پرش به محتوا

تیمم در قرآن: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۵۹: خط ۵۹:
برپایه این دیدگاه، افزون بر خاک، تیمم بر سنگ، سنگ گچ، سنگ مرمر، کلوخ و ریگ جایز است؛<ref>الخلاف، ج ۱، ص۱۳۵؛ تفسیر جامع، ج ۱، ص۱۰۴؛ الفقه الاسلامی، ج ۱، ص۵۸۸.</ref> اما در مورد مواد معدنی همچون آهن، طلا، [[نقره]]، [[عقیق]]، نمک و گیاهان [[اختلاف]] نظر وجود دارد؛ بیشتر فقهای شیعه و اهل سنت با این [[استدلال]] که واژه «صعید» این موارد را در برنمی گیرد، تیمم بر آنها را جایز نمی‌دانند؛<ref> شرایع الاسلام، ج ۱، ص۳۸؛ تذکرة الفقهاء، ج ۱، ص۶۱ - ۶۲؛ الفقه الاسلامی، ج ۱، ص۵۸۸ - ۵۹۰.</ref> اما شماری از [[فقها]] تیمم بر برخی مواد معدنی<ref>روضة الطالبین، ج ۱، ص۲۲۲؛ السرائر، ج ۱، ص۱۳۷.</ref> یا بر معادنی را که از جایگاه اصلی خود منتقل نشده باشند<ref>الفقه الاسلامی، ج ۱، ص۵۸۸.</ref> جایز شمرده‌اند.<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]، [[تیمم (مقاله)|مقاله «تیممم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص.</ref>
برپایه این دیدگاه، افزون بر خاک، تیمم بر سنگ، سنگ گچ، سنگ مرمر، کلوخ و ریگ جایز است؛<ref>الخلاف، ج ۱، ص۱۳۵؛ تفسیر جامع، ج ۱، ص۱۰۴؛ الفقه الاسلامی، ج ۱، ص۵۸۸.</ref> اما در مورد مواد معدنی همچون آهن، طلا، [[نقره]]، [[عقیق]]، نمک و گیاهان [[اختلاف]] نظر وجود دارد؛ بیشتر فقهای شیعه و اهل سنت با این [[استدلال]] که واژه «صعید» این موارد را در برنمی گیرد، تیمم بر آنها را جایز نمی‌دانند؛<ref> شرایع الاسلام، ج ۱، ص۳۸؛ تذکرة الفقهاء، ج ۱، ص۶۱ - ۶۲؛ الفقه الاسلامی، ج ۱، ص۵۸۸ - ۵۹۰.</ref> اما شماری از [[فقها]] تیمم بر برخی مواد معدنی<ref>روضة الطالبین، ج ۱، ص۲۲۲؛ السرائر، ج ۱، ص۱۳۷.</ref> یا بر معادنی را که از جایگاه اصلی خود منتقل نشده باشند<ref>الفقه الاسلامی، ج ۱، ص۵۸۸.</ref> جایز شمرده‌اند.<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]، [[تیمم (مقاله)|مقاله «تیممم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص.</ref>


===مسح صورت و دست ها===
===مسح صورت و دست‌ها===
پس از زدن دست‌ها بر [[زمین]]، مسح * صورت و دست‌ها [[واجب]] است:(۱) «فَامسَحوا بِوُجوهِکُم و اَیدیکُم مِنهُ» ([[مائده]] / ۵، ۶)؛ اما در مورد محدوده مسح در این دو عضو، در [[فقه اسلامی]] آرای گوناگونی مطرح‌اند؛ به نظر بیشتر فقهای امامی مسح بخشی از صورت کافی است؛ زیرا حرف «باء» در «بِوُجوهِکُم» بر بخشی از صورت دلالت دارد.(۲) [[احادیث]] منقول از [[اهل بیت]] {{عم}} نیز مؤید این نظرند.(۳) برخی از این [[فقها]]، مراد از بخشی از صورت را تنها پیشانی می‌‌دانند؛(۴) ولی عده ای دیگر افزون بر پیشانی مسح روی بینی تا نوک آن را نیز واجب (۵) و عده ای [[مستحب]] (۶) شمرده‌اند. در برابر، برخی از فقهای امامی (۷) و بیشتر [[فقهای اهل سنت]] (۸) مسح همه صورت را واجب دانسته‌اند. درباره مسح دست‌ها [[رأی]] مشهور [[فقهای شیعه]] آن است که تنها بخشی از دست یعنی از مچ تا سر انگشتان باید مسح شود.(۹) دلیل این امر عطف کلمه «اَیدیکُم» بر «بِوُجوهِکُم» در [[آیه]] ۶ مائده / ۵ است که بر مسح بخشی از دست دلالت دارد؛(۱۰) ولی برخی دیگر مسح از آرنج تا سر انگشتان را لازم دانسته‌اند؛(۱۱) با این [[استدلال]] که تناسب و تشابه عطف مذکور با عطفی مشابه در بخش دیگر آیه که به [[وضو]] مربوط است: «فَاغسِلوا وُجوهَکُم واَیدِیَکُم اِلَی المَرافِقِ» (مائده / ۵، ۶) اقتضا دارد که در [[تیمم]] مسح دست (مشابه وضو) از آرنج باشد.(۱۲) برخی فقها تنها مسح روی انگشتان را کافی دانسته‌اند.(۱۳) مستند این رأی روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} است که در آن با اشاره به آیه ۳۸ مائده / ۵: «والسّارِقُ والسّارِقَةُ فاقطَعوا اَیدِیَهُما» و با این استدلال که در [[سرقت]] تنها انگشتان قطع می‌‌شوند، در تیمم مسح روی انگشتان کافی به شمار رفته است.(۱۴) فقهای اهل سنت نیز آرای مختلفی دارند؛ از جمله: مسح از مچ تا سر انگشتان،(۱۵) از آرنج تا سر انگشتان (۱۶) یا از شانه تا سر انگشتان.(۱۷)
پس از زدن دست‌ها بر [[زمین]]، مسح صورت و دست‌ها [[واجب]] است: {{متن قرآن|فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ}}<ref>« چهره و دست‌های خود را مسح نمایید» سوره مائده، آیه ۶.</ref>.<ref> مستند الشیعه، ج ۳، ص۴۳۷؛ الفقه الاسلامی، ج ۱، ص۵۸۵.</ref>؛ اما در مورد محدوده مسح در این دو عضو، در [[فقه اسلامی]] آرای گوناگونی مطرح‌اند؛ به نظر بیشتر فقهای امامی مسح بخشی از صورت کافی است؛ زیرا حرف «باء» در {{متن قرآن|بِوُجُوهِكُمْ}} بر بخشی از صورت دلالت دارد.<ref>مسالک الافهام، کاظمی، ج ۱، ص۶۸؛ مختلف الشیعه، ج ۱، ص۴۲۷.</ref> [[احادیث]] منقول از [[اهل بیت]] {{عم}} نیز مؤید این نظرند. <ref>الکافی، ج ۳، ص۳۰؛ من لایحضره الفقیه، ج ۱، ص۱۰۳.</ref> برخی از این [[فقها]]، مراد از بخشی از صورت را تنها پیشانی می‌‌دانند؛<ref>مختلف الشیعه، ج ۱، ص۴۲۶؛ مستند الشیعه، ج ۳، ص۴۳۷ - ۴۳۸.</ref> ولی عده ای دیگر افزون بر پیشانی مسح روی بینی تا نوک آن را نیز واجب <ref>مستند الشیعه، ج ۳، ص۴۴۳؛ مفتاح الکرامه، ج ۴، ص۴۳۸.</ref> و عده‌ای [[مستحب]]<ref>ریاض المسائل، ج ۲، ص۳۱۸؛ رسائل الکرکی، ج ۱، ص۹۵.</ref> شمرده‌اند.
۱. مستند الشیعه، ج ۳، ص۴۳۷؛ الفقه الاسلامی، ج ۱، ص۵۸۵.
 
۲. مسالک الافهام، کاظمی، ج ۱، ص۶۸؛ مختلف الشیعه، ج ۱، ص۴۲۷.
در برابر، برخی از فقهای امامی<ref>مختلف الشیعه، ج ۱، ص۴۲۶؛ مدارک الاحکام، ج ۲، ص۲۱۴ - ۲۱۵.</ref> و بیشتر [[فقهای اهل سنت]]<ref>روضة الطالبین، ج ۱، ص۲۲۵؛ کشاف القناع، ج ۱، ص۲۰۴.</ref> مسح همه صورت را واجب دانسته‌اند. درباره مسح دست‌ها [[رأی]] مشهور [[فقهای شیعه]] آن است که تنها بخشی از دست یعنی از مچ تا سر انگشتان باید مسح شود.<ref>مشرق الشمسین، ص۳۳۹؛ جواهر الکلام، ج ۵، ص۲۰۲.</ref> دلیل این امر عطف کلمه {{متن قرآن|أَيْدِيكُمْ }} بر {{متن قرآن|بِوُجُوهِكُمْ}} در [[آیه]] {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا إِذَا قُمْتُمْ إِلَى الصَّلَاةِ فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ وَامْسَحُوا بِرُءُوسِكُمْ وَأَرْجُلَكُمْ إِلَى الْكَعْبَيْنِ وَإِنْ كُنْتُمْ جُنُبًا فَاطَّهَّرُوا وَإِنْ كُنْتُمْ مَرْضَى أَوْ عَلَى سَفَرٍ أَوْ جَاءَ أَحَدٌ مِنْكُمْ مِنَ الْغَائِطِ أَوْ لَامَسْتُمُ النِّسَاءَ فَلَمْ تَجِدُوا مَاءً فَتَيَمَّمُوا صَعِيدًا طَيِّبًا فَامْسَحُوا بِوُجُوهِكُمْ وَأَيْدِيكُمْ مِنْهُ مَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيَجْعَلَ عَلَيْكُمْ مِنْ حَرَجٍ وَلَكِنْ يُرِيدُ لِيُطَهِّرَكُمْ وَلِيُتِمَّ نِعْمَتَهُ عَلَيْكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ}}<ref>«ای مؤمنان! چون برای نماز برخاستید چهره و دست‌هایتان را تا آرنج بشویید و بخشی از سرتان را مسح کنید و نیز پاهای خود را تا برآمدگی روی پا و اگر جنب بودید غسل کنید و اگر بیمار یا در سفر بودید و یا از جای قضای حاجت آمدید یا با زنان آمیزش کردید و آبی نیافتید به خاکی پاک تیمّم کنید، با آن بخشی از چهره و دست‌های خود را مسح نمایید، خداوند نمی‌خواهد شما را در تنگنا افکند ولی می‌خواهد شما را پاکیزه گرداند و نعمت خود را بر شما تمام کند باشد که سپاس گزارید» سوره مائده، آیه ۶.</ref> است که بر مسح بخشی از دست دلالت دارد؛<ref> ذخیرة المعاد، ج ۱، ص۱۰۴؛ کنز العرفان، ج ۱، ص۳۳۲.</ref> ولی برخی دیگر مسح از آرنج تا سر انگشتان را لازم دانسته‌اند؛<ref> مسالک الافهام، کاظمی، ج ۱، ص۶۸؛ مختلف الشیعه، ج ۱، ص۴۲۶.</ref> با این [[استدلال]] که تناسب و تشابه عطف مذکور با عطفی مشابه در بخش دیگر آیه که به [[وضو]] مربوط است: {{متن قرآن| فَاغْسِلُوا وُجُوهَكُمْ وَأَيْدِيَكُمْ إِلَى الْمَرَافِقِ}} اقتضا دارد که در [[تیمم]] مسح دست (مشابه وضو) از آرنج باشد.<ref> مختلف الشیعه، ج ۱، ص۴۲۹؛ منتهی المطلب، ج ۱، ص۱۴۶.</ref> برخی فقها تنها مسح روی انگشتان را کافی دانسته‌اند.<ref>السرائر، ج ۱، ص۱۳۶ - ۱۳۷؛ مختلف الشیعه، ج ۱، ص۴۳۳.</ref> مستند این رأی روایتی از [[امام صادق]]{{ع}} است که در آن با اشاره به آیه {{متن قرآن|وَالسَّارِقُ وَالسَّارِقَةُ فَاقْطَعُوا أَيْدِيَهُمَا}}<ref>«دست مرد و زن دزد را به سزای آنچه کرده‌اند به کیفری از سوی خداوند ببرید » سوره مائده، آیه ۳۸.</ref> و با این استدلال که در [[سرقت]] تنها انگشتان قطع می‌‌شوند، در تیمم مسح روی انگشتان کافی به شمار رفته است.<ref>الکافی، ج ۳، ص۶۲؛ الاستبصار، ج ۱، ص۱۷۰.</ref> فقهای اهل سنت نیز آرای مختلفی دارند؛ از جمله: مسح از مچ تا سر انگشتان،<ref> مواهب الجلیل، ج ۱، ص۵۱۱؛ المجموع، ج ۱۹، ص۱۰۷.</ref> از آرنج تا سر انگشتان <ref>الثمر الدانی، ص۷۷؛ مواهب الجلیل، ج ۱، ص۵۱۱؛ المغنی، ج ۱، ص۲۵۸.</ref> یا از شانه تا سر انگشتان<ref>المحلی، ج ۲، ص۱۵۳؛ تفسیر جامع، ج ۱، ص۱۱۵.</ref>.<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]، [[تیمم (مقاله)|مقاله «تیممم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص.</ref>
۳. [[الکافی]]، ج ۳، ص۳۰؛ [[من لایحضره الفقیه]]، ج ۱، ص۱۰۳.
۴. مختلف الشیعه، ج ۱، ص۴۲۶؛ مستند الشیعه، ج ۳، ص۴۳۷ - ۴۳۸.
۵. مستند الشیعه، ج ۳، ص۴۴۳؛ مفتاح الکرامه، ج ۴، ص۴۳۸.
۶. ریاض المسائل، ج ۲، ص۳۱۸؛ [[رسائل]] الکرکی، ج ۱، ص۹۵.
۷. مختلف الشیعه، ج ۱، ص۴۲۶؛ مدارک الاحکام، ج ۲، ص۲۱۴ - ۲۱۵.
۸. روضة الطالبین، ج ۱، ص۲۲۵؛ [[کشاف]] القناع، ج ۱، ص۲۰۴.
۹. [[مشرق]] الشمسین، ص۳۳۹؛ [[جواهر الکلام]]، ج ۵، ص۲۰۲.
۱۰. ذخیرة المعاد، ج ۱، ص۱۰۴؛ [[کنز العرفان]]، ج ۱، ص۳۳۲.
۱۱. مسالک الافهام، کاظمی، ج ۱، ص۶۸؛ مختلف الشیعه، ج ۱، ص۴۲۶.
۱۲. مختلف الشیعه، ج ۱، ص۴۲۹؛ منتهی المطلب، ج ۱، ص۱۴۶.
۱۳. السرائر، ج ۱، ص۱۳۶ - ۱۳۷؛ مختلف الشیعه، ج ۱، ص۴۳۳.
۱۴. الکافی، ج ۳، ص۶۲؛ الاستبصار، ج ۱، ص۱۷۰.
۱۵. مواهب الجلیل، ج ۱، ص۵۱۱؛ المجموع، ج ۱۹، ص۱۰۷.
۱۶. الثمر الدانی، ص۷۷؛ مواهب الجلیل، ج ۱، ص۵۱۱؛ المغنی، ج ۱، ص۲۵۸.
۱۷. المحلی، ج ۲، ص۱۵۳؛ [[تفسیر]] جامع، ج ۱، ص۱۱۵.


<ref>[[محمد صادق یوسفی مقدم|یوسفی مقدم، محمد صادق]]، [[تیمم (مقاله)|مقاله «تیممم»]]، [[دائرة المعارف قرآن کریم ج۹ (کتاب)|دائرة المعارف قرآن کریم]]، ج۹، ص.</ref>
===مباشرت===
===مباشرت===
در [[تیمم]] [[مکلف]] باید خود، [[اعمال]] آن را انجام دهد،(۱) زیرا در تعابیر «فَتَیَمَّموا» و «فامسَحوا» در [[آیات]] ([[نساء]] / ۴، ۴۳؛ [[مائده]] / ۵، ۶)، شخص [[نمازگزار]] مخاطب [[اوامر الهی]] قرار گرفته و او شخصا باید [[تکلیف]] را انجام دهد.(۲) تنها در موارد [[ضرورت]]، [[نایب]] گرفتن در تیمم تجویز شده است.(۳)
در [[تیمم]] [[مکلف]] باید خود، [[اعمال]] آن را انجام دهد،(۱) زیرا در تعابیر «فَتَیَمَّموا» و «فامسَحوا» در [[آیات]] ([[نساء]] / ۴، ۴۳؛ [[مائده]] / ۵، ۶)، شخص [[نمازگزار]] مخاطب [[اوامر الهی]] قرار گرفته و او شخصا باید [[تکلیف]] را انجام دهد.(۲) تنها در موارد [[ضرورت]]، [[نایب]] گرفتن در تیمم تجویز شده است.(۳)
۱۱۵٬۱۸۳

ویرایش