پرش به محتوا

جایگاه امامت در تفسیر و علوم قرآنی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۱۹: خط ۱۱۹:
#کمیت طرق در سند این احادیث به اندازه‌ای است که دست‌کم درباره آنها - همان‌گونه که برخی گفته‌اند<ref>ر.ک: بلاغی، آلاء الرحمن، ج۱، ص۱۲۳؛ طیب، اطیب البیان، ج۲، ص۱۸۳.</ref>- می‌توان ادعای [[استفاضه]] و حصول [[اطمینان به صدور]] مفاد آنها کرد؛
#کمیت طرق در سند این احادیث به اندازه‌ای است که دست‌کم درباره آنها - همان‌گونه که برخی گفته‌اند<ref>ر.ک: بلاغی، آلاء الرحمن، ج۱، ص۱۲۳؛ طیب، اطیب البیان، ج۲، ص۱۸۳.</ref>- می‌توان ادعای [[استفاضه]] و حصول [[اطمینان به صدور]] مفاد آنها کرد؛
# [[برتری امامت]] از [[نبوت]] و [[رسالت]] در [[حدیث]] درازدامنی از [[امام رضا]]{{ع}} که آن را منشور [[امامت]] می‌نامیم، مطرح شده است. این حدیث همواره مورد توجه حدیث‌پژوهان بوده<ref>از جمله، ر.ک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۸؛ صدوق، الامالی، ص۶۷۴، مجلس ۹۷؛ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۶۷۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۱۶؛ صدوق، معانی الاخبار، ص۹۶؛ نعمانی، کتاب الغیبه، ص۲۱۶؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۴۳۳.</ref> و مضمون‌های آن فارغ از سند، بهترین دلیل بر صدور آن از [[امام]] [[معصوم]] است؛ این حدیث که در [[مقام]] بیان مرتبه امام و [[شؤون]] و [[ابعاد امامت]] و... است، هماهنگ با [[سیاق]] خود از مقامِ [[امامت حضرت ابراهیم]]{{ع}} نیز خبر می‌دهد و بر قوت این معنا ([[برتری امامت بر نبوت]]) می‌افزاید.<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۹۴</ref>
# [[برتری امامت]] از [[نبوت]] و [[رسالت]] در [[حدیث]] درازدامنی از [[امام رضا]]{{ع}} که آن را منشور [[امامت]] می‌نامیم، مطرح شده است. این حدیث همواره مورد توجه حدیث‌پژوهان بوده<ref>از جمله، ر.ک: کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۹۸؛ صدوق، الامالی، ص۶۷۴، مجلس ۹۷؛ صدوق، کمال الدین، ج۲، ص۶۷۵؛ صدوق، عیون اخبار الرضا{{ع}}، ج۱، ص۲۱۶؛ صدوق، معانی الاخبار، ص۹۶؛ نعمانی، کتاب الغیبه، ص۲۱۶؛ طبرسی، الاحتجاج، ج۲، ص۴۳۳.</ref> و مضمون‌های آن فارغ از سند، بهترین دلیل بر صدور آن از [[امام]] [[معصوم]] است؛ این حدیث که در [[مقام]] بیان مرتبه امام و [[شؤون]] و [[ابعاد امامت]] و... است، هماهنگ با [[سیاق]] خود از مقامِ [[امامت حضرت ابراهیم]]{{ع}} نیز خبر می‌دهد و بر قوت این معنا ([[برتری امامت بر نبوت]]) می‌افزاید.<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۹۴</ref>
===[[ادله]] سلبی===
در بررسی نظریه [[برتری]] [[مقام امامت]] از [[رسالت]]، گفتیم که می‌توان در دو جهت ایجاب و سلب، بحث را پی گرفت. ادله و شواهدی که ملاحظه شد جهت ایجابی بحث را تأمین کرد. در جهت سلب نیز، نقد و [[ابطال]] دیدگاه افرادی مورد نظر است که [[امامت]] را فراتر از [[نبوت]] نمی‌دانند و آن را یکی از [[شؤون]] رسالت و نبوت قلمداد می‌کنند. در این زمینه - ملاحظه کردید - تنها دو تن از [[مفسران شیعی]] به این قول [[گرایش]] دارند. یکی از این دو تن صاحب [[تفسیر]] مِن [[وحی]] القرآن است که - به [[گمان]] خود- ادله‌ای را اقامه کرده است بدین شرح:
امامت، تطور در مفهوم نبوت است، در واقع امامت، صفت [[حرکت]] [[پیامبر]] در متن [[حیات]] اوست و در خود مفهوم نبوت نهفته است و دلیلی نیست که این [[جعل]] پس از نبوت باشد، بلکه امامت به معنای [[ولایت نبوی]] پیشگامی پویا در حیات اوست، هیچ شاهدی در [[قرآن]] بر اینکه امامت حامل معنایی در برابر معنای عام نبوت باشد، در دست نیست<ref>فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۳، ص۱۱.</ref>.
وی در تحلیل معنای [[رسول]] و [[نبی]] به این نتیجه می‌رسد که:
{{عربی|الوحي الذي ينزل على النبي أو الرسالة التي يحملها الرسول ليسا تعبيرا عن حالة ثقافية في وعي النبي ترتبط بذاته أو تنفتح على غيره في عملية سماع مجرد لآياتها، بل هما معنيان حركيان في عملية الاهتداء والاقتداء والمتابعة ما تختزنه كلمة الإمام. قال تعالى: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا}}<ref>«و آنان را پیشوایانی کردیم که به فرمان ما راهبری می‌کردند» سوره انبیاء، آیه ۷۳.</ref> و قوله تعالى: {{متن قرآن|وَجَعَلْنَا مِنْهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا لَمَّا صَبَرُوا وَكَانُوا بِآيَاتِنَا يُوقِنُونَ}}<ref>«و چون شکیب ورزیدند و به آیات ما یقین داشتند برخی از آنان را پیشوایانی گماردیم که به فرمان ما (مردم را) رهنمایی می‌کردند» سوره سجده، آیه ۲۴.</ref>}}؛ وحی‌ای که بر پیامبر نازل می‌شود و رسالتی که رسول حمل می‌کند تنها تعبیری از حالت درونی و [[هوشیاری]] ذاتی [[نبی]] و یا تنها فرآیند دریافت از [[آیات]] [[وحی]] نیست، بلکه در این دو تعبیر، [[پویایی]]، اهتدا، [[اقتدا]] و [[متابعت]] نهفته است که همان معنایی است که واژه [[امام]] در مفهوم خود دارد. [[خداوند]] [[اوصاف امامان]] را در این آیات بیان کرده که دقیقاً همان [[اوصاف انبیا]] در امر خطیر [[رسالت]] آنان است<ref>فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۳، ص۱۱.</ref>.
وی پس از این تحلیل، به نقد [[استدلال]] [[اجماع]] [[شیعه]] می‌پردازد که می‌گویند: «[[نزول آیه]] در اواخر عمر [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} و پس از ولادت [[حضرت اسماعیل]] و اسحاق بوده است». وی در نقد آن چنین می‌آورد:
امکان دارد حضرت ابراهیم{{ع}} درباره [[فرزندی]] که به طور طبیعی در [[آینده]] نصیبشان می‌شده، چنین درخواستی کرده باشند... این درخواست بر حسب [[طبیعت]] هر [[انسان]] است که هر خیری را برای [[فرزندان]] خود نیز می‌طلبد، ولی خداوند با [[قاطعیت]] شرطی را برای این [[عهد]] قرار می‌دهد...<ref>فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۳، ص۸.</ref>.
از نظر این [[مفسر]]، [[احادیث شیعه]] نیز، که به صراحت از ترتیب [[مقامات]] حضرت ابراهیم{{ع}} خبر می‌دهد از عبد به نبی و از آن به [[رسول]] و آن‌گاه به [[خلیل]] و سپس به [[امامت]]، به لحاظ سند، به لحاظ مجهول بودن [[محمد بن سنان]]، [[سهل بن زیاد]] و [[اسحاق بن عبدالعزیز]] غیر قابل [[اعتماد]] است<ref>فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۳، ص۱۸.</ref> و به لحاظ متن نیز می‌توان گفت این تعدد مقامات، جوانب شخصیتی حضرت ابراهیم{{ع}} را می‌گوید، بی‌آنکه بین آنها فاصله زمانی باشد<ref>فضل الله، تفسیر من وحی القرآن، ج۳، ص۱۸.</ref>.
نقد دیگر مؤلف بر نظریه امامت به معنای [[تدبیر امور]] [[جامعه]] است و می‌گوید: نقش [[انبیا]] به ویژه [[انبیای اولوالعزم]] مجرد [[تبلیغ]] نیست، بلکه تنفیذ و [[اجرا]] نیز هست. سپس به آیاتی در این زمینه [[تمسک]] می‌جوید.
بنابراین، از نظر این مفسر، در تحلیل درون‌مفهومی نبی و رسول، مفهوم امامت نهفته است و نیازی به [[جعل]] ندارد و [[ابطال]] [[ادله]] دیگران نیز امکان‌پذیر خواهد بود.
به نظر می‌رسد با ادله و شواهد [[قرآنی]] و [[روایی]] که برای [[اثبات]] [[برتری]] [[مقام امامت]] از [[نبوت]] اقامه شد، [[ضعف]] این دیدگاه آشکار و نیازی به تفصیل بیشتر نباشد؛ با این وصف، چند اشکال دیگر در این قول به چشم می‌خورد:
#اگر در مفهوم نبوت و [[رسالت]]، معنای [[امامت]] (که به نظر ایشان همان [[اقتدا]]، [[پویایی]] و [[متابعت]] است) نهفته باشد، در این صورت [[جعل امامت]] از ناحیه [[حق‌تعالی]] برای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} معنای محصلی نخواهد داشت؛ چون یا این [[جعل]] در [[زمان]] نبوت ایشان بوده که تحصیل حاصل است، یا پیش از نبوت ایشان بوده و جعل امامت به معنای جعل نبوت خواهد بود که در این صورت، با ادله‌ای که اثبات می‌کند امامت پس از نبوت بوده، تهافت خواهد داشت و با فرض مؤلف نیز ناسازگار است چون ابتلای حضرت ابراهیم{{ع}} او را به [[ذبح اسماعیل]] به عنوان شرط احراز مقام امامت می‌پذیرد، در صورتی که این [[ابتلا]] به طور قطع پس از [[مقام نبوت]] حضرت ابراهیم{{ع}} رخ داده است؛
#استناد مؤلف به [[آیه]] ۷۳ [[سوره سجده]]، [[مصادره]] به مطلوب است، مگر آنکه مؤلف در ابتدا اثبات کند مراد از «أئمّة» در این [[آیات]]، «[[انبیا]]» است، تا به این آیات برای [[همسانی]] نبوت با [[امامت حضرت ابراهیم]]{{ع}}، [[استدلال]] گردد. مؤلف نمی‌تواند از دلیل همانندی اوصاف [[ائمه]] در این آیات (از [[هدایت به امر]]، انجام [[خیرات]]، [[اقامه نماز]] و...) با [[اوصاف انبیا]]، ترادف امامت و نبوت را اثبات کند؛ چون اولاً: درباره انبیا سخن از «هدایت به امر» نیست و [[خداوند]] این تعبیر را تنها درباره حضرت ابراهیم، اسحاق و [[یعقوب]]{{عم}} به کار برده که به مقام امامت باریافته‌اند؛ ثانیاً: تغایر در لفظ ائمه با انبیا، از تعابیر معنایی آنها حکایت می‌کند.
نقدی که مؤلف بر ادله [[برتری امامت]] از نبوت دارد نیز، ناتمام است؛ چون اولاً: - همان‌گونه که ادله آن را ملاحظه کردید - درخواست [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} برای امامتِ فرزندانِ بالفعل خود بوده نه برای فرزندانی که در [[آینده]] - به طور طبیعی - نصیبشان می‌شده است؛ ثانیاً: مؤلف تنها دو [[حدیث]] در این زمینه را ملاحظه و در سند آنها مناقشه کرده است، حال آنکه دست‌کم این [[احادیث]] با پنج طریق نقل شده‌اند و دست‌کم در [[حکم]] استفاضه‌اند. افزون بر آن، حکم مؤلف به مجهول بودن «[[محمد بن سنان]]» و «[[سهل بن زیاد]]» در سند آن دو حدیث، بی‌مورد است؛ ثالثاً: هر کس اندکی در متن این احادیث (به ویژه حدیث [[امام رضا]]{{ع}} که در [[مقام]] بیان [[رتبه امامت]]، اوصاف و ویژگی‌های آن است و [[اندیشه]] [[مردم]] را از دستیابی به کنه آن کوتاه می‌بیند) [[تأمل]] کند به این نتیجه می‌رسد که مراتب [[مقامات]] حضرت ابراهیم{{ع}} از عبد به [[نبی]] و از آن به [[رسول]] و به [[خلیل]] و سپس [[امامت]]، تأخر زمانی داشته، نه آنکه در صدد بیان جوانب شخصیتی و تأخر رتبی آن باشد، بلکه اساساً [[ائمه اهل بیت]]{{عم}} بر همین مطلب تأخر زمانی تأکید داشته‌اند تا بلندای [[مقام امامت]] را نمایان سازند.
نقد دیگر بر دیدگاه مؤلف دربارهٔ معنای [[امام]] که آن را به معنای [[تدبیر امور]] [[جامعه]] می‌داند در فصل بعدی در «بررسی معناشناسی امام» به تفصیل خواهد آمد.
اکنون، پس از بررسی و نقد این [[مفسر]] [[شیعی]] به ارزیابی و نقد [[ادله]] [[اهل سنت]] می‌رسیم که امامت در این [[آیه]] را به معنای [[نبوت]] دانسته‌اند. گفتیم، در این زمینه - تا آنجا که می‌دانیم - تنها سه نفر از اهل سنت، ادله‌ای برای [[اثبات]] ترادف نبوت با امامت و پیامدهای آن اقامه کردند، [[قاضی ابوبکر باقلانی]] در [[قرن پنجم]]، [[فخر رازی]] در [[قرن ششم]] و [[آلوسی]] در [[قرن سیزدهم]]. ادله اینان افزون بر آنکه بر نصی از [[پیامبر اکرم]]{{صل}} یا [[صحابه]] مبتنی نیست، با اشکال‌های بسیاری روبه‌روست که به تفکیک عبارت‌اند از:
۱. نقد دیدگاه [[باقلانی]]: توجیه قاضی ابوبکر باقلانی در این امر راه به جایی نمی‌برد؛ چون اولاً: ابتلای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} به [[احتجاج]] با [[قوم]] خود درباره [[ابطال]] [[ربوبیت]] ماه، [[ستاره]] و [[خورشید]]، همانند دستور به [[ذبح]] فرزند و [[هجرت]] از قوم، پس از [[نبوت]] ایشان رخ داده که [[ادله]] آن را ملاحظه کردید؛ ثانیاً همان‌گونه که [[اهل]] [[ادب]] گفته‌اند و [[مفسران]] آن را نقل کرده‌اند، کلمه «إماماً» مفعول دوم برای «جاعِلُکَ» است. و کلمه «جاعِلُکَ» که مشتق است در صورتی عمل می‌کند که به معنای حال یا [[آینده]] به کار رود. پس در اینجا که عمل کرده به همین معناست، یعنی: من هم‌اکنون با اتمام کلمات تو را [[امام]] برای [[مردم]] قرار می‌دهم و یا در آینده امام قرار خواهم داد، نه آنکه تو را پیش از این، برای مردم [[پیامبر]] (یا امام) قرار دادم؛ ثالثاً به قول [[آلوسی]] حرف «فاء» [[تفریع]] در کلمه {{متن قرآن|فَأَتَمَّهُنَّ}}، مانع از این معناست که آن را به معنای {{عربی|انه سبحانه علم من حاله أنه يتمهن}} معنا کنیم؛ در هر صورت، توجیه [[قاضی باقلانی]] نوعی تکلّف در [[کلام خدا]] و مردود خواهد بود.
۲. نقد [[نظریه]] [[فخر رازی]]: دیدگاه فخر رازی نیز قابل [[دفاع]] نیست و با مناقشه‌های جدی روبه‌روست که آنها را در دو [[مقام]] بررسی خواهیم کرد:
مقام اول: فخر رازی در این نظریه توجیه قاضی باقلانی را برای سازگاری [[زمان]] ابتلاها با زمان نبوت حضرت ابراهیم{{ع}} پذیرفته است، بی‌آنکه به اشکال‌های آن توجه کند و درصدد رفع آنها باشد. توضیح آنکه، فخر رازی در بین اقوالی که مفسران برای معنای ««کَلِماتٍ»» گفته‌اند، تنها به نقل آنها بدون اظهار نظر اکتفا می‌کند، ولی درصدد دفاع و تبیین از قولی است که ابتلای حضرت ابراهیم{{ع}} را (با [[تمسک]] به [[سیاق آیه]] مورد بحث تا [[آیه]] ۱۲۹ [[سوره بقره]]) به اموری که در همین آیه و [[آیات]] بعدی آمده، می‌داند؛ وی می‌گوید:
[[خداوند]]، حضرت ابراهیم{{ع}} را با اعطای [[مقام نبوت]]، بنای [[بیت]]، [[تطهیر]] بیت و [[دعا]] برای [[بعثت پیامبر اکرم]]{{صل}} آزمود و حضرت آنها را به بهترین وجه انجام داد و چون این امور با [[مشقت]] شدید در آمیخته است مراد از ابتلای به کلمات می‌تواند همین امور باشد<ref>ر.ک: رازی، مفاتیح الغیب، ج۴، ص۳۷ و ۳۹.</ref>.
سپس وی به تحلیل چگونگی مشقت در این موارد می‌پردازد<ref>ر.ک: رازی، مفاتیح الغیب، ج۴، ص۳۷.</ref> و در جمع‌بندی می‌گوید: {{عربی|فثبت أن الأمور المذكورة عقيب هذه الآية، تكاليف شاقة شديدة، فأمكن أن يكون المراد من ابتلاء الله تعالى إياه بالكلمات، هو ذلك...}}<ref>ر.ک: رازی، مفاتیح الغیب، ج۴، ص۳۷.</ref>.
[[فخر رازی]] با این نظریه ناگزیر است از یک سو به دلیل [[وحدت سیاق]] در [[آیات]] ۱۲۴ تا ۱۲۹ [[سوره بقره]] که مواد [[آزمون]] را از آنها استخراج کرده است و از سوی دیگر به دلیل [[همراهی]] [[حضرت اسماعیل]] با [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} که [[قرآن]] در برخی از آیات یادشده از آنها بدین صورت خبر داده است: {{متن قرآن|وَعَهِدْنَا إِلَى إِبْرَاهِيمَ وَإِسْمَاعِيلَ أَنْ طَهِّرَا بَيْتِي... * وَإِذْ يَرْفَعُ إِبْرَاهِيمُ الْقَوَاعِدَ مِنَ الْبَيْتِ وَإِسْمَاعِيلُ * رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ * رَبَّنَا وَابْعَثْ فِيهِمْ رَسُولًا مِنْهُمْ}}، یا قول [[قاضی]] را بپذیرد و بگوید: هرچند [[زمان]] انجام این آزمون‌ها و زمان خطاب آنها به حضرت ابراهیم{{ع}}، هنگامی است که حضرت، [[مقام نبوت]] را داشته و فرزندشان اسماعیل ایشان را همراهی می‌کردند، ولی تحقق {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} نسبت به گذشته است؛ چون - بنا به قول [[قاضی باقلانی]]- [[خداوند]] می‌دانسته ایشان در [[آینده]] در آزمون‌ها موفق خواهد شد به وی در زمان پیامبری‌اش چنین خطاب کرد: من تو را پیش از این، [[پیامبر]] برای [[مردم]] قرار دادم. در این صورت، اشکال‌هایی که بر نظریه قاضی مطرح بود، بر فخر رازی نیز وارد است. و یا آنکه فخر رازی بگوید: حضرت ابراهیم{{ع}} تا زمان بنای [[بیت]] و [[تطهیر]] آن و انجام [[مناسک]] و [[دعا]] برای بعثت پیامبر اکرم{{صل}} که با همراهی فرزندشان بود، مقام نبوت را نداشته‌اند و خداوند حضرت را در [[کهنسالی]] به این [[مقام]] رسانده که قطعاً این احتمال در نظر [[فخر رازی]] همانند دیگر [[مفسران]]، مردود است. چون [[آیات]] فراوانی دلالت بر [[نبوت]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} پیش از این مقطع می‌کند.
البته در [[دفاع]] از [[نظریه]] فخر رازی می‌توان احتمالی دیگر داد و گفت: بین فقره‌های [[آزمون]] فاصله زمانی زیادی بوده است. [[خداوند]] در این [[آیه]] [[زندگی]] حضرت ابراهیم{{ع}} را شرح داده و فرموده است: در ابتدای [[جوانی]]، وی را با [[جعل]] نبوت (که در آیه بنا به قول فخر رازی از آن با تعبیر [[امامت]] یاد شده) آزمودیم و پس از فاصله زمانی زیاد که حضرت ابراهیم{{ع}} فرزنددار شد آزمون‌های دیگری برای وی پدید آوردیم که عبارت است از: ساختن [[بیت الله]] و [[تطهیر]] آن، [[دعا]] برای [[بعثت پیامبر اکرم]]{{صل}} و... و حضرت ابراهیم{{ع}} نیز همه این امور مشقت‌بار را با [[موفقیت]] پایان برد.
فخر رازی براساس این احتمال ناگزیر است چنین بگوید: حضرت ابراهیم{{ع}} در آیه ابتلی از خداوند درخواست [[مقام امامت]] برای [[ذریه]] خود کرد و فرمود: {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}} با آنکه طبق فرض، ابتلای به [[مقام نبوت]] در [[دوره جوانی]] حضرت بوده و ایشان در آن وقت واقعاً [[فرزندی]] نداشته‌اند، پس این درخواست به این دلیل بوده که شرایط [[سنی]] حضرت ابراهیم{{ع}} در دوره جوانی اقتضای فرزنددار شدن داشته است و مراد حضرت از {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}} فرزندانی است که در [[آینده]] به طور طبیعی نصیب ایشان می‌شود، نه آنکه در آن مقطع، فرزند بالفعل داشته باشند.
این احتمال نیز اشکال‌های دیگری را [[تولید]] کرده و مردود می‌شود که برخی از آنها پیش از این ملاحظه شد؛ از جمله اینکه اولاً: درخواست نبوت برای فرزندانی که در آینده متولد می‌شوند، نه آنکه بالفعل موجود باشند، نیاز به دلیل دارد؛ ثانیاً: چون در [[آیات قرآن]] درباره [[دعاهای حضرت ابراهیم]]{{ع}} [[تأمل]] کنیم، چنین می‌یابیم که تمام دعاهای حضرت درباره فرزندانشان در کهنسالی ایشان و وجود [[فرزندان]] بالفعل اوست. مانند دعای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} برای فرزند خود که از [[خداوند]] می‌خواهد وی و دودمانش را [[تسلیم]] امر خود کند در این [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|رَبَّنَا وَاجْعَلْنَا مُسْلِمَيْنِ لَكَ وَمِنْ ذُرِّيَّتِنَا أُمَّةً مُسْلِمَةً لَكَ وَأَرِنَا مَنَاسِكَنَا}}<ref>«پروردگارا! و ما را فرمانبردار خود بگمار و از فرزندان ما خویشاوندانی را فرمانبردار خویش (برآور) و شیوه‌های پرستشمان را به ما بنما» سوره بقره، آیه ۱۲۸.</ref>. این [[آیه]] در [[سیاق آیه]] ابتلی است و دعای حضرت ابراهیم{{ع}} را برای خود و [[حضرت اسماعیل]] که پس از بنای [[خانه]] خداست، نشان می‌دهد و باز دعای حضرت ابراهیم{{ع}} برای [[برپایی نماز]] در هنگامی که فرزندش اسماعیل را در کنار [[خانه خدا]]، [[سکونت]] داد و گفت: {{متن قرآن|رَبَّنَا إِنِّي أَسْكَنْتُ مِنْ ذُرِّيَّتِي بِوَادٍ غَيْرِ ذِي زَرْعٍ عِنْدَ بَيْتِكَ الْمُحَرَّمِ رَبَّنَا لِيُقِيمُوا الصَّلَاةَ}}<ref>«پروردگارا! من برخی از فرزندانم را در درّه‌ای کشت‌ناپذیر نزدیک خانه محترم تو جای دادم تا در آن نماز برپا دارند؛ پس دل‌هایی از مردم را خواهان آنان گردان و به آنها از میوه‌ها روزی فرما باشد که سپاس گزارند» سوره ابراهیم، آیه ۳۷.</ref> و باز در این آیه که گفت: {{متن قرآن|رَبِّ اجْعَلْنِي مُقِيمَ الصَّلَاةِ وَمِنْ ذُرِّيَّتِي رَبَّنَا وَتَقَبَّلْ دُعَاءِ}}<ref>«پروردگارا! مرا برپادارنده نماز گردان و از فرزندانم نیز و دعای مرا بپذیر!» سوره ابراهیم، آیه ۴۰.</ref>[[دعا]] برای [[اقامه نماز]] در [[فرزندان]] ایشان پس از اسکان در [[حرم]] خداست. شاید یکی از حکمت‌هایی که [[خدای متعال]] به ابراهیم{{ع}} پس از مدت بسیار طولانی و در کهولت فرزند داد همین بود که چشمان حضرت پس از سالیان دراز به فرزند روشن شود، تا با قدرشناسی این [[نعمت]] هر چه برای خود می‌طلبند برای فرزندانش نیز درخواست کند؛ ثالثاً: اگر حضرت ابراهیم{{ع}} در [[دوران جوانی]] درخواست [[مقام نبوت]] برای فرزندان بالقوه خود کرده و خداوند نیز درخواست وی را (هرچند شروط به عدم [[ظلم]]) پذیرفته، پس باید همواره [[امیدوار]] باشد که فرزندانی نصیبش شود، اما از [[آیات قرآن]] استفاده می‌شود که [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} تقریباً از این امر [[نومید]] شده بود. [[قرآن]] در جریان حضور [[فرشتگان]] در [[خانه]] ابراهیم{{ع}} که برای [[بشارت]] به فرزنددار شدن وی آمده بودند، می‌فرماید: {{متن قرآن|إِنَّا نُبَشِّرُكَ بِغُلَامٍ عَلِيمٍ * قَالَ أَبَشَّرْتُمُونِي عَلَى أَنْ مَسَّنِيَ الْكِبَرُ فَبِمَ تُبَشِّرُونَ * قَالُوا بَشَّرْنَاكَ بِالْحَقِّ فَلَا تَكُنْ مِنَ الْقَانِطِينَ}}<ref>«گفتند: مهراس! ما تو را به پسری دانا نوید می‌دهیم * گفت: آیا مرا نوید می‌دهید با آنکه به سالمندی رسیده‌ام؟ پس به چه نوید می‌دهید؟ * گفتند: ما به تو نویدی راستین می‌دهیم و از ناامیدان مباش» سوره حجر، آیه ۵۳-۵۵.</ref>. حضرت ابراهیم{{ع}} در این [[آیات]] با [[تعجب]] از فرشتگان می‌پرسد: آیا با اینکه [[پیری]] به سراغ من آمده و [[ناتوان]] شده‌ام به من مژده می‌دهید؟ [[راستی]] به چه چیز مژده می‌دهید؟ آنان می‌گویند: ما به تو مژده‌ای درست دادیم و این تحقق خواهد یافت و تو از نومیدان مباش.
به هر حال اگر [[فخر رازی]] [[امامت]] را پس از [[نبوت]] و فراتر از آن بداند، یعنی قول [[شیعه]] را بپذیرد، امکان آنکه بر اساس [[نظریه]] فخر رازی، مواد [[آزمون]] حضرت ابراهیم{{ع}} را در ادامه [[آیه]] مورد بحث در آیات ۱۲۴ تا ۱۳۲ [[سوره بقره]] جستجو کنیم، وجود دارد، بی‌آنکه با آن اشکال‌ها مواجه شویم.
[[مقام]] دوم: دومین محور از اشکال‌ها بر نظریه فخر رازی این است که وی این پیش‌فرض را برای خود مقبول و مسلم گرفته که مقامی فراتر از نبوت انبیایی که [[شریعت]] مستقل دارند، وجود ندارد؛ به نظر وی این [[انبیا]] در عالی‌ترین مرتبه امامت قرار دارند و امامت [[علی الاطلاق]] تنها بر آنان [[صدق]] می‌کند. با آنکه این پیش‌فرض در [[کلام]] وی مدلَّل نشده، بلکه این پیش‌فرض با [[آیات قرآن]] ناهمخوان است. چون خطوط کلی [[دین]] و یا هسته مرکزی آن‌که توحیدباوری و [[بیزاری]] از [[شرک]] است برای دیگر انبیا نیز هست، بلکه [[خداوند]]، حضرت ابراهیم{{ع}} را در این باره، شیعه نوح نامید و فرمود: {{متن قرآن|وَإِنَّ مِنْ شِيعَتِهِ لَإِبْرَاهِيمَ}}<ref>«و از پیروان وی ابراهیم بود» سوره صافات، آیه ۸۳.</ref>. در این باره توضیح بیشتری در فصل چهارم خواهیم داشت. افزون بر آن، این [[نظریه]] [[فخر رازی]] با دیگر عبارت‌های او تناقض خواهد داشت. چون فخر رازی در [[تفسیر]] فراز {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}} می‌نویسد:
{{عربی|وقد حقق الله تعالى إجابة دعائه في المؤمنين من ذريته كإسماعيل و إسحاق و يعقوب و يوسف و موسى و هارون و داوود و سليمان و أيوب و يونس و زكريا و يحيى و عيسى و جعل آخرهم محمدا{{صل}} من ذريته الذي هو أفضل الأنبياء والأئمة{{عم}}}}؛ و [[خداوند]] دعای [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را درباره [[مؤمنان]] از ذریه‌اش به [[اجابت]] رساند و حضرات اسماعیل، اسحاق، [[یعقوب]]، یوسف، [[موسی]]، [[هارون]]، داوود، سلیمان، ایوب، [[یونس]]، [[زکریا]]، یحیی، [[عیسی]] و بالأخره آخرین آنان، [[حضرت محمد]]{{صل}} را که [[افضل]] [[انبیا]] و [[ائمه]] است، به [[مقام امامت]] که همان [[نبوت]] است، نائل کرد.
فخر رازی این انبیا را [[امام]] می‌داند و امام را [[پیامبری]] می‌نامد که در [[شریعت]] مستقل باشد، با آنکه برخی از این انبیا مستقل در شریعت نیستند، مانند [[حضرت اسماعیل]]، اسحاق، یعقوب، یوسف، هارون، داوود، سلیمان و...، به جز [[حضرت موسی]] و عیسی{{عم}} و [[پیامبر اکرم]]{{صل}} که شریعت مستقل دارند.
ج) نقد نظریه [[آلوسی]]: دیدگاه‌های آلوسی نیز در این باره قابل [[دفاع]] نیست؛ چون هر چند با تبیینی که از نتایج آزمون‌ها در [[زمان]] نبوت ابراهیم،{{ع}} به دست داده، خود را از یکی از اشکال‌های مشترک بر نظریه [[قاضی باقلانی]] و فخر رازی، [[نجات]] داده است، اما در همین‌جا گرفتار ادعایی شده که آن را بدون پاسخ و دلیل رها کرده است و آن اینکه [[موفقیت]] حضرت ابراهیم{{ع}} در آزمون‌های زمان نبوت، موجب گسترش نبوت حضرت ابراهیم{{ع}} و اجابت دعای وی شده است. دلیل این ادعا چیست که نبوت حضرت ابراهیم{{ع}} پیش از این، محدود بوده و دعای وی [[مستجاب]] نمی‌شده است؟!
اشکال دومِ نظریه فخر رازی، بر آلوسی نیز وارد است. وی همانند [[فخر رازی]] این پیش‌فرض را برای خود امری مسلم و مقبول گرفته که مقامی فراتر از [[نبوت]] نیست، آن‌گاه کوشیده [[آیه]] را بر این مبنا، معنا کند و ناگزیر دچار توجیهاتی شده که راه به جایی نمی‌برد. از جمله، اگر به قول [[آلوسی]] همه [[انبیا]]، [[امام]] هستند، اما از اینکه [[خداوند]]، نبوت ابراهیم{{ع}} را به طور خاص با تعبیر [[امامت]] یاد کرد، یا باید از امامت [[ابدی]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} سخن گفت و دیگر انبیا را فی الجمله [[مأمور]] به [[اتباع]] از ایشان دانست و یا به امامت موقت حضرت ابراهیم{{ع}} گردن نهاد و...؛ در این صورت، درست باید همین توجیهات را درباره [[ذریه ابراهیم]]{{ع}} کرد. چون حضرت از خداوند خواسته است که برای برخی آنان نیز [[مقام امامت]] را قرار دهد و خداوند هم به طور مشروط این درخواست را پذیرفته و فرموده است: {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}}.
افزون بر آن، آلوسی که می‌گوید: از اینکه نبوت ابراهیم{{ع}} به امامت تعبیر شده به دلیل خصوصیتی است که در ابراهیم{{ع}} هست با این سخن از اشکال گریخته است چون بحث بر سر خصوصیت درباره حضرت ابراهیم{{ع}} نیست، بلکه بحث بر سر نتیجه آن است که چرا خداوند با این خصوصیت‌ها، از نبوت حضرت ابراهیم{{ع}} به امامت، یاد کرده است.
به هر روی، به نظر می‌رسد دیدگاه رایج و مشهور [[شیعه]] درباره [[مقام]] [[امامت حضرت ابراهیم]]{{ع}} به طور خاص و دیگر [[امامان]] به طور عام واقع‌بینانه است و این مقام [[برتر]] از [[مقام رسالت]] و نبوت خواهد بود. اکنون باید دید معنای «اصطلاحی امام» در این آیه به چه معناست که در فصل بعد خواهد آمد.<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۱۰۵</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۵٬۴۶۹

ویرایش