پرش به محتوا

خوارج در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

۱۷٬۹۹۲ بایت اضافه‌شده ،  ‏۲۸ نوامبر ۲۰۲۳
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۷۳: خط ۲۷۳:
# [[وصایت]] علی{{ع}} یکی از مسلمات [[صدر اسلام]] بود؛ زیرا طرفداران و هواخواهان علی{{ع}} بدان [[احتجاج]] می‌کردند و آن را موجب [[فخر]] و [[مباهات]] می‌دانستند. در [[منابع تاریخی]] کسی پیدا نمی‌شود که به این مطلب [[اعتراض]] کرده یا در صدد [[انکار]] آن برآمده باشد. حتی عباراتی از قبیل «این مطلب ثابت نشده» یا «نیازمند [[شاهد]] و دلیل است» نیز تاکنون بر زبان کسی جاری نشده است.
# [[وصایت]] علی{{ع}} یکی از مسلمات [[صدر اسلام]] بود؛ زیرا طرفداران و هواخواهان علی{{ع}} بدان [[احتجاج]] می‌کردند و آن را موجب [[فخر]] و [[مباهات]] می‌دانستند. در [[منابع تاریخی]] کسی پیدا نمی‌شود که به این مطلب [[اعتراض]] کرده یا در صدد [[انکار]] آن برآمده باشد. حتی عباراتی از قبیل «این مطلب ثابت نشده» یا «نیازمند [[شاهد]] و دلیل است» نیز تاکنون بر زبان کسی جاری نشده است.
[[ابن ابی الحدید]] فهرست بلندی از ابیات [[شاعران]] صدر اسلام را که در خصوص وصایت علی{{ع}} سروده‌اند، در کتاب خویش آورده است<ref>ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۲۸ - ۱۳۳ و ج۴، ص۲۲۷ – ۲۲۸، ۲۸۰ - ۲۸۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۸، ص۲۰ – ۲۶.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۲۳۸.</ref>
[[ابن ابی الحدید]] فهرست بلندی از ابیات [[شاعران]] صدر اسلام را که در خصوص وصایت علی{{ع}} سروده‌اند، در کتاب خویش آورده است<ref>ر.ک: ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱، ص۱۲۸ - ۱۳۳ و ج۴، ص۲۲۷ – ۲۲۸، ۲۸۰ - ۲۸۳؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، ج۳۸، ص۲۰ – ۲۶.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۲۳۸.</ref>
==[[مردم کوفه]] و [[مارقین]]==
از برخی متون برمی‌آید که [[جنگ نهروان]] به تقاضای مردم کوفه صورت گرفته است؛ بدین ترتیب که [[خوارج]] به [[قتل]]، [[غارت]] و [[راهزنی]] روی آورده و [[امنیت]] منطقه، به خصوص [[شهر کوفه]] را برهم زده بودند. [[مردم]] که برای حرکت به سوی [[شام]] آماده می‌شدند، نگران [[خانواده]] و [[اموال]] خود بودند؛ بنابراین از [[امام]] خواستند که پیش از عزیمت به شام و [[نبرد]] با [[معاویه]]، [[شر]] خوارج را ریشه‌کن سازد تا آنان با [[خیال]] راحت راهی شام شوند. این در حالی است که مطابق برخی متون [[تاریخی]]، [[امام علی]]{{ع}} بسیار کوشید تا مردم کوفه را برای [[نبرد با خوارج]] برانگیزد و در نهایت شمار کسانی که به درخواست امام پاسخ مثبت دادند و برای [[جنگ]] با مارقین آماده شدند، بسیار اندک بود.
در پاسخ به این دوگانگی می‌توان گفت بسیاری از کسانی که در پی [[حکمیت]]، از [[سپاه امام علی]]{{ع}} خارج شدند و به صف مارقین پیوستند، [[فرزندان]] و [[برادران]] و [[پدران]] و [[خویشان]] مردم کوفه بودند. از این رو طبیعی بود که [[سپاه امام]] در [[جنگ با خوارج]] تردید داشته باشد و به کندی اقدام کند.
با لحاظ این مسئله و نظر به عدم جواز [[قصاص]] قبل از [[جنایت]]، طبیعی بود که امام علی{{ع}} به خوارج مهلت دهد و آنان را مدتی به حال خود رها کند و [[آزار]] و اذیت‌هایشان را، تا زمانی که مخل امنیت و [[نظم اجتماعی]] نباشد، [[تحمل]] کند؛ اما هنگامی که مرتکب جنایت شدند و [[زندگی]] عمومی مردم را به [[فساد]] و [[تباهی]] کشیدند، بر امام [[واجب]] بود که دست به کار شده، اوضاع را به حالت عادی بازگرداند، و از خوارج بخواهد که با مردم به [[عدل و داد]] [[رفتار]] کنند و آن‌گاه که این [[قوم]] بر تداوم فساد و [[فتنه‌انگیزی]] خویش [[اصرار]] ورزیدند، حضرت در [[مقام]] [[مجری احکام]] [[الهی]]، آنان را [[مجازات]] کرد و به [[کیفر]] [[اعمال]] ناشایستشان رساند.
اقدامات [[خشونت‌آمیز]] و قساوت‌آلود [[خوارج]] در [[ارتکاب محرمات]] و جنایات هولناک، موجب شد که [[مردم کوفه]] خطر بزرگ آنان را با تمام وجود لمس کنند و دریابند که اگر به [[جنگ]] [[معاویه]]، بروند، [[زنان]] [[فرزندان]] و اموالشان در [[امان]] نیستند. بنابراین لازم بود پیش از هر اقدامی، این خطر عظیم را از میان بردارند. اما این [[احساس]] خطر مردم کوفه درباره [[تهدید]] خوارج به [[دلایل]] مختلفی [[روح]] حماسی آنان را برای جنگ با این [[فرقه]] جدایی‌طلب برنینگیخت و تا آن‌گاه که [[امام علی]]{{ع}} پیش از عزیمت به [[نهروان]]، در خطبه‌ای غرا، [[مردم]] را به [[جنگ با خوارج]] فراخواند، جز عده‌ای اندک، کسی درخواست او را لبیک نگفت<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۴، ص۱۰۰.</ref>. با این حال، [[امام]] ترجیح داد که با همین شمار اندک که گفته‌اند از چهار هزار نفر بیشتر نمی‌شدند، رهسپار جنگ با [[مارقین]] شود.
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} با [[احتجاجات]] [[قاطع]] و کوبنده چنان [[یقین]] [[یاران]] خویش را در [[حقانیت]] این جنگ تقویت کرد که آنان حاضر شدند بدون ذره‌ای تردید و احساس [[غم]] و [[اندوه]]، جانانه بجنگند. چنان‌که نزدیک بود [[فتنه]] خوارج را به کلی ریشه‌کن کنند. [[تاریخ]] هیچ نمونه‌ای را ثبت نکرده که احدی از [[یاران امام]] در این باره کوچک‌ترین اعتراضی کرده باشد. آن حضرت قاطعانه ثابت کرد که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} از این جنگ خبر داده است و نشانه‌های مختلفی را که در [[سیر]] این تحولات، به عیان دیدند بر [[اطمینان]] و یقین آنان افزود؛ برای نمونه پیشگوییِ قاطعانه امام درباره اینکه خوارج هرگز از رودخانه عبور نخواهند کرد، نخستین نشانه بود و [[کشف]] [[ذوالثدیه]] هم آخرین نبود.
یکی از پیشگویی‌های غیبی‌ای که [[عقل]] و [[وجدان]] مردم را برای در هم کوبیدن خوارج آماده کرد، [[پیشگویی]] درباره حضور ذوالثدیه در میان نیروهای خوارج بود. از [[زید بن وهب جهنی]] [[روایت]] شده که او نیز در [[سپاه علی]]{{ع}}، که عازم جنگ با خوارج بود، حضور داشت. او روایت می‌کند که علی{{ع}} به مردم گفت:
مردم! من از [[رسول خدا]]{{صل}} شنیدم که فرمود: گروهی از [[امت]] من خارج می‌‌شوند آنان [[قرآن]] را چنان قرائت می‌کنند که با قرائت شما هیچ قرابتی ندارد.
[[روزه]] شما نیز با روزه آنان شباهتی ندارد. قرآن را می‌خوانند و [[خیال]] می‌کنند که آنان را [[تأیید]] می‌کند، در حالی که علیه آنان است. نمازشان به جایی نمی‌رسد. چنان از [[اسلام]] خارج می‌شوند که تیر از کمان به در می‌رود. اگر سپاهی که به [[جنگ]] آنان می‌روند، می‌دانستند که چه چیزی درباره آنان بر زبان رسول خدا{{صل}} است، هرگز در اقدام علیه آنان کوتاهی و تعلل نمی‌کردند و از [[نبرد]] با آنان خسته نمی‌شدند. نشانه آن چنین است: مردی در میان ایشان است که بازویی بدون استخوان دارد، و در سر بازوی او مقداری گوشت، همانند گوشت پستان، وجود دارد و چند موی سفید بر آن روییده است.
حال شما به جنگ [[معاویه]] و [[مردم]] [[شام]] می‌روید و اینها را رها می‌کنید تا پس از شما در [[فرزندان]] و اموالتان دست‌درازی کنند و جایتان را بگیرند؟ به [[خدا]] [[سوگند]] که من امیدوارم آنان همین [[قوم]] باشند. اینان [[خون]] مردم بی‌گناه را بر [[زمین]] ریختند و [[اموال]] مردم را به [[غارت]] بردند. پس به [[نام خداوند]] به سوی آنان حرکت کنید.
[[زید بن وهب]] گفت: وقتی با آنان درگیر شدیم، [[عبدالله بن وهب راسبی]] که بر ایشان امارت می‌کرد، به آنها گفت نیزه‌ها را بیندازید و شمشیرهایتان را بکشید. من می‌ترسم که همانند [[روز]] [[حروراء]] شما را به سوی خویش [[دعوت]] کنند. آنان بازگشتند و نیزه‌هایشان را انداختند و شمشیرهایشان را از نیام بیرون آوردند. مردم با نیزه چنان به آنان [[حمله]] کردند که نیزه‌ها در گوشت آنان فرو رفت.
او می‌گوید: [[خوارج]] یکی پس از دیگری بر روی هم افتادند؛ اما از مردم جز دو تن [[هدف]] قرار نگرفت. علی{{ع}} گفت: ناقص‌الخلقه را پیدا کنید. مردم در پی او گشتند، اما نیافتند. علی{{ع}} خود در جستجوی او به راه افتاد و تا اینکه به گروهی از کشتگان [[خوارج]] رسید که بر روی هم افتاده بودند. فرمود: آنها را کنار بزنید. ناقص‌الخلقه را در زیر آنان پیدا کردند. علی{{ع}} [[تکبیر]] گفت. سپس فرمود: «[[خداوند]] راست گفت و [[رسول خدا]]{{صل}} به [[راستی]] رساند». [[عبیده سلمانی]] به پا خاست و گفت: یا [[امیرالمؤمنین]]، به خدایی که جز او خدایی نیست، [[سوگند]] می‌خوری که این [[حدیث]] را از رسول خدا{{صل}} شنیدی؟! علی{{ع}} گفت: آری، به خدایی که جز او خدایی نیست، سوگند. او سه بار علی{{ع}} را سوگند داد و علی{{ع}} سوگند خورد<ref>بدخشانی، محمد بن معتمد، نزل الابرار، ص۶۰ – ۶۱؛ نیشابوری، مسلم بن حجاج، صحیح مسلم، ج۲، ص۷۴۸ - ۷۴۹.</ref>.
در [[روایت]] دیگری آمده است که در پایان [[جنگ نهروان]] و در ابتدای امر، که [[ذوالثدیه]] را نیافتند، علی{{ع}} به [[یاران]] خود فرمود: اسب را بیاورید که او [[هدایت]] شده است و ما را به محل ذوالثدیه [[راهنمایی]] خواهد کرد. اسب را آوردند. علی{{ع}} سوار شد و ناقص‌الخلقه را پیدا کردند. در ادامه خواهد آمد که این اسب، مرکب رسول خدا{{صل}} بود<ref>ر.ک: متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال، ج۱۱، ص۲۷۵؛ هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، ج۶، ص۴۱؛ بیهقی، المحاسن والمساوی، ج۲، ص۹۹؛ سیدرضی، خصائص الامام علی{{ع}}، ص۱۴۴؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۷، ص۲۳۷.</ref>.
به هر حال اگر [[مردم کوفه]] خواهان [[جنگ با خوارج]] بوده‌اند<ref>ر.ک: ابن طقطقی، الفخری فی الآداب السلطانیه، ص۹۴؛ ابن اثیر، الکامل فی التاریخ، ج۳، ص۳۴۲؛ ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۷، ص۲۸۸؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۳۶۸.</ref>، این درخواست پس از آن بود که دریافتند با دو خطر عمده مواجهند: از یک سو [[دشمن]] مکار و سرسختی به نام [[معاویه]] دارند، و از سوی دیگر با خطر خوارج روبه‌رو بودند که [[خانواده‌ها]] و [[اموال]] آنان را [[تهدید]] می‌کردند. در یکی از گزارش‌ها آمده است:
چون خوارج در [[نهروان]] خروج کردند، علی{{ع}} در میان یاران خویش به پا خاست و گفت: این [[قوم]]، [[خون]] بی‌گناهان را بر [[زمین]] ریخته‌اند و [[اموال]] [[مردم]] را [[غارت]] کرده‌اند. بدانید که آنها نزدیک‌ترین [[دشمنان]] شما هستند. اگر به. سوی دشمنتان ([[معاویه]]) حرکت کنید، می‌ترسم که اینها در [[عقبه]] شما دست‌درازی کنند...<ref>ابن حنبل، احمد، المسند، ج۱، ص۹۱.</ref>.
اینجا بود که مردم دریافتند که باید از آن‌چه علی{{ع}} [[فرمان]] می‌دهد، [[اطاعت]] کنند؛ چراکه راه درست همین است.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۲۴۹.</ref>
==[[رویارویی]]==
شمار نیروهای [[خوارج]] که در [[نهروان]] کشته شدند، بین ۱۵۰۰ تا ده‌هزار نفر گزارش شده است. به نظر ما از میان این ارقام چهارهزار به [[حقیقت]] نزدیک‌تر است. با لحاظ اینکه همه [[مارقین]]، به جز ده نفر، در [[نبرد نهروان]] کشته شدند، روشن می‌شود که همین رقم شمار کل نیروهای خوارج در نهروان بوده است.
در مقابل، شمار نیروهای [[امام علی]]{{ع}} بسیار اندک بود؛ زیرا به گفته [[ابن حبان]]<ref>ابن حبان، الثقات (جامع فهارس الثقات)، ج۲، ص۲۹۶.</ref>، [[هدف امام]] این بود که خوارج را با گفتار به راه [[حق]] بازگرداند؛ از این رو [[جمعیت]] بسیار کمی همراه خویش برد. در این میان، برخی ارقام شگفت‌انگیزی بیان کرده‌اند؛ از جمله گفته‌اند: شمار نیروهای علی{{ع}} در نهروان دوازده‌هزار نفر بود<ref>بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۷۱.</ref>. البته این رقم بزرگی است و بعید می‌نماید که [[امام]] چنین نیرویی همراه برده باشد.
[[روایت]] [[ابن اعثم]]، گفته ابن حبان را [[تأیید]] می‌کند. بنا به گزارش وی، امام علی{{ع}} برای گردآوری مردم برای [[جنگ با خوارج]] بسیار کوشید و چندین بار [[خطبه]] خواند. پس از خطبه سوم آن حضرت، گروهی از مردم به سرعت به درخواست او پاسخ مثبت دادند و چهارهزار نفر یا بیشتر آماده [[نبرد]] شدند و امام آنان را از [[کوفه]] بیرون برد. [[عدی بن حاتم طائی]] هم پیشاپیش حرکت می‌کرد و [[شعر]] می‌خواند<ref>ابن اعثم، الفتوح، ج۴، ص۱۰۵.</ref>.
[[شاهد]] دیگر بر قلت نیروهای امام، اخباری است که در متون [[تاریخی]] نقل شده و گویای آن است که [[مردم عراق]] پس از [[جنگ صفین]]، زمین‌گیر شدند، و به شدت از حضور در [[جنگی]] دیگر روی‌گردان بودند. [[امام]] بارها آنان را برای [[جنگ]] فراخواند، اما هرگز موفق نشد دوباره ایشان را به جنگ [[معاویه]] ببرد، تا اینکه سرانجام به [[شهادت]] رسید.
ملائنی گزارش می‌دهد که وقتی علی{{ع}} برای [[جنگ با خوارج]] بیرون رفت، یکی از [[یاران]] او، که در پیشاپیش [[سپاه]] حرکت می‌کرد، دوان‌دوان به حضور علی{{ع}} رسید و گفت: یا [[امیرالمؤمنین]]! مژده! آن حضرت فرمود: مژده تو چیست؟ گفت: این [[قوم]] ([[خوارج]]) که از رسیدن شما باخبر شده‌اند، از رودخانه گذشتند. تو را [[بشارت]] باد که [[خداوند]] آنان را به دست تو سپرد. فرمود: تو را به [[خدا]] [[سوگند]]! آیا تو خود دیدی که از رودخانه عبور کردند؟! گفت: آری. علی{{ع}} او را سه بار سوگند داد و آن مرد در هر سه نوبت گفت: آری. علی{{ع}} فرمود:
به خدا سوگند که از رودخانه عبور نکرده‌اند و هرگز از آن نخواهند گذشت. بدانید که [[قتلگاه]] آنان همین نقطه است. سوگند به او که دانه را شکافت و [[انسان]] را آفرید، هرگز به اثلاث و قصر بوازن نخواهند رسید تا اینکه خداوند آنان را هلاک گرداند....
[[راوی]] می‌گوید که سپس سوار دیگری به [[شتاب]] آمد و همانند اولی سخن گفت. علی{{ع}} توجهی نکرد. [[جوانی]] گفت: به خدا سوگند، از او دور نشوم. اگر آنان از رودخانه عبور کنند، این نیزه را در چشمان او فرو می‌کنم. آیا [[ادعای علم غیب]] می‌کند؟
چون علی{{ع}} به رودخانه رسید، دید که خوارج غلاف شمشیرهای خود را شکسته و اسب‌های خود را پی کرده‌اند. آن [[جوان]] پیش آمد و گفت: یا امیرالمؤمنین! من پیش‌تر درباره تو [[شک]] کرده بودم. اینک به درگاه خدا و تو، [[توبه]] می‌کنم. علی{{ع}} فرمود: «خداوند است که [[گناهان]] را می‌بخشد. از او [[آمرزش]] بخواه»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۷۲؛ ابن مغازلی، مناقب علی بن ابی‌طالب، ص۴۰۶ - ۴۰۷؛ ابن اعثم، الفتوح، ج۴، ص۱۲۰.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۲۵۳.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۳۶۴

ویرایش