بحث:عبدالله بن عباس در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
بحث:عبدالله بن عباس در تاریخ اسلامی (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۲ دسامبر ۲۰۲۴، ساعت ۰۹:۴۰
، ۲۲ دسامبر ۲۰۲۴←پانویس
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
(←پانویس) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۵۵: | خط ۵۵: | ||
معاویه گفت: "ای پسر [[عباس]]! مواظب خود باش و زبانت را نگهدار و یا مطلب را طوری نقل کن که کسی نشنود"<ref>کتاب سلیم بن قیس هلالی، سلیم بن قیس، ص۲۰۲؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۰، ص۱۲۹.</ref>.<ref>[[حسین مرادی|مرادی، حسین]]، [[عبدالله بن عباس (مقاله)|مقاله «عبدالله بن عباس»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۹۱-۳۹۲.</ref> | معاویه گفت: "ای پسر [[عباس]]! مواظب خود باش و زبانت را نگهدار و یا مطلب را طوری نقل کن که کسی نشنود"<ref>کتاب سلیم بن قیس هلالی، سلیم بن قیس، ص۲۰۲؛ بحارالانوار، علامه مجلسی، ج۱۰، ص۱۲۹.</ref>.<ref>[[حسین مرادی|مرادی، حسین]]، [[عبدالله بن عباس (مقاله)|مقاله «عبدالله بن عباس»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۹۱-۳۹۲.</ref> | ||
== ابن عباس و [[عایشه]] == | |||
ابن عباس در [[جنگ جمل]] در رکاب [[امیرمؤمنان]] {{ع}} حاضر بود و پس از خاتمه [[جنگ]] حضرت او را [[مأمور]] ساخت تا نزد عایشه رفته و به او بگوید که زودتر حرکت کند و به [[خانه]] خود برگردد و بیش از این در [[بصره]] توقف نکند. ابن عباس در کنار بصره به قصر بنی [[خلف]] که عایشه در آنجا سکونت داشت، رفت و اجازه ورود خواست. به او اجازه ندادند و او بدون اجازه وارد شد. اطاقی بدون فرش یافت و جایی که بتواند بنشیند، نیافت. در کنار اطاق خورجینی به چشم میخورد که بر روی آن فرش کوچکی افتاده بود آن را پهن کرد و بر آن نشست. عایشه که در پس پرده قرار داشت، گفت: "ای پسر عباس، برخلاف [[سنت]] [[رفتار]] کردی، زیرا بدون اجازه به خانه ما [[آمدی]] و بر فرش خانه ما نشستی". | |||
ابن عباس پاسخ داد: "ما در عمل به سنت بر تو مقدمیم که سنت را ما به تو آموختیم و خانه تو همان است که [[پیامبر]] {{صل}} تو را در آن قرار داد و تو از آن خارج شدی، در حالی که به خود [[ستم]] و بر [[دین]] و [[آیین]] خود [[خیانت]] کردی و در برابر خدای خود [[سرکشی]] و از [[پیامبر]] او [[نافرمانی]] کردی. هرگاه به خانهات برگشتی، بدون اجازهات بر [[خانه]] تو وارد نمیشویم و بر فرش خانهات نمینشینیم. همانا [[امیرالمؤمنین]] {{ع}} به تو [[فرمان]] داده که به [[مدینه]] برگردی و بیش از این در این سرزمین توقف نکنی". | |||
[[عایشه]] گفت: "خدا امیرالمؤمنین را [[رحمت]] کند؛ او [[عمر بن خطاب]] بود". | |||
[[ابن عباس]] گفت: "به [[خدا]] قسم، امیرالمؤمنین همین مرد است، هر چند چهره بعضیها با شنیدن نام او به هم آید و بینیها به [[خاک]] مالیده شود. به خدا [[سوگند]]، اوست امیرالمؤمنین که از هر کس در [[خویشاوندی]] به [[رسول خدا]] نزدیکتر، سابقهاش از همه بیشتر، دانشش زیادتر، مقامش بلندتر و کارهایش برای [[اسلام]] از [[پدر]] تو [[ابوبکر]] و [[عمر]] بیشتر است. [[آگاه]] باش! به خدا قسم، [[سرپیچی]] تو از [[علی]] {{ع}} بسیار کوتاه بود اما گناهش بزرگ، نامبارکیاش آشکار، تیرگیاش هویدا و ناپسندیاش بر همه مشخص است. [[زمان]] مدت سرپیچی و فرمانرواییات به اندازه دوشیدن گوسفندی بیش نبود تا آنکه قدرتت تمام شد. دیگر [[امر و نهی]] نداری و [[مَثَل]] تو مانند ابن حضرمی است". سپس اشعاری خواند. | |||
[[اشک]] عایشه جاری و صدایش به ناله بلند شد و [[گریه]] در گلویش [[شکست]] و سپس گفت: "من از این سرزمین میروم، زیرا در نظرم جایی بدتر از جایی که شما در آن باشید، نیست". | |||
ابن عباس گفت: "به خدا قسم، چه مصیبتهایی که از تو دیدیم و چه نتایجی که از [[کردار]] خود درباره تو گرفتیم؛ تو را [[ام المؤمنین]] خواندیم، با آنکه مادرت [[ام رومان]] است و پدرت را [[صدیق]] خواندیم با آنکه [[پسر ابو قحافه]] است". | |||
عایشه گفت: "ای پسر [[عباس]]، به خاطر پیامبر {{صل}} بر من [[منت]] میگذاری؟" | |||
ابن عباس گفت: چرا منت نگذاریم و حال آنکه اگر به اندازه سر مویی از او بهره داشتی، بر همه منت مینهادی، ولی ما از [[خون]] و گوشت او پرورش یافتیم. تو یکی از نُه زنی بودی که از [[پیامبر]] باقی ماند و هیچ [[برتری]] بر دیگران نداری، نه سفیدتر و خوشبوتری و نه در [[زیبایی]] از آنان برتری و نه از نظر اصل و نژاد از ایشان شریفتر؛ چه شده که [[امر و نهی]] میکنی و از تو [[اطاعت]] میکنند؟!" | |||
[[عایشه]] گفت: "من در برابر گفتههای فرستاده [[علی]] [[طاقت]] [[احتجاج]] و [[سخن گفتن]] ندارم". | |||
[[ابن عباس]] پاسخ داد: "تو که در برابر سخنان مخلوقی [[قدرت]] احتجاج نداری، چگونه میتوانی در [[قیامت]] در برابر [[خالق]] احتجاج کنی؟" | |||
سپس نزد علی {{ع}} برگشته و مطالب [[گفتگو]] را به [[امام]] خبر داد. امام {{ع}} به او فرمود: "تو را میشناختم که برای بردن این [[پیام]] تو را [[انتخاب]] کردم"<ref>رجال الکشی، کشی، ص۴۰ - ۳۹.</ref>.<ref>[[حسین مرادی|مرادی، حسین]]، [[عبدالله بن عباس (مقاله)|مقاله «عبدالله بن عباس»]]، [[دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم ج۲ (کتاب)|دایرة المعارف صحابه پیامبر اعظم]]، ج۲، ص۳۹۲-۳۹۴.</ref> | |||
== پانویس == | == پانویس == | ||
{{پانویس}} | {{پانویس}} |