پرش به محتوا

امام در تفسیر و علوم قرآنی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۲۵: خط ۱۲۵:
جمعی از [[اهل سنت]] و دو تن از [[مفسران شیعی]]، امامت را به معنای [[نبوت]] دانسته‌اند؛ این نظریه، با توجه به بررسی گسترده‌ای که در فصل پیش درباره «[[رتبه امامت]]» انجام گرفت، نیازی به بررسی مستقل ندارد. چون در آنجا با [[ادله]] و شواهد فراوان [[قرآن]] و [[روایی]] [[اثبات]] شد که امامت در [[آیه ۱۲۴ سوره بقره]] مترادف با نبوت نیست، بلکه فراتر از آن است.
جمعی از [[اهل سنت]] و دو تن از [[مفسران شیعی]]، امامت را به معنای [[نبوت]] دانسته‌اند؛ این نظریه، با توجه به بررسی گسترده‌ای که در فصل پیش درباره «[[رتبه امامت]]» انجام گرفت، نیازی به بررسی مستقل ندارد. چون در آنجا با [[ادله]] و شواهد فراوان [[قرآن]] و [[روایی]] [[اثبات]] شد که امامت در [[آیه ۱۲۴ سوره بقره]] مترادف با نبوت نیست، بلکه فراتر از آن است.
به هر حال به نظر می‌رسد هیچ کدام از معانی یاد شده درباره «امامت» قابل [[دفاع]] نیست و باید به معنای دیگری درباره این اصطلاح [[قرآنی]] اندیشید.<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۱۵۴</ref>
به هر حال به نظر می‌رسد هیچ کدام از معانی یاد شده درباره «امامت» قابل [[دفاع]] نیست و باید به معنای دیگری درباره این اصطلاح [[قرآنی]] اندیشید.<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۱۵۴</ref>
==پیشوای [[واجب الاطاعه]] ([[تفویض]] [[دین]])==
معنای [[امامت]] در اصطلاح [[قرآنی]] را باید به گونه‌ای معنا کرد که دارای اوصاف ذیل باشد:
#با [[جعل]] [[مقام امامت]] که پس از [[نبوت]] و [[رسالت]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} رخ داده، سازگار باشد؛
#با اطلاق [[جعل امامت]] برای همه [[مردم]] که فرمود: {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}}<ref>«من تو را پیشوای مردم می‌گمارم» سوره بقره، آیه ۱۲۴.</ref> همخوان شود؛
#از دایره رسالت و نبوت و لوازم آن، مانند [[اطاعت]] و [[زعامت سیاسی]] و [[اجتماعی]]، فراتر رود؛
# امکان گستره آن در عرصه‌های گوناگون [[تدبیر]] [[جامعه]] و [[هدایت]] طریقی در تعبدیّات و توصلیّات (به دلیل اطلاق جعل امامت) فراهم باشد؛
#تبیین درست از امامت در [[ذریه]] حضرت ابراهیم{{ع}} امکان‌پذیر گردد؛
#از اشکال‌های متعدد بر نظریه‌های پیش‌گفته از امامت بر همگان و [[انبیا]]، [[هدایت به امر]]، [[حکمرانی]] در [[زمامداری]] و... مصون بماند.
به نظر می‌رسد این اوصاف در امامت به معنای «[[وجوب پیروی]] و اطاعت مستقل» قابل دستیابی باشد. بنابراین، اگر امامت را به معنای «وجوب پیروی و اطاعت مستقل» بدانیم که با «[[نظریه تفویض]] دین» نمایان می‌گردد، می‌توانیم اوصاف یادشده را در آن تحصیل کنیم. این معنا از یک سو، بر پایه تحلیل مفهومی از اصطلاح جعل امامت و از سوی دیگر، بر [[ادله قرآنی]] و [[روایی]] در این زمینه، [[استوار]] است و آن‌گاه با تحلیل امامت [[پیامبر مکرم اسلام]]{{صل}}، مصداق می‌یابد و شفاف می‌گردد.
توضیح این [[ادله]] بدین شرح است:
===تحلیل مفهومی جعل امامت===
پیش از این - در فصل اول- به این نکته اشاره کردیم که احراز [[مقام]] [[امامت حضرت ابراهیم]]{{ع}} به دلیل نفسِ انجام [[تکالیف]] نیست، بلکه به دلیل [[باور]] [[راسخ]] و عمیق و توجه تام آن حضرت به [[رب العالمین]] است که موجب شده همه تکالیف را بر پایه [[معرفت]] به والاترین [[مراتب توحید]] با [[تسلیم محض]] و [[عبودیت]] [[خالص]]، به انجام رساند، [[قرآن]]، [[مقام تسلیم]] محض ابراهیم{{ع}} را که بی‌هیچ‌گونه [[شک]] و شائبه [[شرک]] است، چنین توصیف می‌کند: {{متن قرآن|إِذْ قَالَ لَهُ رَبُّهُ أَسْلِمْ قَالَ أَسْلَمْتُ لِرَبِّ الْعَالَمِينَ}}<ref>«آنگاه که پروردگارش بدو فرمود: فرمانبردار باش، او گفت: فرمانبردار پروردگار جهانیانم» سوره بقره، آیه ۱۳۱.</ref>. شرح این مطلب در فصل نخست گذشت. در آنجا گفتیم، شاید از اینکه [[خداوند]] [[مقام امامت]] را در [[ذریه]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} مشروط به نبودن [[ظلم]] در آنان کرد، نه آنکه تنها [[موفقیت]] در آزمون‌ها را شرط کند، برای همین بود تا به شرط جوهره [[تسلیم]] و [[عبودیت]] برای احراز این [[مقام]] اشاره کند که هرگز با هیچ بُعدی از مقوله [[شرک]] (که ظلم نامیده می‌شود) سر [[سازش]] نخواهد داشت.
[[سنت]] [[حق‌تعالی]] این است که هر چه [[انسان]] در [[اطاعت]] او بکوشد و به [[قرب]] حق‌تعالی نائل شود، به همان اندازه از [[هدایت خاص]] او از پاداشی بهره‌مند شود. این [[حقیقت]] در آیاتی از [[قرآن]] به طور عام همانند [[آیه]] {{متن قرآن|... أَنَّ اللَّهَ لَا يُضِيعُ أَجْرَ الْمُؤْمِنِينَ}}<ref>«... خداوند پاداش مؤمنان را تباه نمی‌گرداند» سوره آل عمران، آیه ۱۷۱.</ref> و به طور خاص در امثال این [[آیات]]: {{متن قرآن|وَالَّذِينَ جَاهَدُوا فِينَا لَنَهْدِيَنَّهُمْ سُبُلَنَا وَإِنَّ اللَّهَ لَمَعَ الْمُحْسِنِينَ}}<ref>«و راه‌های خویش را به آنان که در (راه) ما بکوشند می‌نماییم و بی‌گمان خداوند با نیکوکاران است» سوره عنکبوت، آیه ۶۹.</ref> و [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|وَالَّذِينَ اهْتَدَوْا زَادَهُمْ هُدًى}}<ref>«و (خداوند) بر رهیافتگی آنان که رهیافته‌اند می‌افزاید» سوره محمد، آیه ۱۷.</ref> بیان شده است. این تعامل عبد و [[مولی]] دائم پررنگ‌تر می‌گردد و منشِ حق‌تعالی را در اوصاف «وَفّی»<ref>{{متن قرآن|قُلْ يَا عِبَادِ الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا رَبَّكُمْ لِلَّذِينَ أَحْسَنُوا فِي هَذِهِ الدُّنْيَا حَسَنَةٌ وَأَرْضُ اللَّهِ وَاسِعَةٌ إِنَّمَا يُوَفَّى الصَّابِرُونَ أَجْرَهُمْ بِغَيْرِ حِسَابٍ}} «بگو: ای بندگان من که ایمان آورده‌اید، از پروردگارتان پروا کنید! برای کسانی که در این جهان، نیکی ورزند نیکی خواهد بود و زمین خداوند پهناور است؛ جز این نیست که پاداش شکیبایان را بی‌شمار، تمام دهند» سوره زمر، آیه ۱۰.</ref> و «[[شکور]]»<ref>{{متن قرآن|إِنْ تُقْرِضُوا اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا يُضَاعِفْهُ لَكُمْ وَيَغْفِرْ لَكُمْ وَاللَّهُ شَكُورٌ حَلِيمٌ}} «اگر به خداوند وامی نیکو دهید (خداوند) برای شما آن را دو چندان می‌کند و شما را می‌آمرزد و خداوند سپاس‌پذیری بردبار است» سوره تغابن، آیه ۱۷؛ {{متن قرآن|لِيُوَفِّيَهُمْ أُجُورَهُمْ وَيَزِيدَهُمْ مِنْ فَضْلِهِ إِنَّهُ غَفُورٌ شَكُورٌ}} «تا پاداش‌هایشان را تمام بدهد و از بخشش خویش به (پاداش) آنان بیفزاید که او آمرزنده‌ای سپاس‌پذیر است» سوره فاطر، آیه ۳۰.</ref> - که [[خداوند]]، خود را با آنها توصیف و [[ستوده]] است- نمایان‌تر می‌سازد.
خداوند بر همین اساس، پس از نمایش و ابراز [[تعبد]] و [[تسلیم محض]] [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} در برابر [[خدا]] در امر آزمون‌ها، وی را به [[موهبت]] بزرگ نواخت و به [[تفضل]] ویژه «[[امامت]]» نائل کرد و این تفضلِ خاص، با تعبیر {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} رقم خورد. آنچه که از ناحیه [[حق‌تعالی]] [[جعل]] شد این بود «من برای تو مقامی قرار می‌دهم که به تو در تمام [[شؤون]] [[دینی]] از آنچه [[امر و نهی]] می‌کنی، یا انجام می‌دهی و فرومی‌گذاری و... [[اقتدا]] شود».
براساس «جعلی» که انجام گرفت معنای [[امام]] با [[رسول]] و [[نبی]]، تباین مفهومی و مصداقی پیدا کرد. رسول بماهو رسول، حامل [[رسالت]] و [[پیام]] است و نبی بماهو نبی، حامل خبر است، ولی امام بماهو امام [[مقتدا]] و پیشواست و پیشوایی‌اش به طور مستقل جعل شده است؛ بنابراین، [[وجوب]] [[اتّباع]] از رسول و [[پیامبر]] در آنچه که از خداوند دریافت می‌کنند و [[ابلاغ]] می‌نمایند وجوب طریقی است، یعنی در واقع [[امتثال امر]] آنان، امتثال امر خداست؛ چون آنان با وصف نبی و رسول در [[تشریع]] و [[تدبیر]] فرد و [[جامعه]]، فقط واسطه در دریافت و ابلاغ‌اند، اما امام کسی است که طاعتش [[واجب]] است و وجوب اقتدای به وی در [[دین]]، وجوب مستقل و موضوعیت دارد. خداوند برای او این وجوب در [[اطاعت]] را جعل کرده است. که اگر جعل نمی‌کرد [[تصرف]] در [[ربوبیت تشریعی]] حق‌تعالی می‌شد و به [[شرک]] می‌انجامید.
توضیح آنکه تنها [[خداوند سبحان]]، [[ولایت تکوینی]] در ایجاد و همین طور ولایتِ [[تصرف]] در هر چیزی به هر شکلی را به طور مطلق خواهد داشت؛ از [[ولایت]] در [[تشریع]] و تقنین و [[امر و نهی]] گرفته تا ولایت [[قبض]] و بسط و... همه این [[شؤون]] بالذات برای خداست؛ چون هرچه غیر اوست، مملوک اوست. پس تنها [[حق‌تعالی]] است که «[[طاعة]] مفترضة بالذات» بر همه آفریده‌ها دارد و هیچ‌کس [[حق اطاعت]] از دیگری ندارد؛ چون همه مملوک [[خداوند]] در یک سطح‌اند، جز آنکه خداوند، این ولایت در [[طاعت]] را برای کسی [[جعل]] کند و چون خداوند [[اطاعت]] کسی را بر [[مردم]] [[واجب]] کرد؛یعنی، او را [[امام]] بر مردم قرار داد، واجب است از [[سنت]] و سیره‌اش [[پیروی]] شود، آن هم به نحو [[وجوب]] موضوعی، یعنی اطاعت از این [[انسان]] به خودی خود موضوعیت دارد، نه آنکه تنها طریقی برای [[اطاعت خدا]] باشد. پس نتیجه می‌گیریم، خداوند، [[حضرت ابراهیم]]{{ع}} را امام یعنی مؤتَم و [[مقتدا]] قرار داد تا تصرفات ایشان، [[اوامر و نواهی]]، سنت‌هایی که به [[اذن الله]] پایه‌گذاری می‌کند و... جملگی [[قانون الهی]] تلقی شده از آنها پیروی گردد و به او [[اقتدا]] شود؛ چون خداوند [[حق امر و نهی]]، قبض و بسط را به ایشان در [[رتبه امامت]]، تملیک کرد. این معنا از [[روایات]] در این زمینه نیز قابل استفاده است. مانند [[حدیث]] [[محمد بن حسن الصفار]] -که پیش از این ملاحظه شد- که از [[امام صادق]]{{ع}} چنین نقل می‌کند:
{{متن حدیث|يُنْكِرُونَ الْإِمَامَ الْمُفْتَرَضَ الطَّاعَةَ وَ يَجْحَدُونَ بِهِ وَ اللَّهِ مَا فِي الْأَرْضِ مَنْزِلَةٌ أَعْظَمُ عِنْدَ اللَّهِ مِنْ مُفْتَرَضِ الطَّاعَةِ وَ قَدْ كَانَ إِبْرَاهِيمُ دَهْراً يَنْزِلُ عَلَيْهِ الْأَمْرُ مِنَ اللَّهِ وَ مَا كَانَ مُفْتَرَضَ الطَّاعَةِ حَتَّى بَدَا لِلَّهِ أَنْ يُكْرِمَهُ وَ يُعَظِّمَهُ فَقَالَ {{متن قرآن|إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا}} فَعَرَفَ إِبْرَاهِيمُ مَا فِيهَا مِنَ الْفَضْلِ قالَ {{متن قرآن|وَمِنْ ذُرِّيَّتِي}} فَقَالَ {{متن قرآن|لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ}} قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ أَيْ إِنَّمَا هِيَ فِي ذُرِّيَّتِكَ لَا يَكُونُ فِي غَيْرِهِمْ}}<ref>صفار، بصائر الدرجات، باب «النوادر فی الأئمة{{عم}}»، ص۵۰۹، ح۱۲.</ref>؛ آنان امامی را که اطاعتش [[واجب]] است [[انکار]] کرده و از آن سر باز می‌زنند، به [[خدا]] [[سوگند]] منزلتی [[برتر]] از «[[مفترض الطاعه]]» در [[زمین]] یافت نمی‌شود، [[حضرت ابراهیم]] روزگاری را سپری کردند و از ناحیه [[حق‌تعالی]] بر او دستور می‌رسید و مفترض الطاعه نبود تا آنکه [[خداوند]] وی را [[ارج]] نهاد و بزرگ داشت و فرمود: «من تو را برای [[مردم]] [[امام]] قرار دادم»، پس حضرت ابراهیم، فضیلتی را که در این [[مقام]] است دریافت و گفت: «آیا از [[ذریه]] من امامانی خواهند بود؟» خطاب رسید: «این [[عهد]] به [[ستمگران]] نمی‌رسد»، سپس [[امام صادق]]{{ع}} چنین فرمود: یعنی [[امامت]] تنها در ذریه غیر [[ستمگر]] توست و در [[نسل]] دیگران نیست.
امامت در این [[حدیث]]، به مقام «مفترض الطاعه» معنا شده است. تقریباً این معنا مساوی با اصطلاح «[[تفویض]] [[دین]]» است که در منظومه [[اندیشه شیعه]] جایگاهی ویژه دارد و از [[روایات اهل سنت]] نیز درباره [[رسول مکرم اسلام]]{{صل}} قابل [[اثبات]] است و توضیح آن خواهد آمد.<ref>[[فتح‌الله نجارزادگان|نجارزادگان، فتح‌الله]]، [[بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین (کتاب)|بررسی تطبیقی معناشناسی امام و مقام امامت از دیدگاه مفسران فریقین]] ص ۱۵۵</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۵٬۴۹۹

ویرایش