پرش به محتوا

رشید هجری در معارف و سیره علوی: تفاوت میان نسخه‌ها

بدون خلاصۀ ویرایش
(صفحه‌ای تازه حاوی «{{مدخل مرتبط | موضوع مرتبط = رشید هجری | عنوان مدخل = رشید هجری | مداخل مرتبط = رشید هجری در تراجم و رجال - رشید هجری در معارف و سیره علوی - رشید هجری در تاریخ اسلامی - رشید هجری در نهج البلاغه | پرسش مرتبط = }} ==مقدمه== رشید هجری یار [[رشید]...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
بدون خلاصۀ ویرایش
 
خط ۲: خط ۲:
| موضوع مرتبط = رشید هجری
| موضوع مرتبط = رشید هجری
| عنوان مدخل  = رشید هجری
| عنوان مدخل  = رشید هجری
| مداخل مرتبط = [[رشید هجری در تراجم و رجال]] - [[رشید هجری در معارف و سیره علوی]] - [[رشید هجری در تاریخ اسلامی]] - [[رشید هجری در نهج البلاغه]]
| مداخل مرتبط = [[رشید هجری در تراجم و رجال]] - [[رشید هجری در معارف و سیره علوی]] - [[رشید هجری در تاریخ اسلامی]]
| پرسش مرتبط  =  
| پرسش مرتبط  =  
}}
}}
خط ۳۷: خط ۳۷:
[[میثم تمار]] سوار بر اسب از جایی می‌گذشت. در آنجا [[حبیب بن مظاهر اسدی]] را در نزدیک مجلس [[بنی‌اسد]] دید و با هم [[گفت‌وگو]] کردند و به قدری به هم نزدیک بودند که گردن اسب‌هاشان به هم می‌خورد. [[حبیب بن مظاهر]] گفت: گویا من پیرمردی را می‌بینم که جلو سرش مو ندارد و خربزه فروش است، و او را به خاطر [[محبت اهل بیت]] پیغمبرش دار بزنند و شکمش را بر چوبه دار بدرند. [[میثم]] هم گفت: من هم مردی سرخ‌رو را می‌شناسم که دو گیسو دارد و برای [[یاری]] فرزند دختر پیغمبرش [[قیام]] می‌کند و او را می‌کشند و سر بریده‌اش را در [[کوفه]] می‌گردانند. (منظور او [[حبیب]] بود) اینها را گفتند و از هم جدا شدند.
[[میثم تمار]] سوار بر اسب از جایی می‌گذشت. در آنجا [[حبیب بن مظاهر اسدی]] را در نزدیک مجلس [[بنی‌اسد]] دید و با هم [[گفت‌وگو]] کردند و به قدری به هم نزدیک بودند که گردن اسب‌هاشان به هم می‌خورد. [[حبیب بن مظاهر]] گفت: گویا من پیرمردی را می‌بینم که جلو سرش مو ندارد و خربزه فروش است، و او را به خاطر [[محبت اهل بیت]] پیغمبرش دار بزنند و شکمش را بر چوبه دار بدرند. [[میثم]] هم گفت: من هم مردی سرخ‌رو را می‌شناسم که دو گیسو دارد و برای [[یاری]] فرزند دختر پیغمبرش [[قیام]] می‌کند و او را می‌کشند و سر بریده‌اش را در [[کوفه]] می‌گردانند. (منظور او [[حبیب]] بود) اینها را گفتند و از هم جدا شدند.


[[اهل]] مجلس چون سخنان آنها را شنیدند گفتند: ما دروغ‌گوتر از این دو نفر ندیده‌ایم. هنوز اهل مجلس متفرق نشده بودند که [[رشید هجری]] آمد و سراغ آنها را گرفت. اهل مجلس گفتند: اینجا بودند و رفتند و شنیدیم که چنین و چنان می‌گفتند [[رشید]] گفت: [[خدا]] میثم را بیامرزد که فراموش کرد بگوید: کسی که سر بریده او را می‌آورد، صد درهم بیشتر از دیگران جایزه می‌گیرد. این را گفت و رفت. اهل مجلس گفتند: به خدا این یکی از آن دو نفر دروغ‌گوتر است. ولی مدتی نگذشت که همان‌ها گفتند: دیدیم که میثم را بر در [[خانه]] [[عمرو بن حریث]] دار زدند، و طولی نکشید که سر حبیب بن مظاهر را، که با [[امام حسین]]{{ع}} [[شهید]] شد، در کوفه گردانیدند<ref>شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی)، ص۷۳.</ref>.<ref>[[علی دوانی|دوانی، علی]]، [[اصحاب امام علی (مقاله)| مقاله «اصحاب امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]] ص ۵۴۷.</ref>
[[اهل]] مجلس چون سخنان آنها را شنیدند گفتند: ما دروغ‌گوتر از این دو نفر ندیده‌ایم. هنوز اهل مجلس متفرق نشده بودند که [[رشید هجری]] آمد و سراغ آنها را گرفت. اهل مجلس گفتند: اینجا بودند و رفتند و شنیدیم که چنین و چنان می‌گفتند [[رشید]] گفت: [[خدا]] میثم را بیامرزد که فراموش کرد بگوید: کسی که سر بریده او را می‌آورد، صد درهم بیشتر از دیگران جایزه می‌گیرد. این را گفت و رفت. اهل مجلس گفتند: به خدا این یکی از آن دو نفر دروغ‌گوتر است. ولی مدتی نگذشت که همان‌ها گفتند: دیدیم که میثم را بر در [[خانه]] [[عمرو بن حریث]] دار زدند، و طولی نکشید که سر حبیب بن مظاهر را، که با [[امام حسین]]{{ع}} [[شهید]] شد، در کوفه گردانیدند<ref>شیخ طوسی، اختیار معرفة الرجال (رجال الکشی)، ص۷۳.</ref>.<ref>[[علی دوانی|دوانی، علی]]، [[اصحاب امام علی (مقاله)| مقاله «اصحاب امام علی»]]، [[دانشنامه امام علی ج۸ (کتاب)|دانشنامه امام علی ج۸]]، ص ۵۴۷.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
خط ۴۶: خط ۴۶:
== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
[[رده:رشید هجری]]
۱۱۱٬۹۷۱

ویرایش