|
|
خط ۱۹: |
خط ۱۹: |
| *چگونگی ترکیب [[انسان]] از این دو بُعد، از مسائلی است که [[دانش]] [[انسان]] به آن راه ندارد؛ چه [[حقیقت]] [[روح]] - همانگونه که در [[آیه]] اخیر دیدیم -، از دسترس [[دانش]] بشری خارج است؛ از اینرو چگونگیِ ترکیب آن با جسم مادّی نیز کاملاً پوشیده و مجهول میباشد. | | *چگونگی ترکیب [[انسان]] از این دو بُعد، از مسائلی است که [[دانش]] [[انسان]] به آن راه ندارد؛ چه [[حقیقت]] [[روح]] - همانگونه که در [[آیه]] اخیر دیدیم -، از دسترس [[دانش]] بشری خارج است؛ از اینرو چگونگیِ ترکیب آن با جسم مادّی نیز کاملاً پوشیده و مجهول میباشد. |
| *بر این اساس، حکیمان خود اعتراف نمودهاند که: اگر در تعریف [[آدمی]] از عبارت مشهور "حیوان [[ناطق]]" استفاده میکنند، این عبارت تنها فصل اخیر او را - و نه حقیقتش را - به نمایش آورده است. آری! تنها میتوان گفت که ترکیبی تدبیرگونه در میان است، که [[تدبیر]] [[بدن]] بوسیله [[نفس]]، و زان پس [[کمال یافتن]] [[نفس]] بوسیله [[بدن]] را، به انجام میرساند. هرچند این [[تدبیر]] و تکمیل، در [[حقیقت]] نتیجه نهائی ترکیب [[انسان]] از این دو بُعد بوده، و چگونگی و کیفیّت آن را نشان نمیدهد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۵۲-۳۵۳.</ref>. | | *بر این اساس، حکیمان خود اعتراف نمودهاند که: اگر در تعریف [[آدمی]] از عبارت مشهور "حیوان [[ناطق]]" استفاده میکنند، این عبارت تنها فصل اخیر او را - و نه حقیقتش را - به نمایش آورده است. آری! تنها میتوان گفت که ترکیبی تدبیرگونه در میان است، که [[تدبیر]] [[بدن]] بوسیله [[نفس]]، و زان پس [[کمال یافتن]] [[نفس]] بوسیله [[بدن]] را، به انجام میرساند. هرچند این [[تدبیر]] و تکمیل، در [[حقیقت]] نتیجه نهائی ترکیب [[انسان]] از این دو بُعد بوده، و چگونگی و کیفیّت آن را نشان نمیدهد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۵۲-۳۵۳.</ref>. |
|
| |
| ==[[اسامی]] [[روح]] [[نورانی]] در [[قرآن]]==
| |
| #'''[[نفس]] الهامپذیر:''' در این [[کتاب آسمانی]] میخوانیم: {{متن قرآن| وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref> و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد؛ سوره شمس، آیه ۷-۸.</ref>. شاید این نامگذاری، از آن رو صورت گرفته که نفسْ شماری از [[فضائل]] و رذائل را بدون [[آموزش]]، به گونه خودآموز در مییابد. [[عفت]]، [[شجاعت]] و... از صفاتی است که به صورت [[علم حضوری]] در [[نفس]] [[آدمی]] حضور داشته، نیازی به [[آموزش]] او برای [[درک]] اینگونه [[فضائل]] نیست. از این [[علم حضوری]] به "[[الهام]]" تعبیر شده؛ و [[نفس]]، "[[الهام]] پذیر" دانسته شده است<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۵۳.</ref>.
| |
| #'''[[نفس]] سرزنشگر:''' {{متن قرآن|لَا أُقْسِمُ بِيَوْمِ الْقِيَامَةِ وَلَا أُقْسِمُ بِالنَّفْسِ اللَّوَّامَةِ}}<ref>«نه، سوگند به روز رستخیز نه، و سوگند به روان سرزنشگر» سوره قیامه، آیه ۱-۲.</ref>. شاید وجه تسمیه این [[نفس]]، آن باشد که گذشته از آنکه [[انسان]] را پیش از انجام فعل ناشایستْ از آن باز میدارد، پس از انجام آن نیز او را [[سرزنش]] نموده ملامت میکند، تا دوباره به آن دست نیازد؛ هما گونه که در انجام کارهای [[شایسته]] و [[نیکو]]، پیش از انجام او را ترغیب، و پس از انجام او را تحسین میکند. از اینرو، میتوان آن را "[[نفس]] [[نیکوکار]] نیکوخواه" نیز نامید<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۵۴.</ref>.
| |
| #'''[[فطرت]]:''' در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ}}<ref>«بنابراین با درستی آیین روی (دل) را برای این دین راست بدار! بر همان سرشتی که خداوند مردم را بر آن آفریده است؛ هیچ دگرگونی در آفرینش خداوند راه ندارد؛ این است دین استوار اما بیشتر مردم نمیدانند» سوره روم، آیه ۳۰.</ref>. این [[نفس]] را [[خداوند متعال]] از آنرو "[[فطرت]]" خوانده است، که [[فطرت]] در لغت [[عرب]] بمعنی آهنگ آرام و صدای آهسته است. حال از آنرو که این [[نفس]]، [[انسان]] را به انجام [[اعمال شایسته]] و اجتناب از رفتارهای ناشایست فرا میخواند، و گوئی او را با صدای آهسته به این سو [[دعوت]] مینماید، فطرتش خواندهاند. ظاهراً در [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن| وَنَفْسٍ وَمَا سَوَّاهَا فَأَلْهَمَهَا فُجُورَهَا وَتَقْوَاهَا}}<ref>« و به جان (آدمی) و آنکه آن را بهنجار داشت پس به او نافرمانی و پرهیزگاری را الهام کرد» سوره شمس، آیه ۷-۸.</ref> - نیز بر همین اساس "[[فطرت]]" نامیده شده است. [[راغب اصفهانی]]، در کتاب سترگ "مفردات ألفاظ القرآن الکریم" فرموده است: "... [[فطرت]] [[الهی]]... در این [[آیه]] به اشارت گرفته شده است: {{متن قرآن|وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ مَنْ خَلَقَ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ لَيَقُولُنَّ اللَّهُ}}<ref>«و اگر از آنان بپرسی: چه کسی آسمانها و زمین را آفریده است؟ میگویند: خداوند.» سوره لقمان، آیه ۲۵؛ بحار الأنوار، ج ۳، ص ۲۷۹. </ref><ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۵۴-۳۵۵.</ref>.
| |
| #'''[[روح]] :''' {{متن قرآن|وَيَسْأَلُونَكَ عَنِ الرُّوحِ قُلِ الرُّوحُ مِنْ أَمْرِ رَبِّي}}<ref>«از تو درباره روح میپرسند بگو روح از امر پروردگار من است و به شما از دانش جز اندکی ندادهاند» سوره اسراء، آیه ۸۵.</ref>. [[روح]] را از آن جهت "[[روح]]" خواندهاند، که جوهری بس [[لطیف]] و ربّانی است، که [[تدبیر]] امر [[بدن انسان]] بر عهده اوست. این جوهر بگونهای [[لطیف]] است که گوئی همچون [[نسیم]]، در [[بدن انسان]] دمیده شده. شاید [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي}}<ref>«پس هنگامی که او را باندام برآوردم و در او از روان خویش دمیدم، برای او به فروتنی در افتید!» سوره حجر، آیه ۲۹.</ref>-، ناظر به همین معنی باشد<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۵۵.</ref>.
| |
| #'''[[عقل]] :''' {{متن قرآن|كَذَلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آيَاتِهِ لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«خداوند این چنین آیات خود را برای شما روشن میدارد باشد که شما خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۲۴۲.</ref>. در [[قرآن کریم]]، عبارت [[شریف]] {{متن قرآن|لَعَلَّكُمْ تَعْقِلُونَ}}<ref>«باشد که خرد ورزید» سوره بقره، آیه ۷۳.</ref> چندین مرتبه تکرار شده است؛ و این تکرار دلالت بر [[محبوبیت]] تعقّل و [[خردورزی]] در پیشگاه [[الهی]] دارد. از اینرو میتوان از این [[آیه]] و نظائر فراوان آن، استفاده نمود که [[دعوت]] به [[تدبّر]] و [[خردورزی]] را، میتوان در شمار اهداف نهائی [[نزول]] این [[کتاب آسمانی]] دانست. فراتر از این، اشاره مینمائیم که [[قرآن کریم]]، آنان که اهل [[تفکّر]] و [[تدبّر]] نیستند را فرومایهتر از چهارپایان و پستتر از آنان دانسته است: {{متن قرآن|إِنَّ شَرَّ الدَّوَابِّ عِنْدَ اللَّهِ الصُّمُّ الْبُكْمُ الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«بدترین جنبندگان نزد خداوند ناشنوایانی گنگند که خرد نمیورزند» سوره انفال، آیه ۲۲.</ref>. و نیز فرموده است:{{متن قرآن|وَيَجْعَلُ الرِّجْسَ عَلَى الَّذِينَ لَا يَعْقِلُونَ}}<ref>«و (خداوند) عذاب را بر آنان که خرد نمیورزند برقرار میدارد» سوره یونس، آیه ۱۰۰.</ref>. و باز از زبان اهل [[آتش]] [[نقل]] میفرماید که: {{متن قرآن|وَقَالُوا لَوْ كُنَّا نَسْمَعُ أَوْ نَعْقِلُ مَا كُنَّا فِي أَصْحَابِ السَّعِيرِ}}<ref>«و میگویند: اگر ما سخن نیوش یا خردورز میبودیم در زمره دوزخیان نبودیم» سوره ملک، آیه ۱۰.</ref>. [[عقل]] از "عِقال" مشتق شده، که بمعنی –خویشتنداری و امساک آمده است؛ از اینرو دیة مذکور در [[فقه]] را نیز "[[عقل]]" خواندهاند. چراکه [[حکم]] پرداخت دیه، [[مانع]] از [[خونریزی]] و تعدّی نسبت به دیگران میشود -؛ [[عقل]] را نیز از آنرو که [[مانع]] از انجام [[اعمال]] ناشایست و اشتباه میشود، [[عقل]] نامیدهاند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۵۵-۳۵۶.</ref>.
| |
| # '''لُب:''' {{متن قرآن|وَمَنْ يُؤْتَ الْحِكْمَةَ فَقَدْ أُوتِيَ خَيْرًا كَثِيرًا وَمَا يَذَّكَّرُ إِلَّا أُولُو الْأَلْبَابِ}}<ref>«به هر که خواهد فرزانگی میبخشد و هر که را فرزانگی دهند به راستی خیری فراوان دادهاند؛ و جز خردمندان در یاد نمیگیرند» سوره بقره، آیه ۲۶۹.</ref>. برخی از [[دانشمندان]]، بر آن رفتهاند که "لُب"، مرتبه [[خالص]] و سرة [[عقل]] است؛ از اینرو بر خِردی که با [[اعمال]] [[زشت]] و یا [[اعتقادات]] [[باطل]] آمیخته شده باشد، اطلاق نمیگردد. شاید [[خداوند متعال]] [[روح]] را از آنروی لُب خوانده است، که همانگونه که لُب، بخش [[خالص]] هر شیء و [[حقیقت]] آن است، [[روح]] نیز نسبت به [[انسان]] همینگونه است؛ چه [[حقیقت]] انسانْ [[روح]] اوست و انسانیّت [[انسان]] نیز به همو<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۵۶-۳۵۷.</ref>.
| |
| #'''[[قلب]] :''' {{متن قرآن|يَوْمَ لَا يَنْفَعُ مَالٌ وَلَا بَنُونَ * إِلَّا مَنْ أَتَى اللَّهَ بِقَلْبٍ سَلِيمٍ}}<ref>«روزی که در آن دارایی و فرزندان سودی نمیرسانند * جز آن کس که دلی بیآلایش نزد خداوند آورد » سوره شعراء، آیه ۸۸-۸۹.</ref>؛ نیز میفرماید: {{متن قرآن|إِنَّ فِي ذَلِكَ لَذِكْرَى لِمَنْ كَانَ لَهُ قَلْبٌ}}<ref>«بیگمان در این، یادکردی است برای آنکه دلی دارد یا (به سخن) گوش میسپارد» سوره ق، آیه ۳۷.</ref>؛ و نیز: {{متن قرآن|كَذَلِكَ يَطْبَعُ اللَّهُ عَلَى كُلِّ قَلْبِ مُتَكَبِّرٍ جَبَّارٍ}}<ref>«بدینگونه خداوند بر دل هر خویشبین گردنکشی مهر مینهد» سوره غافر، آیه ۳۵.</ref>. از آیاتی که دلالت بر رتبت والای [[قلب]] و اهمیّت آن دارد، این [[آیه شریفه]] است: {{متن قرآن|وَاعْلَمُوا أَنَّ اللَّهَ يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ}}<ref>«و بدانید که خداوند میان آدمی و دل او میانجی میشود» سوره انفال، آیه ۲۴.</ref>؛ چراکه مراد از آن، آنست که [[خداوند]] خود [[قلوب]] [[مردمان]] را به دست دارد، و آن را همانگونه که خود میخواهد، دیگرگون میسازد.[[قلب]] را نیز به همین [[دلیل]] "[[قلب]]" خواندهاند، که تقلّبات و صورتهای گونه گونِ فراوانی میپذیرد. برخی بر آن رفتهاند که [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|يَحُولُ بَيْنَ الْمَرْءِ وَقَلْبِهِ}}<ref>«خداوند میان آدمی و دل او میانجی میشود» سوره انفال، آیه ۲۴.</ref>؛ را اشارتی است به [[بندگان]] خاصّ [[حضرت حق]]، که آنان را ارادهای جز [[اراده]] او و خواستی جز از خواست او نیست؛ همانگونه که [[حضرت حق]] خود فرموده است: {{متن قرآن|وَمَا تَشَاءُونَ إِلَّا أَنْ يَشَاءَ اللَّهُ}}<ref>«و جز آنچه خواست خداوند است، مخواهید که خداوند دانایی فرزانه است» سوره انسان، آیه ۳۰.</ref>. همین معنی، در [[حدیث شریف]] [[نبوی]] نیز آمده است: "[[قلب]] فرد [[مؤمن]]، در میان دو انگشت [[حضرت]] قرار دارد؛ او آن [[قلب]] را هرگونه که بخواهد دگرگون میفرماید"<ref>{{متن حدیث| قَلْبُ الْمُؤْمِنِ بَيْنَ إِصْبَعَيْنِ مِنْ أَصَابِعِ الرَّحْمَنِ يُقَلِّبُهُ كَيْفَ یَشَاءَ}}؛ مرآة العقول، ج ۱۰ ، ص ۳۹۳ و ۳۹۴.</ref>؛ برخی دیگر از [[عالمان]] نیز، بر آن رفتهاند که منظور از این [[آیه شریفه]]، آنست که قوام و [[پایداری]] [[قلب]] [[انسان]]، به [[خداوند متعال]] است؛ از اینرو او از [[قلب]] [[انسان]] به او نزدیکتر است!. کوتاه سخن آنکه [[قلب]] را از آنرو "[[قلب]]" نامیدهاند، که هر لحظه در دیگرگونی و انقلابی تازه است؛ حال اگر در تصرّف [[شیطان]] باشد بواسطة خواطر [[شیطانی]] دگرگونی مییابد، و اگر در دست [[خداوند]] به جلّ وعلا! - باشد، بواسطة الهامها و عنایتهای خاصّ او تبدّل حال مییابد. بارخدایا! [[قلوب]] ما را در دستان پر مهر خویشگیر، و نیکیها را به ما [[الهام]] فرما، و با [[عنایات]] خاصّهات بر ما [[کرم]] نما!<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۵۷-۳۵۸.</ref>.
| |
| #'''[[نفس]] مطمئنّه :''' در [[قرآن کریم]] آمده است: {{متن قرآن|يَا أَيَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّةُ ارْجِعِي إِلَى رَبِّكِ رَاضِيَةً مَرْضِيَّةً}}<ref>«ای روان آرمیده! به سوی پروردگارت خرسند و پسندیده بازگرد!؛ سوره فجر، آیه ۲۷-۲۸.</ref>. [[روح]] از آنرو "[[نفس]] مطمئنّه" خوانده شده، که انسانی که به مرحله [[یقین]] رسیده، از روحی مطمئن و غیر مضطرب برخوردار است؛ چرا که- همانگونه که پیش از این اشاره کردیم -، [[یقین]] [[ثبات]] [[فکر]] و [[اندیشه]] است و از اینرو وَهم را در آن هیچ تصرّفی نیست؛ بر این اساس میتوان گفت که مراد از [[نفس]] مطمئنّه، قلبی است که به مرحله [[یقین]] رسیده و اضطرابها و خواطر وهمی را به [[حریم]] آن راهی نمانده است. چنین نفسی تنها به دست [[خداوند متعال]] است و [[شرور]] شیطانهای جنّی و انسی به آن ضرری نخواهد رساند<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۵۹.</ref>.
| |
| #'''صدر :''' [[خداوند متعال]] فرموده است: {{متن قرآن|أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ فَهُوَ عَلَى نُورٍ مِنْ رَبِّهِ فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ}}<ref>«آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است و او از پروردگار خویش با خود فروغی دارد (چون سنگدلان بیفروغ است)؟ بنابراین وای بر سختدلان در یاد خداوند! آنان در گمراهی آشکارند» سوره زمر، آیه ۲۲.</ref>. نیز در همین کتاب حیاتبخش میفرماید: {{متن قرآن|قَالَ رَبِّ اشْرَحْ لِي صَدْرِي * وَيَسِّرْ لِي أَمْرِي * وَاحْلُلْ عُقْدَةً مِنْ لِسَانِي * يَفْقَهُوا قَوْلِي}}<ref>«(موسی) گفت: پروردگارا! سینهام را گشایش بخش * و کارم را برای من آسان کن * و گرهی از زبانم بگشای * تا سخنم را دریابند» سوره طه، آیه ۲۵-۲۸.</ref>. شاید [[روح]] را به آن جهت "صدر" نامیدهاند، که صدر: سینه. محلّ [[قلب]] است؛ از اینرو به گونه مجاز، [[روح]] واقع در [[قلب]] را به اعتبار محلّ آن صدر خواندهاند. [[آیه شریفه]]: {{متن قرآن|فَوَيْلٌ لِلْقَاسِيَةِ قُلُوبُهُمْ مِنْ ذِكْرِ اللَّهِ}}<ref>«بنابراین وای بر سختدلان در یاد خداوند!» سوره زمر، آیه ۲۲.</ref> که بعد از عبارت [[مبارک]]: {{متن قرآن|أَفَمَنْ شَرَحَ اللَّهُ صَدْرَهُ لِلْإِسْلَامِ}}<ref>«آیا کسی که خداوند دلش را برای اسلام گشاده داشته است» سوره زمر، آیه ۲۲.</ref> وارد شده است، میتواند قرینهای بر درستی این سخن باشد. هرچند این سخن چندان برخوردار از صحّت نمینماید. چه چشم و [[عقل]] و [[خیال]] و... در شمار آلات و وسائلی است که [[روح]]، امور خود را بوسیله آنها [[تدبیر]] مینماید؛ هم ازینروست که در لغت [[عرب]]، از شرح صدر و سعه صدر سخن گفته میشود، امّا هیچگاه عبارت شرح [[قلب]] یا سعه [[عقل]] به کار برده نمیشود؛ از اینرو نمیتوان [[روح]] را هممعنای صدر و [[قلب]] دانست<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۵۹-۳۶۰.</ref>.
| |
| #'''[[نفس]] :''' در ذکر [[حکیم]] وارد شده است: {{متن قرآن|وَاذْكُرْ رَبَّكَ فِي نَفْسِكَ تَضَرُّعًا وَخِيفَةً وَدُونَ الْجَهْرِ مِنَ الْقَوْلِ بِالْغُدُوِّ وَالْآصَالِ وَلَا تَكُنْ مِنَ الْغَافِلِينَ}}<ref>«و پروردگارت را در دل خود به لابه و ترس و بیبانگ بلند در گفتار، سپیدهدمان و دیرگاه عصرها یاد کن و از غافلان مباش!» سوره اعراف، آیه ۲۰۵.</ref>. و نیز آمده است: {{متن قرآن|رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِمَا فِي نُفُوسِكُمْ}}<ref>«پروردگارتان به آنچه در درون شماست داناتر است» سوره اسراء، آیه ۲۵.</ref>. در وجه نامگذاریِ [[روح]] به "[[نفس]]"، میتوان گفت که از آنجا که از سوئی [[نفس]]، واقعیّت و [[حقیقت]] هر چیز است، و از سوئی دیگر، [[حقیقت انسان]] همان [[روح]] اوست که بدون او انسانیّت [[انسان]] متحقّق نمیشود، میتوان [[روح]] او را [[نفس]] او خواند؛ از همین روست که حکیمان بر آن رفتهاند که: "[[حقیقت]] هر شیء، به صورت آن و نه به مادّة او تحقّق مییابد؛ انسانیّت [[انسان]] نیز تنها به واسطه [[روح]] اوست که پدید میآید<ref>[[حسین مظاهری|مظاهری، حسین]]، [[دانش اخلاق اسلامی ج۱ (کتاب)|دانش اخلاق اسلامی]]، ج۱، ص ۳۶۰.</ref>.
| |
|
| |
|
| ==[[اسامی]] [[روح]] ظلمانی در [[قرآن]]== | | ==[[اسامی]] [[روح]] ظلمانی در [[قرآن]]== |