پرش به محتوا

بحث:عبدالله بن عباس در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

(صفحه‌ای تازه حاوی «==نصب ابن عباس به حکومت بصره== ابن‌خلدون در تاریخ خود آورده است: پس از جنگ جمل که همه بصریان با امیرالمؤمنین بیعت کردند، عبدالرحمن بن ابی‌بکره برای بیعت نزد حضرت آمد. امام{{ع}} با کنایه از او پرسید: عمویت زیاد باز هم منتظ...» ایجاد کرد)
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
 
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۲۰: خط ۲۰:
ابن‌عباس [[خویشاوندان]] [[مادری]] خود را از [[بنی‌هلال]] که از قیس بودند، فراخواند. نزد او آمدند و او آن [[مال]] را بر شترانی قرار داد تا با خود ببرد. هنگامی که [[مردم بصره]] از ماجرا [[آگاه]] شدند، به تعقیب کاروان پرداختند تا به او رسیدند و جلوی کاروان را گرفتند. مردان قیس در برابر آنان ایستادند و احتمال درگیری بود که [[صبره بن شیمان]] حدانی گفت: ای گروه [[ازد]]، [[طایفه]] قیس [[برادر]]، [[همسایه]]، [[یار]] و همکار ما هستند که با [[دشمنان]] ما هم دشمن‌اند. اگر این مال را هم به دست آوردید، سهم شما از آن کم خواهد بود؛ پس از آن صرف‌نظر کنید. بدین ترتیب از درگیری جلوگیری به عمل آمد و کاروان به طرف [[مکه]] حرکت کرد<ref>کامل، ج۱۰، ص۲۱۴-۲۱۶.</ref>.
ابن‌عباس [[خویشاوندان]] [[مادری]] خود را از [[بنی‌هلال]] که از قیس بودند، فراخواند. نزد او آمدند و او آن [[مال]] را بر شترانی قرار داد تا با خود ببرد. هنگامی که [[مردم بصره]] از ماجرا [[آگاه]] شدند، به تعقیب کاروان پرداختند تا به او رسیدند و جلوی کاروان را گرفتند. مردان قیس در برابر آنان ایستادند و احتمال درگیری بود که [[صبره بن شیمان]] حدانی گفت: ای گروه [[ازد]]، [[طایفه]] قیس [[برادر]]، [[همسایه]]، [[یار]] و همکار ما هستند که با [[دشمنان]] ما هم دشمن‌اند. اگر این مال را هم به دست آوردید، سهم شما از آن کم خواهد بود؛ پس از آن صرف‌نظر کنید. بدین ترتیب از درگیری جلوگیری به عمل آمد و کاروان به طرف [[مکه]] حرکت کرد<ref>کامل، ج۱۰، ص۲۱۴-۲۱۶.</ref>.
[[عبدالله بن عباس]] پس از برداشتن بیت‌المال بصره به [[حجاز]] فرار کرد و به‌صورت غیرمستقیم مورد [[سرزنش]] علی{{ع}} قرار گرفت. پس از [[شهادت]] حضرت پشیمان شد و [[خدمت]] [[امام حسن]]{{ع}} رسید و دوباره به [[مقام]] سابق خود [[منصوب]] شد<ref>کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی، ص۲۸۳.</ref>.<ref>[[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری]]، ص ۱۶۵.</ref>
[[عبدالله بن عباس]] پس از برداشتن بیت‌المال بصره به [[حجاز]] فرار کرد و به‌صورت غیرمستقیم مورد [[سرزنش]] علی{{ع}} قرار گرفت. پس از [[شهادت]] حضرت پشیمان شد و [[خدمت]] [[امام حسن]]{{ع}} رسید و دوباره به [[مقام]] سابق خود [[منصوب]] شد<ref>کوفه و نقش آن در قرون نخستین اسلامی، ص۲۸۳.</ref>.<ref>[[سید امیر حسینی|حسینی، سید امیر]]، [[بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری (کتاب)|بصره و نقش آن در تحولات قرن اول هجری]]، ص ۱۶۵.</ref>
== [[ابن عباس]] و [[معاویه]] ==
[[نقل]] شده، پس از آنکه [[خلافت]] معاویه پا برجا شد، او به قصد [[زیارت]] [[خانه خدا]] حرکت کرده و در [[راه]] به [[مدینه]] وارد شد. او در راه به گروهی از [[قریش]] برخورد و همه افراد به جز ابن عباس به [[احترام]] معاویه ایستادند. معاویه به ابن عباس گفت: "پسر [[عباس]]، چرا مانند سایر همراهانت از جا برنخاستی؟ گویا از اینکه در [[صفین]] با شما جنگیدم، ناراحت هستی؟ ناراحت نباش که پسر عمویم [[عثمان]]، [[مظلوم]] کشته شد و آن [[جنگ‌ها]] برای [[خونخواهی]] او بود".
ابن عباس گفت: "عمر هم مظلوم کشته شد، چرا برای خونخواهی او [[قیام]] نکردی؟"
معاویه گفت: "چون [[فرد]] [[کافر]] او را کشت".
ابن عباس گفت: "عثمان را چه کسی کشت؟"
معاویه گفت: "او را [[مسلمانان]] کشتند".
ابن عباس گفت: "گفتار تو ثابت می‌کند که باید برای [[عمر]] خونخواهی می‌کردی، چون کافری او را کشته بود ولی عثمان را مسلمانان کشتند و معلوم می‌شود که او را به [[حق]] کشته‌اند".
معاویه گفت: "به همه جا [[پیام]] داده‌ام که از ذکر [[مناقب]] [[علی]] و خاندانش خودداری کنند، تو هم [[زبان]] خود را نگه دار".
ابن عباس گفت: "ما را از [[خواندن قرآن]] باز می‌داری؟"
معاویه گفت: "نه".
ابن عباس گفت: "پس ما را از [[تأویل قرآن]] [[نهی]] می‌کنی؟"
معاویه گفت: "آری".
ابن عباس گفت: "بنابراین می‌گویی [[قرآن]] بخوانیم و سؤال نکنیم که خدا از این [[آیات]] چه چیزی [[اراده]] کرده است؟ کدام بر ما واجب‌تر است؟ [[خواندن]] یا عمل کردن به آن؟"
معاویه گفت: "از کسانی بپرسید که غیر از آنچه تو می‌گویی و [[اهل بیت]] [[تفسیر]] می‌کنند، می‌گویند".
ابن عباس گفت: "با اینکه قرآن در [[خانه]] ما نازل شده، تفسیرش را از [[خاندان]] [[ابوسفیان]] بخواهیم. ای معاویه، آیا ما را از [[پرستش]] خدا آن‌گونه که در قرآن بیان کرده، باز می‌داری و می‌گویی [[امت]] از [[حلال و حرام]] [[قرآن]] سؤال نکنند تا هلاک شوند؟"
[[معاویه]] گفت: "قرآن بخوانید ولی آن را [[تأویل]] و و [[تفسیر]] نکنید. آنچه را [[خدا]] درباره شما نازل کرده، [[نقل]] نکنید و در نقل غیر آنها آزادید".
[[ابن عباس]] گفت: "خداوند در قرآن از پیشنهاد تو خبر داده است که می‌فرماید: {{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَنْ يُطْفِئُوا نُورَ اللَّهِ بِأَفْوَاهِهِمْ وَيَأْبَى اللَّهُ إِلَّا أَنْ يُتِمَّ نُورَهُ وَلَوْ كَرِهَ الْكَافِرُونَ}}<ref>«برآنند که نور خداوند را با دهان‌هاشان خاموش گردانند و خداوند جز این نمی‌خواهد که نورش را کمال بخشد هر چند کافران نپسندند» سوره توبه، آیه ۳۲.</ref>
معاویه گفت: "ای پسر [[عباس]]! مواظب خود باش و زبانت را نگهدار و یا مطلب را طوری نقل کن که کسی نشنود"<ref>کتاب سلیم بن قیس هلالی، سلیم بن قیس، ص۲۰۲؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۰، ص۱۲۹.</ref>.<ref>[[حسین مرادی|مرادی، حسین]]، [[عبدالله بن عباس (مقاله)|مقاله «عبدالله بن عباس»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۹۱-۳۹۲.</ref>


== پانویس ==
== پانویس ==
{{پانویس}}
{{پانویس}}
۱۱۵٬۶۳۵

ویرایش