اخلاص در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'حضرت حق' به 'حضرت حق'
جز (جایگزینی متن - 'امّید' به 'امید') |
|||
خط ۵۱: | خط ۵۱: | ||
#جهت مربوط به فاعل؛ | #جهت مربوط به فاعل؛ | ||
#جهت مربوط به خود فعل. | #جهت مربوط به خود فعل. | ||
*در جهت نخست، این فاعل است که با [[نیّت]] خود، [[روح]] عمل را تولید کرده چگونگی آن را مشخّص مینماید. در این مرحله، فاعل میتواند با نهادن قدم بر سر نفسْ، خود را به درگاه [[الهی]] رسانده به لقاء او واصل شود؛ در این صورت آن عمل رنگی [[الهی]] یافته از [[جاودانگی]] برخوردار میشود. پیش از این توضیح دادیم که فاصله بین [[بنده]] و [[حضرت | *در جهت نخست، این فاعل است که با [[نیّت]] خود، [[روح]] عمل را تولید کرده چگونگی آن را مشخّص مینماید. در این مرحله، فاعل میتواند با نهادن قدم بر سر نفسْ، خود را به درگاه [[الهی]] رسانده به لقاء او واصل شود؛ در این صورت آن عمل رنگی [[الهی]] یافته از [[جاودانگی]] برخوردار میشود. پیش از این توضیح دادیم که فاصله بین [[بنده]] و [[حضرت حق]]، تنها یک گام است، و آن گام نیز قدم نهادن بر [[نفس]] است و بس؛ در این صورت جهت فاعلی / کنندهکار از نیکویی کامل برخوردار بوده فعل تماماً [[الهی]] خواهد شد. از همین رو است که قطره اشکی که از [[قلب]] [[انسان]] تراود و از چشم او فروریزد، دریای [[غضب]] [[الهی]] را خاموش میسازد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۱۹.</ref>. | ||
*در عین حال اگر حرکت [[انسان]] در هرکاری بهسوی [[نفس]] امّاره باشد، تنها با یک [[نیّت]] به آن واصل میشود؛ چه بین [[انسان]] و طاغوتِ [[نفس]] امّاره نیز فاصلهای جز از یک قدم نیست؛ باز از همین رو است که تنها یک کلمه [[کفرآمیز]] میتواند [[انسان]] را به پائینترین و پستترین مدارج [[جهنم]] سقوط داده او را از تمامی مراتب انسانی دور نماید<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۰.</ref>. | *در عین حال اگر حرکت [[انسان]] در هرکاری بهسوی [[نفس]] امّاره باشد، تنها با یک [[نیّت]] به آن واصل میشود؛ چه بین [[انسان]] و طاغوتِ [[نفس]] امّاره نیز فاصلهای جز از یک قدم نیست؛ باز از همین رو است که تنها یک کلمه [[کفرآمیز]] میتواند [[انسان]] را به پائینترین و پستترین مدارج [[جهنم]] سقوط داده او را از تمامی مراتب انسانی دور نماید<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۰.</ref>. | ||
*جهت دوّم امّا، جهتی است که به خود فعل بستگی داشته به فاعل آن مربوط نمیشود. نمونه را [[کشف]] میکروب و تولید انرژی الکتریسیته، دو فعلی هستند که هرچند از چگونگی [[نیت]] کاشفان و مخترعان آن اطلاعی نداریم، امّا میدانیم که این دو در [[زندگی]] مادّی [[انسان]] بسیار [[نافع]] بوده، حیات جمعی [[مردمان]] را از آسودگی بیشتری برخوردار کرده است. | *جهت دوّم امّا، جهتی است که به خود فعل بستگی داشته به فاعل آن مربوط نمیشود. نمونه را [[کشف]] میکروب و تولید انرژی الکتریسیته، دو فعلی هستند که هرچند از چگونگی [[نیت]] کاشفان و مخترعان آن اطلاعی نداریم، امّا میدانیم که این دو در [[زندگی]] مادّی [[انسان]] بسیار [[نافع]] بوده، حیات جمعی [[مردمان]] را از آسودگی بیشتری برخوردار کرده است. | ||
*از این رو هر کاری به اعتبار جهت اوّل، و نیز به اعتبار جهت دوّم، میتواند از [[نیکی]] و یا [[قبح]] و [[زشتی]] برخوردار شود؛ در این صورت تنها فعلی که از هر دو مرحله پیشگفته سرافراز خارج شود، میتواند در کمال [[انسان]] مؤثّر باشد؛ هرچند فعل [[نیکو]] بدون نیکویی فاعلی آن نیز، سرانجام به [[کمک]] [[انسان]] خواهد شتافت. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در این زمینه میفرمایند: "هرکس سنّتی و روشی [[نیکو]] برقرار نماید، اجر و [[ثواب]] آن را بهره خواهد بُرد؛ و هرکس روش [[زشتی]] پدید آورَد، [[گناه]] آن و [[گناه]] کسانی که بدان عمل میکنند را نصیب خود خواهد ساخت" <ref>{{متن حدیث|مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً كَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا وَ مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَيِّئَةً كَانَ عَلَيْهِ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا}}؛ بحار الأنوار، ج۷۱، ص۲۰۴.</ref>. از این رو اختراع برق میتواند برای مخترع آن فوایدی بههمراه داشته باشد، امّا نمیتواند او را به مراتب والای انسانی رهنمون شود. | *از این رو هر کاری به اعتبار جهت اوّل، و نیز به اعتبار جهت دوّم، میتواند از [[نیکی]] و یا [[قبح]] و [[زشتی]] برخوردار شود؛ در این صورت تنها فعلی که از هر دو مرحله پیشگفته سرافراز خارج شود، میتواند در کمال [[انسان]] مؤثّر باشد؛ هرچند فعل [[نیکو]] بدون نیکویی فاعلی آن نیز، سرانجام به [[کمک]] [[انسان]] خواهد شتافت. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در این زمینه میفرمایند: "هرکس سنّتی و روشی [[نیکو]] برقرار نماید، اجر و [[ثواب]] آن را بهره خواهد بُرد؛ و هرکس روش [[زشتی]] پدید آورَد، [[گناه]] آن و [[گناه]] کسانی که بدان عمل میکنند را نصیب خود خواهد ساخت" <ref>{{متن حدیث|مَنْ سَنَّ سُنَّةً حَسَنَةً كَانَ لَهُ أَجْرُهَا وَ أَجْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا وَ مَنْ سَنَّ سُنَّةً سَيِّئَةً كَانَ عَلَيْهِ وِزْرُهَا وَ وِزْرُ مَنْ عَمِلَ بِهَا}}؛ بحار الأنوار، ج۷۱، ص۲۰۴.</ref>. از این رو اختراع برق میتواند برای مخترع آن فوایدی بههمراه داشته باشد، امّا نمیتواند او را به مراتب والای انسانی رهنمون شود. | ||
*در مقابل امّا، [[عمل صالح]] اگر از [[روح]] [[صالح]] و [[نیّت]] [[الهی]] برخوردار باشد، همچون موجودی [[پاک]] و [[پاکیزه]] به سوی درگاه [[الهی]] ارتقاء مییابد، تا کار و کننده آن را به محضر او رسانده موجب لقای او شود؛ [[قرآن کریم]] خود در این زمینه میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً}}<ref>«ای روان آرمیده! * به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد!» سوره فجر، آیه ۲۷-۲۸. </ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۰.</ref>. | *در مقابل امّا، [[عمل صالح]] اگر از [[روح]] [[صالح]] و [[نیّت]] [[الهی]] برخوردار باشد، همچون موجودی [[پاک]] و [[پاکیزه]] به سوی درگاه [[الهی]] ارتقاء مییابد، تا کار و کننده آن را به محضر او رسانده موجب لقای او شود؛ [[قرآن کریم]] خود در این زمینه میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً}}<ref>«ای روان آرمیده! * به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد!» سوره فجر، آیه ۲۷-۲۸. </ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۰.</ref>. | ||
*همانگونه که در سویه مقابل آن نیز، چون عملی به [[ریاء]]، [[نفاق]]، [[کفر]] و [[شرک]] آلوده گردد، [[صاحب]] خود را به جهنّم رهنمون شده او را درجه به درجه از [[مقام]] انسانیّت دور میکند؛ تا سرانجام در پستترین مراتب جهنّم جایگزین سازد. [[حضرت | *همانگونه که در سویه مقابل آن نیز، چون عملی به [[ریاء]]، [[نفاق]]، [[کفر]] و [[شرک]] آلوده گردد، [[صاحب]] خود را به جهنّم رهنمون شده او را درجه به درجه از [[مقام]] انسانیّت دور میکند؛ تا سرانجام در پستترین مراتب جهنّم جایگزین سازد. [[حضرت حق]] در این رابطه میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ وَلَنْ تَجِدَ لَهُمْ نَصِيرًا}}<ref>«منافقان در اشکوبه فروتر دوزخاند و برای آنان یاوری نمییابی» سوره نساء، آیه ۱۴۵.</ref>. | ||
*از این رو، نمیتوان از این سخن [[کتاب الهی]] تعجّب نمود، که [[ارسال پیامبران]]{{عم}} و کتب [[الهی]]، تنها برای آن بوده است که [[خلوص]] در عمل را به [[مردمان]] بیاموزند، و آنان را به این مرتبه ارزشمند [[راهنما]] شوند: {{متن قرآن|وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ}}<ref>«و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشتهاند، با درستی آیین، بپرستند» سوره بینه، آیه ۵.</ref>. نیز در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى}}<ref>«بگو: تنها شما را به (سخن) یگانهای اندرز میدهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید» سوره سبأ، آیه ۴۶.</ref>. | *از این رو، نمیتوان از این سخن [[کتاب الهی]] تعجّب نمود، که [[ارسال پیامبران]]{{عم}} و کتب [[الهی]]، تنها برای آن بوده است که [[خلوص]] در عمل را به [[مردمان]] بیاموزند، و آنان را به این مرتبه ارزشمند [[راهنما]] شوند: {{متن قرآن|وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ}}<ref>«و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشتهاند، با درستی آیین، بپرستند» سوره بینه، آیه ۵.</ref>. نیز در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا أَعِظُكُمْ بِوَاحِدَةٍ أَنْ تَقُومُوا لِلَّهِ مَثْنَى وَفُرَادَى}}<ref>«بگو: تنها شما را به (سخن) یگانهای اندرز میدهم و آن اینکه: دو تن دو تن و تک تک برای خداوند قیام کنید» سوره سبأ، آیه ۴۶.</ref>. | ||
*اکنون بر اساس آنچه گذشت، خواننده محترم بهخوبی میتواند معنای [[حدیث]] مشهور [[نبوی]] را دریابد، [[حدیثی]] که در آن به [[ارزش]] [[نیّت]] و [[برتری]] آن نسبت به عمل اشاره شده است: "[[نیت]] [[مؤمن]] بهتر از عمل اوست و [[نیت]] [[کافر]] بدتر از عمل او میباشد" <ref>{{متن حدیث|نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نِيَّةُ الْكَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ}}؛اصول کافی، ج۲، ص۸۴.</ref>؛ [[علامه مجلسی]] این [[روایت]] را [[نقل]]، و درباره معنای آن [[دوازده]] احتمال را ذکر فرموده است<ref>بحار الأنوار، ج۶۷، ص۱۸۹.</ref>. | *اکنون بر اساس آنچه گذشت، خواننده محترم بهخوبی میتواند معنای [[حدیث]] مشهور [[نبوی]] را دریابد، [[حدیثی]] که در آن به [[ارزش]] [[نیّت]] و [[برتری]] آن نسبت به عمل اشاره شده است: "[[نیت]] [[مؤمن]] بهتر از عمل اوست و [[نیت]] [[کافر]] بدتر از عمل او میباشد" <ref>{{متن حدیث|نِيَّةُ الْمُؤْمِنِ خَيْرٌ مِنْ عَمَلِهِ وَ نِيَّةُ الْكَافِرِ شَرٌّ مِنْ عَمَلِهِ}}؛اصول کافی، ج۲، ص۸۴.</ref>؛ [[علامه مجلسی]] این [[روایت]] را [[نقل]]، و درباره معنای آن [[دوازده]] احتمال را ذکر فرموده است<ref>بحار الأنوار، ج۶۷، ص۱۸۹.</ref>. | ||
*به نظر ما هرچند همه این معانی صحیح مینماید، امّا معنایی که در این سطور مجال طرح یافت، از [[قوّت]] بیشتری برخوردار است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۱.</ref>. | *به نظر ما هرچند همه این معانی صحیح مینماید، امّا معنایی که در این سطور مجال طرح یافت، از [[قوّت]] بیشتری برخوردار است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۱.</ref>. | ||
*[[خلوص]] را به اعتبار [[نیّت]] فعل، به مراتبی چند تقسیم مینمایند. توضیح آنکه هر عملی را به ناگریز میبایست تنها برای [[حضرت | *[[خلوص]] را به اعتبار [[نیّت]] فعل، به مراتبی چند تقسیم مینمایند. توضیح آنکه هر عملی را به ناگریز میبایست تنها برای [[حضرت حق]] انجام داد و بس؛ به عبارت دیگر نیّتی که در هر عملی در نظر گرفته میشود، باید تنها [[حضرت حق]] و رضای او باشد؛ او - جلَّ و علا! - خود در این زمینه میفرماید: {{متن قرآن|وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا اللَّهَ مُخْلِصِينَ لَهُ الدِّينَ}}<ref>«و فرمانی نیافته بودند جز این که خدا را در حالی که دین خویش را برای او ناب داشتهاند، با درستی آیین، بپرستند» سوره بینه، آیه ۵.</ref>. | ||
*حال - همانگونه که پیش از این دیدیم- اگر در هر عملی چیز دیگری به [[حضرت | *حال - همانگونه که پیش از این دیدیم- اگر در هر عملی چیز دیگری به [[حضرت حق]] افزوده شده به عنوان [[نیّت]] انجام فعل، در نظر فاعل قرار گیرد، این فعل بهرهای از [[خلوص]] نداشته به [[شرک]] آلوده شده است. این ضمیمه میتواند انسانی یا غیر انسانی، [[حلال]] یا [[حرام]]، و سرانجام [[دنیوی]] و یا [[اخروی]] باشد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۲.</ref>. | ||
*از اینرو، همانگونه که اگر فعلی بر اساس [[ریاء]] انجام شد، تنها و تنها باعث سقوط خود و فاعل خود خواهد بود- {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ}}<ref>«ای مؤمنان! صدقههای خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید، همچون کسی که از سر نمایش دادن به مردم، دارایی خود را میبخشد و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارد» سوره بقره، آیه ۲۶۴.</ref> - فعلی که بر اساس اغراض دیگر پیریزی شده پدید آید نیز، سرنوشتی همینگونه خواهد داشت. وضویی که برای خنک شدن و یا نظافت صورت گیرد، هرچند موجب رفع [[تکلیف]] خواهد بود، اما وضو گیرنده نیز از [[شرک]] مبرّا نبوده نتوانسته در [[عبادت]] از [[شرک]] رهایی یابد؛ این درحالی است که [[خداوند]] به صراحت [[مؤمنان]] را از [[شرک]] در عبارت بازداشته است:{{متن قرآن|فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا}}<ref>«بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی میشود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» سوره کهف، آیه ۱۱۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۲.</ref>. | *از اینرو، همانگونه که اگر فعلی بر اساس [[ریاء]] انجام شد، تنها و تنها باعث سقوط خود و فاعل خود خواهد بود- {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُبْطِلُوا صَدَقَاتِكُمْ بِالْمَنِّ وَالْأَذَى كَالَّذِي يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَلَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ}}<ref>«ای مؤمنان! صدقههای خود را با منّت نهادن و آزردن تباه نسازید، همچون کسی که از سر نمایش دادن به مردم، دارایی خود را میبخشد و به خداوند و روز واپسین ایمان ندارد» سوره بقره، آیه ۲۶۴.</ref> - فعلی که بر اساس اغراض دیگر پیریزی شده پدید آید نیز، سرنوشتی همینگونه خواهد داشت. وضویی که برای خنک شدن و یا نظافت صورت گیرد، هرچند موجب رفع [[تکلیف]] خواهد بود، اما وضو گیرنده نیز از [[شرک]] مبرّا نبوده نتوانسته در [[عبادت]] از [[شرک]] رهایی یابد؛ این درحالی است که [[خداوند]] به صراحت [[مؤمنان]] را از [[شرک]] در عبارت بازداشته است:{{متن قرآن|فَمَنْ كَانَ يَرْجُو لِقَاءَ رَبِّهِ فَلْيَعْمَلْ عَمَلًا صَالِحًا وَلَا يُشْرِكْ بِعِبَادَةِ رَبِّهِ أَحَدًا}}<ref>«بگو: جز این نیست که من هم بشری چون شمایم (جز اینکه) به من وحی میشود که خدای شما خدایی یگانه است؛ پس هر کس به لقای پروردگارش امید دارد باید کاری شایسته کند و در پرستش پروردگارش هیچ کس را شریک نسازد» سوره کهف، آیه ۱۱۰.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۲.</ref>. | ||
*شاید از همین رو است که شماری از فقهای بزرگ [[شیعه]] - همچون [[شهید]] اوّل در کتاب [[شریف]] "الذِّکری"- به صراحت به [[باطل]] بودن اینگونه [[افعال]] گرویده، آن را حتّی موجب رفع [[تکلیف]] نیز نمیدانند. | *شاید از همین رو است که شماری از فقهای بزرگ [[شیعه]] - همچون [[شهید]] اوّل در کتاب [[شریف]] "الذِّکری"- به صراحت به [[باطل]] بودن اینگونه [[افعال]] گرویده، آن را حتّی موجب رفع [[تکلیف]] نیز نمیدانند. | ||
*نیّتهای دیگر نیز در همین شمار است، و طُرفه آنکه نیّتهای [[اخروی]] نیز صورتی اینگونه دارد. بنا بر این اگر کسی کاری را به [[نیّت]] رضای [[حضرت | *نیّتهای دیگر نیز در همین شمار است، و طُرفه آنکه نیّتهای [[اخروی]] نیز صورتی اینگونه دارد. بنا بر این اگر کسی کاری را به [[نیّت]] رضای [[حضرت حق]]، امّا با انضمام تولید [[ثروت]]، تحصیل آبرو، و یا با انضمام نیّتهای [[اخروی]] همچون ورود به [[بهشت]]، و یا دوری از [[آتش]] جهنّم انجام داد نیز، به همینگونه فعلش [[فاسد]] بوده چون از [[خلوص]] بهرهمند نیست، نمیتواند مورد پذیرش او - جلَّ وعلا! - قرار گیرد. از همین رو است که در میان برخی از [[فقیهان]] [[امّت]]، چنان مشهور شده است که اگر فعلی برای ورود به [[بهشت]] و یا رفع [[عقاب]] انجام شود، [[باطل]] بوده نمیتواند [[تکلیف]] [[انسان]] را رفع نماید<ref>جواهر الکلام، ج۲، ص۸۷.</ref>. از این [[برتر]]، [[فقیه]] بزرگ [[شهید]] اوّل در کتاب "القواعد" خویش، [[اجماع]] تمامی [[فقیهان]] بر این مطلب را [[نقل]] کرده است<ref>جواهر الکلام، ج۲، ص۸۷.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۳.</ref>. | ||
*کوتاه سخن آنکه در [[عبادات]]، باید تنها [[حضرت | *کوتاه سخن آنکه در [[عبادات]]، باید تنها [[حضرت حق]] مورد نظر بوده چیز و یا شخص دیگری در کنار او قرار نگیرد؛ بنابراین اگر در [[نیّت]] [[عبادات]] هر چیزی جز از [[حضرت حق]] فرانظر عابدان قرار گریرد، عمل عبادی آنان [[باطل]] خواهد شد. | ||
*آری! اکنون تمام سخن در آن است که میتوان میان "[[نیّت]]" و "انگیزه" تفاوت نهاد؛ چه ممکن است که "[[نیّت]]" [[انسان]] چیزی و "انگیزه" او چیزی دیگر باشد؛ پر واضح است که [[بهترین]] صورت برای [[خلوص]] [[انسان]]، صورتی است که [[نیّت]] و انگیزه هر دو [[الهی]] بوده [[انسان]] را مستقیماً به سوی درگاه او [[هدایت]] نماید، با این همه اما اگر [[نیّت]] فعل در [[رضایت]] او منحصر شود، امّا انگیزه و [[داعی]] [[انسان]] بر انجام کاری چیزی غیر از [[رضایت]] او باشد نیز، میتوان این فعل را صحیح دانست. در اینجا به کوتاهی از انواع انگیزههای [[انسان]] -که به همراه [[نیّت]]، رنگ [[افعال]] را مشخّص میسازد - صحبت مینماییم<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۳.</ref>: | *آری! اکنون تمام سخن در آن است که میتوان میان "[[نیّت]]" و "انگیزه" تفاوت نهاد؛ چه ممکن است که "[[نیّت]]" [[انسان]] چیزی و "انگیزه" او چیزی دیگر باشد؛ پر واضح است که [[بهترین]] صورت برای [[خلوص]] [[انسان]]، صورتی است که [[نیّت]] و انگیزه هر دو [[الهی]] بوده [[انسان]] را مستقیماً به سوی درگاه او [[هدایت]] نماید، با این همه اما اگر [[نیّت]] فعل در [[رضایت]] او منحصر شود، امّا انگیزه و [[داعی]] [[انسان]] بر انجام کاری چیزی غیر از [[رضایت]] او باشد نیز، میتوان این فعل را صحیح دانست. در اینجا به کوتاهی از انواع انگیزههای [[انسان]] -که به همراه [[نیّت]]، رنگ [[افعال]] را مشخّص میسازد - صحبت مینماییم<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۳.</ref>: | ||
خط ۷۱: | خط ۷۱: | ||
===نوع اوّل=== | ===نوع اوّل=== | ||
*منظور از این نوع، مواردی است که انگیزه [[انسان]]، [[امور دنیوی]] بوده یکی از امور مربوط به [[دنیا]] در کنار [[نیّت]] [[الهی]] [[انسان]] قرار گیرد. این نوع را میتوان به اقسامی چند تقسیم نمود: | *منظور از این نوع، مواردی است که انگیزه [[انسان]]، [[امور دنیوی]] بوده یکی از امور مربوط به [[دنیا]] در کنار [[نیّت]] [[الهی]] [[انسان]] قرار گیرد. این نوع را میتوان به اقسامی چند تقسیم نمود: | ||
#آنکه انگیزه امری [[نیکو]] باشد، که بودن آن بهوسیله [[عقل]] و [[شرع]] بر نبودش ترجیح یابد. درخواست نسلی [[نیکوکار]]، آبرو، [[ثروت]] [[نافع]] و [[زندگی]] خوش و راحت، در این شمار است. تمامی این موارد را میتوان در عنوان عامّ "[[زندگی پاک]] و [[پاکیزه]] انسانی / [[الهی]]" جمع نمود. [[قرآن کریم]] خود این نوع از [[زندگی]] را به عنوان جزای نیکیهای [[مؤمنان]] در [[دنیا]]، به آنان به [[وعده]] داده است: {{متن قرآن|مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«کسانی از مرد و زن که کار شایستهای کنند؛ و مؤمن باشند، بیگمان آنان را با زندگانی پاکیزهای زنده میداریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام میدادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.</ref>. نیز [[حضرت | #آنکه انگیزه امری [[نیکو]] باشد، که بودن آن بهوسیله [[عقل]] و [[شرع]] بر نبودش ترجیح یابد. درخواست نسلی [[نیکوکار]]، آبرو، [[ثروت]] [[نافع]] و [[زندگی]] خوش و راحت، در این شمار است. تمامی این موارد را میتوان در عنوان عامّ "[[زندگی پاک]] و [[پاکیزه]] انسانی / [[الهی]]" جمع نمود. [[قرآن کریم]] خود این نوع از [[زندگی]] را به عنوان جزای نیکیهای [[مؤمنان]] در [[دنیا]]، به آنان به [[وعده]] داده است: {{متن قرآن|مَنْ عَمِلَ صَالِحًا مِنْ ذَكَرٍ أَوْ أُنْثَى وَهُوَ مُؤْمِنٌ فَلَنُحْيِيَنَّهُ حَيَاةً طَيِّبَةً وَلَنَجْزِيَنَّهُمْ أَجْرَهُمْ بِأَحْسَنِ مَا كَانُوا يَعْمَلُونَ}}<ref>«کسانی از مرد و زن که کار شایستهای کنند؛ و مؤمن باشند، بیگمان آنان را با زندگانی پاکیزهای زنده میداریم و به یقین نیکوتر از آنچه انجام میدادند پاداششان را خواهیم داد» سوره نحل، آیه ۹۷.</ref>. نیز [[حضرت حق]] به آنان امر فرموده، تا از او درخواست نمایند تا این نوع از [[زندگی]] ارزشمند را نصیب آنان فرماید: {{متن قرآن|وَمِنْهُمْ مَنْ يَقُولُ رَبَّنَا آتِنَا فِي الدُّنْيَا حَسَنَةً وَفِي الْآخِرَةِ حَسَنَةً وَقِنَا عَذَابَ النَّارِ}}<ref>«و از ایشان کسانی هستند که میگویند: پروردگارا! در این جهان به ما نکویی بخش و در جهان واپسین هم نکویی ده و ما را از عذاب آتش نگاه دار» سوره بقره، آیه ۲۰۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۴.</ref>. | ||
#این انگیزه، گه گاه میتواند یکی از اموری باشد، که هم از نظر [[عقل]] و هم از نظر [[شرع]] [[مباح]] بوده، گناهی بر آن مترتّب نیست. اگر کسی در [[اعمال صالح]] خویش به سپاسگزاری [[مردمان]] از او نظر داشته باشد، و یا در پی کسب [[نعمت]] و ثروتی [[حلال]] بوده، و یا لذّتی [[مباح]] - همچون خنک شدن به هنگام وضو گرفتن - را در نظر داشته باشد، از چنین انگیزههایی برخوردار شده است. پر واضح است که در اینجا، [[نیّت]] این شخص تنها [[حضرت | #این انگیزه، گه گاه میتواند یکی از اموری باشد، که هم از نظر [[عقل]] و هم از نظر [[شرع]] [[مباح]] بوده، گناهی بر آن مترتّب نیست. اگر کسی در [[اعمال صالح]] خویش به سپاسگزاری [[مردمان]] از او نظر داشته باشد، و یا در پی کسب [[نعمت]] و ثروتی [[حلال]] بوده، و یا لذّتی [[مباح]] - همچون خنک شدن به هنگام وضو گرفتن - را در نظر داشته باشد، از چنین انگیزههایی برخوردار شده است. پر واضح است که در اینجا، [[نیّت]] این شخص تنها [[حضرت حق]] بوده، امّا در کنار آن از انگیزههای [[مباح]] نیز برخوردار بوده است. عبادتهای استیجاری و نیز زیارتهای مستحبّی مشاهد مشرّفه، صورتی همینگونه دارد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۴-۲۲۵.</ref>. | ||
#این انگیزه، گاه میتواند مطلبی باشد که خود از نظر [[عقل]] و [[شرع]] مرجوح بوده، نبود آن بر بودنش ترجیح دارد. تمامی مثالهای مذکور در مورد پیشین، اگر به [[نیّت]] جمعآوری [[مال]] یا پرکردن صحیفة [[اعمال]] از موارد بیفایده صورت گیرد، میتواند مثالهایی مناسب برای این نوع از انگیزه باشد. با تأسّف فراوان، امروزه شاهدیم که این نوع از انگیزه به شدّت در میان [[مردمان]]- و حتّی مؤمنینشان هم - شایع بوده، بسیاری از کارهای آنان تنها با این نوع از انگیزه انجام میپذیرد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۵.</ref>. | #این انگیزه، گاه میتواند مطلبی باشد که خود از نظر [[عقل]] و [[شرع]] مرجوح بوده، نبود آن بر بودنش ترجیح دارد. تمامی مثالهای مذکور در مورد پیشین، اگر به [[نیّت]] جمعآوری [[مال]] یا پرکردن صحیفة [[اعمال]] از موارد بیفایده صورت گیرد، میتواند مثالهایی مناسب برای این نوع از انگیزه باشد. با تأسّف فراوان، امروزه شاهدیم که این نوع از انگیزه به شدّت در میان [[مردمان]]- و حتّی مؤمنینشان هم - شایع بوده، بسیاری از کارهای آنان تنها با این نوع از انگیزه انجام میپذیرد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۵.</ref>. | ||
#انگیزه گاهی میتواند در شمار امور [[حرام]] قرار گیرد. [[تاریخ]]، [[شهادت]] میدهد که در روزگاران گذشته، برخی از قافلهداران هرچند بهسوی [[خانه خدا]] و یا مشاهد مشرّفه حرکت میکردهاند، امّا تنها در پی آن بودهاند که [[اموال]] کاروانیان را [[غارت]] کرده، حتّی به نوامیس آنان نیز دستاندازی کنند. انگیزه آنان از این سفرهای [[معنوی]]، تنها رسیدن به [[هواهای نفسانی]] [[حرام]] بوده؛ و اگر این اهداف در بین نبود، آنان هرگز به زیارتی نمیشتافتند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۵.</ref>. | #انگیزه گاهی میتواند در شمار امور [[حرام]] قرار گیرد. [[تاریخ]]، [[شهادت]] میدهد که در روزگاران گذشته، برخی از قافلهداران هرچند بهسوی [[خانه خدا]] و یا مشاهد مشرّفه حرکت میکردهاند، امّا تنها در پی آن بودهاند که [[اموال]] کاروانیان را [[غارت]] کرده، حتّی به نوامیس آنان نیز دستاندازی کنند. انگیزه آنان از این سفرهای [[معنوی]]، تنها رسیدن به [[هواهای نفسانی]] [[حرام]] بوده؛ و اگر این اهداف در بین نبود، آنان هرگز به زیارتی نمیشتافتند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۵.</ref>. | ||
*امروزه نیز اینگونه داعیهها را به وفور میتوان در میان [[مردمان]] دریافت. اگر کسی با [[نیّت]] بررسی آماری اینگونه انگیزهها به رفتارهای [[مردمان]] بنگرد، از زیادی آن در میان آنان به تعجّب فروخواهد شد!. | *امروزه نیز اینگونه داعیهها را به وفور میتوان در میان [[مردمان]] دریافت. اگر کسی با [[نیّت]] بررسی آماری اینگونه انگیزهها به رفتارهای [[مردمان]] بنگرد، از زیادی آن در میان آنان به تعجّب فروخواهد شد!. | ||
*این مطلب، تنها مخصوص [[مردمان]] عادی نیز نمیباشد؛ بلکه بسیاری از [[خواص]] نیز همینگونهاند. آیا تمام کسانی که به نوعی به تحصیل [[علم]] میپردازند، تنها و تنها [[حضرت | *این مطلب، تنها مخصوص [[مردمان]] عادی نیز نمیباشد؛ بلکه بسیاری از [[خواص]] نیز همینگونهاند. آیا تمام کسانی که به نوعی به تحصیل [[علم]] میپردازند، تنها و تنها [[حضرت حق]] را مدّ نظر گرفته از شوائب نفسانی بری میباشند؟؛ آیا [[دنیاطلبی]] در تحصیل آنان دخالتی نداشته است؟<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۵.</ref>. | ||
===نوع دوّم=== | ===نوع دوّم=== | ||
*نوع دیگری از انگیزه نیز وجود دارد، که گاه در کنار [[نیّت]] [[الهی]] افراد، در چگونگی اَفعال آنان نقشی پررنگ ایفا میکند. این انگیزه، همان امور اُخروی است که نه بهدنیا، که به [[آخرت]] و تحصیل نعمتهای بیپایان آن، و یا دوری از عذابهای جانکاهش ارتباط مییابد. این نوع از انگیزه را، میتوان به دو قسمت کلی تقسیم نمود: | *نوع دیگری از انگیزه نیز وجود دارد، که گاه در کنار [[نیّت]] [[الهی]] افراد، در چگونگی اَفعال آنان نقشی پررنگ ایفا میکند. این انگیزه، همان امور اُخروی است که نه بهدنیا، که به [[آخرت]] و تحصیل نعمتهای بیپایان آن، و یا دوری از عذابهای جانکاهش ارتباط مییابد. این نوع از انگیزه را، میتوان به دو قسمت کلی تقسیم نمود: | ||
خط ۸۳: | خط ۸۳: | ||
*صاحبان این قسمت از انگیزه نوع دوّم را، میتوان به اقسامی چند تقسیم نمود: | *صاحبان این قسمت از انگیزه نوع دوّم را، میتوان به اقسامی چند تقسیم نمود: | ||
#گروهی که در [[عبادات]] و دیگر [[اعمال]] نیکویشان، تنها و تنها در پی نعمتهای ظاهری بهشتند؛ حورو [[قصور]] و لذّات گوناگون آن- که در [[قرآن کریم]] و [[سنّت]] [[شریف]]، به تفصیل بیان شده -، تنها چیزی است که وجهه همّت اینان بوده، به چیزی جز از آن نظر ندوختهاند. اینان هرچند به [[بهشت]] واصل میشوند، امّا [[اصحاب]] [[قلوب]] اینان را [[بندگان]] شکم و [[شهوت]] میدانند، که آرزوهای مادّی خود را از این [[دنیا]] به سرای دیگر بردهاند، تا در آن سرا به کام [[دل]] برسند!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۶.</ref>. | #گروهی که در [[عبادات]] و دیگر [[اعمال]] نیکویشان، تنها و تنها در پی نعمتهای ظاهری بهشتند؛ حورو [[قصور]] و لذّات گوناگون آن- که در [[قرآن کریم]] و [[سنّت]] [[شریف]]، به تفصیل بیان شده -، تنها چیزی است که وجهه همّت اینان بوده، به چیزی جز از آن نظر ندوختهاند. اینان هرچند به [[بهشت]] واصل میشوند، امّا [[اصحاب]] [[قلوب]] اینان را [[بندگان]] شکم و [[شهوت]] میدانند، که آرزوهای مادّی خود را از این [[دنیا]] به سرای دیگر بردهاند، تا در آن سرا به کام [[دل]] برسند!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۶.</ref>. | ||
#گروهی دیگر از اینان، نه در پی رسیدن به حوریان و نهرهای شیر و عسل، که در پی رسیدن به مجالست [[انبیاء]]{{عم}} و [[صالحان]] هستند. آنان همنشینی با [[نیکان]] روزگار و [[برتر]] از همه آنان، [[پیامبران]] و [[ائمه هدی]]{{عم}} را بالاتر از دیگر [[نعمتها]] یافته، در آنچه انجام میدهند به این منظور والا نظر میدوزند. [[حضرت | #گروهی دیگر از اینان، نه در پی رسیدن به حوریان و نهرهای شیر و عسل، که در پی رسیدن به مجالست [[انبیاء]]{{عم}} و [[صالحان]] هستند. آنان همنشینی با [[نیکان]] روزگار و [[برتر]] از همه آنان، [[پیامبران]] و [[ائمه هدی]]{{عم}} را بالاتر از دیگر [[نعمتها]] یافته، در آنچه انجام میدهند به این منظور والا نظر میدوزند. [[حضرت حق]]، خود اینان را [[وعده]] فرموده است که به [[نعمت]] مورد نظرشان واصل خواهند شد: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref>. او خود [[بندگان]] را امر فرموده است، تا در یکایک نمازهای خود این [[مقام]] را به [[دعا]] درخواست نمایند، تا قدمی از گروه اوّل پیشتر روند: {{متن قرآن|اهْدِنَا الصِّرَاطَ الْمُسْتَقِيمَ * صِرَاطَ الَّذِينَ أَنْعَمْتَ عَلَيْهِمْ غَيْرِ الْمَغْضُوبِ عَلَيْهِمْ وَلَا الضَّالِّينَ}}<ref>«راه راست را به ما بنمای * راه آنان که به نعمت پروردهای؛ که نه بر ایشان خشم آوردهای و نه گمراهاند» سوره فاتحه، آیه ۶.</ref>. [[اهل دل]]، اینان را عشقبازان و ذوقورزان میدانند، که به [[عشق]] [[جمال]] محمّدی{{صل}} دست از [[جهان]] کشیدهاند، و در پی [[جمال]] بیمثال او و [[خاندان]] [[پاک]] و پاکیزهاش{{عم}} سر در پی [[قیامت]] نهادهاند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۶-۲۲۷.</ref>. | ||
#گروهی دیگر از همینان، آنانند که در کارهایشان، انگیزهای جز از قُرب و [[نزدیکی به خداوند]] ندارند. محرّک و انگیزه اینان، تنها [[مقام قرب]] اوست؛ چه اینان حتّی به [[بهشت]] و حور و [[قصور]] آن نیز نیمنگاهی نمیاندازند.[[قرآن کریم]] چنین مرتبه والایی را از [[همسر فرعون]] [[نقل]] مینماید، که بزرگوارنه دست از [[نعمت]] ظاهری [[دنیا]] کشید، امّا نظرش نه به [[نعمت]] ظاهری اُخروی، که به [[مقام قرب الهی]] بود: {{متن قرآن|رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانهای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۷.</ref>. | #گروهی دیگر از همینان، آنانند که در کارهایشان، انگیزهای جز از قُرب و [[نزدیکی به خداوند]] ندارند. محرّک و انگیزه اینان، تنها [[مقام قرب]] اوست؛ چه اینان حتّی به [[بهشت]] و حور و [[قصور]] آن نیز نیمنگاهی نمیاندازند.[[قرآن کریم]] چنین مرتبه والایی را از [[همسر فرعون]] [[نقل]] مینماید، که بزرگوارنه دست از [[نعمت]] ظاهری [[دنیا]] کشید، امّا نظرش نه به [[نعمت]] ظاهری اُخروی، که به [[مقام قرب الهی]] بود: {{متن قرآن|رَبِّ ابْنِ لِي عِنْدَكَ بَيْتًا فِي الْجَنَّةِ وَنَجِّنِي مِنْ فِرْعَوْنَ وَعَمَلِهِ وَنَجِّنِي مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ}}<ref>«پروردگارا! نزد خود در بهشت برای من خانهای بساز و مرا از فرعون و کردارش رهایی بخش و مرا از این قوم ستمگر آسوده گردان» سوره تحریم، آیه ۱۱.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۷.</ref>. | ||
*این [[کتاب آسمانی]]، این [[مقام]] را برای متّقیانی که با تمام وجود [[تقوای الهی]] را پیشه خود میکنند- و از این رو به [[مقام]] [[نفس]] مطمئنّه رسیدهاند-، [[وعده]] فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ * فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ}}<ref>«بیگمان پرهیزگاران در بوستانها و (کنار) جویبارانند * در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۴.</ref> و باز میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً}}<ref>«ای روان آرمیده! * به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد» سوره فجر، آیه ۲۷.</ref>.[[اهل دل]]، اینان را [[عارفان]] [[حقیقی]] میدانند، که با [[شناخت]] [[حضرت | *این [[کتاب آسمانی]]، این [[مقام]] را برای متّقیانی که با تمام وجود [[تقوای الهی]] را پیشه خود میکنند- و از این رو به [[مقام]] [[نفس]] مطمئنّه رسیدهاند-، [[وعده]] فرموده است: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُتَّقِينَ فِي جَنَّاتٍ وَنَهَرٍ * فِي مَقْعَدِ صِدْقٍ عِنْدَ مَلِيكٍ مُقْتَدِرٍ}}<ref>«بیگمان پرهیزگاران در بوستانها و (کنار) جویبارانند * در جایگاهی راستین نزد فرمانفرمایی توانمند» سوره قمر، آیه ۵۴.</ref> و باز میفرماید: {{متن قرآن|يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ * ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً}}<ref>«ای روان آرمیده! * به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد» سوره فجر، آیه ۲۷.</ref>.[[اهل دل]]، اینان را [[عارفان]] [[حقیقی]] میدانند، که با [[شناخت]] [[حضرت حق]]، [[قرب]] او را حتّی [[برتر]] از [[نعمت]] همنشینی با [[پیامبران]] و [[اولیاء]] دریافتهاند. | ||
*این سه گروه، افرادی هستند که در قسمت اوّل از نوع دوّم، جای خواهند گرفت؛ چه انگیزه آنان از آنچه انجام میدهند، [[طمع]] در نعمتهای بهشتی است. پر واضح است که این نعمت- همانگونه که گذشت - از مراتبی چند برخوردار است، که توجّه آنان به این مراتب، اقسام سه گانه ایشان را تشکیل داد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۸.</ref>. | *این سه گروه، افرادی هستند که در قسمت اوّل از نوع دوّم، جای خواهند گرفت؛ چه انگیزه آنان از آنچه انجام میدهند، [[طمع]] در نعمتهای بهشتی است. پر واضح است که این نعمت- همانگونه که گذشت - از مراتبی چند برخوردار است، که توجّه آنان به این مراتب، اقسام سه گانه ایشان را تشکیل داد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۸.</ref>. | ||
====قسمت دوّم==== | ====قسمت دوّم==== | ||
*کسانی در این قسمت جای میگیرند، که [[نیکوکاری]] را از [[ترس]] [[جهنم]] وجهه همّت خود ساختهاند. اینان بیشتر از گروه اوّل میباشند، بهگونهای که میتوان ادّعا نمود اگر [[ترس]] از جهنّم نمیبود، تنها شماری اندک از مردانِ هر روزگار به [[عبادت]] [[حضرت | *کسانی در این قسمت جای میگیرند، که [[نیکوکاری]] را از [[ترس]] [[جهنم]] وجهه همّت خود ساختهاند. اینان بیشتر از گروه اوّل میباشند، بهگونهای که میتوان ادّعا نمود اگر [[ترس]] از جهنّم نمیبود، تنها شماری اندک از مردانِ هر روزگار به [[عبادت]] [[حضرت حق]] میپرداختند؛ چه میتوان گفت که تمامی [[مؤمنان]] جز تعداد انگشتشماری از آنان، [[ترس]] از جهنّم را در [[دل]] داشته برای احتراز از آن به [[عبادت]] میپردازند. اینان را نیز بر اساس همان انگیزههایشان، میتوان به چند گروه تقسیم نمود<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۹.</ref>: | ||
#تنها از [[ترس]] [[آتش]] و عذابهای جانکاه آن به [[نیکوکاری]] میپردازند. عذابهایی که سخت بزرگ است و جانسوز، بهگونهای که در همه [[تاریخ]] [[عقول]] [[مردمان]] از شدّت آن در [[هراس]] بوده، حتّی به [[حیرت]] دچار شده است. قبول این عذابها تنها با تأمل در [[قدرت]] لایزال خداوندی ممکن است؛ چه همانگونه که ذات او - جلَّ و علا! - قابل [[درک]] نیست، چگونگیِ [[افعال]] او- که از همان ذات نشأت گرفته است- نیز، برای [[عقول]] [[انسانها]] قابل [[درک]] نمیباشد. تنها توجّه به این نکته که جهنّم و عذابهای آن نشانه [[غضب]] خداوندی است، میتواند چگونگی این عذابها را [[تبیین]] نماید. از همین رو است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در تمامی لحظات، در پی آن بودهاند که حتّی با نشان دادن یک برگ گیاه، توجّه [[مردم]] را به [[قدرت]] بیپایان [[الهی]] جلب نمایند، تا آنان دریابند که آن کس که رحمتش در قالب چنین [[خلقت]] منظمِ بیانتهایی جلوهگر میشود، غضبش نیز در قالب چنان مخلوق [[عظیم]] هراسانگیزی ظاهر خواهد شد!. در اینجا به شماری از این [[آیات]] اشاره میکنیم: {{متن قرآن|انْطَلِقُوا إِلَى ظِلٍّ ذِي ثَلَاثِ شُعَبٍ * لَا ظَلِيلٍ وَلَا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ * إِنَّهَا تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ * كَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ}}<ref>«به سوی سایه سه شاخهای روانه گردید * که نه سایهگستر است و نه از زبانه آتش باز میدارد * شرارههایی (بلند) چون کاخ، میافکند * گویی شترانی زردمویند» سوره مرسلات، آیه ۳۰-۳۱. </ref>؛ {{متن قرآن|لَيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِيعٍ * لَا يُسْمِنُ وَلَا يُغْنِي مِنْ جُوعٍ}}<ref>«آنان را خوراکی جز گیاه خشک خاردار نیست * که نه فربه میکند و نه از گرسنگی باز میدارد » سوره غاشیه، آیه ۶-۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ * فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ * وَظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ * لَا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ}}<ref>«و چپیان، کیانند چپیان؟ * در تفبادی و آبی داغند * و سایهای از دود بسیار سیاه * که نه سرد است و نه خوش» سوره واقعه، آیه ۴۱-۴۴. </ref>؛ {{متن قرآن|خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ * ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ * إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ * وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ * فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ * وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ * لَا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخَاطِئُونَ}}<ref>«بگیریدش و به بند آوریدش! * سپس در دوزخش افکنید! * آنگاه با زنجیری که هفتاد ذرع است، به بندش کشید! * بیگمان او به خداوند سترگ ایمانی نداشت * و کسی را بر خوراک دادن به یتیمان برنمیانگیخت * او را امروز در اینجا دوستی نیست * و خوراکی جز چرکاب ندارد * که آن را جز خطاکاران نمیخورند» سوره حاقه، آیه ۳۰-۳۷.</ref>. پُر واضح است که این [[آیات]] و نمونههای بسیار آن، که بهوفور در [[قرآن کریم]] آمده است، [[قلوب]] را بهسوی [[رستگاری]] تحریک مینماید، و از فروافتادن در این ورطه هراسانگیز باز میدارد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۹-۲۳۰.</ref>. | #تنها از [[ترس]] [[آتش]] و عذابهای جانکاه آن به [[نیکوکاری]] میپردازند. عذابهایی که سخت بزرگ است و جانسوز، بهگونهای که در همه [[تاریخ]] [[عقول]] [[مردمان]] از شدّت آن در [[هراس]] بوده، حتّی به [[حیرت]] دچار شده است. قبول این عذابها تنها با تأمل در [[قدرت]] لایزال خداوندی ممکن است؛ چه همانگونه که ذات او - جلَّ و علا! - قابل [[درک]] نیست، چگونگیِ [[افعال]] او- که از همان ذات نشأت گرفته است- نیز، برای [[عقول]] [[انسانها]] قابل [[درک]] نمیباشد. تنها توجّه به این نکته که جهنّم و عذابهای آن نشانه [[غضب]] خداوندی است، میتواند چگونگی این عذابها را [[تبیین]] نماید. از همین رو است که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} در تمامی لحظات، در پی آن بودهاند که حتّی با نشان دادن یک برگ گیاه، توجّه [[مردم]] را به [[قدرت]] بیپایان [[الهی]] جلب نمایند، تا آنان دریابند که آن کس که رحمتش در قالب چنین [[خلقت]] منظمِ بیانتهایی جلوهگر میشود، غضبش نیز در قالب چنان مخلوق [[عظیم]] هراسانگیزی ظاهر خواهد شد!. در اینجا به شماری از این [[آیات]] اشاره میکنیم: {{متن قرآن|انْطَلِقُوا إِلَى ظِلٍّ ذِي ثَلَاثِ شُعَبٍ * لَا ظَلِيلٍ وَلَا يُغْنِي مِنَ اللَّهَبِ * إِنَّهَا تَرْمِي بِشَرَرٍ كَالْقَصْرِ * كَأَنَّهُ جِمَالَتٌ صُفْرٌ}}<ref>«به سوی سایه سه شاخهای روانه گردید * که نه سایهگستر است و نه از زبانه آتش باز میدارد * شرارههایی (بلند) چون کاخ، میافکند * گویی شترانی زردمویند» سوره مرسلات، آیه ۳۰-۳۱. </ref>؛ {{متن قرآن|لَيْسَ لَهُمْ طَعَامٌ إِلَّا مِنْ ضَرِيعٍ * لَا يُسْمِنُ وَلَا يُغْنِي مِنْ جُوعٍ}}<ref>«آنان را خوراکی جز گیاه خشک خاردار نیست * که نه فربه میکند و نه از گرسنگی باز میدارد » سوره غاشیه، آیه ۶-۷.</ref>؛ {{متن قرآن|وَأَصْحَابُ الشِّمَالِ مَا أَصْحَابُ الشِّمَالِ * فِي سَمُومٍ وَحَمِيمٍ * وَظِلٍّ مِنْ يَحْمُومٍ * لَا بَارِدٍ وَلَا كَرِيمٍ}}<ref>«و چپیان، کیانند چپیان؟ * در تفبادی و آبی داغند * و سایهای از دود بسیار سیاه * که نه سرد است و نه خوش» سوره واقعه، آیه ۴۱-۴۴. </ref>؛ {{متن قرآن|خُذُوهُ فَغُلُّوهُ * ثُمَّ الْجَحِيمَ صَلُّوهُ * ثُمَّ فِي سِلْسِلَةٍ ذَرْعُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعًا فَاسْلُكُوهُ * إِنَّهُ كَانَ لَا يُؤْمِنُ بِاللَّهِ الْعَظِيمِ * وَلَا يَحُضُّ عَلَى طَعَامِ الْمِسْكِينِ * فَلَيْسَ لَهُ الْيَوْمَ هَاهُنَا حَمِيمٌ * وَلَا طَعَامٌ إِلَّا مِنْ غِسْلِينٍ * لَا يَأْكُلُهُ إِلَّا الْخَاطِئُونَ}}<ref>«بگیریدش و به بند آوریدش! * سپس در دوزخش افکنید! * آنگاه با زنجیری که هفتاد ذرع است، به بندش کشید! * بیگمان او به خداوند سترگ ایمانی نداشت * و کسی را بر خوراک دادن به یتیمان برنمیانگیخت * او را امروز در اینجا دوستی نیست * و خوراکی جز چرکاب ندارد * که آن را جز خطاکاران نمیخورند» سوره حاقه، آیه ۳۰-۳۷.</ref>. پُر واضح است که این [[آیات]] و نمونههای بسیار آن، که بهوفور در [[قرآن کریم]] آمده است، [[قلوب]] را بهسوی [[رستگاری]] تحریک مینماید، و از فروافتادن در این ورطه هراسانگیز باز میدارد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۲۹-۲۳۰.</ref>. | ||
#[[ترس]] از همنشینی با [[دشمنان]] [[خدا]] و [[دشمنان]] [[پیامبران]]{{عم}}، که همان همنشینان [[بدکار]] میباشند نیز، در شمار انگیزههای این قسم از [[مردمان]] است. همنشینانی که مجالست آنان بدتر از [[آتش جهنم]] است؛ از این رو [[قرآن کریم]] بهوضوح اشاره مینماید، که [[دوزخیان]] خود طالب دوری از همنشینان خود هستند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ * وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ * حَتَّى إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ * وَلَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ}}<ref>«و برای آنانکه از یاد (خداوند) بخشنده دل بگردانند شیطانی میگماریم که همنشین آنها خواهد بود * و آن (شیطان) ها آنها را از راه (راست) باز میدارند و آنها خواهند پنداشت که رهیاب شدهاند * تا چون نزد ما آیند، (به آن شیطانها) گویند: کاش میان ما و شما دوری خاور تا باختر میبود که بد همنشینانی هستید! * و چون ستم ورزیدهاید، امروز اینکه در عذاب، همراه یکدیگرید، برای شما سودی نخواهد داشت» سوره زخرف، آیه ۳۶-۳۹. </ref>؛{{متن قرآن|كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فِيهَا جَمِيعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَكِنْ لَا تَعْلَمُونَ * وَقَالَتْ أُولَاهُمْ لِأُخْرَاهُمْ فَمَا كَانَ لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ}}<ref>«(خداوند) میفرماید: در میان امّتهایی از پریان و آدمیان که پیش از شما بودهاند، در آتش (دوزخ) درآیید! هر گاه امّتی (در دوزخ) درآید همگون خویش را لعنت میکند تا آنگاه که همگان با هم در آن به هم پیوندند؛ پیروان درباره پیشوایان میگویند: پروردگارا! اینان ما را بیراه کردند پس به آنها عذابی دو چندان از آتش (دوزخ) بده! (خداوند) میفرماید: برای همگان دو چندان خواهد بود اما نمیدانید * و پیشوایان به پیروان میگویند: شما را بر ما هیچ برتری نیست پس عذاب را برای آنچه بجای میآوردید بچشید!» سوره اعراف، آیه ۳۸-۳۹.</ref>؛ {{متن قرآن|هَذَا وَإِنَّ لِلطَّاغِينَ لَشَرَّ مَآبٍ * جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمِهَادُ * هَذَا فَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَغَسَّاقٌ * وَآخَرُ مِنْ شَكْلِهِ أَزْوَاجٌ * هَذَا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَكُمْ لَا مَرْحَبًا بِهِمْ إِنَّهُمْ صَالُو النَّارِ * قَالُوا بَلْ أَنْتُمْ لَا مَرْحَبًا بِكُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا فَبِئْسَ الْقَرَارُ * قَالُوا رَبَّنَا مَنْ قَدَّمَ لَنَا هَذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِي النَّارِ * وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ * أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ * إِنَّ ذَلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ}}<ref>«این است (پاداش پرهیزگاران) و به راستی برای سرکشان بدترین سرانجام خواهد بود: * دوزخ، که در آن درمیآیند و آن بستر، بد است * همین است؛ آب جوشیده و چرکاب که باید آن را بچشند * و (عذابهای) دیگری همانند آن گونهگون * این دستهای است که با شما (به دوزخ) درآمدهاند ، (میگویند) خوشامد مباد آنان را که به آتش (دوزخ) درمیآیند * میگویند: بلکه شما را خوشامد مباد، شما این راه را پیش ما نهادید و آن بد قرارگاهی است * میگویند: پروردگارا! هر کس این راه را پیش ما نهاد بر عذاب او در آتش (دوزخ) دو چندان بیفزای! * و میگویند: بر ما چه رفته است که مردانی را که آنان را از بدکاران میشمردیم نمیبینیم؟* آیا آنان را به ریشخند گرفتهایم یا از چشمها پنهانند * بیگمان این راستین است؛ (این) همستیزی دوزخیان است» سوره ص، آیه ۵۵-۶۴.</ref>. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در دعای [[خضر]] - نامبردار به [[دعای کمیل]] - میفرمایند: "اگر مرا برای [[عقوبت]] نمودن با دشمنانت همنشین کردی، و بین من و کسانی که عذابشان میدهی جمع نمودی، و میان من و [[دوستان]] و [[اولیاء]] خودت فاصله انداختی" <ref>{{متن حدیث|فَلَئِنْ صَيَّرْتَنِي لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدَائِكَ، وَ جَمَعْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَهْلِ بَلَائِكَ، وَ فَرَّقْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَحِبَّائِكَ وَ أَوْلِيَائِكَ}}؛ مفاتیح الجنان، دعاء کمیل.</ref>: <ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۳۰-۲۳۲.</ref>. | #[[ترس]] از همنشینی با [[دشمنان]] [[خدا]] و [[دشمنان]] [[پیامبران]]{{عم}}، که همان همنشینان [[بدکار]] میباشند نیز، در شمار انگیزههای این قسم از [[مردمان]] است. همنشینانی که مجالست آنان بدتر از [[آتش جهنم]] است؛ از این رو [[قرآن کریم]] بهوضوح اشاره مینماید، که [[دوزخیان]] خود طالب دوری از همنشینان خود هستند: {{متن قرآن|وَمَنْ يَعْشُ عَنْ ذِكْرِ الرَّحْمَنِ نُقَيِّضْ لَهُ شَيْطَانًا فَهُوَ لَهُ قَرِينٌ * وَإِنَّهُمْ لَيَصُدُّونَهُمْ عَنِ السَّبِيلِ وَيَحْسَبُونَ أَنَّهُمْ مُهْتَدُونَ * حَتَّى إِذَا جَاءَنَا قَالَ يَا لَيْتَ بَيْنِي وَبَيْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَيْنِ فَبِئْسَ الْقَرِينُ * وَلَنْ يَنْفَعَكُمُ الْيَوْمَ إِذْ ظَلَمْتُمْ أَنَّكُمْ فِي الْعَذَابِ مُشْتَرِكُونَ}}<ref>«و برای آنانکه از یاد (خداوند) بخشنده دل بگردانند شیطانی میگماریم که همنشین آنها خواهد بود * و آن (شیطان) ها آنها را از راه (راست) باز میدارند و آنها خواهند پنداشت که رهیاب شدهاند * تا چون نزد ما آیند، (به آن شیطانها) گویند: کاش میان ما و شما دوری خاور تا باختر میبود که بد همنشینانی هستید! * و چون ستم ورزیدهاید، امروز اینکه در عذاب، همراه یکدیگرید، برای شما سودی نخواهد داشت» سوره زخرف، آیه ۳۶-۳۹. </ref>؛{{متن قرآن|كُلَّمَا دَخَلَتْ أُمَّةٌ لَعَنَتْ أُخْتَهَا حَتَّى إِذَا ادَّارَكُوا فِيهَا جَمِيعًا قَالَتْ أُخْرَاهُمْ لِأُولَاهُمْ رَبَّنَا هَؤُلَاءِ أَضَلُّونَا فَآتِهِمْ عَذَابًا ضِعْفًا مِنَ النَّارِ قَالَ لِكُلٍّ ضِعْفٌ وَلَكِنْ لَا تَعْلَمُونَ * وَقَالَتْ أُولَاهُمْ لِأُخْرَاهُمْ فَمَا كَانَ لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ فَذُوقُوا الْعَذَابَ بِمَا كُنْتُمْ تَكْسِبُونَ}}<ref>«(خداوند) میفرماید: در میان امّتهایی از پریان و آدمیان که پیش از شما بودهاند، در آتش (دوزخ) درآیید! هر گاه امّتی (در دوزخ) درآید همگون خویش را لعنت میکند تا آنگاه که همگان با هم در آن به هم پیوندند؛ پیروان درباره پیشوایان میگویند: پروردگارا! اینان ما را بیراه کردند پس به آنها عذابی دو چندان از آتش (دوزخ) بده! (خداوند) میفرماید: برای همگان دو چندان خواهد بود اما نمیدانید * و پیشوایان به پیروان میگویند: شما را بر ما هیچ برتری نیست پس عذاب را برای آنچه بجای میآوردید بچشید!» سوره اعراف، آیه ۳۸-۳۹.</ref>؛ {{متن قرآن|هَذَا وَإِنَّ لِلطَّاغِينَ لَشَرَّ مَآبٍ * جَهَنَّمَ يَصْلَوْنَهَا فَبِئْسَ الْمِهَادُ * هَذَا فَلْيَذُوقُوهُ حَمِيمٌ وَغَسَّاقٌ * وَآخَرُ مِنْ شَكْلِهِ أَزْوَاجٌ * هَذَا فَوْجٌ مُقْتَحِمٌ مَعَكُمْ لَا مَرْحَبًا بِهِمْ إِنَّهُمْ صَالُو النَّارِ * قَالُوا بَلْ أَنْتُمْ لَا مَرْحَبًا بِكُمْ أَنْتُمْ قَدَّمْتُمُوهُ لَنَا فَبِئْسَ الْقَرَارُ * قَالُوا رَبَّنَا مَنْ قَدَّمَ لَنَا هَذَا فَزِدْهُ عَذَابًا ضِعْفًا فِي النَّارِ * وَقَالُوا مَا لَنَا لَا نَرَى رِجَالًا كُنَّا نَعُدُّهُمْ مِنَ الْأَشْرَارِ * أَتَّخَذْنَاهُمْ سِخْرِيًّا أَمْ زَاغَتْ عَنْهُمُ الْأَبْصَارُ * إِنَّ ذَلِكَ لَحَقٌّ تَخَاصُمُ أَهْلِ النَّارِ}}<ref>«این است (پاداش پرهیزگاران) و به راستی برای سرکشان بدترین سرانجام خواهد بود: * دوزخ، که در آن درمیآیند و آن بستر، بد است * همین است؛ آب جوشیده و چرکاب که باید آن را بچشند * و (عذابهای) دیگری همانند آن گونهگون * این دستهای است که با شما (به دوزخ) درآمدهاند ، (میگویند) خوشامد مباد آنان را که به آتش (دوزخ) درمیآیند * میگویند: بلکه شما را خوشامد مباد، شما این راه را پیش ما نهادید و آن بد قرارگاهی است * میگویند: پروردگارا! هر کس این راه را پیش ما نهاد بر عذاب او در آتش (دوزخ) دو چندان بیفزای! * و میگویند: بر ما چه رفته است که مردانی را که آنان را از بدکاران میشمردیم نمیبینیم؟* آیا آنان را به ریشخند گرفتهایم یا از چشمها پنهانند * بیگمان این راستین است؛ (این) همستیزی دوزخیان است» سوره ص، آیه ۵۵-۶۴.</ref>. [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در دعای [[خضر]] - نامبردار به [[دعای کمیل]] - میفرمایند: "اگر مرا برای [[عقوبت]] نمودن با دشمنانت همنشین کردی، و بین من و کسانی که عذابشان میدهی جمع نمودی، و میان من و [[دوستان]] و [[اولیاء]] خودت فاصله انداختی" <ref>{{متن حدیث|فَلَئِنْ صَيَّرْتَنِي لِلْعُقُوبَاتِ مَعَ أَعْدَائِكَ، وَ جَمَعْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَهْلِ بَلَائِكَ، وَ فَرَّقْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَ أَحِبَّائِكَ وَ أَوْلِيَائِكَ}}؛ مفاتیح الجنان، دعاء کمیل.</ref>: <ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۳۰-۲۳۲.</ref>. | ||
#[[ترس]] از دوری از [[خداوند]] و محجوب بودن از او، و [[محروم]] ماندن از [[رحمت]] و [[فضل]] و کرمش نیز، در همین شمار است. این [[عذاب]]، در شمار سختترین عذابهای [[الهی]] است؛ بلکه میتوان گفت که اهل [[الله]] هیچ عذابی را هراسانگیزتر از آن نمییابند. [[حضرت | #[[ترس]] از دوری از [[خداوند]] و محجوب بودن از او، و [[محروم]] ماندن از [[رحمت]] و [[فضل]] و کرمش نیز، در همین شمار است. این [[عذاب]]، در شمار سختترین عذابهای [[الهی]] است؛ بلکه میتوان گفت که اهل [[الله]] هیچ عذابی را هراسانگیزتر از آن نمییابند. [[حضرت حق]] خود به این [[عذاب]] اینگونه اشاره کرده است: {{متن قرآن|إِذَا تُتْلَى عَلَيْهِ آيَاتُنَا قَالَ أَسَاطِيرُ الْأَوَّلِينَ * كَلَّا بَلْ رَانَ عَلَى قُلُوبِهِمْ مَا كَانُوا يَكْسِبُونَ * كَلَّا إِنَّهُمْ عَنْ رَبِّهِمْ يَوْمَئِذٍ لَمَحْجُوبُونَ}}<ref>«چون آیات ما را بر او بخوانند میگوید: افسانههای پیشینیان است * نه چنین است؛ بلکه آنچه میکردهاند بر دلهاشان زنگار بسته است * آری، بیگمان آنان در آن روز از پروردگارشان باز داشته خواهند بود» سوره مطففین، آیه ۱۳-۱۵.</ref>؛ و باز میفرماید: {{متن قرآن|وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ * إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ * وَوُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ بَاسِرَةٌ * تَظُنُّ أَنْ يُفْعَلَ بِهَا فَاقِرَةٌ}}<ref>«چهرههایی در آن روز شاداب است *(که) به (پاداش و نعمت) پروردگارش مینگرد * و چهرههایی در آن روز، گرفته است * میداند کاری کمرشکن با او خواهند کرد» سوره قیامه، آیه ۲۲-۲۵. </ref>.[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نیز در همان [[دعای کمیل]] میفرمایند: "بر فرض که ای [[پروردگار]] و آقا و مولای من!، من [[صبر]] کردم بر [[عذاب]] تو امّا چگونه بر دوری از تو [[صبر]] کنم، و بر فرض که بر سوزندگی [[آتش]] تو [[صبر]] کنم اما چگونه بر نگریستن بر [[بزرگواری]] تو و بی بهرگی خود از آن [[صبر]] کنم، و یا چگونه در [[آتش]] مسکن گزینم در حالی که [[امید]] من [[بخشش]] تو است" <ref>{{متن حدیث|فَهَبْنِي يَا إِلَهِي وَ سَيِّدِي وَ مَوْلَايَ وَ رَبِّي صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِكَ، فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِكَ، وَ هَبْنِي صَبَرْتُ عَلَى حَرِّ نَارِكَ، فَكَيْفَ أَصْبِرُ عَنِ النَّظَرِ إِلَى كَرَامَتِكَ، أَمْ كَيْفَ أَسْكُنُ فِي النَّارِ وَ رَجَائِي عَفْوُكَ}}؛ مفاتیح الجنان، دعاء کمیل.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۳۲-۲۳۳.</ref>. | ||
*از میان این سه انگیزه، [[ترس]] اوّل مربوط به تمامی [[مردمان]]، [[ترس]] دوم ویژه [[خواصّ]] آنان، و [[ترس]] سوّم مخصوص اَخصّ [[خواص]] است. روشن است که در هر عصر و روزگاری، گروه دوّم و سوّم کمشمار بوده، تنها اندکی از [[مردم]] به مرتبه دوّم، و انگشتشماری از آنان به مرتبه سوّم واصل میشوند. | *از میان این سه انگیزه، [[ترس]] اوّل مربوط به تمامی [[مردمان]]، [[ترس]] دوم ویژه [[خواصّ]] آنان، و [[ترس]] سوّم مخصوص اَخصّ [[خواص]] است. روشن است که در هر عصر و روزگاری، گروه دوّم و سوّم کمشمار بوده، تنها اندکی از [[مردم]] به مرتبه دوّم، و انگشتشماری از آنان به مرتبه سوّم واصل میشوند. | ||
*به هر حال میتوان چنین گفت که این انگیزه نیز، برای دور کردن [[مردم]] از [[سخط]] و [[غضب]] [[الهی]] کارایی داشته، همانگونه که میتواند آنان را به رضای او نزدیک نماید. آری! این انگیزه بیشتر به کار عموم آنان میآید، و [[خواص]] را چندان کارگر نخواهد بود<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۳۳.</ref>. | *به هر حال میتوان چنین گفت که این انگیزه نیز، برای دور کردن [[مردم]] از [[سخط]] و [[غضب]] [[الهی]] کارایی داشته، همانگونه که میتواند آنان را به رضای او نزدیک نماید. آری! این انگیزه بیشتر به کار عموم آنان میآید، و [[خواص]] را چندان کارگر نخواهد بود<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۳۳.</ref>. | ||
خط ۱۲۱: | خط ۱۲۱: | ||
#آنکه انگیزه، برطرف نمودن [[بدبختی]] از ملّتی که [[انسان]] در میان آنان میزید، باشد. آیههای هفتم و هشتم از [[آیات]] پیشگفته، بر این انگیزه دلالت مینماید<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۳۶-۲۳۷.</ref>. | #آنکه انگیزه، برطرف نمودن [[بدبختی]] از ملّتی که [[انسان]] در میان آنان میزید، باشد. آیههای هفتم و هشتم از [[آیات]] پیشگفته، بر این انگیزه دلالت مینماید<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۳۶-۲۳۷.</ref>. | ||
===تجسّم [[اعمال]] در [[قیامت]]=== | ===تجسّم [[اعمال]] در [[قیامت]]=== | ||
*[[اعمال انسان]] در عالم واقع به صورتی مناسب خود [[ظهور]] مییابد. این [[اعمال]]، از لحظه [[مرگ]] همراه [[انسان]] بوده در [[قبر]] او را [[همراهی]] مینماید؛ پس از آن در صحنه [[قیامت]] نیز برای دیگران [[آشکار]] میگردد، و زان پس هرگز بر او و دیگران پوشیده نخواهد بود. [[حضرت | *[[اعمال انسان]] در عالم واقع به صورتی مناسب خود [[ظهور]] مییابد. این [[اعمال]]، از لحظه [[مرگ]] همراه [[انسان]] بوده در [[قبر]] او را [[همراهی]] مینماید؛ پس از آن در صحنه [[قیامت]] نیز برای دیگران [[آشکار]] میگردد، و زان پس هرگز بر او و دیگران پوشیده نخواهد بود. [[حضرت حق]] در این رابطه میفرماید: {{متن قرآن|فَكَشَفْنَا عَنْكَ غِطَاءَكَ فَبَصَرُكَ الْيَوْمَ حَدِيدٌ}}<ref>«پس ما پرده را از (پیش چشم) تو کنار زدیم و امروز چشمت تیزنگر است» سوره ق، آیه ۲۲.</ref>. مراد از کلمه "روز" در این [[آیه شریفه]]، لحظه [[مرگ]] - و نه [[روز قیامت]]- میباشد؛ چه از لحظه [[مرگ]]، حجابها رفع میشود و [[انسان]] از دیدی کامل برخوردار میگردد. از این رو، از آن لحظه به بعد- که نهایتی نخواهد داشت-، [[انسان]] [[اعمال]] خود را بهصورت مجسّم بههمراه خواهد داشت. [[علامه مجلسی]] این مطلب را به تفصیل مورد بررسی قرار دارده، و آن را از ضروریّات [[اسلام]] و تشیّع دانسته است<ref>بحار الأنوار، ج۶، ص۱۴۴ - ۲۹۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۳۷.</ref>. | ||
*انگیزه بودن این قسم نیز، خود بر چند نوع است: | *انگیزه بودن این قسم نیز، خود بر چند نوع است: | ||
#این انگیزه، میتواند بهدست آوردن همنشین [[نیکو]] در [[قبر]]، و آسودگی در دوران [[برزخ]] تا [[ظهور]] [[قیامت]] باشد. [[قرآن کریم]] [[مؤمنان]] را بر این امر [[ترغیب]] فرموده است. به این [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ * قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ * بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ}}<ref>«من به پروردگار شما به راستی ایمان آوردهام پس (سخن) مرا بشنوید * گفته شد: به بهشت درآی! (و او) گفت: کاش قوم من (این را) میدانستند * که پروردگارم مرا آمرزید و مرا از گرامیداشتگان گردانید» سوره یس، آیه ۲۵-۲۷.</ref>. این [[آیه]]، بهوضوح دلالت میکند که منظور از "[[بهشت]]" در اینجا، همان [[بهشت]] برزخی است، که بهمحض بهشهادت رسیدن آن نبیّ بزرگوار فرادستش آمد؛ و ایشان در همان [[بهشت]] فریاد زد: ای کاش [[قوم]] من میدانستند که [[خداوند]] چه مایه بزرگوار است، و چه معامله بزرگوارانهای با من نمود!. تأمّل در همین [[آیه]]، نشان از [[بزرگواری]] آن [[پیامبر]] دارد. چه ایشان در پی آن بود که کشندگانش با دریافت این [[حقیقت]]، خود [[نجات]] یابند و به [[سعادت]] رسند!. آری! این [[آیه]] دلالتی بر آنکه [[تکریم]] [[الهی]] از باب تجسّم [[اعمال]] بوده است، نخواهد داشت؛ امّا این مطلب را از [[آیات]] دیگری- که ذکر شماری از آنها گذشت-، میتوان استفاده نمود. آیاتی همچون این [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ}}<ref>«این برای کارهایی است که کردهاید و (بدانید) که خداوند با بندگان، ستمگر نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۸۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۳۸.</ref>. | #این انگیزه، میتواند بهدست آوردن همنشین [[نیکو]] در [[قبر]]، و آسودگی در دوران [[برزخ]] تا [[ظهور]] [[قیامت]] باشد. [[قرآن کریم]] [[مؤمنان]] را بر این امر [[ترغیب]] فرموده است. به این [[آیه شریفه]] بنگرید: {{متن قرآن|إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ * قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ * بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ}}<ref>«من به پروردگار شما به راستی ایمان آوردهام پس (سخن) مرا بشنوید * گفته شد: به بهشت درآی! (و او) گفت: کاش قوم من (این را) میدانستند * که پروردگارم مرا آمرزید و مرا از گرامیداشتگان گردانید» سوره یس، آیه ۲۵-۲۷.</ref>. این [[آیه]]، بهوضوح دلالت میکند که منظور از "[[بهشت]]" در اینجا، همان [[بهشت]] برزخی است، که بهمحض بهشهادت رسیدن آن نبیّ بزرگوار فرادستش آمد؛ و ایشان در همان [[بهشت]] فریاد زد: ای کاش [[قوم]] من میدانستند که [[خداوند]] چه مایه بزرگوار است، و چه معامله بزرگوارانهای با من نمود!. تأمّل در همین [[آیه]]، نشان از [[بزرگواری]] آن [[پیامبر]] دارد. چه ایشان در پی آن بود که کشندگانش با دریافت این [[حقیقت]]، خود [[نجات]] یابند و به [[سعادت]] رسند!. آری! این [[آیه]] دلالتی بر آنکه [[تکریم]] [[الهی]] از باب تجسّم [[اعمال]] بوده است، نخواهد داشت؛ امّا این مطلب را از [[آیات]] دیگری- که ذکر شماری از آنها گذشت-، میتوان استفاده نمود. آیاتی همچون این [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ}}<ref>«این برای کارهایی است که کردهاید و (بدانید) که خداوند با بندگان، ستمگر نیست» سوره آل عمران، آیه ۱۸۲.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۳۸.</ref>. | ||
خط ۱۳۱: | خط ۱۳۱: | ||
===تأثیر [[اعمال]] و [[اندیشهها]] بر [[نفس]] [[آدمی]]=== | ===تأثیر [[اعمال]] و [[اندیشهها]] بر [[نفس]] [[آدمی]]=== | ||
*[[تجسم اعمال]] را معنایی دیگر نیز هست، که از دو معنای پیشگفته ظریفتر میباشد. در این معنا، تأثیر [[اعمال]]، سخنان و [[اندیشهها]] بر [[نفس]] انسانی را، تجسّم آنها میخوانند. | *[[تجسم اعمال]] را معنایی دیگر نیز هست، که از دو معنای پیشگفته ظریفتر میباشد. در این معنا، تأثیر [[اعمال]]، سخنان و [[اندیشهها]] بر [[نفس]] انسانی را، تجسّم آنها میخوانند. | ||
*چه [[نفس]] [[انسان]] بهوسیله این امور اندک اندک رنگ میگیرد، و به سوی [[هدف]] نهایی آنها رهسپار میشود؛ حال اگر این امور از رنگی انسانی / [[الهی]] برخوردار باشد، [[نفس]] نیز به همین رنگ درآمده اندک اندک از مراتب پائین به سوی [[کمالات]] بیپایان انسانی رو مینهد، تا به مراتب [[انسان کامل]] واصل شود؛ در سوی مخالف امّا، اگر [[کارها]]، سخنان و اندیشههای [[انسان]] از رنگی [[شیطانی]] برخوردار باشد، اندک اندک [[نفس]] [[انسان]] رنگی [[شیطانی]] میپذیرد، تا خود سرانجام در شمار [[شیاطین]] درآید. این مطلب نیز "تجسّم [[اعمال]]" خوانده شده است. [[حضرت | *چه [[نفس]] [[انسان]] بهوسیله این امور اندک اندک رنگ میگیرد، و به سوی [[هدف]] نهایی آنها رهسپار میشود؛ حال اگر این امور از رنگی انسانی / [[الهی]] برخوردار باشد، [[نفس]] نیز به همین رنگ درآمده اندک اندک از مراتب پائین به سوی [[کمالات]] بیپایان انسانی رو مینهد، تا به مراتب [[انسان کامل]] واصل شود؛ در سوی مخالف امّا، اگر [[کارها]]، سخنان و اندیشههای [[انسان]] از رنگی [[شیطانی]] برخوردار باشد، اندک اندک [[نفس]] [[انسان]] رنگی [[شیطانی]] میپذیرد، تا خود سرانجام در شمار [[شیاطین]] درآید. این مطلب نیز "تجسّم [[اعمال]]" خوانده شده است. [[حضرت حق]] در این رابطه میفرماید: {{متن قرآن|وَمَنْ يُطِعِ اللَّهَ وَالرَّسُولَ فَأُولَئِكَ مَعَ الَّذِينَ أَنْعَمَ اللَّهُ عَلَيْهِمْ مِنَ النَّبِيِّينَ وَالصِّدِّيقِينَ وَالشُّهَدَاءِ وَالصَّالِحِينَ وَحَسُنَ أُولَئِكَ رَفِيقًا}}<ref>«و آنان که از خداوند و پیامبر فرمان برند با کسانی که خداوند به آنان نعمت داده است از پیامبران و راستکرداران و شهیدان و شایستگان خواهند بود و آنان همراهانی نیکویند» سوره نساء، آیه ۶۹.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۴۲-۲۴۳.</ref>. | ||
*اینان در [[دنیا]] از قلبی که [[عرش]] خداست برخوردارند، و در [[قیامت]] نیز نوری همچون [[نور]] [[ماه]] گرداگرد آنان را فرا میگیرد، که تمامی محشریانْ آن را در مییابند؛ و [[برتر]] از همه آنکه سرانجام به [[مقام]] همنشینی با [[اولیاء]] و حتّی ائمّه هدی{{عم}} سرافراز میشوند. | *اینان در [[دنیا]] از قلبی که [[عرش]] خداست برخوردارند، و در [[قیامت]] نیز نوری همچون [[نور]] [[ماه]] گرداگرد آنان را فرا میگیرد، که تمامی محشریانْ آن را در مییابند؛ و [[برتر]] از همه آنکه سرانجام به [[مقام]] همنشینی با [[اولیاء]] و حتّی ائمّه هدی{{عم}} سرافراز میشوند. | ||
*بدکاران نیز در این [[دنیا]] نفسی حیوانگونه مییابند، و در آن [[دنیا]] از صورتی همچون سگ و خوک و گرگ برخوردار میشوند. اینان در هر دو [[دنیا]] از کوری [[قلب]] [[رنج]] میبرند، و سرانجام سیاهی باطنشان آنان را به [[دوزخ]] [[راهنمایی]] خواهد کرد: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ}}<ref>«منافقان در اشکوبه فروتر دوزخاند» سوره نساء، آیه ۱۴۵.</ref>. | *بدکاران نیز در این [[دنیا]] نفسی حیوانگونه مییابند، و در آن [[دنیا]] از صورتی همچون سگ و خوک و گرگ برخوردار میشوند. اینان در هر دو [[دنیا]] از کوری [[قلب]] [[رنج]] میبرند، و سرانجام سیاهی باطنشان آنان را به [[دوزخ]] [[راهنمایی]] خواهد کرد: {{متن قرآن|إِنَّ الْمُنَافِقِينَ فِي الدَّرْكِ الْأَسْفَلِ مِنَ النَّارِ}}<ref>«منافقان در اشکوبه فروتر دوزخاند» سوره نساء، آیه ۱۴۵.</ref>. | ||
خط ۱۳۸: | خط ۱۳۸: | ||
*در این زمینه، توجّه به این مطلب که اگر [[آدمی]] بداند تمامی کارهای او تحت اشراف [[علمی]] [[حضرت]] ولیِّ عصر - عجَّل [[الله]] تعالی فرجه الشَّریف! - انجام میگیرد، و آن دُردانه [[آفرینش]] از تمامی [[افعال]] او [[آگاه]] است، هرگز به شماری از کارهای [[پست]] تن نمیدهد، بلکه دائماً خود را در حالتی قرار میدهد که آن [[حضرت]] از او [[راضی]] بوده آبرویش در آن بارگاه [[عظیم]] محفوظ ماند، میتواند در این زمینه راهگشا باشد؛ چه پس از آن در مییابد که همین اشراف در [[قیامت]] برای تمامی [[مردمان]] حاصل میشود، و همه او را مینگرند و از [[اعمال]] او [[آگاهی]] مییابند؛ و افسوس که برخی از [[مردمان]] در حالتی به [[قیامت]] وارد میشوند، که بر پیشانیشان مهر زدهاند که: این فرد از اهالی [[آتش]] است و او را از آن خلاصی نیست!: {{متن قرآن|وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْيًا وَبُكْمًا وَصُمًّا مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ}}<ref>«و آنان را در رستخیز به رو در افتاده، نابینا و گنگ و ناشنوا گرد میآوریم؛ جایگاهشان دوزخ است» سوره اسراء، آیه ۹۷.</ref> | *در این زمینه، توجّه به این مطلب که اگر [[آدمی]] بداند تمامی کارهای او تحت اشراف [[علمی]] [[حضرت]] ولیِّ عصر - عجَّل [[الله]] تعالی فرجه الشَّریف! - انجام میگیرد، و آن دُردانه [[آفرینش]] از تمامی [[افعال]] او [[آگاه]] است، هرگز به شماری از کارهای [[پست]] تن نمیدهد، بلکه دائماً خود را در حالتی قرار میدهد که آن [[حضرت]] از او [[راضی]] بوده آبرویش در آن بارگاه [[عظیم]] محفوظ ماند، میتواند در این زمینه راهگشا باشد؛ چه پس از آن در مییابد که همین اشراف در [[قیامت]] برای تمامی [[مردمان]] حاصل میشود، و همه او را مینگرند و از [[اعمال]] او [[آگاهی]] مییابند؛ و افسوس که برخی از [[مردمان]] در حالتی به [[قیامت]] وارد میشوند، که بر پیشانیشان مهر زدهاند که: این فرد از اهالی [[آتش]] است و او را از آن خلاصی نیست!: {{متن قرآن|وَنَحْشُرُهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ عَلَى وُجُوهِهِمْ عُمْيًا وَبُكْمًا وَصُمًّا مَأْوَاهُمْ جَهَنَّمُ}}<ref>«و آنان را در رستخیز به رو در افتاده، نابینا و گنگ و ناشنوا گرد میآوریم؛ جایگاهشان دوزخ است» سوره اسراء، آیه ۹۷.</ref> | ||
*این آبروریزی، خود عذابی است سخت، که بر دیگر عذابهای [[اخروی]] او افزوده میشود. افتخار [[مؤمنان]] به صحیفة اعمالشان در آن روز، نیز همینگونه است؛ که خود نعمتی است افزون بر نعمتهای دیگر [[بهشت]]: {{متن قرآن|هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَابِيَهْ}}<ref>«بگیرید کارنامه مرا بخوانید!» سوره حاقه، آیه ۱۹.</ref>. | *این آبروریزی، خود عذابی است سخت، که بر دیگر عذابهای [[اخروی]] او افزوده میشود. افتخار [[مؤمنان]] به صحیفة اعمالشان در آن روز، نیز همینگونه است؛ که خود نعمتی است افزون بر نعمتهای دیگر [[بهشت]]: {{متن قرآن|هَاؤُمُ اقْرَءُوا كِتَابِيَهْ}}<ref>«بگیرید کارنامه مرا بخوانید!» سوره حاقه، آیه ۱۹.</ref>. | ||
*و سرانجام او در آن [[جهان]] به مرتبتی نائل میشود، که میتواند [[سلام]] [[حضرت | *و سرانجام او در آن [[جهان]] به مرتبتی نائل میشود، که میتواند [[سلام]] [[حضرت حق]] را از مصدر [[عزّت]] دریابد؛ و چه نعمتی میتواند [[برتر]] از این باشد!: {{متن قرآن|سَلَامٌ قَوْلًا مِنْ رَبٍّ رَحِيمٍ}}<ref>«"درود" سخنی است (که) از (سوی) پروردگاری بخشاینده (میشنوند)» سوره یس، آیه ۵۸.</ref>. | ||
*به هر رو در انگیزه بودن این نوع از دواعی نیز نمیتوان تردید نمود؛ بلکه در عمومیّت آن نیز تردیدی نیست. از این رو است که [[مؤمنان]] میباید با تقویت آن در [[جان]] خویش، به کمال دست یابند و به مراتب والای [[بهشت]] نائل شوند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۴۴.</ref>. | *به هر رو در انگیزه بودن این نوع از دواعی نیز نمیتوان تردید نمود؛ بلکه در عمومیّت آن نیز تردیدی نیست. از این رو است که [[مؤمنان]] میباید با تقویت آن در [[جان]] خویش، به کمال دست یابند و به مراتب والای [[بهشت]] نائل شوند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۴۴.</ref>. | ||
===نوع چهارم=== | ===نوع چهارم=== | ||
*نوع چهارم از انگیزهها، [[ذات اقدس الهی]] است، که [[برترین]] و شریفترین انگیزههای انسانی است. انگیزه بودن [[حضرت | *نوع چهارم از انگیزهها، [[ذات اقدس الهی]] است، که [[برترین]] و شریفترین انگیزههای انسانی است. انگیزه بودن [[حضرت حق]] برای [[انسان]] را نیز، میتوان به صورتهای گوناگونی ترسیم نمود. | ||
*۱. [[تقرب]] به او - جلَّ و علا! -، که همان [[تقرّب]] [[بنده]] به مولاست، میتواند یکی از این انگیزهها باشد. [[تقرّب]] و نزدیک شدن، خود دارای مراتبی است که از شدّت و [[ضعف]] این [[قرب]] ناشی شده است. برخی از انواع این [[تقرّب]] عبارتند از: | *۱. [[تقرب]] به او - جلَّ و علا! -، که همان [[تقرّب]] [[بنده]] به مولاست، میتواند یکی از این انگیزهها باشد. [[تقرّب]] و نزدیک شدن، خود دارای مراتبی است که از شدّت و [[ضعف]] این [[قرب]] ناشی شده است. برخی از انواع این [[تقرّب]] عبارتند از: | ||
#[[تقرّب]] عموم [[مردمان]] به [[حضرت | #[[تقرّب]] عموم [[مردمان]] به [[حضرت حق]]؛ | ||
#[[تقرّب]] [[خواص]] [[مردمان]] به [[حضرت | #[[تقرّب]] [[خواص]] [[مردمان]] به [[حضرت حق]]؛ | ||
#[[تقرّب]] اخصّ [[خواص]] به [[حضرت | #[[تقرّب]] اخصّ [[خواص]] به [[حضرت حق]]. پر واضح است که هریک از این مراتب سه گانه را نیز مراتب بیشماری است، که باز از شدّت و [[ضعف]] آنها سرچشمه گرفته است. | ||
*۲. [[اطاعت]] امر [[حضرت | *۲. [[اطاعت]] امر [[حضرت حق]] نیز، میتواند در شمار انگیزههای [[اخلاقی]] قرار گیرد. این انگیزه نیز بهواسطه شدّت و [[ضعف]] [[اطاعت]]، خود صورتهای گوناگونی میپذیرد: | ||
#[[اطاعت]] عوامّ [[مردمان]]؛ | #[[اطاعت]] عوامّ [[مردمان]]؛ | ||
#[[اطاعت]] [[خواصّ]] [[مردمان]]؛ | #[[اطاعت]] [[خواصّ]] [[مردمان]]؛ | ||
خط ۱۶۵: | خط ۱۶۵: | ||
#مرتبه متوسّط، که مربوط به [[خواص]] میباشد؛ | #مرتبه متوسّط، که مربوط به [[خواص]] میباشد؛ | ||
#مرتبه شدید، که مخصوص اخصّ [[خواص]] است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۴۶-۲۴۷.</ref>. | #مرتبه شدید، که مخصوص اخصّ [[خواص]] است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۴۶-۲۴۷.</ref>. | ||
*۶. [[محبّت]] [[حضرت | *۶. [[محبّت]] [[حضرت حق]] - جلَّ و علا! - نیز گاه میتواند در شمار انگیزهها باشد. این انگیزه، تنها ویژه کسانی است که از جام [[محبّت]] او نوشیدهاند، و [[جان]] خویش را به آن موهبت [[ناب]] [[صیقل]] دادهاند. | ||
*از آنجا که [[محبّت]] نیز از مراتبی چند برخوردار است، انگیزه بودن آن نیز صورتهای گوناگونی میپذیرد. در اینجا به شماری از این صورتها اشاره میکنیم: | *از آنجا که [[محبّت]] نیز از مراتبی چند برخوردار است، انگیزه بودن آن نیز صورتهای گوناگونی میپذیرد. در اینجا به شماری از این صورتها اشاره میکنیم: | ||
#مرتبه ضعیف آن، که میتواند انگیزه عموم [[مردم]] برای رسیدن به درجات کمال باشد؛ | #مرتبه ضعیف آن، که میتواند انگیزه عموم [[مردم]] برای رسیدن به درجات کمال باشد؛ | ||
#مرتبه متوسّط آن، که تنها فرادست [[خواص]] میآید، آنان که قلبهایشان از [[محبّت]] [[الهی]] سرشار است، و ضرباهنگ آن، با این [[محبّت]] هماهنگی یافته است. | #مرتبه متوسّط آن، که تنها فرادست [[خواص]] میآید، آنان که قلبهایشان از [[محبّت]] [[الهی]] سرشار است، و ضرباهنگ آن، با این [[محبّت]] هماهنگی یافته است. | ||
#مرتبه شدید آن، که تنها انگیزه شماری از اخصّ [[خواص]] است. اینان نزد [[اهل دل]] آزادگانند، که از بند [[دنیا]] و [[آخرت]] رهیدهاند. [[حضرت | #مرتبه شدید آن، که تنها انگیزه شماری از اخصّ [[خواص]] است. اینان نزد [[اهل دل]] آزادگانند، که از بند [[دنیا]] و [[آخرت]] رهیدهاند. [[حضرت حق]]، خود اینان را اینگونه توصیف فرموده است: {{متن قرآن|يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا مَنْ يَرْتَدَّ مِنْكُمْ عَنْ دِينِهِ فَسَوْفَ يَأْتِي اللَّهُ بِقَوْمٍ يُحِبُّهُمْ وَيُحِبُّونَهُ أَذِلَّةٍ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ أَعِزَّةٍ عَلَى الْكَافِرِينَ يُجَاهِدُونَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَلَا يَخَافُونَ لَوْمَةَ لَائِمٍ ذَلِكَ فَضْلُ اللَّهِ يُؤْتِيهِ مَنْ يَشَاءُ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ}}<ref>«ای مؤمنان! هر کس از دینش برگردد خداوند به زودی گروهی را میآورد که دوستشان میدارد و دوستش میدارند؛ در برابر مؤمنان خاکسار و در برابر کافران دشوارند، در راه خداوند جهاد میکنند و از سرزنش سرزنشگری نمیهراسند؛ این بخشش خداوند است که به هر کس بخواهد ارزانی میدارد و خداوند نعمتگستری داناست» سوره مائده، آیه ۵۴.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۴۷-۲۴۸.</ref>. | ||
*۷. خود [[حضرت | *۷. خود [[حضرت حق]] - جلَّ و علا! - [[برتر]] از همه امّا، آن است که انگیزه [[انسان]]، صرفاً خود [[حضرت حق]] باشد و بس. این مرتبه تنها برای [[اولیاء]] کامل [[الهی]] دستیاب میشود، که هرگز [[شیطان]] را بدانان راهی نیست. اینان یگانههای کمشمار روزگارند، که در [[قرآن کریم]] با نام "مُخلَصین" خوانده شدهاند. | ||
*این انگیزه نیز دارای مراتبی است، که از مراتب و [[مقامات معنوی]] اینان حکایت میکند. شماری از این مراتب عبارتست از: | *این انگیزه نیز دارای مراتبی است، که از مراتب و [[مقامات معنوی]] اینان حکایت میکند. شماری از این مراتب عبارتست از: | ||
#مرتبه نخست این انگیزه، آن است که که صفات فعلی [[حضرت | #مرتبه نخست این انگیزه، آن است که که صفات فعلی [[حضرت حق]] - همچون [[رحمت]]، [[رأفت]]، [[هدایت]]، [[عنایت]] و آفرینندگی او- در نظر سالک واصل جلوهگر شده، او را به کسب [[کمالات]] تحریک نماید. | ||
# مرتبه دوّم که پس از آن واقع میشود، مرتبتی است که در آن، صفات ذاتی [[حضرت | # مرتبه دوّم که پس از آن واقع میشود، مرتبتی است که در آن، صفات ذاتی [[حضرت حق]]- و نه صفات فعلی او- انگیزه سالک کامل خواهد بود. [[علم]]، [[قدرت]]، مالکیّت، قدّوسیّت و جبروت او، میتواند در این شمار باشد. به شماری از این صفات در پایان [[سوره]] [[حشر]] این چنین اشاره شده است: {{متن قرآن|هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ عَالِمُ الْغَيْبِ وَالشَّهَادَةِ هُوَ الرَّحْمَنُ الرَّحِيمُ * هُوَ اللَّهُ الَّذِي لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِكُ الْقُدُّوسُ السَّلَامُ الْمُؤْمِنُ الْمُهَيْمِنُ الْعَزِيزُ الْجَبَّارُ الْمُتَكَبِّرُ سُبْحَانَ اللَّهِ عَمَّا يُشْرِكُونَ * هُوَ اللَّهُ الْخَالِقُ الْبَارِئُ الْمُصَوِّرُ لَهُ الْأَسْمَاءُ الْحُسْنَى يُسَبِّحُ لَهُ مَا فِي السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَهُوَ الْعَزِيزُ الْحَكِيمُ}}<ref>«اوست خداوندی که خدایی جز او نیست، داننده پنهان و آشکار است، او بخشنده بخشاینده است * اوست خداوندی که هیچ خدایی جز او نیست، فرمانفرمای بسیار پاک بیعیب، ایمنیبخش، گواه راستین ، پیروز کامشکن بزرگ منش؛ پاکاکه خداوند است از آنچه (بدو) شرک میورزند * اوست خداوند آفریننده پدیدآور نگارگر، نامهای نکوتر او راست؛ هر چه در آسمانها و زمین است او را به پاکی میستایند و او پیروزمند فرزانه است» سوره حشر، آیه ۲۲-۲۴.</ref>. [[عبادت]] خاضعان، که [[خوف]] و خشیتی برخاسته از [[عظمت]] او بهدست آوردهاند، از این نوع میباشد. | ||
#[[وجه الله]]. این انگیزه در این قسم، گاه میتواند [[وجه الله]] - تعالی! - باشد. به این وجه در ابتدای [[سوره]] حدید اینگونه اشاره شده است: {{متن قرآن|هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ}}<ref>«او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است» سوره حدید، آیه ۳.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۴۸-۲۴۹.</ref>. | #[[وجه الله]]. این انگیزه در این قسم، گاه میتواند [[وجه الله]] - تعالی! - باشد. به این وجه در ابتدای [[سوره]] حدید اینگونه اشاره شده است: {{متن قرآن|هُوَ الْأَوَّلُ وَالْآخِرُ وَالظَّاهِرُ وَالْبَاطِنُ}}<ref>«او، آغاز و انجام و آشکار و نهان است» سوره حدید، آیه ۳.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۴۸-۲۴۹.</ref>. | ||
*در [[قرآن کریم]]، بارها بر این مطلب تأکید شده است، که [[اولیاء الهی]] تنها برای او به کاری [[اقدام]] و یا کاری را ترک میکنند؛ همانگونه که بارها [[سعادت]] در [[دنیا]] در گرو این مطلب دانسته شده است. به این چند [[آیه]] بنگرید: {{متن قرآن|بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ}}<ref>«آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بیگمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است» سوره بقره، آیه ۱۱۲.</ref>؛ | *در [[قرآن کریم]]، بارها بر این مطلب تأکید شده است، که [[اولیاء الهی]] تنها برای او به کاری [[اقدام]] و یا کاری را ترک میکنند؛ همانگونه که بارها [[سعادت]] در [[دنیا]] در گرو این مطلب دانسته شده است. به این چند [[آیه]] بنگرید: {{متن قرآن|بَلَى مَنْ أَسْلَمَ وَجْهَهُ لِلَّهِ وَهُوَ مُحْسِنٌ فَلَهُ أَجْرُهُ عِنْدَ رَبِّهِ}}<ref>«آری، آن کسان که روی (دل) خویش به (سوی) خداوند نهند در حالی که نکوکار باشند، بیگمان پاداش آنان نزد پروردگارشان است» سوره بقره، آیه ۱۱۲.</ref>؛ | ||
خط ۱۸۵: | خط ۱۸۵: | ||
*ثبوت این [[مقام]] برای [[اهل بیت]]{{عم}} و شماری از [[انبیاء الهی]]، که در [[مرتبت]] از پی اینان قرار دارند، واضح است و [[نیاز]] به بررسی چندانی نخواهد داشت. | *ثبوت این [[مقام]] برای [[اهل بیت]]{{عم}} و شماری از [[انبیاء الهی]]، که در [[مرتبت]] از پی اینان قرار دارند، واضح است و [[نیاز]] به بررسی چندانی نخواهد داشت. | ||
*از برخی [[روایات]]، اینگونه روشن میشود که [[اهل بیت]]{{عم}} را مقاماتی چند بوده است. آنان گاه [[خداوند]] را از [[ترس]] [[قیامت]] به [[پرستش]] میگرفتهاند، و گاه بهخاطر بهدست آوردن رضای او، و گاه از سر حبّ و دوستیش، و گاه بهخاطر [[شکر]] بر نعمتهایش، و گاه از آن رو که او خود [[شایستگی]] معبود بودن را داشته است. | *از برخی [[روایات]]، اینگونه روشن میشود که [[اهل بیت]]{{عم}} را مقاماتی چند بوده است. آنان گاه [[خداوند]] را از [[ترس]] [[قیامت]] به [[پرستش]] میگرفتهاند، و گاه بهخاطر بهدست آوردن رضای او، و گاه از سر حبّ و دوستیش، و گاه بهخاطر [[شکر]] بر نعمتهایش، و گاه از آن رو که او خود [[شایستگی]] معبود بودن را داشته است. | ||
*گویا سِرّ این نکته، در آن است که از آنجا که [[اهل بیت]]{{عم}} از نظر وجودی کامل بودهاند، به [[برترین]] [[مراتب عبودیت]] نائل شده گه گاه به مرتبهای از مراتب آن تجلّی مینمودهاند. به تعبیری دیگر، گاه [[صفات جمال]] او - جلَّ و علا! - در [[قلوب]] اینان تجلّی میکرده است، پس بهواسطه [[طمع]] در نعمتهایش به [[عبادت]] او میپرداختهاند، و گاه صفات جلال او در [[قلوب]] اینان [[ظهور]] مینموده، پس به واسطه [[ترس]] از او به عبادتش میپرداختهاند. به این [[آیه شریفه]] که [[اهل بیت]] مصداق بارز و بلکه [[کاملترین]] مصداق آن هستند، بنگرید: {{متن قرآن|تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا}}<ref>«از بسترها پهلو تهی میکنند (و برای نماز برمیخیزند) در حالی که پروردگارشان را به بیم و امید میخوانند» سوره سجده، آیه ۱۶.</ref>، از این رو، تجلّیات گوناگون [[حضرت | *گویا سِرّ این نکته، در آن است که از آنجا که [[اهل بیت]]{{عم}} از نظر وجودی کامل بودهاند، به [[برترین]] [[مراتب عبودیت]] نائل شده گه گاه به مرتبهای از مراتب آن تجلّی مینمودهاند. به تعبیری دیگر، گاه [[صفات جمال]] او - جلَّ و علا! - در [[قلوب]] اینان تجلّی میکرده است، پس بهواسطه [[طمع]] در نعمتهایش به [[عبادت]] او میپرداختهاند، و گاه صفات جلال او در [[قلوب]] اینان [[ظهور]] مینموده، پس به واسطه [[ترس]] از او به عبادتش میپرداختهاند. به این [[آیه شریفه]] که [[اهل بیت]] مصداق بارز و بلکه [[کاملترین]] مصداق آن هستند، بنگرید: {{متن قرآن|تَتَجَافَى جُنُوبُهُمْ عَنِ الْمَضَاجِعِ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ خَوْفًا وَطَمَعًا}}<ref>«از بسترها پهلو تهی میکنند (و برای نماز برمیخیزند) در حالی که پروردگارشان را به بیم و امید میخوانند» سوره سجده، آیه ۱۶.</ref>، از این رو، تجلّیات گوناگون [[حضرت حق]] در [[قلب]] آنان، صورتهای گوناگون [[عبادت]] را برایشان پدید میآورده؛ و هر لحظه آنان را به حالتی دیگر در میآورده است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۵۱.</ref>. | ||
*پُر واضح است که این مرتبه، تنها ویژه آنان است که از کمال وجود برخوردارند؛ و جز از آن [[انوار]] [[مقدّس]]؛ هیچکس دیگر را به آن مرتبه دسترسی نخواهد بود. | *پُر واضح است که این مرتبه، تنها ویژه آنان است که از کمال وجود برخوردارند؛ و جز از آن [[انوار]] [[مقدّس]]؛ هیچکس دیگر را به آن مرتبه دسترسی نخواهد بود. | ||
*از آنچه گذشت، میتوان به این نتایج دست یافت: | *از آنچه گذشت، میتوان به این نتایج دست یافت: | ||
خط ۲۰۰: | خط ۲۰۰: | ||
*توضیح آنکه انجام هر فعلی با [[نیّت]] آنکه برای [[خداوند]] صورت گیرد، ولی در عین حال انگیزهای دیگر- همچون طلب [[دنیا]] یا طلب [[آخرت]] - نیز در کنار آن باشد، آسان بوده گذشته از عموم [[مردمان]]، حتّی شماری از [[خواص]] نیز در [[زندگی]] خود، همینگونه [[رفتار]] میکنند؛ امّا انجام کاری فقط و فقط با [[نیّت]] و انگیزه [[الهی]] - بدون آنکه انگیزهای دیگر در کنار آن قرار گیرد- در نهایت صعوبت است؛ بهویژه آنکه اگر سالک [[مسیر کمال]]، تنها به ذات او - جلَّ وعلا! - توجّه کرده حتی از توجه به اسماء و صفات او نیز بازماند؛ و یا [[برتر]] از آن، در پی آن باشد که حتّی تقرُّب به او و [[رضایت]] او را نیز در نظر نیاورد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۵۳.</ref>. | *توضیح آنکه انجام هر فعلی با [[نیّت]] آنکه برای [[خداوند]] صورت گیرد، ولی در عین حال انگیزهای دیگر- همچون طلب [[دنیا]] یا طلب [[آخرت]] - نیز در کنار آن باشد، آسان بوده گذشته از عموم [[مردمان]]، حتّی شماری از [[خواص]] نیز در [[زندگی]] خود، همینگونه [[رفتار]] میکنند؛ امّا انجام کاری فقط و فقط با [[نیّت]] و انگیزه [[الهی]] - بدون آنکه انگیزهای دیگر در کنار آن قرار گیرد- در نهایت صعوبت است؛ بهویژه آنکه اگر سالک [[مسیر کمال]]، تنها به ذات او - جلَّ وعلا! - توجّه کرده حتی از توجه به اسماء و صفات او نیز بازماند؛ و یا [[برتر]] از آن، در پی آن باشد که حتّی تقرُّب به او و [[رضایت]] او را نیز در نظر نیاورد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۵۳.</ref>. | ||
*به عبارت دیگر، انجام کار بدان قید که فقط و فقط برای او انجام گیرد، و فاعل تنها عبودیّت خود و [[مولی]] بودنِ [[مولی]] را در نظر آورد و به چیزی دیگر - همچون [[رضایت]] او، [[تقرّب]] به او، [[عظمت]] او، و تحصیل بهشتش - نظری نداشته باشد. | *به عبارت دیگر، انجام کار بدان قید که فقط و فقط برای او انجام گیرد، و فاعل تنها عبودیّت خود و [[مولی]] بودنِ [[مولی]] را در نظر آورد و به چیزی دیگر - همچون [[رضایت]] او، [[تقرّب]] به او، [[عظمت]] او، و تحصیل بهشتش - نظری نداشته باشد. | ||
*این مسأله، به تحمّل ریاضتهای بسیار سنگین [[دینی]] و طی نمودن منازل هفتگانه، بههمراه [[فضل]] و [[لطف الهی]] [[نیازمند]] است؛ که اگر این شرایط در کسی جمع شد، میتواند در چنان درجهای از [[خلوص]] قرار گیرد؛ [[حضرت | *این مسأله، به تحمّل ریاضتهای بسیار سنگین [[دینی]] و طی نمودن منازل هفتگانه، بههمراه [[فضل]] و [[لطف الهی]] [[نیازمند]] است؛ که اگر این شرایط در کسی جمع شد، میتواند در چنان درجهای از [[خلوص]] قرار گیرد؛ [[حضرت حق]] خود میفرماید:{{متن قرآن|وَلَوْلَا فَضْلُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَرَحْمَتُهُ مَا زَكَى مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ أَبَدًا وَلَكِنَّ اللَّهَ يُزَكِّي مَنْ يَشَاءُ}}<ref>«و اگر بخشش خداوند و بخشایش وی بر شما نبود هرگز هیچ یک از شما پاک نمیماند اما خداوند هر که را بخواهد پاک میدارد» سوره نور، آیه ۲۱.</ref>. | ||
*با این سخن، خواننده ارجمند میتواند میان اقوال گوناگونی که در این مسأله ارائه شده است، جمع نماید: | *با این سخن، خواننده ارجمند میتواند میان اقوال گوناگونی که در این مسأله ارائه شده است، جمع نماید: | ||
*سخن کسانی که انجام خالصانه [[اعمال]] را ساده برشمردهاند؛ | *سخن کسانی که انجام خالصانه [[اعمال]] را ساده برشمردهاند؛ | ||
خط ۲۰۸: | خط ۲۰۸: | ||
*فواید [[خلوص]] برای [[دنیا]] و [[آخرت]] سالکان، بسیار است؛ و [[گمان]] نمیکنم که هیچ یک از [[فضائل]] از فوایدی بیشتر و نتایج درخشانتر از [[خلوص]]، برخوردار باشد. بلکه میتوان گفت که هیچ [[فضیلت]] دیگری، با این [[فضیلت]] قابل [[قیاس]] نیست. | *فواید [[خلوص]] برای [[دنیا]] و [[آخرت]] سالکان، بسیار است؛ و [[گمان]] نمیکنم که هیچ یک از [[فضائل]] از فوایدی بیشتر و نتایج درخشانتر از [[خلوص]]، برخوردار باشد. بلکه میتوان گفت که هیچ [[فضیلت]] دیگری، با این [[فضیلت]] قابل [[قیاس]] نیست. | ||
*فراتر از این، میتوان ادّعا نمود که تمامی دیگر [[فضائل]]، بر این [[فضیلت]] متوقّف است؛ و تحصیل آن وابسته به بهدست آوردن این [[فضیلت]] میباشد: {{متن قرآن|صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً}}<ref>«رنگ (و نگار) خداوند را (بگزینید) و خوشرنگ (و نگار) تر از خداوند کیست؟» سوره بقره، آیه ۱۳۸.</ref>. | *فراتر از این، میتوان ادّعا نمود که تمامی دیگر [[فضائل]]، بر این [[فضیلت]] متوقّف است؛ و تحصیل آن وابسته به بهدست آوردن این [[فضیلت]] میباشد: {{متن قرآن|صِبْغَةَ اللَّهِ وَمَنْ أَحْسَنُ مِنَ اللَّهِ صِبْغَةً}}<ref>«رنگ (و نگار) خداوند را (بگزینید) و خوشرنگ (و نگار) تر از خداوند کیست؟» سوره بقره، آیه ۱۳۸.</ref>. | ||
*چه، هرچه به این رنگ در آید، به همان اندازه که این رنگ را پذیرفته است از [[عظمت]] و فواید گوناگون بهرهمند میشود؛ حال این رنگپذیری به هر اندازه شدیدتر شود، [[عظمت]] آن و فواید آن نیز بیشتر خواهد شد. این مطلب تا بدانجا پیش خواهد رفت، که حتّی ممکن است آنچه از نظری دیگر عادی جلوه میکند، از عظمتی بهرهمند شود که [[حضرت | *چه، هرچه به این رنگ در آید، به همان اندازه که این رنگ را پذیرفته است از [[عظمت]] و فواید گوناگون بهرهمند میشود؛ حال این رنگپذیری به هر اندازه شدیدتر شود، [[عظمت]] آن و فواید آن نیز بیشتر خواهد شد. این مطلب تا بدانجا پیش خواهد رفت، که حتّی ممکن است آنچه از نظری دیگر عادی جلوه میکند، از عظمتی بهرهمند شود که [[حضرت حق]] - جلَّ وعلا! - در خصوص آن، آیهای و یا سورهای نازل فرماید. | ||
*نمونه را، آیا [[ارزش]] مادّی غذایی که [[اهل بیت]]{{عم}} در سه شب پیاپی به [[مستمندان]] بخشیدند، آن چنان بود که قابل توجّه باشد؟؛ بدیهی است که چند قرص نان را چنان [[ارزش]] مادّی چشمگیری نبوده است که [[حضرت | *نمونه را، آیا [[ارزش]] مادّی غذایی که [[اهل بیت]]{{عم}} در سه شب پیاپی به [[مستمندان]] بخشیدند، آن چنان بود که قابل توجّه باشد؟؛ بدیهی است که چند قرص نان را چنان [[ارزش]] مادّی چشمگیری نبوده است که [[حضرت حق]] درباره آن [[سوره انسان]] را نازل فرماید، امّا درجه [[خلوص]] [[حضرت]] زهرای مرضیه{{س}} و [[خانواده]] گرامی گرانسنگش، آن چنان بود که این عمل را به چنان رنگی درآورد، که سورهای درباره آن نازل شد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۵۵.</ref>. | ||
*قرار گرفتن [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در بستر [[رسول خدا]]{{صل}} در شب [[هجرت]] نیز، اینچنین بود. این عمل به حسب ظاهر برای ایشان سخت آسان بود، امّا [[اخلاص]] ایشان در آن کار، آن را برای ایشان و شیعیانشان تاج فخری نمود که تا ابد بهواسطه آن، سر فخر بر [[آسمان]] هفتم میسایند: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد » سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref> | *قرار گرفتن [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} در بستر [[رسول خدا]]{{صل}} در شب [[هجرت]] نیز، اینچنین بود. این عمل به حسب ظاهر برای ایشان سخت آسان بود، امّا [[اخلاص]] ایشان در آن کار، آن را برای ایشان و شیعیانشان تاج فخری نمود که تا ابد بهواسطه آن، سر فخر بر [[آسمان]] هفتم میسایند: {{متن قرآن|وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْرِي نَفْسَهُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ}}<ref>«و از مردم کسی است که در به دست آوردن خشنودی خداوند از جان میگذرد » سوره بقره، آیه ۲۰۷.</ref> | ||
*[[آیه ولایت]] نیز داستانی همینگونه دارد. [[نور]] و جلال این [[آیه]]، بهگونهای است که هیچ [[آیه]] دیگری در این [[کتاب آسمانی]] هماورد آن نیست، و هیچ نمونه دیگری در [[قرآن کریم]] ندارد. [[شیعه]] و [[سنّی]] همگی هماوایند که این [[آیه]] در ماجرای [[بخشش]] انگشتری در میان [[نماز]]، در [[فضیلت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نازل شد: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>؛ با آن وجود که این انگشتر بهحسب ظاهر از قیمت چندانی برخوردار نبود، و تنها دیناری خُرد [[ارزش]] داشت، چه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} -گذشته از [[زهد]] دائمی بینظیرشان-، در آن روزگار از تمکّنی بهرهمند نبودهاند که انگشتری گرانبها در دست داشته باشند. پر واضح است که سخنان بیپایه برخی کسان -که قیمت این انگشتر را بسیار گران، و یا حتّی مساوی [[خراج]] [[شام]] دانستهاند! - یا بر پایه [[جهل]] آنان بنا شده است، و یا بر پایه عداوتشان با [[مقام امامت]] کبری. | *[[آیه ولایت]] نیز داستانی همینگونه دارد. [[نور]] و جلال این [[آیه]]، بهگونهای است که هیچ [[آیه]] دیگری در این [[کتاب آسمانی]] هماورد آن نیست، و هیچ نمونه دیگری در [[قرآن کریم]] ندارد. [[شیعه]] و [[سنّی]] همگی هماوایند که این [[آیه]] در ماجرای [[بخشش]] انگشتری در میان [[نماز]]، در [[فضیلت]] [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نازل شد: {{متن قرآن|إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ}}<ref>«سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آوردهاند، همان کسان که نماز برپا میدارند و در حال رکوع زکات میدهند» سوره مائده، آیه ۵۵.</ref>؛ با آن وجود که این انگشتر بهحسب ظاهر از قیمت چندانی برخوردار نبود، و تنها دیناری خُرد [[ارزش]] داشت، چه [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} -گذشته از [[زهد]] دائمی بینظیرشان-، در آن روزگار از تمکّنی بهرهمند نبودهاند که انگشتری گرانبها در دست داشته باشند. پر واضح است که سخنان بیپایه برخی کسان -که قیمت این انگشتر را بسیار گران، و یا حتّی مساوی [[خراج]] [[شام]] دانستهاند! - یا بر پایه [[جهل]] آنان بنا شده است، و یا بر پایه عداوتشان با [[مقام امامت]] کبری. | ||
*آری! این [[خلوص]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بود که عملشان را چنان ارزشمند ساخت، نه قیمت انگشتری. | *آری! این [[خلوص]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بود که عملشان را چنان ارزشمند ساخت، نه قیمت انگشتری. | ||
*در مقابل امّا، هر فعلی که از چنان رنگی رنگ نپذیرد، هیچ قیمتی نخواهد داشت؛ بلکه [[خاک]] از آن پرارزشتر است هرچند به حسب ظاهر از قیمتی گران برخوردار باشد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۵۶.</ref>. | *در مقابل امّا، هر فعلی که از چنان رنگی رنگ نپذیرد، هیچ قیمتی نخواهد داشت؛ بلکه [[خاک]] از آن پرارزشتر است هرچند به حسب ظاهر از قیمتی گران برخوردار باشد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۵۶.</ref>. | ||
*در این رابطه، توجّه به این [[حدیث نبوی]] [[شریف]] کافی است: "اوّلین کسانی که در [[قیامت]] به حساب فراخوانده میشوند، مردی است که [[قرآن]] را جمع و حفظ کرده، و مردی که در [[راه خدا]] به [[شهادت]] رسیده، و مردی که از [[ثروت]] زیادی برخوردار بوده است. [[خداوند]] در آن صحنه به قاری [[قرآن]] میفرماید: آیا آنچه بر پیامبرم نازل کردم را به تو نیاموختم؟ پاسخ میدهد: بله ای [[پروردگار]]! [[خداوند]] میفرماید: با آنچه به تو آموختم چه کردی؟ پاسخ میدهد: خدایا! در میانه شب و دو سوی روز برخاستم، امّا [[خداوند]] میفرماید: [[دروغ]] میگویی و [[ملائکه]] نیز گویند: [[دروغ]] میگویی، در این حال [[خداوند]] میفرماید: میخواستی که [[مردمان]] بگویند: فلان کس قاری [[قرآن]] است!، آنان نیز گفتند و تو به [[هدف]] خود رسیدی!. آنگاه مرد ثروتمند را حاضر میکنند. [[خداوند]] به او میفرماید: آیا تو را در [[ثروت]] قرار ندادم تا آنکه به هیچکس [[نیازمند]] نشوی؟ آن مرد پاسخ مثبت میدهد، [[حضرت | *در این رابطه، توجّه به این [[حدیث نبوی]] [[شریف]] کافی است: "اوّلین کسانی که در [[قیامت]] به حساب فراخوانده میشوند، مردی است که [[قرآن]] را جمع و حفظ کرده، و مردی که در [[راه خدا]] به [[شهادت]] رسیده، و مردی که از [[ثروت]] زیادی برخوردار بوده است. [[خداوند]] در آن صحنه به قاری [[قرآن]] میفرماید: آیا آنچه بر پیامبرم نازل کردم را به تو نیاموختم؟ پاسخ میدهد: بله ای [[پروردگار]]! [[خداوند]] میفرماید: با آنچه به تو آموختم چه کردی؟ پاسخ میدهد: خدایا! در میانه شب و دو سوی روز برخاستم، امّا [[خداوند]] میفرماید: [[دروغ]] میگویی و [[ملائکه]] نیز گویند: [[دروغ]] میگویی، در این حال [[خداوند]] میفرماید: میخواستی که [[مردمان]] بگویند: فلان کس قاری [[قرآن]] است!، آنان نیز گفتند و تو به [[هدف]] خود رسیدی!. آنگاه مرد ثروتمند را حاضر میکنند. [[خداوند]] به او میفرماید: آیا تو را در [[ثروت]] قرار ندادم تا آنکه به هیچکس [[نیازمند]] نشوی؟ آن مرد پاسخ مثبت میدهد، [[حضرت حق]] میفرماید: تو با آنچه به تو بخشیدم چه کردی؟ پاسخ میدهد: من همواره از خویشانم تفقّد میکردم و به آنان [[نیکی]] میکردم، [[خداوند]] پاسخ میدهد: [[دروغ]] میگویی و [[ملائکه]] نیز میگویند: [[دروغ]] میگویی، تو فقط میخواستی که [[مردمان]] تو را [[بخشنده]] بدانند، به این [[هدف]] خود هم رسیدی!. آنگاه آن کس که در [[راه خدا]] به [[شهادت]] رسیده است را حاضر مینمایند. [[حضرت حق]] از او میپرسد: چه کردی؟ پاسخ میدهد: تو امر نمودی که در راهت [[جهاد]] کنند، من نیز آن [[قدر]] [[جهاد]] کردم که سرانجام در این راه کشته شدم، [[خداوند]] میفرماید: نه! تو [[اراده]] کردی که [[مردمان]] تو را [[شجاع]] و بیپروا بدانند، و اینگونه هم شد!. آنگاه [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند: اینان خَلقی هستند که [[خداوند]] بهواسطه آنها [[آتش]] جهنّم را بر میافروزد" <ref>{{متن حدیث|أَنَّ أَوَّلَ مَنْ يُدْعَى يَوْمَ الْقِيَامَةِ رَجُلٌ جَمَعَ الْقُرْآنَ وَ رَجُلٌ قُتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ وَ رَجُلٌ كَثِيرُ الْمَالِ فَيَقُولُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِلْقَارِي أَ لَمْ أُعَلِّمْكَ مَا أَنْزَلْتُ عَلَى رَسُولِي فَيَقُولُ بَلَى يَا رَبِّ فَيَقُولُ مَا عَمِلْتَ فِيمَا عَلِمْتَ فَيَقُولُ يَا رَبِّ قُمْتُ بِهِ فِي آنَاءِ اللَّيْلِ وَ أَطْرَافِ النَّهَارِ فَيَقُولُ اللَّهُ كَذَبْتَ وَ تَقُولُ الْمَلَائِكَةُ كَذَبْتَ وَ يَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى إِنَّمَا أَرَدْتَ أَنْ يُقَالَ فُلَانٌ قَارِئٌ فَقَدْ قِيلَ ذَلِكَ. وَ يُؤْتَى بِصَاحِبِ الْمَالِ فَيَقُولُ اللَّهُ تَعَالَى أَ لَمْ أُوَسِّعْ عَلَيْكَ الْمَالَ حَتَّى لَمْ أَدَعْكَ تَحْتَاجُ إِلَى أَحَدٍ فَيَقُولُ بَلَى يَا رَبِّ فَيَقُولُ فَمَا عَمِلْتَ بِمَا آتَيْتُكَ قَالَ كُنْتُ أَصِلُ الرَّحِمَ وَ أَتَصَدَّقُ فَيَقُولُ اللَّهُ كَذَبْتَ وَ تَقُولُ الْمَلَائِكَةُ كَذَبْتَ وَ يَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بَلْ أَرَدْتَ أَنْ يُقَالَ فُلَانٌ جَوَادٌ وَ قَدْ قِيلَ ذَلِكَ. وَ يُؤْتَى بِالَّذِي قُتِلَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَيَقُولُ اللَّهُ مَا فَعَلْتَ فَيَقُولُ أَمَرْتَ بِالْجِهَادِ فِي سَبِيلِكَ فَقَاتَلْتُ حَتَّى قُتِلْتُ فَيَقُولُ اللَّهُ كَذَبْتَ وَ تَقُولُ الْمَلَائِكَةُ كَذَبْتَ وَ يَقُولُ اللَّهُ سُبْحَانَهُ بَلْ أَرَدْتَ أَنْ يُقَالَ فُلَانٌ شُجَاعٌ جَرِيءٌ فَقَدْ قِيلَ ذَلِكَ. ثُمَّ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} أُولَئِكَ خَلْقُ اللَّهِ تُسْعَرُ بِهِمْ نَارُ جَهَنَّمَ}}؛ بحار الأنوار، ج۶۹، ص۳۰۵.</ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۳ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۳، ص ۲۵۷-۲۵۸.</ref>. | ||
*کوتاه سخن آن که، [[خلوص]] مقامی [[عالی]] و شامخ است، که تمامی خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] در آن جمع شده؛ و [[صاحب]] آن را مقامی خاص است، که هر [[قدر]] بر [[خلوص]] خود بیفزاید، از مقامی عالیتر بهرهمند میشود. | *کوتاه سخن آن که، [[خلوص]] مقامی [[عالی]] و شامخ است، که تمامی خیر [[دنیا]] و [[آخرت]] در آن جمع شده؛ و [[صاحب]] آن را مقامی خاص است، که هر [[قدر]] بر [[خلوص]] خود بیفزاید، از مقامی عالیتر بهرهمند میشود. | ||
*[[امام]] عسگری{{ع}} میفرمایند: "اگر تمامی [[دنیا]] فقط یک لقمه باشد و من آن یک لقمه را به دهان کسی گذارم که [[خداوند]] را با خلوصْ [[عبادت]] میکند، باز میپندارم که در [[حق]] او کوتاهی کردهام؛ و باز اگر [[کافر]] را از آن یک لقمه بازدارم تا از [[گرسنگی]] و [[تشنگی]] بمیرد، آنگاه فقط یک جرعه [[آب]] به او بنوشانم میپندارم که [[اسراف]] کردهام" <ref>{{متن حدیث|لَوْ جَعَلْتُ الدُّنْيَا كُلَّهَا لُقْمَةً وَاحِدَةً وَ لَقَّمْتُهَا مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ خَالِصاً لَرَأَيْتُ أَنِّي مُقَصِّرٌ فِي حَقِّهِ وَ لَوْ مَنَعْتُ الْكَافِرَ مِنْهَا حَتَّى يَمُوتَ جُوعاً وَ عَطَشاً ثُمَّ أَذَقْتُهُ شَرْبَةً مِنَ الْمَاءِ لَرَأَيْتُ أَنِّي قَدْ أَسْرَفْتُ}}؛ بحار الأنوار، ج۶۷، ص۲۴۵.</ref>. این [[روایت]]، بهخوبی نشان میدهد که [[امام]] عسگری{{ع}}، [[خلوص]] را همارزش با تمامی [[دنیا]] دانستهاند، و بهرهمندان از [[خلوص]] را ارزشمندتر از [[دنیا]]. | *[[امام]] عسگری{{ع}} میفرمایند: "اگر تمامی [[دنیا]] فقط یک لقمه باشد و من آن یک لقمه را به دهان کسی گذارم که [[خداوند]] را با خلوصْ [[عبادت]] میکند، باز میپندارم که در [[حق]] او کوتاهی کردهام؛ و باز اگر [[کافر]] را از آن یک لقمه بازدارم تا از [[گرسنگی]] و [[تشنگی]] بمیرد، آنگاه فقط یک جرعه [[آب]] به او بنوشانم میپندارم که [[اسراف]] کردهام" <ref>{{متن حدیث|لَوْ جَعَلْتُ الدُّنْيَا كُلَّهَا لُقْمَةً وَاحِدَةً وَ لَقَّمْتُهَا مَنْ يَعْبُدُ اللَّهَ خَالِصاً لَرَأَيْتُ أَنِّي مُقَصِّرٌ فِي حَقِّهِ وَ لَوْ مَنَعْتُ الْكَافِرَ مِنْهَا حَتَّى يَمُوتَ جُوعاً وَ عَطَشاً ثُمَّ أَذَقْتُهُ شَرْبَةً مِنَ الْمَاءِ لَرَأَيْتُ أَنِّي قَدْ أَسْرَفْتُ}}؛ بحار الأنوار، ج۶۷، ص۲۴۵.</ref>. این [[روایت]]، بهخوبی نشان میدهد که [[امام]] عسگری{{ع}}، [[خلوص]] را همارزش با تمامی [[دنیا]] دانستهاند، و بهرهمندان از [[خلوص]] را ارزشمندتر از [[دنیا]]. |