پرش به محتوا

اصحاب امام حسین در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

خط ۱۱۳: خط ۱۱۳:
{{عربی|فإني أوصيك بهذا}} یعنی من درباره این شخص یعنی امام حسین{{ع}} به تو توصیه می‌کنم. در رکاب این حسین [[مقاتله]] کن تا [[شهید]] شوی. حبیب گفت: من چشم تو را به وسیله [[یاری]] نمودن حسین روشن خواهم کرد. پس از این گفتگوها مسلم بن عوسجه شهید شد<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء ج۲]]، ص ۵۹.</ref>.
{{عربی|فإني أوصيك بهذا}} یعنی من درباره این شخص یعنی امام حسین{{ع}} به تو توصیه می‌کنم. در رکاب این حسین [[مقاتله]] کن تا [[شهید]] شوی. حبیب گفت: من چشم تو را به وسیله [[یاری]] نمودن حسین روشن خواهم کرد. پس از این گفتگوها مسلم بن عوسجه شهید شد<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء ج۲]]، ص ۵۹.</ref>.


===[[شهادت]] [[پسر مسلم بن عوسجه]]===
=== شهادت پسر مسلم بن عوسجه ===
وقتی مسلم به شهادت رسید پسر مسلم بن عوسجه [[جوانی]] [[رشید]] که [[نور ایمان]] از [[چشم‌ها]] و چهره جذابش می‌درخشید [[خدمت]] [[سیدالشهدا]] آمد و آماده میدان شد. [[امام]] او را از [[جنگ]] مانع شد و فرمود: پدرت [[شهید]] شد اگر تو هم شهید شوی مادرت بی‌پناه می‌ماند! پسر مسلم در تردید بود که مادرش به سرعت خود را به فرزندش رساند و گفت: فرزندم [[سلامت]] خود را بر [[یاری]] پسر [[پیامبر]] برگزیدی؟ از تو [[راضی]] نمی‌شوم مگر اینکه جانت را فدای حسین{{ع}} کنی! امام [[اذن میدان]] داد مادر در کنار صحنه جنگ به [[تشویق]] او پرداخت و می‌گفت: پسرم خوشحال باش که الان از دست [[ساقی کوثر]] [[سیراب]] خواهی شد، با کشتن ۳۰ نفر از [[سپاه]] [[دشمن]] به شهادت رسید. [[کوفیان]] سرش را بریدند و به سوی مادر پرتاب کردند مادر سر فرزند را گرفت و بوسید و گریست<ref>ریاحین الشریعه، ج۳، ص۳۰۶؛ الغدیر، ج۴، ص۳۸۸.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء]]، ج۲، ص ۶۰.</ref>
وقتی مسلم به شهادت رسید پسر مسلم بن عوسجه [[جوانی]] [[رشید]] که نور ایمان از [[چشم‌ها]] و چهره جذابش می‌درخشید خدمت [[سیدالشهدا]] آمد و آماده میدان شد. [[امام]] او را از [[جنگ]] مانع شد و فرمود: پدرت [[شهید]] شد اگر تو هم شهید شوی مادرت بی‌پناه می‌ماند! پسر مسلم در تردید بود که مادرش به سرعت خود را به فرزندش رساند و گفت: فرزندم [[سلامت]] خود را بر [[یاری]] پسر [[پیامبر]] برگزیدی؟ از تو [[راضی]] نمی‌شوم مگر اینکه جانت را فدای حسین{{ع}} کنی! امام [[اذن میدان]] داد، مادر در کنار صحنه جنگ به [[تشویق]] او پرداخت و می‌گفت: پسرم خوشحال باش که الان از دست [[ساقی کوثر]] سیراب خواهی شد، با کشتن ۳۰ نفر از [[سپاه]] [[دشمن]] به شهادت رسید. [[کوفیان]] سرش را بریدند و به سوی مادر پرتاب کردند مادر سر فرزند را گرفت و بوسید و گریست<ref>ریاحین الشریعه، ج۳، ص۳۰۶؛ الغدیر، ج۴، ص۳۸۸.</ref>.<ref>[[علی راجی|راجی، علی]]، [[مظلومیت سیدالشهداء ج۲ (کتاب)|مظلومیت سیدالشهداء ج۲]]، ص ۶۰.</ref>


===شهادت [[عبدالرحمن بن عبدالله یزنی]]===
===شهادت [[عبدالرحمن بن عبدالله یزنی]]===
۱۱۵٬۶۳۵

ویرایش