کرامات امام جواد در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←شفای بیماران
خط ۲۵۰: | خط ۲۵۰: | ||
این داستان دلیلی بر [[حقانیت]] و امامت آن [[حضرت]] محسوب شد<ref>دلائل الامامة، ص۳۹۹، ح۳۵۲؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۳۴۵، ح۶۱.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۱۳۴.</ref> | این داستان دلیلی بر [[حقانیت]] و امامت آن [[حضرت]] محسوب شد<ref>دلائل الامامة، ص۳۹۹، ح۳۵۲؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۳۴۵، ح۶۱.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۱۳۴.</ref> | ||
== | == شفای بیماران == | ||
=== شبیه فطرس === | === شبیه فطرس === | ||
[[شهر مدینه]] زادگاه بسیاری از [[پیشوایان معصوم]] [[شیعه]] است و علاقه فراوان آنان به این [[شهر]]، از پیوندی عمیق میان [[امامان معصوم]] {{عم}} و [[رسول خدا]] {{صل}} حکایت میکند. | [[شهر مدینه]] زادگاه بسیاری از [[پیشوایان معصوم]] [[شیعه]] است و علاقه فراوان آنان به این [[شهر]]، از پیوندی عمیق میان [[امامان معصوم]] {{عم}} و [[رسول خدا]] {{صل}} حکایت میکند. | ||
[[امام رضا]] {{ع}}، چونان دیگر [[پدران]] بزرگوارش، به [[هجرت]] از شهری مجبور میشود که میزبان همه خاطرات دوران | [[امام رضا]] {{ع}}، چونان دیگر [[پدران]] بزرگوارش، به [[هجرت]] از شهری مجبور میشود که میزبان همه خاطرات دوران طفولیت و پس از آن میباشد. | ||
او در این هجرت ابتدا به [[شهر مکه]] میرود و [[خانه خدا]] را [[زیارت]] میکند. در مدت اقامت در کنار خانه خدا، [[دوستداران]] و | او در این هجرت ابتدا به [[شهر مکه]] میرود و [[خانه خدا]] را [[زیارت]] میکند. در مدت اقامت در کنار خانه خدا، [[دوستداران]] و پیروان مکتب اهل بیت گرداگرد وجود [[حضرت]] جمع میشدند، از [[دانش]] و [[برکات]] وجودیاش بهره میبردند و هر مشکلی را به وسیله آن حضرت حل میکردند. [[بیماران]] [[روحی]] و جسمی او را طبیب مشکلگشا دانسته، برای بهبودی به او مراجعه میکردند. | ||
[[محمد بن سنان]] میگوید: بر اثر چشم درد، رفته رفته [[بینایی]] خود را از دست داده بودم. خدمت [[امام]] رسیدم و مشکل کمبینایی خویش را مطرح نمودم. | [[محمد بن سنان]] میگوید: بر اثر چشم درد، رفته رفته [[بینایی]] خود را از دست داده بودم. خدمت [[امام]] رسیدم و مشکل کمبینایی خویش را مطرح نمودم. | ||
امام {{ع}}، پس از شنیدن سخنان من، کاغذی خواست و نامهای به فرزند بزرگوارش، [[جواد الائمه]] {{عم}}، که در [[مدینه]] بود، نوشت و به دست یکی از خادمانش سپرد و فرمود: همراه این [[خادم]] به مدینه برو و داستان این [[نامه]] را برای کسی بازگو مکن. | امام {{ع}}، پس از شنیدن سخنان من، کاغذی خواست و نامهای به فرزند بزرگوارش، [[جواد الائمه]] {{عم}}، که در [[مدینه]] بود، نوشت و به دست یکی از خادمانش سپرد و فرمود: همراه این [[خادم]] به مدینه برو و داستان این [[نامه]] را برای کسی بازگو مکن. |