پرش به محتوا

ابوذر غفاری در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
بدون خلاصۀ ویرایش
خط ۵۶: خط ۵۶:
'''ابوذر غفاری''' از بزرگ‎ترین [[صحابیان]] [[پیامبر]]{{صل}} و جزء [[اولین مسلمانان]] بود. او پیش از [[اسلام]] [[موحد]] بوده و پس از [[جنگ خندق]] به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد و پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} نیز از حامیان [[امام علی]]{{ع}} و از مخالفین جدی [[خلفا]] بود. [[اعتراض]] او به [[عثمان]] و پافشاری بر حقیقتِ [[دین داری]] و [[پارسایی]]، موجب تبعیدش به ربذه شد و سرانجام در سال ۳۲ هجری در تنهایی و [[سختی]] کنار [[همسر]] یا تنها دخترش رحلت کرد.
'''ابوذر غفاری''' از بزرگ‎ترین [[صحابیان]] [[پیامبر]]{{صل}} و جزء [[اولین مسلمانان]] بود. او پیش از [[اسلام]] [[موحد]] بوده و پس از [[جنگ خندق]] به [[مدینه]] [[هجرت]] کرد و پس از [[رحلت پیامبر]]{{صل}} نیز از حامیان [[امام علی]]{{ع}} و از مخالفین جدی [[خلفا]] بود. [[اعتراض]] او به [[عثمان]] و پافشاری بر حقیقتِ [[دین داری]] و [[پارسایی]]، موجب تبعیدش به ربذه شد و سرانجام در سال ۳۲ هجری در تنهایی و [[سختی]] کنار [[همسر]] یا تنها دخترش رحلت کرد.


== نام و [[نسب]] ==
== نام و نسب ==
[[جندب بن جناده غفاری]] مشهور به ابوذر غفاری، از [[قبیله]] [[بنی‌غفار]] و از [[بنی‌کنانه]] است<ref>أنساب الأشراف، ج۶، ص۱۶۶؛ تاریخ الطبری، ج۱۱، ص۵۳۳.</ref>. برای وی نام‌های دیگری نیز ذکر شده است، “[[برید بن عبدالله]]”، “[[بریر بن جنادة]]”، “[[بریر بن عشرقه]]”، “[[بریر بن جندب]]”، “[[جندب بن عبدالله]]” و “[[جندب بن سکن]]”، اما آنچه مشهور و صحیح است “[[جندب بن جناده]]” است. نام‌های بزبز، [[عبدالله]] و شگن نیز برای وی گفته شده است<ref>ابن عساکر، ج۶۶، ص۱۷۴ و ۱۷۶.</ref>. بنا به گفتۀ خود ابوذر، [[رسول خدا]] {{صل}}، نام "[[عبدالله]]" را برای وی برگزید. او [[دوست]] داشت با همین نام صدایش کنند<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۳۷۴.</ref>.
[[جندب بن جناده غفاری]] مشهور به ابوذر غفاری، از [[قبیله]] [[بنی‌غفار]] و از [[بنی‌کنانه]] است<ref>أنساب الأشراف، ج۶، ص۱۶۶؛ تاریخ الطبری، ج۱۱، ص۵۳۳.</ref>. برای وی نام‌های دیگری نیز ذکر شده است، “[[برید بن عبدالله]]”، “[[بریر بن جنادة]]”، “[[بریر بن عشرقه]]”، “[[بریر بن جندب]]”، “[[جندب بن عبدالله]]” و “[[جندب بن سکن]]”، اما آنچه مشهور و صحیح است “[[جندب بن جناده]]” است. نام‌های بزبز، [[عبدالله]] و شگن نیز برای وی گفته شده است<ref>ابن عساکر، ج۶۶، ص۱۷۴ و ۱۷۶.</ref>. بنا به گفتۀ خود ابوذر، [[رسول خدا]] {{صل}}، نام "[[عبدالله]]" را برای وی برگزید. او [[دوست]] داشت با همین نام صدایش کنند<ref>ابن اعثم کوفی، الفتوح، ج۲، ص۳۷۴.</ref>.


خط ۷۰: خط ۷۰:
در وصف راهزنی و [[شجاعت]] وی آمده است که در شجاعت مانند درنده‌ای بود که به [[تنهایی]] کاروان‌ها را [[غارت]] می‌کرد<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۶۹- ۱۶۸.</ref>. [[قبیله غفار]] در جاهلیت، مانند بسیاری دیگر از [[قبایل]] میانه راه، به [[غارت]] کاروان‌های تجاری می‌پرداخت. این [[قبیله]] افزون بر آن، به بی‌حرمتی نسبت به [[ماه‌های حرام]] معروف بود<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۶۶.</ref>. شاید نسبت دادن [[راهزنی]] به وی، از آن روی باشد که او پس از [[مسلمان]] شدن، به قبیله خود بازگشت و در عُسفان در پایین ثنیة الغزال، با [[حمله]] به کاروان‌های [[قریش]] از آنها [[انتقام]] می‌گرفت<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۶۸-۱۶۹.</ref>.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوذر غفاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۲۸۱-۲۸۵.</ref>
در وصف راهزنی و [[شجاعت]] وی آمده است که در شجاعت مانند درنده‌ای بود که به [[تنهایی]] کاروان‌ها را [[غارت]] می‌کرد<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۶۹- ۱۶۸.</ref>. [[قبیله غفار]] در جاهلیت، مانند بسیاری دیگر از [[قبایل]] میانه راه، به [[غارت]] کاروان‌های تجاری می‌پرداخت. این [[قبیله]] افزون بر آن، به بی‌حرمتی نسبت به [[ماه‌های حرام]] معروف بود<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۶۶.</ref>. شاید نسبت دادن [[راهزنی]] به وی، از آن روی باشد که او پس از [[مسلمان]] شدن، به قبیله خود بازگشت و در عُسفان در پایین ثنیة الغزال، با [[حمله]] به کاروان‌های [[قریش]] از آنها [[انتقام]] می‌گرفت<ref>ابن سعد، ج۴، ص۱۶۸-۱۶۹.</ref>.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوذر غفاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۲۸۱-۲۸۵.</ref>


== [[اسلام]] آوردن ابوذر ==
== ابوذر بعد از اسلام ==
=== [[اسلام]] آوردن ابوذر ===
هنگامی که ابوذر شنید در [[مکه]] شخصی به [[پیامبری]] [[مبعوث]] شده است به برادرش، انیس، گفت: "سوار شو و به مکه برو و از آثار و علائم مردی که مدعی است [[وحی]] بر او نازل می‌شود و از [[آسمان]] به او اطلاع می‌رسد برای من خبر بیاور". [[برادر]] ابوذر به مکه آمد و مطالبی از پیامبر{{صل}} شنید و سپس به محل خود بازگشت<ref>الطبقات الکبری، ابن‌سعد، ج۴، ص۱۶۹؛ صحیح مسلم، ج۸ ص۳۶۹؛ أسد الغابة، ج۵، ص۱۰۰.</ref>.
هنگامی که ابوذر شنید در [[مکه]] شخصی به [[پیامبری]] [[مبعوث]] شده است به برادرش، انیس، گفت: "سوار شو و به مکه برو و از آثار و علائم مردی که مدعی است [[وحی]] بر او نازل می‌شود و از [[آسمان]] به او اطلاع می‌رسد برای من خبر بیاور". [[برادر]] ابوذر به مکه آمد و مطالبی از پیامبر{{صل}} شنید و سپس به محل خود بازگشت<ref>الطبقات الکبری، ابن‌سعد، ج۴، ص۱۶۹؛ صحیح مسلم، ج۸ ص۳۶۹؛ أسد الغابة، ج۵، ص۱۰۰.</ref>.


خط ۱۳۱: خط ۱۳۲:


== ابوذر در عصر [[خلفا]] ==
== ابوذر در عصر [[خلفا]] ==
=== دوران [[ابوبکر]] و [[عمر]] ===
از زندگانی ابوذر در دوره [[خلافت ابوبکر]] و عمر در [[مدینه]]، اطلاع زیادی در دست نیست. او با [[اعتقاد]] به [[جانشینی امام علی]] {{ع}}، با [[حکومت]] [[سقیفه]] [[مخالفت]] کرد و [[اهل بیت]] {{ع}} را به چشم برای سر، سر برای تن، [[آسمان]] برافراشته، [[کوه]] [[استوار]]، [[خورشید]] نیمروز و درخت زیتون [[تشبیه]] کرد<ref>بلاذری، أنساب، ج۲، ص۱۱۸؛ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۱؛ آبی، ج۲، ص۷۷.</ref>. او در شمار چند نفری است که از [[مسیر حق]] [[منحرف]] نشد<ref>کلینی، ج۸، ص۲۴۵</ref>، [[مردم]] را به [[امام علی]] {{ع}} [[دعوت]] کرد<ref>صدوق، امالی، ص۲۷۴.</ref>.
از زندگانی ابوذر در دوره [[خلافت ابوبکر]] و عمر در [[مدینه]]، اطلاع زیادی در دست نیست. او با [[اعتقاد]] به [[جانشینی امام علی]] {{ع}}، با [[حکومت]] [[سقیفه]] [[مخالفت]] کرد و [[اهل بیت]] {{ع}} را به چشم برای سر، سر برای تن، [[آسمان]] برافراشته، [[کوه]] [[استوار]]، [[خورشید]] نیمروز و درخت زیتون [[تشبیه]] کرد<ref>بلاذری، أنساب، ج۲، ص۱۱۸؛ یعقوبی، ج۲، ص۱۷۱؛ آبی، ج۲، ص۷۷.</ref>. او در شمار چند نفری است که از [[مسیر حق]] [[منحرف]] نشد<ref>کلینی، ج۸، ص۲۴۵</ref>، [[مردم]] را به [[امام علی]] {{ع}} [[دعوت]] کرد<ref>صدوق، امالی، ص۲۷۴.</ref>.


امام علی {{ع}} به موجب مسائل [[سیاسی]] پس از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}}، او را به [[سکوت]] و توجه نکردن به [[سرزنش]] سرزنش کنندگان [[فرمان]] داد<ref>کلینی، ج۲، ص۲۴۴.</ref>. او پس از رحلت رسول خدا {{صل}}، از مدینه به قصد مرزهای جهادی به [[شام]] رفت و همچنان تا دوره [[عثمان]] آنجا بود<ref>ابن سلام، ج۴، ص۳۴؛ ر. ک: ابن عبدالبر، ج۱، ص۳۲۱.</ref>. [[خلیفه دوم]] او را (سهم او را) در شمار شرکت کنندگان در [[جنگ بدر]] قرار داد و ابوذر نیز خود را [[بدری]] می‌نامید<ref>ابن بطریق، ص۱۲۰.</ref>، وی به همراه [[عمرو بن عاص]] در سال نوزدهم در [[فتح مصر]] شرکت کرد<ref>مالک، ج۶، ص۴۷۱.</ref> و آنجا خانه‌ای بنا نهاد<ref>طبرانی، ج۲، ص۱۴۸.</ref>. آنگاه به [[شام]] رفت و در [[فتح]] [[بیت المقدس]] و [[جابیه]] حضور داشت<ref>ابن عساکر، ج۶۶، ص۱۷۴.</ref>. همچنین در سال ۲۳، در [[لشکرکشی]] [[معاویه]] به عموریه و در سال ۲۷، در فتح قبرس شرکت داشت<ref>بلاذری، فتوح، ص۱۵۵؛ طبری، ج۴، ص۲۴۱ و ۲۵۷.</ref>.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوذر غفاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۲۸۱-۲۸۵.</ref>
امام علی {{ع}} به موجب مسائل [[سیاسی]] پس از [[رحلت رسول خدا]] {{صل}}، او را به [[سکوت]] و توجه نکردن به [[سرزنش]] سرزنش کنندگان [[فرمان]] داد<ref>کلینی، ج۲، ص۲۴۴.</ref>. او پس از رحلت رسول خدا {{صل}}، از مدینه به قصد مرزهای جهادی به [[شام]] رفت و همچنان تا دوره [[عثمان]] آنجا بود<ref>ابن سلام، ج۴، ص۳۴؛ ر. ک: ابن عبدالبر، ج۱، ص۳۲۱.</ref>. [[خلیفه دوم]] او را (سهم او را) در شمار شرکت کنندگان در [[جنگ بدر]] قرار داد و ابوذر نیز خود را [[بدری]] می‌نامید<ref>ابن بطریق، ص۱۲۰.</ref>، وی به همراه [[عمرو بن عاص]] در سال نوزدهم در [[فتح مصر]] شرکت کرد<ref>مالک، ج۶، ص۴۷۱.</ref> و آنجا خانه‌ای بنا نهاد<ref>طبرانی، ج۲، ص۱۴۸.</ref>. آنگاه به [[شام]] رفت و در [[فتح]] [[بیت المقدس]] و [[جابیه]] حضور داشت<ref>ابن عساکر، ج۶۶، ص۱۷۴.</ref>. همچنین در سال ۲۳، در [[لشکرکشی]] [[معاویه]] به عموریه و در سال ۲۷، در فتح قبرس شرکت داشت<ref>بلاذری، فتوح، ص۱۵۵؛ طبری، ج۴، ص۲۴۱ و ۲۵۷.</ref>.<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوذر غفاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۲۸۱-۲۸۵.</ref>


=== برخورد ابوذر با کج‌روی‌های [[عثمان]] ===
=== دوران [[عثمان]] ===
==== برخورد ابوذر با کج‌روی‌های [[عثمان]] ====
عثمان در طول [[تاریخ]] [[خلافت]] خود با بخشش‌های بی‌جا ـ به خصوص در اواخر عمرش ـ به [[اقوام]] خود، مسیر [[حکومت اسلامی]] را به [[بیراهه]] کشاند و افراد [[ناصالح]] و بی‌فضیلت را در بلاد دور و نزدیک بر [[مسند حکومت]] نشاند، به طوری که مکررا مورد [[اعتراض]] [[مسلمانان]] قرار گرفت، اما چون اعتراض‌ها کارساز نبود، همگان را به [[مخالفت]] با حکومت وی برانگیخت. در این میان [[ابوذر غفاری]] از معدود افرادی بود که جلوتر از همه لب به اعتراض گشود و بر [[اعمال]] و [[رفتار]] [[عثمان]] و سایر کارگزارانش خرده گرفت و چون شنید خانه‌های [[بیت المال]] را در [[اختیار]] [[مروان حکم]] و دیگران گذاشته آشکارا در کوچه و بازار رفتار وی را مورد ملامت قرار می‌داد و فریاد می‌زد: [[کافران]] را به عذابی دردناک [[بشارت]] باد و این [[آیه]] را [[تلاوت]] می‌کرد: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.</ref>.<ref>جهت مطالعه بیشتر ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۸، ص۲۵۶. </ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۵-۹۶.</ref>
عثمان در طول [[تاریخ]] [[خلافت]] خود با بخشش‌های بی‌جا ـ به خصوص در اواخر عمرش ـ به [[اقوام]] خود، مسیر [[حکومت اسلامی]] را به [[بیراهه]] کشاند و افراد [[ناصالح]] و بی‌فضیلت را در بلاد دور و نزدیک بر [[مسند حکومت]] نشاند، به طوری که مکررا مورد [[اعتراض]] [[مسلمانان]] قرار گرفت، اما چون اعتراض‌ها کارساز نبود، همگان را به [[مخالفت]] با حکومت وی برانگیخت. در این میان [[ابوذر غفاری]] از معدود افرادی بود که جلوتر از همه لب به اعتراض گشود و بر [[اعمال]] و [[رفتار]] [[عثمان]] و سایر کارگزارانش خرده گرفت و چون شنید خانه‌های [[بیت المال]] را در [[اختیار]] [[مروان حکم]] و دیگران گذاشته آشکارا در کوچه و بازار رفتار وی را مورد ملامت قرار می‌داد و فریاد می‌زد: [[کافران]] را به عذابی دردناک [[بشارت]] باد و این [[آیه]] را [[تلاوت]] می‌کرد: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ}}<ref>«و آنان را که زر و سیم را می‌انبارند و آن را در راه خداوند نمی‌بخشند به عذابی دردناک نوید ده!» سوره توبه، آیه ۳۴.</ref>.<ref>جهت مطالعه بیشتر ر. ک: شرح ابن ابی الحدید، ج۸، ص۲۵۶. </ref>.<ref>[[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۵-۹۶.</ref>


خط ۱۴۸: خط ۱۵۱:
برخی از جبل عاملی‌ها افزوده‌اند [[معاویه]] نیز، او را به روستاهای دوردست جبل عامل [[تبعید]] کرد تا سخنانش تأثیری در مرکز [[فرمانروایی]] او نداشته باشد. از این‌رو، [[تشیع]] جبل عامل را، نتیجه تلاش‌های [[ابوذر]] دانسته‌اند<ref>حر عاملی، ج۱، ص۱۳؛ امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۲۵؛ همو، خطط، ص۸۴؛ مروه، ص۱۳.</ref>. [[محسن امین]] با [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}}: {{متن حدیث |هؤلاء شیعتنا حقا}} و روایتی از [[عمار]] و [[زید بن ارقم]]، خواسته است نشان دهد که بیشتر ساکنان جبل عامل، از دیرباز [[شیعه]] بوده‌اند<ref>ر. ک: امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۲۵.</ref>. اینان وجود مساجدی به نام ابوذر را در روستاهای صرفند و مخالیس جبل عامل، شاهدی بر گفتار خود دانسته‌اند<ref>امین، خطط، ص۶۵؛ نقیه، ص۳۴-۳۵.</ref>، اما هیچ نقل کهنی، بیانگر حضور وی در جبل عامل نیست<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوذر غفاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۲۸۱-۲۸۵.</ref>.
برخی از جبل عاملی‌ها افزوده‌اند [[معاویه]] نیز، او را به روستاهای دوردست جبل عامل [[تبعید]] کرد تا سخنانش تأثیری در مرکز [[فرمانروایی]] او نداشته باشد. از این‌رو، [[تشیع]] جبل عامل را، نتیجه تلاش‌های [[ابوذر]] دانسته‌اند<ref>حر عاملی، ج۱، ص۱۳؛ امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۲۵؛ همو، خطط، ص۸۴؛ مروه، ص۱۳.</ref>. [[محسن امین]] با [[حدیثی]] از [[امام صادق]]{{ع}}: {{متن حدیث |هؤلاء شیعتنا حقا}} و روایتی از [[عمار]] و [[زید بن ارقم]]، خواسته است نشان دهد که بیشتر ساکنان جبل عامل، از دیرباز [[شیعه]] بوده‌اند<ref>ر. ک: امین، اعیان الشیعه، ج۱، ص۲۵.</ref>. اینان وجود مساجدی به نام ابوذر را در روستاهای صرفند و مخالیس جبل عامل، شاهدی بر گفتار خود دانسته‌اند<ref>امین، خطط، ص۶۵؛ نقیه، ص۳۴-۳۵.</ref>، اما هیچ نقل کهنی، بیانگر حضور وی در جبل عامل نیست<ref>[[حسین حسینیان مقدم|حسینیان مقدم، حسین]]، [[دانشنامه سیره نبوی ج۱ (کتاب)|مقاله «ابوذر غفاری»، دانشنامه سیره نبوی]] ج۱، ص۲۸۱-۲۸۵.</ref>.


=== علت [[تبعید]] [[ابوذر]] ===
==== علت [[تبعید]] [[ابوذر]] ====
مهم‌ترین علتی که باعث شد عثمان، ابوذر را تبعید کند [[حق‌گویی]] و [[صراحت]] بیان او بود و این مطلب به طور روشن از [[تاریخ]] [[زندگی]] ابوذر به دست می‌آید. اما چرا ابوذر [[تقیه]] نمی‌کرد و هر خلاف حقی می‌دید صریحاً اعتراض و از آن [[انتقاد]] می‌کرد؟ زیرا هنگامی که خواست با [[پیامبر اسلام]] [[بیعت]] کند حضرت با او شرط کرد که هر کجا که بود [[حق]] را اظهار کند، هر چند عده‌ای آن را نپسندند.
مهم‌ترین علتی که باعث شد عثمان، ابوذر را تبعید کند [[حق‌گویی]] و [[صراحت]] بیان او بود و این مطلب به طور روشن از [[تاریخ]] [[زندگی]] ابوذر به دست می‌آید. اما چرا ابوذر [[تقیه]] نمی‌کرد و هر خلاف حقی می‌دید صریحاً اعتراض و از آن [[انتقاد]] می‌کرد؟ زیرا هنگامی که خواست با [[پیامبر اسلام]] [[بیعت]] کند حضرت با او شرط کرد که هر کجا که بود [[حق]] را اظهار کند، هر چند عده‌ای آن را نپسندند.


خط ۱۷۳: خط ۱۷۶:
در مجلس دیگری عثمان به ابوذر مطالبی گفت، ابوذر به او گفت: من تو را [[نصیحت]] کردم ولی تو درباره من بدگمان بودی، همان‌طور که همراهان تو را نیز [[پند]] دادم و آنها نیز درباره من بدگمان بودند. عثمان گفت: “تو [[دروغ]] می‌گویی، بلکه می‌خواهی فتنه‌گری کنی و دوست‌دار فتنه‌ای، اما این را بدان که [[شام]] پیش روی ماست”، ابوذر گفت: “به [[خدا]] [[سوگند]]، گناهی بر من نیست جز اینکه خواستم [[امر به معروف و نهی از منکر]] کنم”. عثمان [[غضبناک]] شد و گفت: “به من بگویید با این پیرمرد [[دروغگو]] چه کنم؟ آیا او را بزنم یا [[زندانی]] کنم و یا او را بکشم؛ زیرا او می‌خواهد بین [[مسلمانان]] جدایی بیندازد؛ یا اینکه او را به جای دوری [[تبعید]] کنم”. در این موقع علی{{ع}} که حاضر بود لب به سخن گشود گفت، و فرمود: “درباره این مرد همان مطلبی را به تو می‌گویم که [[مؤمن آل فرعون]] گفت: {{متن قرآن|وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ}}<ref>«و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده می‌دهد بر سرتان خواهد آمد» سوره غافر، آیه ۲۸.</ref>. [[عثمان]] جواب حضرت را با [[درشتی]] داد و حضرت نیز جواب عثمان را داد. بدین ترتیب عثمان [[ابوذر]] را به [[شام]] [[تبعید]] کرد<ref>الشافی، سید مرتضی، ج۴، ص۲۹۶-۲۹۷.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۷؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۶.</ref>
در مجلس دیگری عثمان به ابوذر مطالبی گفت، ابوذر به او گفت: من تو را [[نصیحت]] کردم ولی تو درباره من بدگمان بودی، همان‌طور که همراهان تو را نیز [[پند]] دادم و آنها نیز درباره من بدگمان بودند. عثمان گفت: “تو [[دروغ]] می‌گویی، بلکه می‌خواهی فتنه‌گری کنی و دوست‌دار فتنه‌ای، اما این را بدان که [[شام]] پیش روی ماست”، ابوذر گفت: “به [[خدا]] [[سوگند]]، گناهی بر من نیست جز اینکه خواستم [[امر به معروف و نهی از منکر]] کنم”. عثمان [[غضبناک]] شد و گفت: “به من بگویید با این پیرمرد [[دروغگو]] چه کنم؟ آیا او را بزنم یا [[زندانی]] کنم و یا او را بکشم؛ زیرا او می‌خواهد بین [[مسلمانان]] جدایی بیندازد؛ یا اینکه او را به جای دوری [[تبعید]] کنم”. در این موقع علی{{ع}} که حاضر بود لب به سخن گشود گفت، و فرمود: “درباره این مرد همان مطلبی را به تو می‌گویم که [[مؤمن آل فرعون]] گفت: {{متن قرآن|وَإِنْ يَكُ كَاذِبًا فَعَلَيْهِ كَذِبُهُ وَإِنْ يَكُ صَادِقًا يُصِبْكُمْ بَعْضُ الَّذِي يَعِدُكُمْ}}<ref>«و اگر دروغگو باشد، دروغش به زیان خود اوست و اگر راستگو باشد برخی از آنچه به شما وعده می‌دهد بر سرتان خواهد آمد» سوره غافر، آیه ۲۸.</ref>. [[عثمان]] جواب حضرت را با [[درشتی]] داد و حضرت نیز جواب عثمان را داد. بدین ترتیب عثمان [[ابوذر]] را به [[شام]] [[تبعید]] کرد<ref>الشافی، سید مرتضی، ج۴، ص۲۹۶-۲۹۷.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۲۷؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۶.</ref>


=== ابوذر در شام ===
==== ابوذر در شام ====
وقتی عثمان ابوذر را به شام تبعید کرد، او هر [[روز]] در میان [[اجتماع]] [[مردم]] شام [[سخنرانی]] و آنان را به [[اطاعت خدا]] و [[ترک گناهان]] [[دعوت]] می‌کرد. هم‌چنین روایاتی که از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درباره [[فضائل اهل بیت]] شنیده بود، بیان می‌کرد و ایشان را به [[پیروی]] از [[خاندان]] [[عترت پیامبر]] توصیه می‌فرمود تا آنکه بسیاری از مردم آنجا به [[اهل بیت]]{{عم}} علاقه‌مند شدند.
وقتی عثمان ابوذر را به شام تبعید کرد، او هر [[روز]] در میان [[اجتماع]] [[مردم]] شام [[سخنرانی]] و آنان را به [[اطاعت خدا]] و [[ترک گناهان]] [[دعوت]] می‌کرد. هم‌چنین روایاتی که از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} درباره [[فضائل اهل بیت]] شنیده بود، بیان می‌کرد و ایشان را به [[پیروی]] از [[خاندان]] [[عترت پیامبر]] توصیه می‌فرمود تا آنکه بسیاری از مردم آنجا به [[اهل بیت]]{{عم}} علاقه‌مند شدند.


خط ۱۸۶: خط ۱۸۹:
وقتی که مردم شام از [[تبعید]] ابوذر [[آگاه]] شدند خود را برای بدرقه باشکوهی آماده کردند؛ [[جمعیت]] انبوهی، پشت سر [[ابوذر]] به راه افتادند تا آنکه از [[شهر]] [[شام]] خارج شده، به دیر مُرّان<ref>دیر مران محلی است نزدیک شام (پر آب و دارای درختان فراوان و خوش آب و هوا) که ولید بن یزید بن عبدالملک و هارون الرشید آنجا را آسایشگاه و استراحتگاه خود قرار داده بودند؛ ولید در همین مکان از دنیا رفت.</ref> رسیدند. ابوذر پیاده و آماده [[نماز]] شد، جلو ایستاد و آن جمعیت پشت سر وی نماز خواندند. پس از [[خواندن نماز]] برخاست و آخرین [[سخنرانی]] آتشین خود را بیان کرد<ref>أعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۲۳۷.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۳۱؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۶؛ [[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[ابوذر غفاری ۱ (مقاله)|ابوذر غفاری]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۷۵.</ref>
وقتی که مردم شام از [[تبعید]] ابوذر [[آگاه]] شدند خود را برای بدرقه باشکوهی آماده کردند؛ [[جمعیت]] انبوهی، پشت سر [[ابوذر]] به راه افتادند تا آنکه از [[شهر]] [[شام]] خارج شده، به دیر مُرّان<ref>دیر مران محلی است نزدیک شام (پر آب و دارای درختان فراوان و خوش آب و هوا) که ولید بن یزید بن عبدالملک و هارون الرشید آنجا را آسایشگاه و استراحتگاه خود قرار داده بودند؛ ولید در همین مکان از دنیا رفت.</ref> رسیدند. ابوذر پیاده و آماده [[نماز]] شد، جلو ایستاد و آن جمعیت پشت سر وی نماز خواندند. پس از [[خواندن نماز]] برخاست و آخرین [[سخنرانی]] آتشین خود را بیان کرد<ref>أعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۲۳۷.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۳۱؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۶؛ [[یدالله حاجی‌زاده|حاجی‌زاده، یدالله]]، [[ابوذر غفاری ۱ (مقاله)|ابوذر غفاری]]، [[فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم ج۱ (کتاب)|فرهنگ‌نامه تاریخ زندگانی پیامبر اعظم]]، ص۷۵.</ref>


==== سخنرانی ابوذر ====
او پس از [[ستایش خدا]]، گفت: “مردم! همیشه شما را به آنچه موجب [[سعادت]] و [[رستگاری]] است توصیه کردم و هیچگاه درصدد ایجاد شکاف و [[اختلاف]] در میان جمعیت [[مسلمانان]] نبوده‌ام؛ [[خدا]] را [[حمد]] کنید”. صدای جمعیت به {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّهِ}} بلند شد. سپس گفت: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ}}. جمعیت هم در [[اقرار]] کردن به [[شهادت]] از وی [[پیروی]] کردند.
او پس از [[ستایش خدا]]، گفت: “مردم! همیشه شما را به آنچه موجب [[سعادت]] و [[رستگاری]] است توصیه کردم و هیچگاه درصدد ایجاد شکاف و [[اختلاف]] در میان جمعیت [[مسلمانان]] نبوده‌ام؛ [[خدا]] را [[حمد]] کنید”. صدای جمعیت به {{متن حدیث|الْحَمْدُ لِلَّهِ}} بلند شد. سپس گفت: {{متن حدیث|أَشْهَدُ أَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ}}. جمعیت هم در [[اقرار]] کردن به [[شهادت]] از وی [[پیروی]] کردند.


خط ۱۹۵: خط ۱۹۷:
ابوذر گفت: “نه، برگردید! خدا به شما جزای خیر دهد، اگر چنین کنید [[ستمکاران]] شما را شکنجه داده، [[زندانی]] می‌کنند و یا [[تبعید]] می‌شوید. [[صبر]] من در [[سختی‌ها]] و [[شدائد]] و [[مصیبت‌ها]] از شما بیشتر است، باز هم به شما سفارش می‌کنم که از [[اختلاف]] و [[تفرقه]] دوری کنید”<ref>الأمالی، شیخ مفید، ص۱۶۳-۱۶۴.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۳۳.</ref>
ابوذر گفت: “نه، برگردید! خدا به شما جزای خیر دهد، اگر چنین کنید [[ستمکاران]] شما را شکنجه داده، [[زندانی]] می‌کنند و یا [[تبعید]] می‌شوید. [[صبر]] من در [[سختی‌ها]] و [[شدائد]] و [[مصیبت‌ها]] از شما بیشتر است، باز هم به شما سفارش می‌کنم که از [[اختلاف]] و [[تفرقه]] دوری کنید”<ref>الأمالی، شیخ مفید، ص۱۶۳-۱۶۴.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۳۳.</ref>


=== ابوذر؛ پس از بازگشت از [[شام]] ===
==== ابوذر؛ پس از بازگشت از [[شام]] ====
هنگامی که ابوذر را پیش [[خلیفه]] آوردند، [[عثمان]] گفت: “خدا چشم [[عمرو]] را روشن نگرداند”. ابوذر گفت: “به خدا قسم، [[پدر]] و مادرم نام مرا عمرو ننهادند، لکن خدا[[چشم]] کسی را که با او [[مخالفت]] می‌کند و [[نافرمانی]] او را پیشه کرده و از [[هوای نفس]] [[پیروی]] می‌کند، روشن نگرداند”.
هنگامی که ابوذر را پیش [[خلیفه]] آوردند، [[عثمان]] گفت: “خدا چشم [[عمرو]] را روشن نگرداند”. ابوذر گفت: “به خدا قسم، [[پدر]] و مادرم نام مرا عمرو ننهادند، لکن خدا[[چشم]] کسی را که با او [[مخالفت]] می‌کند و [[نافرمانی]] او را پیشه کرده و از [[هوای نفس]] [[پیروی]] می‌کند، روشن نگرداند”.


خط ۲۰۲: خط ۲۰۴:
مدتی گذشت و کسی با [[ابوذر]] سخن نمی‌گفت. روزی عثمان او را‌‌طلبید و به او گفت: “می‌دانی چه کردی؟” ابوذر گفت: “درباره تو [[خیرخواهی]] کردم، اما تو به من [[خیانت]] کردی”. عثمان گفت: “دروغ می‌گویی، تو [[فتنه‌جویی]] را [[دوست]] داری؛ [[شام]] را بر ما شوراندی”. ابوذر گفت: “مانند دو نفر قبلی باش تا کسی بر تو اعتراضی نکند”. عثمان گفت: “این حرف‌ها به تو مربوط نیست”. ابوذر گفت: “به خدا قسم، درباره تو حیله‌ای نکردم؛ [[امر به معروف و نهی از منکر]] نمودم”. عثمان ناراحت شد و رو به [[جمعیت]] کرد و گفت: “بگویید که با این پیرمرد [[دروغگو]] چه کنم، او را بزنم، [[زندانی]] کنم، یا او را بکشم؟ چون [[اجتماع]] [[مسلمانان]] را بر هم زده است و یا آنکه او را [[تبعید]] کنم؟ ” ابوذر گفت: “عثمان! هم [[پیامبر]] را دیده‌ای و هم [[ابوبکر]] و [[عمر]] را، آیا روش تو مانند آنهاست؟ به خدا چنین نیست؛ زیرا تو مانند فردی [[ستمکار]] با من [[رفتار]] می‌کنی”. عثمان گفت: “از [[سرزمین]] ما بیرون برو، نباید در اینجا بمانی”. ابوذر گفت: “خدا می‌داند که چقدر [[همسایگی]] با تو را [[دشمن]] می‌دارم، به کجا [[روم]]؟ ” عثمان گفت: “هر جا که خواهی برو”. ابوذر گفت: “آیا به شام، سرزمین [[جهاد]] با [[کفار]] بروم؟ ” عثمان گفت: “عجب! در شام [[فتنه]] به پا کردی و [[شورش]] نمودی تا آنکه تو را به اینجا آوردم، آیا دوباره تو را برگردانم!” ابوذر گفت: “به [[عراق]] بروم؟” عثمان گفت: “نه؛ زیرا [[مردم]] عراق فتنه‌جو هستند و همواره بر [[زمامداران]] ایراد می‌گیرند و می‌شورند”. ابوذر گفت: “به [[مصر]] بروم؟” عثمان گفت: “نه”. ابوذر گفت: “پس به کجا روم؟” عثمان گفت: “به دورترین نقطه از طرف شرق”<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۱، ص۱۸۰، به نقل از واقدی.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۳۴.</ref>
مدتی گذشت و کسی با [[ابوذر]] سخن نمی‌گفت. روزی عثمان او را‌‌طلبید و به او گفت: “می‌دانی چه کردی؟” ابوذر گفت: “درباره تو [[خیرخواهی]] کردم، اما تو به من [[خیانت]] کردی”. عثمان گفت: “دروغ می‌گویی، تو [[فتنه‌جویی]] را [[دوست]] داری؛ [[شام]] را بر ما شوراندی”. ابوذر گفت: “مانند دو نفر قبلی باش تا کسی بر تو اعتراضی نکند”. عثمان گفت: “این حرف‌ها به تو مربوط نیست”. ابوذر گفت: “به خدا قسم، درباره تو حیله‌ای نکردم؛ [[امر به معروف و نهی از منکر]] نمودم”. عثمان ناراحت شد و رو به [[جمعیت]] کرد و گفت: “بگویید که با این پیرمرد [[دروغگو]] چه کنم، او را بزنم، [[زندانی]] کنم، یا او را بکشم؟ چون [[اجتماع]] [[مسلمانان]] را بر هم زده است و یا آنکه او را [[تبعید]] کنم؟ ” ابوذر گفت: “عثمان! هم [[پیامبر]] را دیده‌ای و هم [[ابوبکر]] و [[عمر]] را، آیا روش تو مانند آنهاست؟ به خدا چنین نیست؛ زیرا تو مانند فردی [[ستمکار]] با من [[رفتار]] می‌کنی”. عثمان گفت: “از [[سرزمین]] ما بیرون برو، نباید در اینجا بمانی”. ابوذر گفت: “خدا می‌داند که چقدر [[همسایگی]] با تو را [[دشمن]] می‌دارم، به کجا [[روم]]؟ ” عثمان گفت: “هر جا که خواهی برو”. ابوذر گفت: “آیا به شام، سرزمین [[جهاد]] با [[کفار]] بروم؟ ” عثمان گفت: “عجب! در شام [[فتنه]] به پا کردی و [[شورش]] نمودی تا آنکه تو را به اینجا آوردم، آیا دوباره تو را برگردانم!” ابوذر گفت: “به [[عراق]] بروم؟” عثمان گفت: “نه؛ زیرا [[مردم]] عراق فتنه‌جو هستند و همواره بر [[زمامداران]] ایراد می‌گیرند و می‌شورند”. ابوذر گفت: “به [[مصر]] بروم؟” عثمان گفت: “نه”. ابوذر گفت: “پس به کجا روم؟” عثمان گفت: “به دورترین نقطه از طرف شرق”<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۳۱، ص۱۸۰، به نقل از واقدی.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۳۴.</ref>


=== [[تبعید]] [[ابوذر]] به [[ربذه]]<ref>ربذه در نزدیکی مدینه و در سر راه حجاج به طرف مکه معظمه قرار دارد و فاصله‌اش با مدینه منوره در حدود سه روز است. معجم البلدان، یاقوت حموی، ج۳، ص۲۴.</ref> ===
==== [[تبعید]] [[ابوذر]] به [[ربذه]]<ref>ربذه در نزدیکی مدینه و در سر راه حجاج به طرف مکه معظمه قرار دارد و فاصله‌اش با مدینه منوره در حدود سه روز است. معجم البلدان، یاقوت حموی، ج۳، ص۲۴.</ref> ====
[[عثمان]] دستور داد هنگام تبعید، کسی با ابوذر سخن نگوید و او را بدرقه ننماید و به [[مروان حکم]] دستور داد تا فرمانش را [[اجرا]] کند؛ لذا جز [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[عقیل]] ([[برادر]] [[امیرالمؤمنین]]) و حسن و حسین{{عم}} و [[عمار]] و عده کمی از [[بنی‌هاشم]] کسی [[جرأت]] نکرد ابوذر را بدرقه کند. هنگامی که [[حسن بن علی]]{{ع}} با ابوذر سخن می‌گفت، [[مروان]] گفت: “با او سخن نگو! مگر امر [[خلیفه]] را نشنیده‌ای که کسی نباید با این مرد سخن بگوید، اگر نشنیده‌ای اینک بشنو و با او سخن مگو”.
[[عثمان]] دستور داد هنگام تبعید، کسی با ابوذر سخن نگوید و او را بدرقه ننماید و به [[مروان حکم]] دستور داد تا فرمانش را [[اجرا]] کند؛ لذا جز [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} و [[عقیل]] ([[برادر]] [[امیرالمؤمنین]]) و حسن و حسین{{عم}} و [[عمار]] و عده کمی از [[بنی‌هاشم]] کسی [[جرأت]] نکرد ابوذر را بدرقه کند. هنگامی که [[حسن بن علی]]{{ع}} با ابوذر سخن می‌گفت، [[مروان]] گفت: “با او سخن نگو! مگر امر [[خلیفه]] را نشنیده‌ای که کسی نباید با این مرد سخن بگوید، اگر نشنیده‌ای اینک بشنو و با او سخن مگو”.


خط ۲۱۹: خط ۲۲۱:
هنگامی که علی{{ع}} از مشایعت ابوذر برگشت، عثمان به او گفت: “چه چیز باعث شد که [[مروان]]، [[مأمور]] مرا برگرداندی و امر مرا کوچک شمردی، مگر دستور من به تو نرسیده بود؟” علی{{ع}} فرمود: “اما فرستاده تو خواست مرا برگرداند و من او را برگرداندم، [[ولی امر]] تو را کوچک نشمردم”. عثمان گفت: “مگر نشنیدی که گفتم کسی با ابوذر سخن نگوید؟” علی{{ع}} فرمود: “مگر بناست که به هر چه امر کنی، هر چند [[معصیت]] باشد، آن را [[اطاعت]] کنم؟”<ref>مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۳۴۱؛ أعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۲۳۹.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۳۶؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۸ـ ۱۰۰.</ref>
هنگامی که علی{{ع}} از مشایعت ابوذر برگشت، عثمان به او گفت: “چه چیز باعث شد که [[مروان]]، [[مأمور]] مرا برگرداندی و امر مرا کوچک شمردی، مگر دستور من به تو نرسیده بود؟” علی{{ع}} فرمود: “اما فرستاده تو خواست مرا برگرداند و من او را برگرداندم، [[ولی امر]] تو را کوچک نشمردم”. عثمان گفت: “مگر نشنیدی که گفتم کسی با ابوذر سخن نگوید؟” علی{{ع}} فرمود: “مگر بناست که به هر چه امر کنی، هر چند [[معصیت]] باشد، آن را [[اطاعت]] کنم؟”<ref>مروج الذهب، مسعودی، ج۲، ص۳۴۱؛ أعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۲۳۹.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۳۶؛ [[سید اصغر ناظم‌زاده|ناظم‌زاده، سید اصغر]]، [[اصحاب امام علی ج۱ (کتاب)|اصحاب امام علی]]، ج۱، ص۹۸ـ ۱۰۰.</ref>


=== ابوذر و [[حق‌طلبی]] ===
===== ابوذر و [[حق‌طلبی]] =====
پس از آنکه ابوذر مدتی را در [[ربذه]] با [[سختی]] به سر برد، به مدینه بازگشت. موقعی که جمعیتی اطراف عثمان بودند نزد او رفت و گفت: “یا امیرالمؤمنین، مرا از [[وطن]] خود به جایی که هیچ وسیله [[زندگی]] در آنجا نیست، فرستاده‌ای! نه زراعتی دارم تا از آن استفاده کنم و نه [[مال]] و حشمی که به وسیله آن به زندگی خود ادامه دهم و نه [[خادمی]] که به من [[خدمت]] کند و نه منزلی که در آن [[زندگی]] کنم؛ به جز چند گوسفندی که بهره‌ای ندارند چیزی ندارم و جز [[همسر]] خود خدمتکاری ندارم و منزلی جز [[سایه]] درخت برایم نیست. حال که مرا به زندگی در چنین جایی مجبور ساخته‌ای پس [[خادم]] و گوسفندانی به من بده تا بتوانم زندگی کنم”. [[عثمان]] صورتش را از او برگرداند و به طرف دیگر نشست.
پس از آنکه ابوذر مدتی را در [[ربذه]] با [[سختی]] به سر برد، به مدینه بازگشت. موقعی که جمعیتی اطراف عثمان بودند نزد او رفت و گفت: “یا امیرالمؤمنین، مرا از [[وطن]] خود به جایی که هیچ وسیله [[زندگی]] در آنجا نیست، فرستاده‌ای! نه زراعتی دارم تا از آن استفاده کنم و نه [[مال]] و حشمی که به وسیله آن به زندگی خود ادامه دهم و نه [[خادمی]] که به من [[خدمت]] کند و نه منزلی که در آن [[زندگی]] کنم؛ به جز چند گوسفندی که بهره‌ای ندارند چیزی ندارم و جز [[همسر]] خود خدمتکاری ندارم و منزلی جز [[سایه]] درخت برایم نیست. حال که مرا به زندگی در چنین جایی مجبور ساخته‌ای پس [[خادم]] و گوسفندانی به من بده تا بتوانم زندگی کنم”. [[عثمان]] صورتش را از او برگرداند و به طرف دیگر نشست.


خط ۲۲۶: خط ۲۲۸:
در این هنگام علی{{ع}} وارد شد و عثمان به ایشان گفت: “یا علی! این مرد [[سفیه]] و [[نادان]] را از ما دور کن”. حضرت فرمود: “سفیه کیست؟ ” عثمان گفت: “ابوذر!” [[امام]]{{ع}} فرمود: او سفیه نیست؛ از [[پیامبر]] شنیدم که فرمود: “آسمان سایه نیفکند و [[زمین]] حمل نکرد کسی را که از ابوذر راستگوتر باشد. او را به منزله [[مؤمن آل فرعون]] قرار بده، اگر [[دروغ]] بگوید دروغش علیه اوست و اگر راست بگوید بیشتر از آنچه از [[عذاب]] به شما [[وعده]] می‌دهد، خواهید دید“<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۷۱۰؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۲، ص۴۰۵.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۳۹.</ref>
در این هنگام علی{{ع}} وارد شد و عثمان به ایشان گفت: “یا علی! این مرد [[سفیه]] و [[نادان]] را از ما دور کن”. حضرت فرمود: “سفیه کیست؟ ” عثمان گفت: “ابوذر!” [[امام]]{{ع}} فرمود: او سفیه نیست؛ از [[پیامبر]] شنیدم که فرمود: “آسمان سایه نیفکند و [[زمین]] حمل نکرد کسی را که از ابوذر راستگوتر باشد. او را به منزله [[مؤمن آل فرعون]] قرار بده، اگر [[دروغ]] بگوید دروغش علیه اوست و اگر راست بگوید بیشتر از آنچه از [[عذاب]] به شما [[وعده]] می‌دهد، خواهید دید“<ref>الأمالی، شیخ طوسی، ص۷۱۰؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۲، ص۴۰۵.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۳۹.</ref>


=== [[نامه]] ابوذر به [[حذیفه]] ===
===== [[نامه]] ابوذر به [[حذیفه]] =====
هنگامی که ابوذر در [[ربذه]] تنها بود و به [[غربت]]، فقر، [[تنهایی]] و [[مرگ]] فرزند دچار شده بود نامه‌ای بدین مضمون به حذیفه نوشت: “به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[بخشاینده]]؛ برادرم! آن چنان از خدا بترس که [[اشک]] چشمت زیاد گردد و قلبت را [[آتش]] بزند؛ [[خواب]] شب را از چشمانت دور سازد و بدنت را در [[اطاعت خدا]] آزرده سازد؛ آری، برای کسی که می‌داند [[آتش جهنم]] جایگاه کسانی است که [[خدا]] بر ایشان [[خشم]] گرفته، سزاوار است که گریه‌اش طولانی شود و آنقدر [[زحمت]] [[عبادت]] و [[بیداری]] شب را [[تحمل]] کند تا [[یقین]] کند خدا از او [[راضی]] است.
هنگامی که ابوذر در [[ربذه]] تنها بود و به [[غربت]]، فقر، [[تنهایی]] و [[مرگ]] فرزند دچار شده بود نامه‌ای بدین مضمون به حذیفه نوشت: “به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[بخشاینده]]؛ برادرم! آن چنان از خدا بترس که [[اشک]] چشمت زیاد گردد و قلبت را [[آتش]] بزند؛ [[خواب]] شب را از چشمانت دور سازد و بدنت را در [[اطاعت خدا]] آزرده سازد؛ آری، برای کسی که می‌داند [[آتش جهنم]] جایگاه کسانی است که [[خدا]] بر ایشان [[خشم]] گرفته، سزاوار است که گریه‌اش طولانی شود و آنقدر [[زحمت]] [[عبادت]] و [[بیداری]] شب را [[تحمل]] کند تا [[یقین]] کند خدا از او [[راضی]] است.


خط ۲۳۳: خط ۲۳۵:
[[برادر]] عزیزم! برای آنکه دلم مقداری تسکین یابد و آتش درونم خاموش گردد، [[عقده]] [[دل]] را نزد تو می‌گشایم، [[غم]] و [[اندوه]] و مصیبت‌هایم را به تو می‌گویم و [[ظلم‌ها]] و ستم‌های ستمکاران را به تو اظهار می‌کنم؛ من گناهی مرتکب نشده و جرمی نکرده‌ام جز آنکه به چشم خود دیدم که [[ستم]] می‌کنند و به گوش خود شنیدم [[حق‌کشی]] می‌کنند، پس ایراد گرفتم و [[انتقاد]] کردم، آن‌گاه سهمیه مرا از [[بیت‌المال]] قطع کردند، به بیابان ریگزار [[ربذه]] تبعیدم نمودند، از [[فامیل]] و [[دوستان]] عزیزم دورم ساختند و از [[حرم]] [[پیامبر خدا]] محرومم نمودند. به خدا [[پناه]] می‌برم از آنکه [[شکوه]] و شکایتی کنم، بلکه خواستم به تو خبر دهم که به آنچه خدا برای من خواسته خشنودم و این مطلب را به تو نوشتم تا [[دعا]] کنی و از خدا برای من و تمام [[مسلمانان]] [[گشایش]] بخواهی؛ والسلام”<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۴۰.</ref>.
[[برادر]] عزیزم! برای آنکه دلم مقداری تسکین یابد و آتش درونم خاموش گردد، [[عقده]] [[دل]] را نزد تو می‌گشایم، [[غم]] و [[اندوه]] و مصیبت‌هایم را به تو می‌گویم و [[ظلم‌ها]] و ستم‌های ستمکاران را به تو اظهار می‌کنم؛ من گناهی مرتکب نشده و جرمی نکرده‌ام جز آنکه به چشم خود دیدم که [[ستم]] می‌کنند و به گوش خود شنیدم [[حق‌کشی]] می‌کنند، پس ایراد گرفتم و [[انتقاد]] کردم، آن‌گاه سهمیه مرا از [[بیت‌المال]] قطع کردند، به بیابان ریگزار [[ربذه]] تبعیدم نمودند، از [[فامیل]] و [[دوستان]] عزیزم دورم ساختند و از [[حرم]] [[پیامبر خدا]] محرومم نمودند. به خدا [[پناه]] می‌برم از آنکه [[شکوه]] و شکایتی کنم، بلکه خواستم به تو خبر دهم که به آنچه خدا برای من خواسته خشنودم و این مطلب را به تو نوشتم تا [[دعا]] کنی و از خدا برای من و تمام [[مسلمانان]] [[گشایش]] بخواهی؛ والسلام”<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۴۰.</ref>.


=== پاسخ [[حذیفه]] به [[ابوذر]] ===
===== پاسخ [[حذیفه]] به [[ابوذر]] =====
حذیفه [[نامه]] ابوذر را خواند و از سرگذشت وی متأثر گردید و جواب او را بدین صورت نوشت: “به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]]؛ نامه‌ات که شامل [[نصیحت]] و [[موعظه]] و [[تفکر]] در عاقب امر و [[تشویق]] نمودن به [[عبادت]] بود، به دستم رسید. برادرم! تو همیشه نسبت به من و سایر [[مؤمنین]] مهربان بودی و آنان را به [[خیر و خوبی]] وادار می‌کردی و از [[بدی‌ها]] باز می‌داشتی و می‌گفتی: بدون فضل [[پروردگار]] و [[راهنمایی]] او نمی‌توان [[رستگار]] شد و جز با [[حمایت]] [[لطف]] او نمی‌توان از [[عذاب]] رست. از [[خداوند متعال]] برای خود و همه [[امت]] [[آمرزش]] و [[رحمت]] فراوان می‌خواهم. آنچه را درباره [[مصیبت‌ها]] و محنت‌ها و [[غربت]] و [[محرومیت]] از [[حقوق اجتماعی]] یادآور شدی، دانستم.
حذیفه [[نامه]] ابوذر را خواند و از سرگذشت وی متأثر گردید و جواب او را بدین صورت نوشت: “به [[نام خداوند]] [[بخشنده]] [[مهربان]]؛ نامه‌ات که شامل [[نصیحت]] و [[موعظه]] و [[تفکر]] در عاقب امر و [[تشویق]] نمودن به [[عبادت]] بود، به دستم رسید. برادرم! تو همیشه نسبت به من و سایر [[مؤمنین]] مهربان بودی و آنان را به [[خیر و خوبی]] وادار می‌کردی و از [[بدی‌ها]] باز می‌داشتی و می‌گفتی: بدون فضل [[پروردگار]] و [[راهنمایی]] او نمی‌توان [[رستگار]] شد و جز با [[حمایت]] [[لطف]] او نمی‌توان از [[عذاب]] رست. از [[خداوند متعال]] برای خود و همه [[امت]] [[آمرزش]] و [[رحمت]] فراوان می‌خواهم. آنچه را درباره [[مصیبت‌ها]] و محنت‌ها و [[غربت]] و [[محرومیت]] از [[حقوق اجتماعی]] یادآور شدی، دانستم.


خط ۲۴۴: خط ۲۴۶:
برادرم! برای ما مرگ از [[زندگی]] بهتر است؛ زیرا [[بلاها]] و مصیبت‌ها چنان بر ما فرود آمده است که [[روزگار]] را برای ما چون شب ظلمانی نموده، [[فتنه‌ها]] برانگیخته شده و شمشیرها کشیده شده‌اند و هر که با آن روبه‌رو شود، کشته می‌شود. تمام [[قبایل]] داخل [[فتنه]] شده‌اند، هر که [[ظلم]] و ستمش بیشتر است، عزیزتر و محترم‌تر و هر که [[متقی]] و پرهیزکارتر است، [[ذلیل]] و زبون‌تر؛ [[خدا]] ما و شما را در چنین زمانی [[حفظ]] فرماید. همواره و در هر حال، در شب و [[روز]]، ایستاده و نشسته، تو را [[دعا]] می‌کنم. [[امید]] است [[خداوند متعال]] بپذیرد. اوست که خلاف [[وعده]] نمی‌کند؛ زیرا در [[قرآن مجید]] فرموده است: {{متن قرآن|قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ}}<ref>«و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا پاسختان دهم که آنان که از پرستش من سر برمی‌کشند به زودی با خواری در دوزخ درمی‌آیند» سوره غافر، آیه ۶۰.</ref>. پس از [[تکبر]] در عبادتش به او [[پناه]] می‌بریم. خدا برای ما و شما به زودی [[نجات]] و گشایشی عطا فرماید؛ والسلام”<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۲، ص۴۰۹-۴۱۰، به نقل از الفصول سید مرتضی.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۴۱.</ref>
برادرم! برای ما مرگ از [[زندگی]] بهتر است؛ زیرا [[بلاها]] و مصیبت‌ها چنان بر ما فرود آمده است که [[روزگار]] را برای ما چون شب ظلمانی نموده، [[فتنه‌ها]] برانگیخته شده و شمشیرها کشیده شده‌اند و هر که با آن روبه‌رو شود، کشته می‌شود. تمام [[قبایل]] داخل [[فتنه]] شده‌اند، هر که [[ظلم]] و ستمش بیشتر است، عزیزتر و محترم‌تر و هر که [[متقی]] و پرهیزکارتر است، [[ذلیل]] و زبون‌تر؛ [[خدا]] ما و شما را در چنین زمانی [[حفظ]] فرماید. همواره و در هر حال، در شب و [[روز]]، ایستاده و نشسته، تو را [[دعا]] می‌کنم. [[امید]] است [[خداوند متعال]] بپذیرد. اوست که خلاف [[وعده]] نمی‌کند؛ زیرا در [[قرآن مجید]] فرموده است: {{متن قرآن|قَالَ رَبُّكُمُ ادْعُونِي أَسْتَجِبْ لَكُمْ إِنَّ الَّذِينَ يَسْتَكْبِرُونَ عَنْ عِبَادَتِي سَيَدْخُلُونَ جَهَنَّمَ دَاخِرِينَ}}<ref>«و پروردگارتان فرمود: مرا بخوانید تا پاسختان دهم که آنان که از پرستش من سر برمی‌کشند به زودی با خواری در دوزخ درمی‌آیند» سوره غافر، آیه ۶۰.</ref>. پس از [[تکبر]] در عبادتش به او [[پناه]] می‌بریم. خدا برای ما و شما به زودی [[نجات]] و گشایشی عطا فرماید؛ والسلام”<ref>بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۲۲، ص۴۰۹-۴۱۰، به نقل از الفصول سید مرتضی.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۴۱.</ref>


=== [[ابوذر]] در کنار [[قبر]] پسر ===
===== [[ابوذر]] در کنار [[قبر]] پسر =====
هنگامی که ابوذر به [[ربذه]] [[تبعید]] شد، یگانه پسر او از [[دنیا]] رفت و خود او را به [[خاک]] سپرد. پس از آن، قبر را هموار کرد و در کنار قبر فرزند عزیزش نشست و با چشم گریان برای جوانش مرثیه گفت: “فرزند عزیزم! خدا تو را بیامرزد که دارای [[اخلاق پسندیده]] بودی و با [[پدر]] و [[مادر]] به [[نیکی]] [[رفتار]] می‌کردی و پدرت از تو [[خشنود]] بود، اما بدان! به خدا قسم، از [[مرگ]] تو ناراحت نشدم و مرگت مرا نشکست، چون به غیر خدا حاجتی ندارم. اگر از [[ترس]] [[عذاب]] ناگهانی قبر نبود، [[دوست]] داشتم به جای تو مرده باشم. از مردنت ناراحت نیستم اما ناراحتم که چه بر سر تو آمد. من به حال خود [[گریه]] نمی‌کنم بلکه به حال تو می‌گریم، ای کاش! می‌دانستم از تو چه پرسیدند و در جواب چه گفتی”. سپس به طرف [[آسمان]] رو کرد و گفت: “بار خدایا! آنچه از [[حقوق]] پدری بر او [[واجب]] کردی بر او بخشیدم. پروردگارا! تو هم از حقوق خود بگذر که از من سزاوارتری”<ref>فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۵۰؛ أعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۲۳۶.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۴۲.</ref>
هنگامی که ابوذر به [[ربذه]] [[تبعید]] شد، یگانه پسر او از [[دنیا]] رفت و خود او را به [[خاک]] سپرد. پس از آن، قبر را هموار کرد و در کنار قبر فرزند عزیزش نشست و با چشم گریان برای جوانش مرثیه گفت: “فرزند عزیزم! خدا تو را بیامرزد که دارای [[اخلاق پسندیده]] بودی و با [[پدر]] و [[مادر]] به [[نیکی]] [[رفتار]] می‌کردی و پدرت از تو [[خشنود]] بود، اما بدان! به خدا قسم، از [[مرگ]] تو ناراحت نشدم و مرگت مرا نشکست، چون به غیر خدا حاجتی ندارم. اگر از [[ترس]] [[عذاب]] ناگهانی قبر نبود، [[دوست]] داشتم به جای تو مرده باشم. از مردنت ناراحت نیستم اما ناراحتم که چه بر سر تو آمد. من به حال خود [[گریه]] نمی‌کنم بلکه به حال تو می‌گریم، ای کاش! می‌دانستم از تو چه پرسیدند و در جواب چه گفتی”. سپس به طرف [[آسمان]] رو کرد و گفت: “بار خدایا! آنچه از [[حقوق]] پدری بر او [[واجب]] کردی بر او بخشیدم. پروردگارا! تو هم از حقوق خود بگذر که از من سزاوارتری”<ref>فروع کافی، کلینی، ج۳، ص۲۵۰؛ أعیان الشیعه، امین عاملی، ج۴، ص۲۳۶.</ref>.<ref>[[سید موسی موسوی|موسوی، سید موسی]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲]]، ص۴۲.</ref>


۱۱۵٬۹۶۳

ویرایش