پرش به محتوا

جایگاه امامت در تفسیر و علوم قرآنی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۵۱: خط ۵۱:
ينكرون الإمام المفروض الطاعة و يجحدونه؟! و [[الله]]، ما في الأرض منزلة عند الله أعظم من منزلة [[مفترض الطاعة]]، لقد كان إبراهيم{{ع}} دهرا ينزل عليه الأمر من الله و ما كان مفترض الطاعة حتى [[بدا]] لله أن يكرمه و يعظمه فقال: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} فعرف إبراهيم{{ع}} ما فيها من [[الفضل]] فقال: {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}} أي و اجعل ذلك في ذريتي، قال الله عز و جل: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}}}؛ آنان امامی که اطاعتش [[واجب]] است را منکرند، به [[خدا]] [[سوگند]] در [[زمین]] منزلتی نزد خدا بزرگ‌تر از [[منزلت امام]] [[مفترض الطاعه]] نیست، همانا [[وحی]] مدتی طولانی بر ابراهیم{{ع}} نازل می‌شد و هنوز مفترض الطاعه نبود، تا آنکه [[خداوند]] او را بزرگ داشت و [[ارج]] نهاد و فرمود: «من تو را برای [[مردم]]، [[امام]] قرار می‌دهم»، ابراهیم{{ع}} فضیلتی که در این [[مقام]] است را [[شناخت]] و به همین رو، گفت: و از [[ذریه]] من؟ یعنی این مقام را در ذریه من قرار ده. [[خداوند]] بلندمرتبه فرمود: «[[عهد]] من به [[ستمگران]] نمی‌رسد»<ref>صفار، بصائر الدرجات، ص۵۰۹، ح۱۲.</ref>.
ينكرون الإمام المفروض الطاعة و يجحدونه؟! و [[الله]]، ما في الأرض منزلة عند الله أعظم من منزلة [[مفترض الطاعة]]، لقد كان إبراهيم{{ع}} دهرا ينزل عليه الأمر من الله و ما كان مفترض الطاعة حتى [[بدا]] لله أن يكرمه و يعظمه فقال: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} فعرف إبراهيم{{ع}} ما فيها من [[الفضل]] فقال: {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}} أي و اجعل ذلك في ذريتي، قال الله عز و جل: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}}}؛ آنان امامی که اطاعتش [[واجب]] است را منکرند، به [[خدا]] [[سوگند]] در [[زمین]] منزلتی نزد خدا بزرگ‌تر از [[منزلت امام]] [[مفترض الطاعه]] نیست، همانا [[وحی]] مدتی طولانی بر ابراهیم{{ع}} نازل می‌شد و هنوز مفترض الطاعه نبود، تا آنکه [[خداوند]] او را بزرگ داشت و [[ارج]] نهاد و فرمود: «من تو را برای [[مردم]]، [[امام]] قرار می‌دهم»، ابراهیم{{ع}} فضیلتی که در این [[مقام]] است را [[شناخت]] و به همین رو، گفت: و از [[ذریه]] من؟ یعنی این مقام را در ذریه من قرار ده. [[خداوند]] بلندمرتبه فرمود: «[[عهد]] من به [[ستمگران]] نمی‌رسد»<ref>صفار، بصائر الدرجات، ص۵۰۹، ح۱۲.</ref>.
شبیه به این [[حدیث]] که [[شأن]] و [[منزلت امام]] را نزد خداوند، بزرگ‌ترین شأن و [[منزلت]] می‌داند، [[حدیثی]] دیگر در [[تفسیر عیاشی]] از هشام بن الحکم از [[امام صادق]]{{ع}} است که درباره فراز {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} می‌فرماید: «اگر خداوند نامی [[برتر]] از نام امام می‌دانست ما را به آن، نامگذاری می‌کرد»<ref>تفسیر العیاشی، ج۱، ص۵۸.</ref>.<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۸۶</ref>
شبیه به این [[حدیث]] که [[شأن]] و [[منزلت امام]] را نزد خداوند، بزرگ‌ترین شأن و [[منزلت]] می‌داند، [[حدیثی]] دیگر در [[تفسیر عیاشی]] از هشام بن الحکم از [[امام صادق]]{{ع}} است که درباره فراز {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} می‌فرماید: «اگر خداوند نامی [[برتر]] از نام امام می‌دانست ما را به آن، نامگذاری می‌کرد»<ref>تفسیر العیاشی، ج۱، ص۵۸.</ref>.<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۸۶</ref>
==دیدگاه [[اهل سنت]]، [[امامت]] مترادف با [[نبوت]] و [[رسالت]]==
اهل سنت به طور مشخص درباره [[رتبه امامت]] در این [[آیه]]، بحث نکرده‌اند و متعرض [[اثبات]] یا [[ابطال]] [[ادله]] [[شیعه]] در این زمینه نشده‌اند، آنان تنها در صدد تبیین معنای [[امام]] برآمده، و عمدتاً آن را به معنای «[[نبی]]» دانسته‌اند.
اهل سنت در این معنا ناگزیر از دو امرند: الف) تبیینی مناسب از [[زمان]] ابتلای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به «کَلِماتٍ» نسبت به زمان اعطای [[مقام نبوت]] به ایشان، به دست دهند. ب) دلیل برای [[تفسیر]] امامت به نبوت در آیه مورد بحث، اقامه کنند.
اهل سنت - تا آنجا که جستجو کردیم- به طور مبسوط در این دو امر بحث نکرده‌اند. جز چند نفر که عبارت‌اند از: [[قاضی ابوبکر باقلانی]] که به نظر می‌رسد نخستین کسی است که به تبیین زمان [[ابتلا]] با زمان اعطای مقام نبوت پرداخته است. سپس [[فخر رازی]] است که کوشیده ادله‌ای اقامه کند و اثبات نماید، [[امامت حضرت ابراهیم]]{{ع}} در این آیه به معنای نبوت است و پس از او، [[آلوسی]] که - با این پیش‌فرض که [[امامت ابراهیم]]{{ع}} در این آیه به معنای نبوت می‌داند- درصدد تبیین رابطه امامت و نبوت حضرت ابراهیم برآمده و تلاش کرده به این [[پرسش]] پاسخ دهد که چرا حضرت ابراهیم{{ع}} در میان [[انبیا]]، سمت [[پیشوایی]] دارد، یعنی با آنکه ابراهیم{{ع}} [[پیامبر]] است و امامت در این آیه نیز به معنای نبوت می‌باشد، چرا تنها ابراهیم در میان [[پیامبران]]، متصف به [[صفت امام]] شده است.
فخر رازی دیدگاه [[باقلانی]] را نقل کرده که حاصل آن چنین است:
ابتلاهای حضرت ابراهیم پیش از نبوت ایشان، به منزله سبب برای [[نصب]] مقام نبوت است. اگر گفته شود حضرت ابراهیم{{ع}} تنها از طریق [[وحی رسالی]] این ابتلاها را شناخته و به آنها [[مکلف]] شده‌اند، پس حضرت باید پیش از آزمون‌ها به مقام نبوت رسیده باشند تا بتوانند [[وحی]] را دریافت کنند، در پاسخ می‌گویم: احتمال دارد این وحی از زبان [[جبرائیل]] بر حضرت [[القا]] شده پیش از آنکه حضرت به [[مقام نبوت]] رسد و برای [[خلق]] [[مبعوث]] شود.
البته اگر ابتلای ابراهیم{{ع}} به [[ستاره]] و [[خورشید و ماه]] باشد- آن‌گونه که [[حسن بصری]] می‌گوید- چون این امور پیش از [[نبوت]] حضرت است، مشکلی نخواهد بود؛ اما اگر با [[ادله]] [[قطعی]] ثابت شود مراد از ابتلاها، [[ذبح]] فرزند، [[هجرت]]، القای در [[آتش]] و [[ختنه]] که گفته شده در ۱۲۰ سالگی ایشان رخ داده باشد، چون این امور پس از نبوت [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} است، باید درباره آن چاره‌ای اندیشد و چنین گفت: چون [[خداوند سبحان]] می‌دانسته که حضرت ابراهیم این آزمون‌ها را پس از نبوت در [[آینده]] با [[موفقیت]] انجام می‌دهد، به ایشان پیش از انجام آزمون‌ها خلعت نبوت پوشاند<ref>به نقل از: رازی، مفاتیح الغیب، ج۴، ص۳۸ و ۳۹.</ref>.
بنا بر نظر [[باقلانی]]، فراز {{متن قرآن|إِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} به این معناست: [[خداوند]] حضرت ابراهیم را با کلماتی آزمود و چون حضرت این آزمون‌ها را در [[زمان]] پیامبری‌اش با موفقیت به انجام رساند، خداوند به وی فرمود: من تو را پیش از این آزمون‌ها - به این دلیل که از قبل می‌دانستم موفق خواهی بود- [[پیامبر]] برای [[مردم]] قرار دادم.
[[فخر رازی]] نیز با ارائه سه دلیل به [[اثبات]] معنای نبوت برای [[امامت]] پرداخته، چنین می‌آورد:
{{عربی|قال أهل التحقيق: المراد من الإمام ههنا النبي ويدل عليه وجوه، أحدها: أن قوله «للناس إماما» يدل على أنه تعالى جعله إماما لكل الناس والذي يكون كذلك لا بد و أن يكون رسولا من عند الله مستقلا بالشرع لأنه لو كان تبعا لرسول آخر لكان مأموما لذلك الرسول لا إماما له فحينئذ يبطل العموم. و ثانيها: أن اللفظ يدل على أنه إمام في كل شيء والذي يكون كذلك لا بد و أن يكون نبيا. و ثالثها: إن الأنبياء{{عم}} الأئمة من حيث يجب على الخلق اتباعهم... والخلفاء أيضاً أئمة لأنهم رتبوا في المحل الذي يجب على [[الناس]] اتباعهم و قبول قولهم و أحكامهم والقضاة والفقهاء أيضاً أئمة لهذا المعنى... فإذا ثبت أن اسم الإمام يتناول ما ذكرناه و ثبت أن الأنبياء في أعلى مراتب الإمامة وجب حمل اللفظ ههنا عليه لأن [[الله]] تعالى، ذكر لفظ الإمام ههنا في معرض الامتنان فلا بد و أن تكون تلك النعمة من أعظم النعم ليحسن نسبة الامتنان فوجب حمل هذه الإمامة على النبوة}}؛
[[اهل]] تحقیق گویند: مراد از [[امام]] در اینجا، «[[نبی]]» است. این قول با چند دلیل قابل [[اثبات]] است: اولاً [[خداوند]]، [[امامت ابراهیم]] را برای همه [[مردم]] قرار داد و کسی که امامتش برای همه مردم [[جعل]] شود، ناگزیر باید [[رسول]] از ناحیه [[حق‌تعالی]] و مستقل در [[شریعت]] باشد؛ چون اگر پیرو رسولی دیگر شد، [[مأموم]] و نه امام اوست و این با عمومیتِ [[امامت]] وی ناسازگار خواهد شد. ثانیاً: تعبیر [[جعل امامت]] برای [[حضرت ابراهیم]] در [[آیه]]، دلالت بر این دارد که حضرت، در همه [[شؤون امام]] مردم است و کسی که چنین امامتی دارد باید [[پیامبر]] باشد چون تنها [[پیامبران]] در تمام [[شؤون]] [[دینی]] و [[دنیوی]]، امام مردمند. ثالثاً: [[انبیا]]، [[پیشوایان]] مردمند و بر مردم [[واجب]] است از آنان [[پیروی]] کنند... همین‌طور [[خلفا]] نیز در رتبه خود امامند و مردم باید قول و [[احکام]] آنان را بپذیرند، و باز قاضیان، [[فقها]] و [[امامان]] [[جماعت]] همه امام می‌باشند. بنابراین، نام امام بر کسی اطلاق می‌شود که در رتبه خود [[شایستگی]] دارد در امر [[دین]] به وی [[اقتدا]] شود... و چون انبیا در بالاترین [[رتبه امامت]] قرار دارند در اینجا باید لفظ امام را بر [[نبوت]] حمل کنیم چون آیه در [[مقام]] [[امتنان]] است و ناگزیر باید امام را بر عالی‌ترین رتبه از انواع [[نعمت امامت]] حمل کنیم تا با امتنان متناسب گردد و آن امامت [[علی الاطلاق]] است که ویژه انبیاست. چون گفتیم تنها انبیا در همه شؤون، پیشوای مردمند و دیگران در رتبه‌های بعد، به تناسب [[مسئولیت]] خود، چنین مقامی دارند<ref>رازی، مفاتیح الغیب، ج۴، ص۳۹. ابوحیان اندلسی نیز این ادله را با تعبیر {{عربی|قال أهل التحقيق...}} آورده است (ر.ک: ابوحیان، البحرالمحیط، ج۱، ص۶۰۳).</ref>.
[[آلوسی]] (د۱۲۷۰ق) نیز ضمن آنکه از [[ظاهر آیه]] چنین استفاده می‌کند که ابتلای ابراهیم{{ع}} قبل از [[نبوت]] ایشان بوده و [[خداوند]] آنها را سببِ [[جعل]] نبوت ابراهیم قرار داده، می‌نویسد:
اگر [[ذبح]] ولد و [[هجرت]] و القای در [[آتش]] از کلمات مواد [[آزمون]] به شمار روند، همین طور [[ختنه]] کردن که در ۱۲۰ سالگی تحقق یافته است، معنای [[آیه]] را با [[دشواری]] مواجه می‌کند. چون قطعاً این امور پس از نبوت حضرت بوده است. بنابراین، باید گفت اتمام کلمات، سبب برای عمومیت [[امامت حضرت ابراهیم]] و سبب برای [[اجابت]] دعای اوست<ref>آلوسی، روح المعانی، ج۱، ص۵۹۱.</ref>.
یعنی از نظر آلوسی [[موفقیت]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} در این آزمون‌ها که در دوره نبوت ایشان صورت گرفت، موجب شد حیطه نبوت حضرت گسترش یابد و [[پیامبر]] برای همه [[انسان‌ها]] شوند و نیز دعایشان [[مستجاب]] گردد.
وی درباره معنای «[[امام]]» چنین اظهار می‌کند:
{{عربی|الإمام... و هو بحسب المفهوم و إن كان شاملا للنبي والخليفة وإمام الصلاة بل كل من يقتدى به في شيء و لو باطلا كما يشير إليه قوله تعالى: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ}}<ref>«و آنان را (به کیفر کفرشان) پیشوایانی کردیم که (مردم را) به سوی آتش دوزخ فرا می‌خوانند» سوره قصص، آیه ۴۱.</ref> إلا أن المراد به هاهنا النبي المقتدى به}}<ref>آلوسی، روح المعانی، ج۱، ص۵۹۱.</ref>؛ هرچند مفهوم امام شامل پیامبر، [[خلیفه]] و [[امام جماعت]] می‌شود، بلکه این معنا برای هر کسی را که به او در امری - هرچند [[باطل]]- [[اقتدا]] کنند خواهد بود، ولی مراد از امام در این آیه، [[پیامبری]] است که به او اقتدا می‌شود.
آن‌گاه آلوسی در تبیین این مسئله که چرا در اینجا، نبوت حضرت ابراهیم به «[[امامت]]» تعبیر شده، می‌گوید:
همه [[انبیا]] امامند، ولی چون دیگر انبیا پیرو [[شریعت]] این پیامبر یعنی ابراهیم{{ع}} هستند، [[امامت]] آنان مانند [[امامت حضرت ابراهیم]]{{ع}} نیست. این امامت یا برای ابراهیم [[ابدی]] است، همان‌گونه که اطلاق «للناس» و صیغه «إماماً» به شکل اسم فاعلی در [[آیه]]، بر آن دلالت دارد؛ در این صورت انبیای پس از وی، فی الجمله [[مأمور]] به [[اتباع]] و [[پیروی]] از اویند (چون [[شرایع]] پس از ابراهیم در تمام ابعاد با [[شریعت]] ابراهیم منطبق نیست تا انبیای پس از وی بالجمله از او پیروی کنند) پس، [[امامت ابراهیم]] در انبیای پس از وی - که جملگی نیز فرزند اویند و در [[حکم]] پاره‌ای از تن ابراهیم‌اند- به تناوب باقی خواهد بود. و یا این امامت برای ابراهیم{{ع}} موقتی است چون – دست‌کم- بخشی از شریعت او [[نسخ]] شده است و با این نسخ، این امامت را ابدی نمینامند و الّا باید امامتِ هر [[پیامبری]] را ابدی دانست که امری رایج نیست. بنابراین، امامت برای [[حضرت ابراهیم]] موقت و تنها برای امتش خواهد بود.
سپس [[آلوسی]] استدراکی در [[کلام]] خود آورده چنین ادامه می‌دهد:
البته می‌توان به امامت ابدی هر پیامبری در [[عقاید]] [[توحیدی]] آنان که هیچ‌گاه نسخ نشده و نسخ نخواهد شد، گردن نهاد؛ همان‌گونه که [[قرآن]] در این آیه فرموده است: {{متن قرآن|أُولَئِكَ الَّذِينَ هَدَى اللَّهُ فَبِهُدَاهُمُ اقْتَدِهْ}}<ref>«آنان کسانی هستند که خداوند رهنمایی‌شان کرده است پس، از رهنمود آنان پیروی کن!» سوره انعام، آیه ۹۰.</ref>. در این صورت، می‌توان امامت هر پیامبری را امری رایج دانست و اگر چنین امری هم رایج نباشد به اینکه امامت همه [[انبیا]] را ابدی ندانست ضرری به [[استدلال]] ما نخواهد زد.
به هر حال اگر تنها به ابراهیم{{ع}} در این زمینه [[امتنان]] شده است و [[خداوند]] از [[نبوت]] وی با تعبیر امامت یاد کرده است به دلیل خصوصیتی است که در حضرت ابراهیم وجود دارد چنین امری را اقتضا می‌کند<ref>آلوسی، روح المعانی، ج۱، ص۵۹۱.</ref>.<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۹۰</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۵٬۴۶۹

ویرایش