خوارج در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۳۱۷: | خط ۳۱۷: | ||
خوارج در دوره [[خلافت]] جدید نیز جنگهای خود را پی گرفتند و سالها با نیروهای [[خلفای عباسی]] جنگیدند و [[نسل]] آنان همچنان باقی است. این، [[تصدیق]] [[پیشگویی علی]]{{ع}} است که وقتی [[مردم]] به او گفتند خوارج را نابود کردی، فرمود: «آنان نابود نمیشوند؛ آنها تا [[روز قیامت]] در پشت مردان و رحم [[زنان]] هستند»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۱۱.</ref>. | خوارج در دوره [[خلافت]] جدید نیز جنگهای خود را پی گرفتند و سالها با نیروهای [[خلفای عباسی]] جنگیدند و [[نسل]] آنان همچنان باقی است. این، [[تصدیق]] [[پیشگویی علی]]{{ع}} است که وقتی [[مردم]] به او گفتند خوارج را نابود کردی، فرمود: «آنان نابود نمیشوند؛ آنها تا [[روز قیامت]] در پشت مردان و رحم [[زنان]] هستند»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۲، ص۲۱۱.</ref>. | ||
[[مهلب بن ابیصفره]] که [[فرماندهی]] [[جنگ با خوارج]] را بر عهده داشت، در این باره میگفت: «به [[خدا]] [[سوگند]]، مردمی همانند خوارج ندیدم، هر چه از آنان کم میشود، دوباره به آنها افزوده میشود»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۹۹.</ref>. هنوز بقایای خوارج در چندین منطقه [[جهان]]، از قبیلِ عمان و لیبی، [[زندگی]] میکنند.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۲۶۹.</ref> | [[مهلب بن ابیصفره]] که [[فرماندهی]] [[جنگ با خوارج]] را بر عهده داشت، در این باره میگفت: «به [[خدا]] [[سوگند]]، مردمی همانند خوارج ندیدم، هر چه از آنان کم میشود، دوباره به آنها افزوده میشود»<ref>ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۴، ص۱۹۹.</ref>. هنوز بقایای خوارج در چندین منطقه [[جهان]]، از قبیلِ عمان و لیبی، [[زندگی]] میکنند.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۲۶۹.</ref> | ||
==[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} و شعارهای [[خوارج]]== | |||
[[امام علی]]{{ع}} بسیار کوشید تا خوارج را به اشتباهاتشان، در [[فهم]] درست مسائل، واقف سازد. حضرت بارها با خوارج [[مناظره]] و [[مذاکره]] کرد و بر نادرستی فهم آنان [[احتجاج]] نمود. بسیاری از آنان بازگشتند، اما شمار فراوانی نیز بر موضع [[باطل]] خویش باقی ماندند؛ در حالی که امام علی{{ع}} آشکارا و با [[استدلال]] توضیح داده بود که [[مردمان]] را در [[دین خدا]] [[حاکم]] نکرده، بلکه [[قرآن]] را حاکم قرار داده است<ref>ر.ک: اسکافی، ابو جعفر، المعیار والموازنه، ص۱۷۲، ۱۷۷، ۱۹۹؛ متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال، ج۱۱، ص۲۹۱.</ref>. امام علی{{ع}} با تبیین [[شعار]] معروف خوارج که میگفتند {{متن حدیث|لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ}} آن را یک [[فریب]] آشکار نامید که با [[علم]] و تصمیم قبلی مطرح شده است. همینجا بود که حضرت، [[کلام]] مشهوری را که بعدها به صورت [[مَثَل]] درآمد، بر زبان راند: {{متن حدیث|كلمة حق يراد بها الباطل}}<ref>ر.ک: ابن حنبل، احمد، المسند، ج۵، ص۴۴؛ اسکافی، ابو جعفر، المعیار والموازنه، ص۱۷۰؛ متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال، ج۱، ص۱۸۰؛ هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، ج۶، ص۲۳۰؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱، ص۱۶۰ و ج۱۰، ص۳۰۵؛ جوینی، ابراهیم بن محمد، فرائد السمطین، ج۱، ص۲۷۷؛ ابن کثیر، البدایة والنهایه. ج۷، ص۲۹۳؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۱، ص۲۶۴؛ ابن شهر آشوب، مناقب آل ابی طالب، ج۳، ص۱۸۸؛ طبری، محب الدین، ذخائر العقبی، ص۱۱۰؛ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص۹۹؛ زرندی حنفی، جمال الدین، نظم درر السمطین، ص۱۱۶؛ ابن حبان، الثقات، ج۲، ص۲۹۵.</ref>. بدین ترتیب، امیرالمؤمنین{{ع}} ضمن تبیین اهداف [[واقعی]] خوارج، این نوع اقدام، و این شیوه عمل را مردود دانست. | |||
از ابواسحاق [[روایت]] است که وقتی حروریان خروج کردند و شعار [[تحکیم]] سردادند، علی{{ع}} گفت: چه میگویند؟ گفتند: {{متن حدیث|لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ}}. فرمود: «آری، [[حکم]] از آنِ [[خداوند]] است؛ اما منظورشان این است که امارتی وجود ندارد. بدانید که مردمان را امارت فرض است تا در [[سایه]] آن مؤمنْ [[عمل صالح]] انجام دهد و [[فاجر]] و [[کافر]] بهره خویش برند تا آنگاه که [[وعده]] [[حق]] سر رسد.»..<ref>صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، ج۱۰، ص۱۵۰؛ متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال، ج۱۱، ص۲۸۶؛ ابن عبدربه، العقد الفرید، ج۲، ص۳۸۸؛ بلاذری، احمد بن یحیی، انساب الاشراف، ج۲، ص۲۷۷؛ نهج البلاغه، خطبه ۴۱؛ احمد امین، فجر الاسلام، ص۲۵۹.</ref>. | |||
[[قتاده]] چنین [[روایت]] میکند: وقتی علی{{ع}} سخن [[محکمه]] را شنید، گفت: اینان چه کسانی هستند؟ پاسخ دادند: [[قاریان قرآن]]. فرمود: خیر، بلکه [[عیبجو]] هستند. گفتند: آنان میگویند {{متن حدیث|لَا حُكْمَ إِلَّا لِلَّهِ}}. فرمود: سخن حقی است که از آن باطلی را میجویند.»..<ref>صنعانی، عبدالرزاق، المصنف، ج۱۰، ص۱۵۰؛ اسکافی، ابو جعفر، المعیار والموازنه، ص۱۷۰؛ متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال، ج۱۱، ص۲۷۳.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۲۷۱.</ref> | |||
==[[امام علی]]{{ع}} و ریشهکنی [[فتنه]] [[خوارج]]== | |||
===اهداف و [[آمال]] خوارج=== | |||
خوارج [[آرزو]] داشتند که قاطعانه بر مخالفان خویش، حتی امیرالمؤمنین علی{{ع}}، [[پیروز]] شوند و دست کم به دستاوردهایی مادی که آن را رنگ [[دینی]] داده بودند، نایل آیند. | |||
نگاهی گذرا به اوضاع آن [[روزگار]] نشان میدهد که علی{{ع}} مظلومانه [[هدف]] [[جنایت]] این [[قوم]] قرار گرفت؛ اما با [[آگاهی]]، [[درایت]] و [[قاطعیت]] با این قوم برخورد کرد. خوارج برای نیل به اهداف خویش به [[فساد]] و [[تباهی]] و [[قتل]] بیگناهان روی آوردند. امام علی{{ع}} نیز که از بازگشت آنان به راه حق از طریق [[احتجاج]] و [[گفتوگو]] [[ناامید]] شده بود، و از سویی هرگز حاضر نبود با کسی درباره [[اصول ارزشی]] خویش [[سازش]] کند، خود را از اتخاذ چنین موضع قاطعانهای ناگزیر دید، و چنین شد که واقعه [[نهروان]] پیش آمد.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۲۷۲.</ref> | |||
===ریشهکنی فتنه=== | |||
امام علی{{ع}} فرمود: «من بودم که چشم این فتنه را از حدقه بیرون آوردم، و آنگاه که امواج سیاهیهایش بالا گرفت و هاری آن سخت شد، جز من کسی را جرئت چنین برخوردی نبود. اگر من در میان شما نبودم، هرگز با [[ناکثین]]، [[قاسطین]] و [[مارقین]] [[جنگ]] نمیشد»<ref>ر.ک: نهج البلاغه، خطبه ۸۹؛ یعقوبی، احمد بن ابییعقوب، تاریخ الیعقوبی، ج۲، ص۱۹۳؛ ثقفی، ابن هلال، الغارات، ج۱، ص۶ – ۷؛ ابو نعیم اصفهانی، حلیة الاولیاء، ج۴، ص۱۸۶ و ج۱، ص۶۸؛ متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال، ج۱۱، ص۲۸۵؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۱، ص۲۴۴؛ مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، (چاپ قدیم)، ج۸، ص۵۵۶.</ref>. | |||
[[عدی بن حاتم]] که در [[جنگ نهروان]] در [[سپاه امام علی]]{{ع}} [[فرمانده]] بود، میگوید: «اگر کسی جز علی{{ع}} ما را به [[جنگ]] [[نمازگزاران]] [[دعوت]] میکرد، هرگز به او پاسخ مثبت نمیدادیم. هرگز علی{{ع}} به کاری اقدام نکرد، مگر اینکه او را از [[خداوند]] برهانی بود یا سببی از جانب [[پروردگار]] در دست داشت»<ref>دینوری، ابن قتیبه، الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۲۱؛ تستری، محمدتقی، بهج الصباغه، ج۴، ص۲۶۴.</ref>. | |||
جنگ با این گروهها مخاطره بزرگی بود که جز [[امیرالمؤمنین]]{{ع}}، احدی را جرئت اقدام بدان نبود. چنانکه میدانیم، [[خلیفه اول]]، با ادعای [[ارتداد]]، با [[اهل]] [[قبله]] جنگید و آنان را به [[فرمانبرداری]] از [[حکومت]] خویش وادار ساخت. آنچه بیان شد، بر اساس [[دلایل]] و شواهدی است که به برخی از آنها اشاره میکنیم: | |||
====[[قدرت]] [[دینی]] [[مارقین]]==== | |||
مارقین به [[کثرت عبادت]] و [[قرائت قرآن]] معروف بودند. [[مروان بن حکم]]، [[والی مدینه]]، به [[امام حسن مجتبی]]{{ع}} پیغام داد که پدرت [[تفرقه]] را در پیش گرفت و [[عثمان]] را کشت و [[علما]] و [[زهاد]] ([[خوارج]]) را به [[قتل]] رساند<ref>ر.ک: تستری، محمدتقی، بهج الصباغه، ج۳، ص۲۳۲؛ ج۵، ص۲۶۶؛ سبط ابن جوزی، تذکرة الخواص، ص٣٠٧.</ref>. [[زهد]] ظاهری خوارج موجب شد که [[مردمان]] [[سادهلوح]] و [[نادان]] جذب آنان گردند. از این رو جنگ با مارقین که در ظاهر [[مسلمان]] و [[عابد]] و [[زاهد]] بودند، کاری دشوار بود و هر کس نمیتوانست بدان اقدام کند. | |||
[[احمد بن حنبل]] [[روایت]] کرده است که پس از قتل اهالی [[نهروان]]، گویی [[مردم]] دچار نوعی [[شک و تردید]] شدند. امیرالمؤمنین{{ع}} [[حدیثی]] از [[پیامبر]]{{صل}} درباره خروج آنان از [[دین]] نقل کرد. آنگاه فرمود: «نشانه آن این است مرد سیاه ناقصالخلقهای در میان آنان است.... مردم تا او را دیدند، [[تکبیر]] گفتند و همدیگر را [[بشارت]] دادند و تردید آنان از بین رفت»<ref>ابن کثیر، البدایة والنهایه، ج۷، ص۲۹۴؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۳۶۳؛ تستری، محمدتقی، بهج الصباغه، ج۷، ص۱۸۷.</ref>. | |||
[[جندب بن عبدالله ازدی]] میگوید: «با علی در [[جمل]] و [[صفین]] بودم؛ اما در [[جنگ]] با آنان هیچ تردید نکردم؛ تا اینکه در [[نهروان]] فرود آمدیم. در اینجا بود که [[شک]] کردم. با خود گفتم: آیا ما [[قاریان]] و [[برگزیدگان]] را میکشیم؟ این [[گناه]] بزرگی است»<ref>ابن مغازلی، مناقب علی بن ابیطالب{{ع}}، ص۴۰۶؛ شریف رضی، خصائص امیر المؤمنین، ص۲۸ – ۲۹؛ اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۱، ص۲۷۷؛ هیثمی، نورالدین، مجمع الزوائد، ج۶، ص۲۴۱. </ref>. البته پس از آنکه پیشگوییهای [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} درباره عدم عبور [[خوارج]] از رودخانه و [[قتل]] مسلمانِ [[قرآن]] به دست، به [[حقیقت]] پیوست، [[جندب]] به [[حقانیت]] جنگ و قتل خوارج مطمئن شد و شک او زایل شد. چنین مسئلهای برای یکی از سواران خوارج نیز پیش آمد. هنگامی که این مرد به حضور علی{{ع}} رسید با عنوان امیرالمؤمنین به او [[سلام]] نداد. حضرت علت این کار را از او پرسید. پاسخ داد که از [[روز]] صفین از وی [[برائت]] جسته است و او را به دلیل پذیرش [[حکمیت]]، [[مشرک]] میداند. خارجی سپس گفت: «اینک نمیدانم [[ولایت]] چه کسی را بپذیرم. به [[خدا]] [[سوگند]]، [[شناخت]] [[هدایت]] تو از گمراهیات برای من از [[دنیا]] و آنچه در آن است، دوستداشتنیتر است». | |||
علی{{ع}} به او گفت: مادرت در عزایت [[گریه]] کند. به من نزدیک شو و لختی در کنارم باش تا نشانههای هدایت و [[ضلالت]] را به تو بنمایم. آن مرد نزدیک [[امام]] ایستاد. ناگهان سواری شتابان رسید و گفت: یا امیرالمؤمنین! بشارت فتح! [[خداوند]] چشمانت را روشن گرداند. به خدا سوگند که همه این [[قوم]] کشته شوند. امام فرمود: این طرف رودخانه یا آن سوی رود؟ گفت: این سوی رودخانه. امام فرمود: [[دروغ]] میگویی. به خدایی که دانه را شکافت و [[خلق]] را آفرید، سوگند که هرگز از رودخانه نخواهند گذشت تا کشته شوند. | |||
آن مرد گفت: بیشتر در او نگریستم. مرد دیگری آمد که اسب خویش را به [[شتاب]] میراند. او نیز همانند قبلی سخن گفت. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} او را نیز همانند قبلی رد کرد. آن مرد گفت: کوشیدم تا به علی حملهور شوم و او را با [[شمشیر]] بکشم که دو سواره چنان شتابان آمدند که اسبهایشان عرق کرده بودند. آن دو گفتند: یا امیرالمؤمنین! چشمت روشن، [[بشارت]] باد تو را به فتح و [[پیروزی]]. به [[خدا]] [[سوگند]] که همه این [[قوم]] کشته شدند. علی{{ع}} گفت: آیا آن سوی [[نهر]] یا این طرف رودخانه؟ گفت: آن سوی رودخانه. هنگامی که با اسبهای خود به [[نهروان]] زدند، آب تا گلوی اسبان بالا آمد. [[خوارج]] بازگشتند و همه کشته شدند. امیرالمؤمنین{{ع}} گفت: راست میگویید. آن مرد از اسب خویش فرود آمد و بر دست و پای ایشان بوسه زد. آن حضرت فرمود: این برای تو نشانه است<ref>کلینی، محمد بن یعقوب، الکافی، ج۱، ص۲۸۰.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۲۷۳.</ref> | |||
===[[منزلت علی]]{{ع}}=== | |||
پس از [[انقلاب]] سخت و خونین بر ضد [[خلیفه سوم]] که به [[قتل]] او انجامید، [[مردم]] با امیرالمؤمنین علی{{ع}} [[بیعت]] کردند. در این میان [[معاویه]]، اختاپوس [[اموی]]، از به [[قدرت]] رسیدن حضرت [[خشنود]] نبود و بسیار میکوشید تا در مسیر [[عدالت]] و [[حاکمیت]] خط [[شریعت]]، به [[رهبری علی]]{{ع}}، مانع و مشکل ایجاد کند؛ اما با تمام اینها، موقعیت و [[منزلت امام]] در میان [[مسلمانان]] منحصر به فرد بود. هنوز مردم [[روایات]] فراوان و بیشماری از [[پیامبر]] به یاد داشتند که بر [[منزلت]] و [[فضیلت]] بینظیر علی{{ع}} تأکید میکرد. آنان بارها و بارها از پیامبر شنیده بودند که فرمود: «علی با [[حق]] است و حق با علی. هرجا علی بچرخد، حق با او میچرخد»<ref>اربلی، علی بن عیسی، کشف الغمه، ج۱، ص۱۴۱ – ۱۴۶ و ج۲، ص۳۵؛ شیخ مفید، الجمل، ص۳۶؛ خطیب بغدادی، تاریخ بغداد، ج۱۴، ص۳۲۱؛ حاکم نیشابوری، المستدرک علی الصحیحین، ج۳، ص۱۱۹؛ متقی هندی، علاء الدین، کنز العمال، ج۶، ص۱۵۷؛ ابن ابی الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۱۸، ص۷۲.</ref>. در جای دیگر فرمود: «علی با [[حق]] و [[قرآن]] است، و حق و قرآن با علی؛ از هم جدا نخواهند شد تا در [[حوض کوثر]] بر من وارد شوند»<ref>زمخشری، محمود بن عمر، ربیع الابرار، ج۱، ص۸۲۸ - ۸۲۹.</ref>. | |||
نسبت علی با [[پیامبر]]، همانند نسبت [[هارون]] با [[موسی]] بود؛ او [[برادر]]، [[وصی]]، [[وزیر]] و [[جانشین پیامبر]] و ولی همه [[مؤمنان]] پس از آن حضرت بود، آنقدر در این باره [[روایت]] وجود دارد که به دلیل کثرت و تنوع لفظ، قابل شمارش نیست. | |||
[[ابن قتیبه دینوری]] پس از اشاره به [[اختلاف مردم]] [[عراق]] در [[جنگ صفین]] میگوید: «[[عدی بن حاتم]] به پاخاست و گفت: [[مردم]]! اگر کسی جز علی ما را به [[جنگ]] با [[نمازگزاران]] [[دعوت]] میکرد، هرگز به او پاسخ مثبت نمیدادیم. هرگز علی{{ع}} به کاری اقدام نکرد مگر اینکه او را از [[خداوند]] برهانی بود یا سببی از جانب [[پروردگار]] در دست داشت»<ref>تستری، محمدتقی، بهج الصباغه، ج۴، ص۶۴؛ دینوری، ابن قتیبه، الامامة والسیاسه، ج۱، ص۱۲۱.</ref>.<ref>[[سید جعفر مرتضی عاملی|عاملی، سید جعفر مرتضی]]، [[مارقین (مقاله)| مقاله «مارقین»]]، [[دانشنامه امام علی ج۹ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۹]] ص ۲۷۵.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |