ابوسفیان بن حرب در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'سال' به 'سال'
جز (جایگزینی متن - 'سال' به 'سال') |
|||
خط ۲۶۶: | خط ۲۶۶: | ||
او همگام با دیگر بزرگان قریش، همسرانش [[هند]] و أمیمه را با خود همراه کرد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۰۲.</ref>، از حضور [[کودکان]] و مملوکان در نبرد جلوگیری نمود، با [[نبش قبر]] [[آمنه]] در میانه راه [[مخالفت]] کرد <ref>واقدی، ج۱، ص۲۰۶.</ref>، پرچمداران [[بنوعبدالدار]] را برای نبردی سنگین و جبران ضعفشان در بدر [[تشویق]] کرد و با [[سازماندهی]] [[لشکر]] به [[جنگ]] پرداخت، [[سلمة بن ثابت]] را کُشت<ref>واقدی، ج۱، ص۲۳۰ و ۳۰۱.</ref> و با [[حنظله غسیل الملائکه]] مصاف داد. [[حنظله]] بر او [[پیروز]] میشد، ولی ابن شعوب<ref>حلیف ابوسفیان، ابن سعد، ج۵، ص۶۱.</ref> وی را به [[شهادت]] رساند<ref>ابن هشام، ج۳، ص۵۹۴؛ واقدی، ج۱، ص۲۷۳.</ref>. | او همگام با دیگر بزرگان قریش، همسرانش [[هند]] و أمیمه را با خود همراه کرد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۰۲.</ref>، از حضور [[کودکان]] و مملوکان در نبرد جلوگیری نمود، با [[نبش قبر]] [[آمنه]] در میانه راه [[مخالفت]] کرد <ref>واقدی، ج۱، ص۲۰۶.</ref>، پرچمداران [[بنوعبدالدار]] را برای نبردی سنگین و جبران ضعفشان در بدر [[تشویق]] کرد و با [[سازماندهی]] [[لشکر]] به [[جنگ]] پرداخت، [[سلمة بن ثابت]] را کُشت<ref>واقدی، ج۱، ص۲۳۰ و ۳۰۱.</ref> و با [[حنظله غسیل الملائکه]] مصاف داد. [[حنظله]] بر او [[پیروز]] میشد، ولی ابن شعوب<ref>حلیف ابوسفیان، ابن سعد، ج۵، ص۶۱.</ref> وی را به [[شهادت]] رساند<ref>ابن هشام، ج۳، ص۵۹۴؛ واقدی، ج۱، ص۲۷۳.</ref>. | ||
[[ابوسفیان]] پس از [[شکست]] [[مسلمانان]]، به همراه [[ابوعامر]] [[فاسق]]، کشتگان را به منظور دستیابی به [[رسول خدا]] {{صل}} [[شناسایی]] کرد و با نیزه به اطراف دهان [[حمزه]] زد. او چون از یافتن آن [[حضرت]] [[ناامید]] شد، بر فراز [[کوه]] رفته [[احد]] را در مقابل [[بدر]] شمرد، بتهای [[هبل]] و [[عزی]] را سبب [[پیروزی]] [[قریش]] خواند، | [[ابوسفیان]] پس از [[شکست]] [[مسلمانان]]، به همراه [[ابوعامر]] [[فاسق]]، کشتگان را به منظور دستیابی به [[رسول خدا]] {{صل}} [[شناسایی]] کرد و با نیزه به اطراف دهان [[حمزه]] زد. او چون از یافتن آن [[حضرت]] [[ناامید]] شد، بر فراز [[کوه]] رفته [[احد]] را در مقابل [[بدر]] شمرد، بتهای [[هبل]] و [[عزی]] را سبب [[پیروزی]] [[قریش]] خواند، سال [[آینده]] را میعادی برای نبردی دیگر اعلام و [[مدینه]] را به قصد [[مکه]] ترک کرد<ref>ابن هشام، ج۳، ص۶۰۸؛ واقدی، ج۱، ص۲۳۶ و ۲۹۷.</ref>. در مسیر بازگشت، در [[روحاء]] [[تصمیم]] گرفت به منظور نابودی [[اسلام]] به مدینه بازگردد که با شنیدن خبر حرکت پیامبره {{صل}} به سوی مکه بازگشت<ref>ابن هشام، ج۳، ص۶۱۷-۶۱۶.</ref>. در بدو ورود به مکه، نزد [[بت]] هبل رفت، آنجا سرتراشید و هُبَل را موجب پیروزیاش برشمرد<ref>واقدی، ج۱، ص۲۹۹.</ref>. بر پایه روایتی، او سرمست از پیروزی آمد، به همراه [[عکرمه]] و [[ابواعور سلمی]] و به منظور دستیابی به [[صلح]]، از رسول خدا {{صل}} [[امان]] خواست تا در مدینه با [[عبدالله بن أبی]] [[گفتگو]] کند. آنان توافق کردند [[نبرد]] [[قریش]] با رسول خدا {{صل}} به شرط ترک [[ناسزاگویی]] آن حضرت به بتها و [[به نیکی یاد کردن]] آنها پایان یابد. چون نتیجه گفتگوها اعلام شد، [[آیه]] {{متن قرآن|وَلَا تُطِعِ الْكَافِرِينَ وَالْمُنَافِقِينَ}}<ref>«از کافران و منافقان فرمانبرداری مکن» سوره احزاب، آیه ۱.</ref> درباره ابوسفیان و ابن أُبّی نازل شد و [[نمایندگان]] مکه به [[فرمان]] رسول خدا {{صل}} از مدینه [[اخراج]] شدند<ref>واحدی، ص۲۳۶؛ طبرسی، ج۸، ص۱۱۶.</ref>. | ||
ابوسفیان در ماجرای [[اعدام]] [[زید بن دَثَنه]]، وی را به [[دوستی]] رسول خدا {{صل}} [[امتحان]] کرد و [[سوگند]] خورد دوستی کسی را مانند [[دوستی]] [[اصحاب محمد]]، ندیدم<ref>ابن هشام، ج۳، ص۶۶۹.</ref>. [[رسول خدا]] {{صل}} پس از [[قتل]] [[خُبَیب بن عُدَی]] و یارانش، [[عمرو بن امیه ضمری]] را به همراه [[جبار بن صخر انصاری]] برای کشتن [[ابوسفیان]] به [[مکه]] فرستاد، که شناخته شدند و گریختند<ref>ابن هشام، ج۴، ص۱۰۴۹؛ ابن سعد، ج۴، ص۲۴۸.</ref>. ابوسفیان رسول خدا {{صل}} و متقابلاً حسّان هم ابوسفیان را هجو کرد<ref>ابن عبدربه، ج۶، ص۱۴۵.</ref>. ابن [[حبیب]]<ref>محبر، ص۱۱۹.</ref> [[مأموریت]] ضَمری را در سال پنجم به [[همراهی]] [[سلمة بن اسلم]] دانسته و [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۲، ص۹۳.</ref> آن را اندکی پیش از [[حدیبیه]] و به دلیل افشا شدن طرح ابوسفیان برای کشتن رسول خدا {{صل}} [[روایت]] کرده است، که این دو، یک مأموریت بودهاند. ابوسفیان در [[شعبان]] | ابوسفیان در ماجرای [[اعدام]] [[زید بن دَثَنه]]، وی را به [[دوستی]] رسول خدا {{صل}} [[امتحان]] کرد و [[سوگند]] خورد دوستی کسی را مانند [[دوستی]] [[اصحاب محمد]]، ندیدم<ref>ابن هشام، ج۳، ص۶۶۹.</ref>. [[رسول خدا]] {{صل}} پس از [[قتل]] [[خُبَیب بن عُدَی]] و یارانش، [[عمرو بن امیه ضمری]] را به همراه [[جبار بن صخر انصاری]] برای کشتن [[ابوسفیان]] به [[مکه]] فرستاد، که شناخته شدند و گریختند<ref>ابن هشام، ج۴، ص۱۰۴۹؛ ابن سعد، ج۴، ص۲۴۸.</ref>. ابوسفیان رسول خدا {{صل}} و متقابلاً حسّان هم ابوسفیان را هجو کرد<ref>ابن عبدربه، ج۶، ص۱۴۵.</ref>. ابن [[حبیب]]<ref>محبر، ص۱۱۹.</ref> [[مأموریت]] ضَمری را در سال پنجم به [[همراهی]] [[سلمة بن اسلم]] دانسته و [[ابن سعد]]<ref>ابن سعد، ج۲، ص۹۳.</ref> آن را اندکی پیش از [[حدیبیه]] و به دلیل افشا شدن طرح ابوسفیان برای کشتن رسول خدا {{صل}} [[روایت]] کرده است، که این دو، یک مأموریت بودهاند. ابوسفیان در [[شعبان]] سال چهارم، بنا بر [[وعده]] طرفین درگیر در [[احد]]، برای [[نبرد]] عازم [[مدینه]] شد. او با اینکه [[آمادگی]] نبرد نداشت، [[نعیم بن مسعود]] را برای اعلام آمادگی[[قریش]] به مدینه فرستاد و لشکری را تا مَجَنَّه (از نواحی ظَهران) حرکت داد و از آنجا به بهانه [[خشکسالی]] به مکه بازگشت<ref>ابن هشام، ج۳، ص۶۹۶-۶۹۷؛ واقدی، ج۱، ص۳۸۴-۳۸۹.</ref>. | ||
در [[شوال]] سال پنجم، [[غزوه خندق]] به تحریک [[کعب بن اشرف]] و [[رهبری]] ابوسفیان<ref>ابن هشام، ج۳، ص۶۹۹.</ref> آغاز شد. ابوسفیان در رأس سپاهی گران، متشکل از [[احزاب]] به مدینه آمد و [[یهود]] بنو قریظه را به [[نقض پیمان]] و [[همکاری]] با احزاب واداشت. [[مشرکان]] هنگام عبور از باریک راه [[خندق]]، خواستار عبور [[فرمانده]] خود، ابوسفیان شدند، ولی او گفت: در صورت نیاز عبور خواهد کرد!<ref>واقدی، ج۲، ص۴۷۰.</ref> خستگی پشت خندق، او را بر آن داشت ضمن نامهای، رسول خدا {{صل}} را از [[مقاومت]] قریش تا [[فروپاشی]] مدینه خبر دهد و بپرسد حفر خندق را از چه کسی آموخته است. رسول خدا {{صل}} وی را [[بیخرد]] و [[مغرور]] خواند و از [[الهام الهی]] در حفر خندق و [[شکست]] بتها و [[پیروزی]] [[مسلمانان]] خبر داد<ref>واقدی، ج۲، ص۴۹۲.</ref>. سرانجام نامساعد بودن شرایط، وی را مجبور به بازگشت عجولانه کرد؛ به گونهای که بر شتر پا دربند نهادهای سوار شد و مرتب آن را برای برخاستن زد<ref>ابن هشام، ج۳، ص۷۱۴</ref>. [[آیه]] {{متن قرآن|فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ}}<ref>«با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref> بیانی از [[پیشوایی]] [[ابوسفیان]] است<ref>طبری، جامع، ج۱۰، ص۱۱۴؛ طوسی، ج۵، ص۱۸۳.</ref>. | در [[شوال]] سال پنجم، [[غزوه خندق]] به تحریک [[کعب بن اشرف]] و [[رهبری]] ابوسفیان<ref>ابن هشام، ج۳، ص۶۹۹.</ref> آغاز شد. ابوسفیان در رأس سپاهی گران، متشکل از [[احزاب]] به مدینه آمد و [[یهود]] بنو قریظه را به [[نقض پیمان]] و [[همکاری]] با احزاب واداشت. [[مشرکان]] هنگام عبور از باریک راه [[خندق]]، خواستار عبور [[فرمانده]] خود، ابوسفیان شدند، ولی او گفت: در صورت نیاز عبور خواهد کرد!<ref>واقدی، ج۲، ص۴۷۰.</ref> خستگی پشت خندق، او را بر آن داشت ضمن نامهای، رسول خدا {{صل}} را از [[مقاومت]] قریش تا [[فروپاشی]] مدینه خبر دهد و بپرسد حفر خندق را از چه کسی آموخته است. رسول خدا {{صل}} وی را [[بیخرد]] و [[مغرور]] خواند و از [[الهام الهی]] در حفر خندق و [[شکست]] بتها و [[پیروزی]] [[مسلمانان]] خبر داد<ref>واقدی، ج۲، ص۴۹۲.</ref>. سرانجام نامساعد بودن شرایط، وی را مجبور به بازگشت عجولانه کرد؛ به گونهای که بر شتر پا دربند نهادهای سوار شد و مرتب آن را برای برخاستن زد<ref>ابن هشام، ج۳، ص۷۱۴</ref>. [[آیه]] {{متن قرآن|فَقَاتِلُوا أَئِمَّةَ الْكُفْرِ}}<ref>«با پیشگامان کفر که به هیچ پیمانی پایبند نیستند کارزار کنید» سوره توبه، آیه ۱۲.</ref> بیانی از [[پیشوایی]] [[ابوسفیان]] است<ref>طبری، جامع، ج۱۰، ص۱۱۴؛ طوسی، ج۵، ص۱۸۳.</ref>. |