پرش به محتوا

نظام اداری در فقه سیاسی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۸۲: خط ۱۸۲:
#خواست و [[حاکمیت الهی]] که مدیریت در قوس نزولی آن در یکی از سلسله‌مراتب آن قرار می‌گیرد {{متن قرآن|حَبْلٍ مِنَ اللَّهِ}}<ref>«در پناه خداوند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۲.</ref>.
#خواست و [[حاکمیت الهی]] که مدیریت در قوس نزولی آن در یکی از سلسله‌مراتب آن قرار می‌گیرد {{متن قرآن|حَبْلٍ مِنَ اللَّهِ}}<ref>«در پناه خداوند» سوره آل عمران، آیه ۱۱۲.</ref>.
خصیصه اول [[رهبری]] به معنای تبلور [[شخصیت]] و [[اراده جمعی]] است در [[کلام]] و عمل [[رهبر]]. و خصیصه دوم [[هدایت معنوی]] و [[رشد دادن]] به استعدادها و ایجاد حرکت مداوم در افراد و [[جامعه]] ([[مدیریت]] و [[فرماندهی]] مکتبی)<ref>فقه سیاسی، ج۷، ص۴۸۲ – ۴۸۰.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۶۹۸.</ref>
خصیصه اول [[رهبری]] به معنای تبلور [[شخصیت]] و [[اراده جمعی]] است در [[کلام]] و عمل [[رهبر]]. و خصیصه دوم [[هدایت معنوی]] و [[رشد دادن]] به استعدادها و ایجاد حرکت مداوم در افراد و [[جامعه]] ([[مدیریت]] و [[فرماندهی]] مکتبی)<ref>فقه سیاسی، ج۷، ص۴۸۲ – ۴۸۰.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۶۹۸.</ref>
==[[نظام اداری]] و اهداف آن==
به‌طور معمول اهداف را می‌توان به قرار زیر ذکر کرد:
#برپایی و تشکیل [[سازمان]] و [[نظام]] و استقرار مناسبات و [[ایجاد تشکیلات]] در جهت اهداف خاص؛
# [[حفظ]] مناسبات معقول و موزون در سازمان؛
# [[تحکیم]] مناسبات و ایجاد [[هماهنگی]] بیشتر بین کادرها و بخش‌های وابسته؛
#ایجاد [[تعادل]] در [[روابط]] و اصطکاک قدرت‌ها و [[اختیارات]]؛
#تحرک بخشیدن به سازمان و ایجاد زمینه‌های [[رشد]] و [[شکوفایی]] بیشتر؛
#افزایش سرعت و کارآیی بیشتر سازمان؛
#پیچیده‌تر کردن مناسبات برای رسیدن به هدف‌های دورتر و [[نوآوری]] سازمان؛
#حداکثر استفاده از حداقل منابع و امکانات با رشد استعدادها؛
#ایجاد حداکثر تغییرات مناسب در سازمان؛
#تطبیق مستمر سازمان با عوامل متغیر محیط.
گاه علاوه بر این اهداف کلی، اهداف خاصی بر [[تشکیلات]] و نظام اداری [[حاکم]] می‌شود که به همین لحاظ قلمروی نظام اداری را محدود می‌کند.
این اهداف ممکن است: [[سیاسی]]، [[اقتصادی]]، [[علمی]]، تحقیقاتی، اطلاعاتی، نظامی و نظایر آن باشد و از این‌رو نظام اداری نیز به [[رهبری سیاسی]]، نظامی، [[اداری]]، صنعتی و اقتصادی، [[مدیریت]] علمی و تحقیقاتی و اطلاعاتی، و مشابه آن تقسیم می‌شود. در نظام اداری [[اسلامی]]، نسبت به هر بخشی اعم از سیاسی، اقتصادی، نظامی و [[فرهنگی]]، [[هدف]] کلی باورکردن استعدادهای موجود و [[رشد دادن]] به [[نیروهای انسانی]] مجموعه تحت مدیریت و [[بسیج]] آنها در یک حرکت موزون و [[حکیمانه]] برای [[خلاقیت]] بیشتر، رسیدن به [[کاردانی]] و [[لیاقت]]، کارآیی و [[امانت]] و [[تعهد]] بالاتر است و هر نوع [[تغییر]] و گردش در حفظ مناسبات و ایجاد تعادل و افزایش سرعت کار و برپایی و استقرار و ایجاد تشکیلات و تعمیق مناسبات و بهره‌گیری هرچه بیشتر از نیرو و امکانات موجود باید در چارچوب این هدف کلی انجام شود.
در غیر این صورت [[انسان]] برای نظام اداری و سازمان تبدیل به یک ابزار کار در حد ماشین و اجزای آن خواهد شد و استهلاک انسان در جهت [[انسانی]] و از دست دادن استعدادها و نیروهای بالقوه نهفته‌اش، به مراتب بیش از استهلاک ماشین خطرناک و زیانبخش خواهد شد.
به همین دلیل است که نوع [[نظام اداری]] بستگی به آن دارد که برداشت آن از [[انسان]] چگونه و شناختش از وی که محور اصلی [[تشکیلات]] و نظام اداری است، به چه نحو باشد.
دنیای غرب به دلیل عدم [[شناخت]] صحیح نسبت به انسان در زمینه نظام اداری و اصول آن به [[بیراهه]] رفته است و این [[انحراف]] خطرناک از آنجا ناشی شده که انسان [[تفسیری]] نادرست ترسیم کرده و بالاخره در [[خلق]] [[مدیریتی]] متناسب با چنین [[تصور]] غلطی از انسان، او را تا ورطه [[مسخ]] انسان کشانده است.
بدان‌گونه که یک دستگاه بسیار پیچیده الکترونیک در دست فرد ناوارد در حد یک وسیله عادی برای مثال رادیو تک موجی استفاده می‌شود.
اغلب در شکل‌گیری [[قدرت]] که پایه و محور اصلی [[فرماندهی]] است از یک سلسله‌عناصر مادی نام می‌برند که بیشتر به قرار زیر است:
# [[نیروی انسانی]] که بدنه [[تشکیلات نظامی]] و عملیات و قدرت [[رهبری]] محسوب می‌شود؛
#منابع طبیعی که امکانات بیشتری را در [[اختیار]] رهبری قرار می‌دهد؛
#اطلاعات کسب شده از [[دشمن]] و اوضاع و [[شرایط حاکم]] که قدرت نظام اداری و [[تصمیم‌گیری]] را به [[میزان]] قابل توجهی بالا می‌برد و نیل به [[پیروزی]] را سهال خواهد کرد؛
#وضع جغرافیایی و محیط فیزیکی [[عملیات نظامی]] که نقش مؤثری در رهبری و پیروزی آن دارد؛
# [[دیپلماسی]] فعال نیز به نوبه خود از عناصر قدرت رهبری محسوب می‌شود؛
#فناوری و بهره‌گیری از امکانات [[علمی]] که حجم توان رهبری و سطح کارآیی آن را تا سرحد تفوق، چشمگیر نیروها و پیروزی‌های سرّی بالا می‌برد؛
# [[عادت]] به [[سنن]] ملی و [[شخصیت]] و [[روحیه]] متکی به خصایص و هویت‌های قومی و ملی.
در [[نظام]] رهبری و [[مدیریت]] نیروها در [[اسلام]] از همه این عوامل (البته به گونه صحیح و بر اساس معیارهای [[اسلامی]]) بهره گرفته می‌شود و ما نمونه‌های بارزی از شیوه‌های مختلف استفاده از این عناصر، را در [[فرماندهی نظامی]] شخص [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در [[غزوات]] و نیز در [[رهبری]] امیرالمؤمنین علی{{ع}} در جنگ‌های [[صفین]] و [[نهروان]] و [[جمل]]، [[مشاهده]] می‌کنیم.
ولی مهم‌ترین عنصری که [[رهبری اسلامی]] بر آن تکیه دارد و عمده‌ترین منبع قدرتی که محور اصلی [[مدیریت]] نیروها در [[اسلام]] محسوب می‌شود، عنصر [[ایمان]] و [[ایدئولوژی]] است، گرچه امروز ارتش‌های بزرگ [[جهان]] و نظریه‌پردازهای نظامی به اهمیت و نقش کارساز ایدئولوژی پی برده‌اند و آن را در ردیف عناصر تشکیل دهنده [[قدرت]] به حساب آورده‌اند ولی در [[نظام]] نوین [[اسلامی]] و در مدیریت و رهبری، نقش ایدئولوژی از دو نظر متمایز و قابل توجه و در مقایسه با دیدگاه‌های معاصر متفاوت است.
#از نقطه‌نظر مفهوم ایدئولوژی که گاه به مفهوم اعم آن به تمامی عوامل [[معنوی]] اطلاق شده و هر نوع باوری که به هر وسیله‌ای به نیروهای [[رزمنده]] و [[تشکیلات نظامی]] [[القا]] شود، ایدئولوژی نامیده می‌شود. در صورتی که در اسلام ایمان متکی به [[منطق]] و [[باور]] برخاسته از [[تفکر]] [[آزاد]] که [[عقل]] [[حاکمیت]] آن را بر همه عرصه‌های خود پذیرفته باشد، محور و پایه قدرت رهبری است که هر [[احساس]] و یا باور تحمیلی و یا زودگذری که بر موج‌های [[تبلیغات]] و مهر‌ها و کینه‌توزی‌های موقت و موسمی وابسته است؛
#عقیده‌ای که می‌تواند از چنین [[خصلت]] نافذ و قدرتی برخوردار باشد، تنها ایدئولوژی اسلامی و [[عقیده]] [[توحیدی]] است که [[مکتب]] [[رهایی‌بخش]] اسلام [[مبین]] آن است {{متن قرآن|إِنَّ الدِّينَ عِنْدَ اللَّهِ الْإِسْلَامُ}}<ref>«بی‌گمان دین (راستین) نزد خداوند، اسلام است» سوره آل عمران، آیه ۱۹.</ref>.
تجلی قدرت نشأت گرفته از ایدئولوژی اسلامی را می‌توان در [[مقاومت]] اعجاب‌آمیز [[ملت]] [[مسلمان]] [[ایران]] در جبهه‌های [[حق]] بر علیه [[باطل]] و خاطرات ۸ سال [[دفاع مقدس]] به وضوح مشاهده کرد و آثار آن را در صحنه‌های عملیات [[خیره]] کننده [[مسلمانان]] لبنان که پیکاری [[عظیم]] را بر علیه [[نفوذ]] [[استکبار]] آغاز کرده‌اند، پیگیری کرد و بالاخره بازتاب این قدرت نوین را در گسترش [[سیاست]] نه شرقی، نه [[غربی]] در نظام دوقطبی بین‌المللی جهان به روشنی دید.
در [[نظام مدیریت]] و [[رهبری اسلامی]] بیشترین حجم [[قدرت]] از [[ایمان]] سرچشمه می‌گیرد و [[فرماندهان]] با ایمان باید قدرت [[مدیریت خود]] را بر پایه‌های ایمان خود و ایمان نیروهای [[رزمنده]] [[استوار]] کنند.
[[رسالت]] [[نظام اداری]] در [[امامت]] و [[ولایت فقیه]]، تطبیق دادن کامل [[اراده]]، [[تفکر]]، [[تمایلات]] خود و [[نیروهای مسلح]] با اراده و [[فرمان]] و [[حاکمیت]] خداست و به همین دلیل یک [[مدیر]] دارای دو پیوند عمیق است، از یکسو با [[خدا]] و پیوند [[اعتقادی]] با [[مکتب]] که او را از [[هویت]] شخصی و منیّت خارج و به یک هویت مکتب و حل شده در مکتب تبدیل می‌کند و از سوی دیگر پیوندی با [[مردم]] دارد که اراده نظامی او را جوشیده از مردم و زندگیش را برای مردم کرده و او را [[وقف]] [[جامعه]] می‌کند.
در نظام اداری، اسلام‌مداران، برای خود در برابر خدا هیچ‌گونه [[استقلال]] و [[شخصیت]] و اراده متمایزی قائل نیستند، این [[اراده خدا]] و [[قانون]] [[شریعت]] است که در وجود آنان متجلی می‌شود و نیز در برابر بدنه [[انسانی]] [[سازمان]] تمایلات و خواسته‌های خویش را [[فدا]] می‌کنند و به [[منافع]] و [[مصالح عمومی]] مردم [[فکر]] می‌کنند و آن‌چنان در اراده خدا و [[شوق]] [[خدمت به مردم]] ذوب می‌شوند که برای رسیدن به هدف‌های [[الهی]] به چیزی و راهی جز [[پیروزی]] در راه حاکمیت [[ارزش‌ها]] نمی‌اندیشند.
پیوند مدیر با مکتب به گونه‌ای است که همواره او را از خارج شدن از [[فرمان خدا]] و [[حق]] و [[قسط و عدل]] بازمی‌دارد و پیوند وی با نیروهای تحت فرمان و [[مدیریت]] نیز بدان‌گونه است که وی را از هر نوع [[خودمحوری]] و [[سودجویی]] و [[خیانت]] به منافع و [[مصالح]] [[نظام]] مانع می‌شود و در هر دو پیوند پایه اصلی ایمان و [[اعتقاد]] و باوری است که [[جان]] و همه وجود مدیر و [[رهبر]] نظام و [[تشکیلات]] را لبریز کرده است.
با توجه به این اصل مکتبی که [[رهبری]] نظامی در [[زمان]] [[حضور امام معصوم]]{{ع}} با [[امام]] بوده و در [[زمان غیبت]] با [[ولی فقیه]] است مسئله را در رابطه با [[رهبری]] کل قوا مورد بحث قرار داده رابطه [[خدا]] با امام و ولی فقیه بر پایه [[وعده]] [[نصرت]] و [[یاری]] و [[امدادهای غیبی]] و صیانت از [[لغزش‌ها]] وخطاها است، با این تفاوت که امام [[معصوم]] است و ولی فقیه معصوم نیست، اما تحت [[حمایت]] و [[عنایت خاص الهی]] قرار دارد. همچنین رابطه [[مردم]] با امام و رهبری [[ولایت فقیه]] رابطه مبتنی بر [[تمایلات]] نیست که قابل [[تغییر]] و زودگذر باشد، بلکه یک رابطه [[اعتقادی]] و [[معنوی]] ثابتی است که عشقی عمیق و دیرپای متقابلی را ایجاد می‌کند.
رهبری در [[نظام]] [[امامت بالاصاله]] مستقیماً در رابطه با امام معصوم{{ع}} بوده و از ناحیه [[مقام عصمت]] تعیین می‌شود.
همچون [[مالک اشتر]] و [[عدی بن حاتم]] و [[صعصعه]] که از طرف [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} به رهبری [[نصب]] شدند و در [[نظام ولایت فقیه]] نیز بنابر آنچه که از [[عهدنامه مالک اشتر]] استفاده می‌شود که [[اختیار]] تعیین [[فرماندهان نظامی]] [[مصر]] از طرف امیرالمؤمنین{{ع}} به مالک اشتر [[تفویض]] شده بود و نیز با توجه به [[احادیث ولایت]] [[فقیه]] نصب [[فرماندهان]] با ولی فقیه است و این خود [[رسالت]] رهبری را به دلیل [[لزوم]] تناسب و سنخیت بین فرماندهان و امام معصوم{{ع}} و یا ولی فقیه روشن می‌کند<ref>فقه سیاسی، ج۷، ص۴۸۷ – ۴۸۲.</ref>.<ref>[[عباس علی عمید زنجانی|عمید زنجانی، عباس علی]]، [[دانشنامه فقه سیاسی ج۲ (کتاب)|دانشنامه فقه سیاسی ج۲]]، ص ۶۹۹.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۶۴۱

ویرایش