاح]] کار [[مسلمانان]] نباشد، [[مسلمان]] نیست. | # هر که صبح کند و به [[فکر]] [[اصلاح]] کار [[مسلمانان]] نباشد، [[مسلمان]] نیست. | ||
#خوشرویی [[کینه]] را از [[دل]] میبرد. | # خوشرویی [[کینه]] را از [[دل]] میبرد. | ||
#مبادا که [[ترس]] از [[مردم]]، شما را از گفتن [[حقیقت]] بازدارد! | # مبادا که [[ترس]] از [[مردم]]، شما را از گفتن [[حقیقت]] بازدارد! | ||
#خردمندترین [[مردم]] کسی است که با دیگران بهتر بسازد. | # خردمندترین [[مردم]] کسی است که با دیگران بهتر بسازد. | ||
#در یک سطح زندگی کنید تا دلهای شما در یک سطح قرار بگیرد. با یکدیگر در تماس باشید تا به هم مهربان شوید. | # در یک سطح زندگی کنید تا دلهای شما در یک سطح قرار بگیرد. با یکدیگر در تماس باشید تا به هم مهربان شوید. | ||
#هنگام [[مرگ]]، مردمان میپرسند از [[ثروت]] چه باقی گذاشته؟ [[فرشتگان]] میپرسند از عمل نیک چه پیش فرستاده؟ | # هنگام [[مرگ]]، مردمان میپرسند از [[ثروت]] چه باقی گذاشته؟ [[فرشتگان]] میپرسند از عمل نیک چه پیش فرستاده؟ | ||
#خوشا کسی که زیادی [[مال]] را به دیگران ببخشد و زیادی [[سخن]] را برای خود نگاه دارد. | # خوشا کسی که زیادی [[مال]] را به دیگران ببخشد و زیادی [[سخن]] را برای خود نگاه دارد. | ||
#تا [[دل]] درست نشود، [[ایمان]] درست نخواهد شد و تا زبان درست نشود، [[دل]] درست نخواهد شد. | # تا [[دل]] درست نشود، [[ایمان]] درست نخواهد شد و تا زبان درست نشود، [[دل]] درست نخواهد شد. | ||
# [[بهترین]] کار خیر، [[اصلاح]] بین [[مردم]] است. | # [[بهترین]] کار خیر، [[اصلاح]] بین [[مردم]] است. | ||
#خدایا، مرا به [[دانش]] توانگر ساز و به [[بردباری]] زینت بخش و به [[پرهیزگاری]] گرامی دار و به تندرستی [[زیبایی]] ده.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]] مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۲۰۷-۲۱۱</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت''']]، ص ۸۹ تا ۹۶.</ref> | # خدایا، مرا به [[دانش]] توانگر ساز و به [[بردباری]] زینت بخش و به [[پرهیزگاری]] گرامی دار و به تندرستی [[زیبایی]] ده.<ref>[[مرتضی مطهری|مطهری، مرتضی]]، [[سیری در سیره نبوی (کتاب)|سیری در سیره نبوی]] مجموعه آثار، ج ۱۶، صص ۲۰۷-۲۱۱</ref><ref>[[محمد باقر پورامینی|پورامینی، محمد باقر]]، [[پیامبر اسلام (کتاب)|'''پیامبر اسلام؛ چلچراغ حکمت''']]، ص ۸۹ تا ۹۶.</ref> | ||
== منابع == | == منابع == |