پرش به محتوا

جنگ صفین در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۶۱: خط ۲۶۱:
بنابراین، ادعای این که فقط یک بدری با علی{{ع}} در [[صفین]] بوده نادرست و کینه‌توزانه است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج4، ص 63 - 67.</ref>
بنابراین، ادعای این که فقط یک بدری با علی{{ع}} در [[صفین]] بوده نادرست و کینه‌توزانه است.<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج4، ص 63 - 67.</ref>


==[[فرماندهان]] [[صفّین]]==
زمانی که در اوّل صَفر سال ۳۷ [[جنگ]] آغاز شد، هر یک از دو طرف جنگ [[پرچم‌ها]] را بست (و فوج‌ها را معیّن کرد) و فرماندهان را گماشت و [[سپاه]] را [[آرایش]] [[جنگی]] داد. علی{{ع}}، گروهی را به [[فرمان]] دهی سپاه خود گمارد. منقری نام ۳۳ تن از فرماندهان حضرت را به ترتیب ذیل نقل کرده:
#[[عمّار بن یاسر]] را به [[فرماندهی]] کلّ سواران گماشت<ref>همان، ص۷۵۹، شرح حالش در سِمَت مسئول بیت المال آمده است.</ref>.
#[[عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی]] را به فرماندهی کلّ پیادگان. عبدالله، به [[نقلی]]: همراه پدرش هنگام [[فتح مکه]] [[مسلمان]] شد. برخی نیز گفته‌اند: قبلاً [[اسلام]] آورد و در جنگ طائِف و [[حُنَین]] حضور داشت. او بزرگِ [[خُزاعه]] و دارای [[منزلت]] و [[جلالت]] و از بزرگان [[صحابه]] بود. با [[مردم]] [[اصفهان]] در [[زمان]] [[عبدالله بن عامر]] [[مصالحه]] کرد؛ زیرا [[فرمانده]] مقدمه سپاه ابن [[عامر]] بود. همراه برادرش عبدالرّحمان در صفّین [[شهید]] شدند <ref>ابن عبدالبر، الإستیعاب، ۳، ص۸۷۲ و ابنحجر، الإصابه، ج۴، ص۱۸.</ref>.
#[[هاشم بن عتبة بن اَبی وقّاص زهری]] را به پرچم‌داری کلّ سپاه.
#[[اَشعث بن قیس]] را به سپهسالاری جناح راست [[سواره‌نظام]] سپاه<ref>ر.ک: سیمای کارگزاران، ج۱، ص۵۴۷، </ref>.
#[[عبدالله بن عباس]] را به سپه سالاری [[جناح چپ]] [[سواره‌نظام]] [[سپاه]]<ref>ر.ک: سیمای کارگزاران، ج۲، ص۳۹۱. او بعد از جنگ جمل کارگزار بصره شد.</ref>.
#[[سلیمان بن صرد خزاعی]] را به سپه سالاری جناح راست پیاده [[نظام]] سپاه<ref>سیمای کارگزاران، ج۱، ص۳۷۹، کارگزار جَبُّل.</ref>.
#[[حارث بن مرّه عبدی]] را به سپه سالاری [[جناح چپ]] پیاده نظام گماشت<ref>سیمای کارگزاران، ج۱، ص۵۴۰، کارگزار سند.</ref>. مُضَرَیان [[کوفه]] و [[بصره]] را در میانه و [[قلب]] سپاه، و یمانیان را در جناح راست، و [[بنی ربیعه]] را در جناح چپ سپاه قرار داد، و پرچم‌های [[قبایل]] را بست و آنها را به سالاران و نام‌دارانشان سپرد، و آنان را [بدین شرح] به سرداری و [[فرماندهی]] آنان گماشت.
#[[عبدالله بن عباس]] را به سرداری [[قریش]]، [[بنی اسد]]، و [[کِنانه]].
#[[حجر بن عدیّ]] را به سرداری [[کِنده]].
#[[حضین بن منذر]] را به سرداری بکریان بصره<ref>سیمای کارگزاران...، ج۱، ص۴۲۳: کارگزار استخر فارس.</ref>.
#[[احنف بن قیس]] را به سرداری [[تمیمیان]] بصره. او بزرگ [[بنی تمیم]] بود که گزارش‌های متعددی در باره‌اش در این مجموعه نقل شده است. در [[جنگ جمل]] [[کناره‌گیری]] کرد ولی در [[صفّین]] حضوری فعال داشت. [[احنف]] در سال ۶۷ در کوفه درگذشت و [[مصعب بن زبیر]] بر [پیکر] او [[نماز]] خواند<ref>عصفری، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۲۰۳؛ ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۲۸۰.</ref>.
#[[عمرو بن حمق]] را به سرداری [[خزاعیان]]. [[عمرو بن حمق خزاعی]]، از [[اصحاب پیامبر]]، [[امیرالمؤمنین]] و [[امام حسن]]{{ع}} بود که بعد از [[صلح حدیبیه]] [[مسلمان]] شد. خبر شهادتش را علی به وی داده بود. او در تمام جنگ‌های امیرالمؤمنین حضوری فعال داشت<ref>ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۳، ص۱۱۷۴؛ ابن حجر، الإصابه،۴، ص۵۱۴؛ علی احمدی میانجی، مکاتیب الأئمة{{عم}}، ج۱، ص۴۷۲.</ref>. او از [[اصفیاء]] [[یاران امیرالمؤمنین]] بود<ref>الإختصاص، ص۳.</ref>. در [[بلاغات النّساء]] می‌نویسد: بعد از [[شهادت]] [[علی بن ابی طالب]]، [[معاویه]] [[شیعیان علی]] را تعقیب کرد. او به تعقیب عمرو بن حمق پرداخت به او دست نیافت. زنش [[آمنه]]، دخترِ «[[شرید]]» را دست گیر و دو سال در [[زندان]] [[دمشق]] [[زندانی]] کرد. آن‌گاه [[عبدالرّحمان بن حَکَم]]، به [[عمرو]] در مناطق جزیره دست یافت. او را کشت و سرش را برای [[معاویه]] فرستاد. این اوّلین سری بود که در [[اسلام]] حمل شد. وقتی سر وی را آوردند، معاویه آن را برای زنش به زندان فرستاد<ref>ابن طیفور، بلاغات النّساء، ص۸۷.</ref>. [[شهادت]] وی را در سال ۵۰ دانسته‌اند<ref>ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۳، ص۱۱۷۴؛ ابن حجر، الإصابه، ج۴، ص۵۱۴؛ احمدی میانجی، مکاتیب الأئمة{{عم}}، ج۱، ص۴۷۳.</ref>.
#[[نُعَیم بن هبیره]] را به سرداری بکریان [[کوفه]]. وی [[برادر]] [[مَصقلة بن هُبیره شیبانی]] و یکی از [[شیعیان]] و [[خیرخواهان]] [[امیرالمؤمنین]] بود که از فرار برادرش «[[مصقله]]» به [[شام]] ناراحت بود<ref>ثقفی، الغارات، ص۲۴۹؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۳، ص۱۴۶؛ بحارالانوار، ج۳۳، ص۴۱۷.</ref>. او جزو [[فرماندهان]] مختار و [[مسئول]] بر سی صد سوار بود<ref>بحارالانوار، ج۴۵، ص۳۶۹.</ref>. برای [[نبرد]] با شَبَث بن رِبْعی اعزام شد و در درگیری با وی در [[سال ۶۶]] کشته شد<ref>ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۲۲۱؛ زرکلی، الأعلام، ج۸، ص۴۱.</ref>.
#[[جاریة بن قدامه سعدی]] را به سرداری [[بنی سعد]] و [[بنی رَباب]] [[بصره]]. او از فرماندهان انتظامی حضرت بود که از عهدۀ چندین [[مأموریت]] به خوبی برآمد. شرح حال او در ضمن نیروهای انتطامی آمده است.
#[[رفاعة بن شدّاد]] را به سرداریِ [[بجیله]].
# [[یزید بن رُوَیم شَیبانی]] را به سرداری ذُهل کوفه<ref>سیمای کارگزاران، ج۱، ص۲۸۱، کارگزار باروسما و نهرملک.</ref>.
#[[اعین بن ضُبَیعه]] را به سرداری [[بنی عمرو]] و [[بنی حنظله]] بصره. اعین در [[جنگ جمل]] شتر [[عایشه]] را پی کرد و پسرعموی [[صَعصة بن صوحان]] بود<ref>ابن عبدالبر، الإستیعاب، ج۱، ص۱۴۱.</ref>. وی برای [[مبارزه]] با [[عبدالله حضرمی]] - فرستادۀ معاویه به بصره - اعزام شد و توسط آنان کشته شد<ref>سیمای کارگزاران، ج۲، ص۵۰۲.</ref>. سپس [[جاریة بن قدامه]] اعزام شد و [[ابن حضرمی]] را کشت<ref>سیمای کارگزاران، ج۲، ص۵۰۲؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۵۸۷.</ref>.
#[[عدیّ بن حاتم]] را به سرداریِ [[قُضاعه]] و طئ. برخی او را عضو [[شرطةالخمیس]] دانسته‌اند؛ به همین جهت شرح حالش بیان شده است.
#[[عبدالله بن حَجَل عِجْلی]] را به سرداری لَهازم [[کوفه]]. او قبل از [[جنگ صفّین]] [[سخنرانی]] و به [[جنگ جمل]] اشاره کرد که نشان می‌دهد در آن نیز حضور داشت. او در سخنرانی [[شور]] [[آفرینش]] خطاب به [[امیرالمؤمنین]] گفت: تو اوّلین فرد هستی از ما که [[ایمان]] آورد و آخِرین [[عهد]] [[دیدار]] با [[پیامبر]] ما را داری. شمشیرهای ما بر گردن ماست و قلب‌های مان درون ما؛ که باقی ماندگان ما (از جنگ جمل) همه را در اختیارت می‌گذاریم. تو [[قلوب]] ما را به واسطۀ [[طاعت]] خویش گشودی و در [[جهاد]] [[بصیرت]] ما را نسبت به دشمنانمان افزودی، تو [[والی]] ای هستی که مورد [[اطاعت]] میباشی و ما نیز رعیتی هستیم پیرو تو. تو [[آگاه‌ترین]] ما نسبت به پروردگارمان هستی...<ref>ابن قتیبه، الإمامة والسّیاسه، ج۱، ص۱۴۲؛ زکی صفوت، جمهرة خطب العرب، ج۱، ص۳۸۰: {{متن حدیث|فأنت أوّلُنا إيماناً، و آخِرُنا بِنبي اللهِ عَهْداً، و هذِهِ سُيوفُنا عَلى أعناقِنا، و قُلوبُنا بينَ جوانحِنا، و قد أعطَيناك بَقَيَّتنا، و شَرَحت بالطّاعةِ صَدُورَنا، و نَفذت في جهادِ عَدُوِّكَ بَصيرتُنَا، فأنت الوالِي المطاعِ، و نحنُ الرّعيةُ الأتباعِ، أنتَ أعلَمُنا بِربِّنا}}.</ref>. وی جزو [[شاهدان]] [[قرارداد]] [[آتش‌بس]] بود<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ص۷۵؛ بلاذری، أنساب الأشراف، ج۲، ص۳۳۵ و تحقیق زکار، ج۳، ص۱۰۹.</ref>. [[ابن داوود]] او را از [[خواص]] [[حضرت امیر]] دانسته است<ref>ابن داوود، رجال ابن داوود، ص۱۱۸.</ref>.
#[[عمیر بن عطارد]] را به سرداریِ [[تمیمیان]] کوفه. عمیر قبل از [[نبرد]] [[صفّین]] سخنرانی کرد<ref>الإمامة والسّیاسه، ج۱، ص۱۴۳.</ref>. دربارۀ وی مطلب دیگری دیده نشد. پسرش محمد، جزو [[اشراف کوفه]] بود که در نامه‌ای، از [[امام حسین]]{{ع}} خواستند به کوفه بیاید<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، تحقیق محمدباقر محمودی، ج۳، ص۱۵۸.</ref>. مختار وی را به [[کارگزاری آذربایجان]] گماشت<ref>بلاذری، أنساب الأشراف، تحقیق محمدباقر محمودی، ج۳، ص۱۵۸؛ ابن جوزی، المنتظم، ج۶، ص۵۵.</ref>.
#[[جندب بن زهیر]] را به سرداری [[اَزْد]] و یَمَن و به [[نقلی]] بر پیادگان گمارد<ref>ابن کلبی، نسب معد و الیمن الکبیر، ص۴۸۳؛ ابن حزم، جمهرة أنساب العرب، ص۳۷۸؛ الإصابه، ج۱، ص۶۱۲.</ref>. [[جندب بن زهیر غامدی ازدی]]، که به او [[جندب بن عبدالله بن زهیر]] هم گفته می‌شود، جزو [[صحابه]] است<ref>تاریخ الاسلام، ج۳، ص۵۶۰؛ الإصابه، ج۱، ص۶۱۲.</ref>. و به نقل [[ابن کلبی]]: آیه‌ای درباره‌اش نازل شده است. او از کسانی بود که [[عثمان]] او را به [[شام]] [[تبعید]] کرد<ref>الإصابه، ج۱، ص۶۱۲؛ أسد الغابه، ج۱، ص۳۵۹.</ref>. او کسی است که ساحر را پیش [[ولید بن عقبه]] در [[کوفه]] کشت و [[پیامبر]]{{صل}} او را جندب‌الخیر نامید<ref>ابن قتیبه، المعارف، ص۴۰۲؛ جمل من أنساب الأشراف، ج۶، ص۱۴۳.</ref>. و همو جزو کسانی بود که مُهرِ خاتم ولید را هنگام مستی وی برداشت و نزدِ [[خلیفه]] بردند<ref>جمل من أنساب الأشراف، ج۶، ص۱۴۳.</ref>. او در [[صفّین]] به [[شهادت]] رسید<ref>ابن اثیر، الکامل، ج۴، ص۲۲۱؛ ابن حجر، الإصابه، ج۴، ص۵۱۴؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳، ص۵۸۷.</ref>.
#[[خالد بن معمّر سدوسی]] را به سرداریِ [[ذهل]] [[بصره]]. او متهم به [[ارتباط]] با [[معاویه]] شد و سرانجام به وی پیوست<ref>وقعة صفّین، ص۲۸۸.</ref>. که در همین کتاب بدان میپردازیم.
#[[شبث بن ربعیّ]] را به سرداری [[بنی عَمرو]] و [[بنی حنظلۀ]] کوفه. [[بلاذری]] می‌نویسد: او سواری [[عابد]]، با علی بود، ولی بعد جزو [[خوارج]] شد؛ وقتی آنان مدعی بودند او (علی{{ع}}) را خَلع کردیم و [[امیر]] ما [[شبث بن ربعی]] است. سپس [[توبه]] کرد و بازگشت. و گفته‌اند قبل از [[پذیرش اسلام]] [[مؤذن]] سجاح بود<ref>بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۱۲، ص۱۶۲؛ مسعودی، التنبیه و الأشراف، ص۲۴۸؛ سجاح زنی بود که در زمان ابوبکر ادعای پیغمبری کرد.</ref>. او جزو [[اشراف کوفه]] بود که [[امام حسین]]{{ع}} را به [[کربلا]] [[دعوت]] کردند<ref>دینوری، الأخبار الطّوال، ص۲۲۹؛ بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۳، ص۳۷۰.</ref>. او از [[فرماندهان]] فعال [[ابن زیاد]] و [[قاتلان امام حسین]]{{ع}} شد. او [[فرمانده]] پیادگان در کربلا بود<ref>بلاذری، جمل من أنساب الأشراف، ج۳، ص۳۹۵.</ref>. با مختار جنگید و به [[مصعب بن زبیر]] در [[بصره]] پیوست<ref>دینوری، الأخبار الطّوال، ص۳۰۱.</ref> و در درگیری [[روز]] جبانه کشته شد<ref>جمل من أنساب الأشراف، ج۶، ص۴۰۲.</ref>. به جهت موقعیتش در قبیله‌اش به این سِمت گمارده شد. البته خود را از مدافعان [[امیرالمؤمنین]] معرفی می‌کرد!
# [[سعید بن قیس]] را به سرداریِ [[همدان]]. سعید از [[خیرخواهان]] امیرالمؤمنین بود<ref>الإمامة والسّیاسه، ج۱، ص۱۵۵.</ref> که در جنگ‌های حضرت حضوری فعال داشت. [[امام حسن]]{{ع}}، از [[عبیدالله بن عباس]] [[فرمانده]] خود خواست با قیس و سعید [[مشورت]] کند<ref>ابوالفرج اصفهانی، مقاتل الطّالبیین، ص۷۱؛ بحارالانوار، ج۴۴، ص۵۱.</ref>. او حدود سال ۵۰ درگذشت<ref>الأعلام، ج۳، ص۱۰۰.</ref>.
#[[حریث بن جابر حنفی]] را به سرداری لهازم بصره.
#[[ابو‌صریمة الطّفیل]] را به سرداریِ [[بنی سعد]] و [[بنی رباب]] [[کوفه]]. [[خلیفه]]، نام وی را [[طفیل بن شبرمه]] بیان کرده است<ref>عصفری، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۴۷.</ref>.
#[[اَشتر بن حارث نخعی]] را به سرداری مِذْحج.
#[[صَعْصَعة بن صَوْحان]] را به سرداری [[بنی عبد قیس]] کوفه. او از [[شیعیان مخلص]] حضرت بود. نوشته‌اند: علی{{ع}} او را بر بعضی کرادیس فرمانده کرد. وی در شمار کسانی بود که [[عثمان]] آنها را به [[شام]] [[تبعید]] کرد. کُنیه‌اش [[ابوعمر]] و به او [[ابوطلحه عبدی]] گفته می‌شد. [[برادر]] [[زید بن صوحان]] بود<ref>ابن عساکر، تاریخ مدینة دمشق، ج۲۴، ص۸۰؛ مِزّی، تهذیب الکمال، ج۱۳، ص۱۶۸؛ ابن منظور، مختصر تاریخ دمشق، ج۱۱، ص۸۴؛ ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۲۴۰: {{متن حدیث|أحَدُ شيعة عَلِي، أمّرَهَ على بَعضِ الكراديسِ يُومَ صفّين}}.</ref>. «کرادیس»، جمع «[[کردوس]]» به معنای بخشی از [[سپاه]]، این تعبیر نشان می‌دهد [[مسئولیت]] وی بیش از [[فرمان]] دهی بر [[عبدالقیس]] بوده است. [[ذهبی]] می‌نویسد: وی مردی [[شریف]]، مُطاع، [[خطیب]] و سخن‌ور بود. از علی{{ع}} و دیگران [[روایت]] می‌کند و از او [[شعبی]]، ابواسحاق، [[ابن بُرَیْده]] و [[منهال بن عَمرو]] خبر نقل کرده‌اند. [[ابن سعد]] وی را «[[ثقه]]» دانسته است. او بر [[معاویه]] وارد شد و [[خطبه]] خواند. [[معاویه]] گفت: [[دوست]] ندارم تو سخنران باشی! [[صعصعه]] هم پاسخ داد: دوست ندارم تو [[خلیفه]] باشی. او در عصر [[خلافت]] معاویه درگذشت <ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۴، ص۲۴۰.</ref>. [[ابن حجر]] نقل می‌کند: [[مغیره]] او را به جزیره یا [[بحرین]] [[تبعید]] کرد که در همان جا درگذشت<ref>الإصابه، ج۳، ص۳۷۳.</ref>. [[رحمت خدا]] بر او باد.
#[[عبدالله بن طفیل بکائی]] را به سرداریِ [[بنی قیس]] [[کوفه]].
#[[عَمرو بن حنظله]] را به سرداریِ [[بنی عبد قیس]] [[بصره]]. ابن خلیفه، نام وی را [[عَمرو بنجبله]]، برادرِ [[حکیم بن جبله]] دانسته است<ref>وقعة صفّین، ص۲۰۶.</ref>.
#[[حارث بن نوفل هاشمی]] را به سرداریِ [[قریش]] بصره.
#[[قبیصة بن شدّاد هلالی]] را به سرداریِ [[بنی قیس]] بصره.
#[[قاسم بن حنظله جهنی]] را به سرداری گروهی از [[قبایل]] (باقی مانده) گماشت<ref>منقری، وقعة صفّین، ص۲۰۵؛ پرویز اتابکی، پیکار صفیّن، ص۲۸۰؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۲۷.</ref>.
#به نقلِ ابن خلیفه، حارث بن نوفل هاشمی را بر قریش بصره گمارد<ref>عصفری، تاریخ خلیفة بن خیاط، ص۱۴۷.</ref>. [[دینوری]] هم، [[فرماندهان علی]]{{ع}} و معاویه را در [[صفّین]] برشمرده است<ref>دینوری، اخبار الطّوال (مترجَم)، ص۲۱۳.</ref>.
براساس گزارش [[مناقب]]، [[امیرالمؤمنین]] به [[سازمان‌دهی]] [[لشکر]] خود در صفّین پرداخت و [[فرماندهان]] سپاهش را چنین مشخص کرد؛ بر سمت راست آن: [[حسن]]{{ع}}، [[حسین]]{{ع}}، [[عبدالله بن جعفر]] و [[مسلم بن عقیل]] را گمارد. برسمت چپ آن: [[محمد بن حنفیه]]، [[محمد بن ابی بکر]] و [[هاشم بن عتبة مرقال]] را گمارد. بر [[قلب]] [[عبدالله بن عباس]]، [[عباس بن ربیعة بن حارث]]، اَشتر و اَشعث؛ و بر جناح لشکر: [[سعید بن قیس همدانی]]، [[عبدالله بن بدیل بن ورقاء خزاعی]]، [[رفاعة بن شدّاد بجلی]] و [[عدی بن حاتم]] و بر کمین: [[عمّار بن یاسر]]، [[عَمرو بن حِمَق]]، [[عامر بن واثلۀ کنانی]] و [[قبیصة بن جابر اسدی]] را گمارد<ref>ابن شهرآشوب، مناقب آل أبی‌طالب{{عم}}، ج۳، ص۱۶۸؛ بحارالانوار، ج۳۲، ص۵۷۳.</ref>.
در نتیجه این جمع که نام برخی از آنان بیان شده بود، از فرماندهان حضرت در صفّین بودند. گرچه [[تأیید]] برخی نام‌ها مشکل است<ref>[[علی اکبر ذاکری|ذاکری، علی اکبر]]، [[سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین (کتاب)|سیمای کارگزاران علی بن ابی طالب امیرالمؤمنین]]، ج4، ص 67 - 75.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش