تفکر در اخلاق اسلامی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

تفکر چیست؟

تفکر به معنی اندیشه ورزی، یکی از فضیلت‌هایی است که قرآن کریم با تأکید و تکرار فراوان، انسان را به آن فرا می‌خواند. قرآن کریم اهل تفکر را می‌ستاید و انسان‌های بی‌فکر را سرزنش می‌کند و نتیجه‌های روشن تفکر را یادآوری می‌کند؛ می‌فرماید: وَيَتَفَكَّرُونَ فِي خَلْقِ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ[۱] و می‌فرماید: أَوَلَمْ يَتَفَكَّرُوا فِي أَنْفُسِهِمْ مَا خَلَقَ اللَّهُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضَ وَمَا بَيْنَهُمَا إِلَّا بِالْحَقِّ[۲]

امام علی بن ابی طالب (ع) می‌فرماید: "اندیشه‌ورزی انسان را به نیکی و عمل به نیکی فرا می‌خواند"[۳] و می‌فرماید: "خوشا به حال کسی که قلبش را با فکر و زبانش را با ذکر مشغول می‌کند"[۴]. و امام رضا (ع) می‌فرماید: "عبادت به نماز و روزه فراوان نیست؛ عبادت فقط تفکر در کار خداست"[۵].

تفکر عبارت است از تألیف و ترکیب معلومات موجود به منظور دستیابی به معلومات و معارف جدید؛ مثلا کسی که می‌داند خداوند متعال در همه جا حاضر و در همه حال شاهد و ناظر اوست و می‌داند که حیا از شخص حاضر شایسته است؛ اگر این دو آگاهی را در کنار هم بگذارد، با اندکی دقت در می‌یابد که حیا از خداوند متعال شایسته است؛ بنابراین تفکر حرکتی است باطنی از معلومات به قصد کشف مجهول[۶].

و در اصطلاح اخلاق عبارت است از حرکت قلبی و باطنی از آیات آفاقی و انفسی به مقصد شناخت آیت آفرین و قدرت و عظمت آن ذات مقدس[۷].[۸]

تفکر بالاترین فضائل

در رتبه‌بندی فضائل، نمی‌توان از اثری که در نتیجه هریک از آنها پدید می‌‌آید، چشم پوشید. فضیلت اندیشه و تفکّر چون موفّقیّت در دنیا و آخرت را در پی خود دارد، در برترین مراتب قرار گرفته، شاید نتوان آن را به چشم دیگر فضائل دید؛ در حدیث است که: "ساعتی به تأمّل و اندیشه پرداختن، بهتر از یکسال عبادت کردن است"[۹].[۱۰]

ارزش والای تفکر و اندیشه‌ورزی

تفکّر را می‌‌توان همچون وجودی که خود موجود است، و وجود موجودات به اوست ـ و نیز همچون نور ـ که خود روشن است و آشکار و نیز آشکار کنندة اشیاء ـ دانست؛ چه تفکّر خود روشن است و تمامی دانش‌ها به‌واسطه او بوجود می‌‌آید و آشکار می‌گردد. از این‌روست که پیشرفت در هر دو بُعد مادّی و معنوی، بواسطه آن پدید می‌‌آید و هم از این‌روست که او از تمامی اشیاء این عالم برتر و فراتر است.

تفکّر را هم به اعتبار متعلّقش: آنچه بدان فکر می‌‌کنند و هم به اعتبار تفکّرکننده، مراتبی است؛ چه بسیار اندیشه‌ای که برای صاحب خود و نیز برای جامعه او فوائد بسیاری به همراه می‌‌آورد، و نیز چه بسیار اندیشه و اندیشه‌ورزی‌ها که تنها فائده‌ای اندک برای انسان متفکر و جامعه او بهمراه خواهد داشت!.

آیات بسیاری از قرآن کریم نشانگر آن است، که اندیشه‌ورزی و تعقّل سخت محبوب حضرت حق است؛ و فراتر از این شماری از این آیات، نشان می‌‌دهد که هدف نهائی از نزول این کتاب آسمانی، تفکّر و تأمّل در آن بوده است. در شمار این آیات است: وَأَنْزَلْنَا إِلَيْكَ الذِّكْرَ لِتُبَيِّنَ لِلنَّاسِ مَا نُزِّلَ إِلَيْهِمْ وَلَعَلَّهُمْ يَتَفَكَّرُونَ[۱۱].

این دسته از آیات، بروشنی نشان می‌‌دهد که هدف نهائی از بعثت پیامبران نیز، همان فراخواندن به تفکّر و تعقّل بوده است.

بر همین اساس، از شماری دیگر از آیات قرآن کریم استفاده می‌‌‌شود که تفکّر برای شناخت حضرت حق، برتر و والاتر از تعقّل برای شناخت دیگر موجودات است.

بر همین اساس، می‌‌توان گفت که برترین مراتب خردورزی به اعتبار متعلّق، تفکّر و اندیشه در معارف الهی ـ همچون مبدأ آفرینش، و پایان آن، و نبوّت و امامت، و قرآن کریم ـ است.

پس از این مرتبه، مرتبة تفکّر در آفاق و انفس و پس از آن تفکّر در تاریخ و احوال گذشتگان نیکوکار و بدکردار و سرانجامِ آنان قرار دارد. و سرانجام پس از آن، تفکّر در علوم و مراتب گوناگون آن قرار می‌گیرد.

این مراتب، به‌واسطه نیاز انسان‌ها به این علوم، و یا بی‌نیازی ایشان از آن، تعیین می‌‌شود[۱۲].

فایده تفکر

لازمه تفکر این است که انسان معارف و معلومات خود را مرتب کند، به طور مکرر از نظر بگذراند و برای دستیابی به معلومات جدید، در آنها دقت کند؛ بنابراین، اندیشه ورزی دارای دو فایده است:

  1. اصلاح و تثبیت معارف و دانش‌های موجود در قلب انسان؛
  2. دستیابی به معارف جدید.

تفکر، دانش جدید می‌آفریند؛ با پیدایش هر دانشی حال قلب دگرگون می‌شود و در نتیجه آن، اعمال انسان نیز دگرگون می‌شود. همه علوم، حالت‌ها و اعمال از اندیشه پدید می‌آید، بنابراین فکر کردن کلید همه خوبی‌ها و برترین کارهاست؛ از این رو رسول اکرم (ص) می‌فرماید: "یک ساعت تفکر بهتر از یک سال عبادت است"[۱۳].

در سخنانی که از امیرالمؤمنین این روایت شده، فکر کردن موجب بیداری دل، اصلاح عملکرد و شیوه رفتاری انسان، روشن شدن امور مبهم و پیچیده، رویش خوف خدا در دل، التزام پروای الاهی و پیدا کردن راه راست و نجات از گمراهی است.

می‌فرمود: "با فکر دلت را بیدار کن"[۱۴] و "به وسیله فکر روش انسان اصلاح می‌شود"[۱۵] و "فکر کن که فکر موجب نجات از گمراهی و اصلاح عملکرد است"[۱۶] و "با فكر امور تاریک و مبهم آشکار می‌شود"[۱۷] و "همانند کسی از خدا بترس که قلبش را با فکر مشغول کرده است"[۱۸] و "مانند کسی از خدا پروا کن که قلبش را با فکر مشغول کرده است"[۱۹] و "برای رشد همین کافی که فکر کنی"[۲۰].[۲۱]

زمینه‌های اندیشه

زمینه تفکر در اخلاق، روابط بین انسان و خداست. اندیشه در این باب دارای دو موضوع است: نخست انسان، حالت‌ها و اوصاف او و دیگر، خدا، صفت‌ها و افعال او، ما این دو باب را به طور جداگانه بررسی می‌کنیم:

تفکر درباره انسان

در این باب، انسان درباره طاعات، گناهان و صفت‌های نیک و بد خود می‌اندیشد؛ به این معنی که هر عملی را در سه مرحله تحت نظر می‌گیرد؛ پیش از عمل، هنگام انجام و پس از فراغت از آن. در مرحله اول درباره نیت و قصد خویش و نتیجه عملش فکر می‌کند، با این باور که خداوند بر زوایا و خفایا وجود انسان آگاه است، تا از عاقبت کاری مطمئن نشده و به نیت خالصی دست نیافته، هوای آن را در سر نیت پرورد. که پیامبر گرامی (ص) می‌فرمود: "هنگامی که تصمیم گرفتی کاری را انجام دهی به عاقبت آن بیندیش، اگر به رشد و کمال منتهی میشد، انجام ده و اگر به بیراهه میرفت از آن خودداری کن"[۲۲] و با این باور که هر عملی هرچند کوچک در سرنوشت انسان تأثیرگذار است، هیچ کاری را از این قاعده استثنا نمی‌کند و حتی درباره کوچک‌ترین کارهای خویش، پیش اندیشی می‌کند.

قرآن کریم می‌فرماید: فَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ خَيْرًا يَرَهُ * وَمَنْ يَعْمَلْ مِثْقَالَ ذَرَّةٍ شَرًّا يَرَهُ[۲۳] و رسول خدا (ص) می‌فرماید: "در روز قیامت از بنده حتی در باره سرمه‌ای که به چشم می‌کشد، سؤال می‌شود و حتی درباره تکه کلوخی که با دو انگشت خرد می‌کند و از دستی که به لباس دیگری می‌کشد"[۲۴].

در مرحله دوم یعنی هنگام اجرای نیت خویش درباره نوع اجرای آن می‌اندیشد تا آن را به گونه‌ای به جا آورد که مورد رضای خدا باشد و در مرحله سوم یعنی پس از عمل، علاوه بر اینکه درباره هر عملی به طور خاص و پس از فراغت، اندیشه می‌کند. باید در هر شبانه روز حداقل یک وقت خاص را برای این کار خالی بگذارد تا درباره اخلاق و افعال خود بیندیشد. نخست قلب خویش را بررسی کند تا ببیند چه خلق و خویی در آن خانه کرده، آیا از سجایا و ملكات پسندیده بهره‌ای دارد یا در تسخیر اخلاق ناپسند است و سپس افعال ظاهری خود را نقد و بررسی کند تا بداند افعالش بر میزان شرع و منطبق بر خواسته شارع مقدس است یا نه؟ در پایان این رسیدگی اگر افعال و اخلاق خود را منطبق بر عدالت یافت، خدا را شکر بگزارد و اگر در اخلاق و افعال خود نقیصه و نارسایی دید در صدد جبران و تدارک برآید.

امام کاظم (ع) می‌فرماید: "از ما نیست کسی که هر روز خود را محاسبه نکند تا اگر عمل نیکی انجام داده از خدا زیادت بخواهد و اگر عمل بدی مرتکب شده، طلب بخشش کرده، توبه نماید"[۲۵].

اندیشه درباره طاعت‌ها و فضیلت‌ها، این توفیق را فراهم می‌آورد که انسان أولاً، آنها را بشناسد تا به خیال طاعت در ورطه معصیت نیفتد و به نام فضیلت در جان خود رذیلت نپرورد؛ ثانیاً، حد خود را در کسب فضیلت‌ها و حسنات دریابد، آنها را با بدی‌های خود بسنجد و خلوص‌شان را ارزیابی کند تا مبادا همه نیکی‌هایش آلوده به شک، شرک و ریا باشد. این نوع تفکر، انسان را به اصلاح نقص‌ها و جبران بدی‌ها فرا می‌خواند.

اندیشه درباره گناهان و رذیلت‌ها نیز انسان را به شناخت آنها و راه پرهیز از آنها رهنمون می‌شود. کسی که بدی‌ها را با اندیشه بازشناسد، ندانسته به دام گناه گرفتار نمی‌شود؛ آنکه از عاقبت گناهان و رذیلت‌ها آگاهی یابد و دریابد که نتیجه حتمی اوصاف زشت و افعال ناهنجار، دوری از خداست، عالمانه دست و دامن به زشتی نمی‌آید. این نوع تفکر، انسان را به پرهیز از گناه، توبه و تدارک دعوت می‌کند[۲۶].

تفکر درباره خدا

در این باب، انسان خردمند از تفکر درباره ذات خدا پرهیز می‌کند؛ زیرا ذات اقدس الاهی بزرگ‌تر از آن است که در دسترس فهم یا تیررس وهم بشر باشد. از این رو کسی که درباره ذات خدا فکر کند، جز حیرت و سرگردانی و در نهایت الحاد و انکار بهره‌ای نخواهد برد. امام صادق (ع) می‌فرماید: "هرکس در چگونگی ذات خدا فکر کند، هلاک می‌شود"[۲۷].

توضیح مطلب اینکه، کار عقل درک مفاهیم است و مفاهیم آفریده عقل‌اند، پس هر چیزی که در ذهن ما پیدا شود، آفریدۀ ذهن است و به همین دلیل عقل به طور کلی از شناخت حقیقت و ذات خدا ناتوان است. امام حسین (ع)می‌فرماید: "خداوند همچنان که از چشم‌ها پنهان است و به وسیله چشم دیده نمی‌شود، از عقل‌ها هم پنهان است و با عقل شناخته نمی‌شود"[۲۸].

علاوه بر این، آگاهی از چگونگی ذات خدا بر فرض امکان به هیچ تأثیری در رابطه انسان و خدا ندارد. انسان برای تنظیم رابطه خود با خدا باید بداند که اولا، جهان خدایی دارد و ثانیا، خدا تمامی صفت‌های خوب را داراست و هیچ صفت بدی در وجود مقدس او راه ندارد. تدبیر و اداره عالم همه با اوست. بدون خواست او از هیچکس کاری برنمی‌آید و همه سود و زیان انسان را او تعیین می‌کند. وقتی انسان بداند جهان خدایی دارد، به لطف، حمایت و یاری او امیدوار می‌شود و به مبارزه با مشکلات زندگی برمی‌خیزد و با عشق و امید به تلاش و کوشش ادامه می‌دهد تا بر تمامی سختی‌ها پیروز شود. کسی که به وجود خالق هستی ایمان دارد، از پیروی مکتب‌های انحرافی نجات می‌یابد و راه سعادت خویش را پیدا می‌کند. کسی که از صفت‌های خدا، آگاه و با کمال و جمال الهی آشنا می‌شود، در اثر عشق و محبت آن جمال بی‌مانند درصدد نزدیک کردن خود به خدا برمی‌آید و با عبادت خالصانه و خدمت به همنوعان، در مسیر تکامل انسانی قدم بر می‌دارد. انسان با این دو آگاهی خود به خدا برمی آید و با برای خود و جامعه انسانی عنصری مفید و ثمربخش می‌شود و اینکه نمی‌داند حقیقت ذات خدا چیست، مانع عشق، امید، مبارزه، عبادت، ایثار، تلاش و تکامل او نمی‌شود.

از تفکر درباره صفت‌های خدا نیز بهره‌ای عاید انسان نمی‌شود؛ چرا که ما صفت‌های اقدس او را عین ذاتش می‌دانیم و به همین دلیل تفکر درباره صفت‌ها، انسان را به تفکر درباره ذات می‌کشاند؛ بنابر این، پسندیده آن است که انسان فقط درباره افعال، آفریده‌ها و نعمت‌های خدا بیندیشد.

رسول خدا (ص) می‌فرماید: "درباره نعمت‌های خدا بیندیشید، نه درباره ذات او، زیرا شما به کنه ذات او نمی‌رسید"[۲۹] و امام باقر (ع) می‌فرماید: "از تفکر درباره ذات خدا بپرهیزید اگر خواستید عظمت او را درک کنید به عظمت مخلوقاتش بنگرید"[۳۰].

منظور از افعال خدا آفرینش، روزی رسانی، نعمت دهی و تدبیر عالم است[۳۱].

تفکر در خلقت

بیشتر موجوداتی که خدا آفریده، برای انسان ناشناخته است؛ بنابراین، اصلا نمی‌تواند درباره آنها بیندیشد، مخلوقاتی که ما می‌شناسیم، برخی دیدنی است و برخی نادیدنی؛ موجودات دیدنی نسبت به آفریدگان خدا چنان کوچک و اندک است که قطره‌ای در دریایی؛ با این حال چنان پرشمار و گوناگون است که انسان با همه دانشی که به دست آورده، هنوز از لایه‌های رویین آن عبور نکرده و با این حال مبهوت شگفتی‌های آفرینش خداست.

انسان با تفکر در این زمینه و دریافت ظرافت، استحکام، پیچیدگی، تناسب و نظم مخلوقات با علم بیکران، قدرت بی‌منتها و حکمت الهی آشنا می‌شود و روزنه‌ای به عظمت آن ذات مقدس می‌گشاید؛ حتی اشاره به سرفصل‌های قابل مطالعه در این باب، از حوصله این بحث خارج است؛ چرا که تمام کتابخانه‌های بزرگ و کوچکی که در سراسر جهان از کتاب‌های علمی انباشته است، همه محصول تأمّلات در زمینه‌های مختلف انسانی، حیوانی، نباتی، معدنی، فلکی و... است. ما در اینجا به نقل دو بخش از سخنان امام صادق (ع) در توحید مفضل بسنده می‌کنیم: "ای مفضل! تأمل کن در نیروهایی که خدا در نفس انسان قرار داده است. اگر از این نیروها فقط حافظه نباشد، چه کاستی‌ها و خلل‌هایی در زندگی او پیدا می‌شود، زیرا به یادش نمی‌ماند که نزد مردم چه دارد و مردم نزد او چه دارند، چه داده و چه گرفته است. به یاد نمی‌آورد چه گفته و شنیده است، به خاطر نداشت چه کسانی به او نیکی یا بدی کرده‌اند، چه چیزی مفید است و چه چیزی مضر. اگر هزاران بار از راهی می‌گذشت آن را یاد نمی‌گرفت، اگر تمام عمر یک مطلب علمی را گفت و شنود می‌کرد، آن را نمی‌آموخت، به هیچ دینی معتقد نمی‌شد، از هیچ تجربه‌ای سود نمی‌برد و از هیچ حادثه‌ای عبرت نمی‌گرفت و خلاصه آنکه به طور کلی از درجه انسانیت سقوط می‌کرد. در مقابل، درباره نعمت فراموشی فکر کن که از نعمت یادآوری بزرگ‌تر است. اگر انسان هیچ چیز را فراموش نمی‌کرد، انسان‌ها هرگز از مصیبت‌هایی که می‌بینند تسلی نمی‌یافتند و هرگز دل‌های گرفتار حسرت، از چنگال حسرت رها نمی‌شدند و کینه‌ای که در دل می‌نشست، هرگز بیرون نمی‌رفت و هرگز کسی از نعمتی لذت نمی‌برد؛ چون همیشه آفت‌ها و تهدیدها در برابر چشمانش بود. ببین که خداوند حکیم حافظه و فراموشی را که ضد یکدیگرند در انسان قرار داده و هریک مصلحتی توصیف ناپذیر دارد و هر دو برای انتظام امور انسان ضروری است"[۳۲].

در فراز دیگری برای توجه دادن انسان به ظرافت، دقت، استحکام و اتقان آفریده‌های خدا می‌فرماید: "ای مفضل! تأمل کن که برگ چگونه آفریده شده است. در هر برگ، رگ‌هایی مانند رگ‌های بدن کشیده شده که در طول یا عرض برگ به طور ممتد کشیده شده و ضخیم‌ترند و بعضی که رگ‌های بزرگ را به هم متصل می‌کنند، باریک ترند. اگر بنا بود یکی از این برگ‌ها به دست بشر ساخته شود، بیش از یک سال طول می‌کشید و برای ساخت آن به ابزار و آلات بسیار، حرکات بی‌شمار و مشورت و گفت وگوی فراوان نیاز بود. در حالی که در فصل بهار بدون هیچ سخن و حرکتی از گل‌های گیاهان و درختان به قدری بزرگ می‌روید که دشت و صحرا و کوه را پر می‌کند"[۳۳].

اندیشه درباره نعمت‌دهی و روزی‌رسانی خدا، انسان را با ابواب دیگری از علم، قدرت، حکمت، لطف، رحمت و عظمت خالق یکتای جهان آشنا می‌کند. توجه به کثرت و تنوع نعمت‌هایی که برای انسان آفریده و آگاهی از تطابق و تناسب نعمت‌ها با نیاز انسان در شرایط گوناگون سنی و اقلیمی، در انسان را به خضوع و کرنش در برابر آگاهی، قدرت و عظمت خداوند جهان آفرین نعمت بخش وامی‌دارد. از طرفی با اندیشه در این باب کثرت و تنوع موجودات زنده را می‌شناسیم که هریک به موقع و به اندازه، روزی خود را از خوان کرم الهی دریافت می‌کنند بدون آنکه وقفه و اختلالی در این نظام گسترده و منظم به چشم آید. هر موجودی علاوه بر آنکه روزی خود را در محیط طبیعی زندگی‌اش می‌یابد، به ابزار لازم برای بهره‌برداری از آن مجهز شده است. چنگال و دندان و منقارهای ریز برای دریدن و بریدن، منقارهای بلند برای گرفتن و ربودن، زهرهای کشنده، تارهای تو در تو و بزاق چسبنده برای زمین‌گیر کردن، پوزه‌های بلند و دهان‌های بزرگ برای برداشتن، گردن بلند برای رسیدن به شاخساران، خرطوم دراز به جای گردن و پوزه، پاهای بلند برای حرکت در آب و دویدن در خشکی، بویایی قوی و بینایی نافذ، برای یافتن، همه ابزار و آلاتی است که خداوند حکیم برای کسب روزی به انواع حیوانات عطا فرموده است؛ علاوه بر اینکه هر حیوانی را آلتی عطاکرده که با آن روزی خود را به دست می‌آورد؛ شیوه‌هایی از قبیل دویدن، جهیدن، کمین کردن، تنیدن، حیله کردن، ذخیره کردن و مراقبت از اندوخته برای گرفتن و حفظ روزی به آنها آموخته است. با این حال روزی جانداران را در آب و زمین و هوا پراکنده تا برای به دست آوردنش تلاش کنند و به اندازه خورند تا از سکون و پرخوری هلاک نشوند"[۳۴].

سخن را با بخشی از کلام امام صادق (ع)در توحید مفضل به سرانجام می‌رسانیم: "تفکر کن در انواع تدبیر خدای علیم و قدیر در انواع درختان که سالی یک مرتبه می‌میرند ولی حرارت غریزی در چوب آنها پنهان می‌شود تا مواد میوه‌ها در آن پدیدار شود. آنگاه در فصل بهار زنده می‌شوند و حرکت می‌کنند و میوه‌های گوناگونی برای تو به بار می‌آورند. هر میوه‌ای را در وقتی مخصوص به بار می‌آورند، چنان‌که در ضیافت‌ها، در هر وقت طعامی ظریف و حلوایی لطیف نزد تو آورند. اگر خوب تأمل کنی درختان باردار میوه‌های لطیف بی‌شمار بر کف گرفته و به سوی تو دراز کرده‌اند و در صحن باغ شاخه‌های گل، طبق‌های ریاحین و نسرین و یاسمین بر روی دست گرفته که هریک را می‌خواهی برداری. اگر عقل داری چرا میزبان خود را نمی‌شناسی و اگر هشیاری، چرا اصناف این لطایف را نمی‌فهمی و شکر ولی نعمت خود را نمی‌گزاری؟ در باغ و بستان و کوه و دشت، این همه غذای فراوان و میوه‌های رنگارنگ برای تو مهیا کرده و تو احسان او را انکار و با فرمان او مخالفت می‌کنی و به جای شکر، کفران و در کنار نعمت، عصیان می‌آوری"[۳۵].[۳۶]

منابع

پانویس

  1. «در آفرینش آسمان‌ها و زمین می‌اندیشند» سوره آل عمران، آیه ۱۹۱.
  2. «آیا با خویش نیندیشیده‌اند که خداوند آسمان‌ها و زمین و آنچه را که در میان آن دو، است جز راستین و با سرآمدی معین نیافریده است؟ و بی‌گمان بسیاری از مردم منکر لقای پروردگار خویشند» سوره روم، آیه ۸.
  3. «اَلتَّفَكُّرَ يَدْعُو إِلَى اَلْبِرِّ وَ اَلْعَمَلِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۵؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۸، ص۳۲۲.
  4. «طُوبَى لِمَنْ شَغَلَ قَلْبَهُ بِالْفِكْرِ وَ لِسَانَهُ بِالذِّكْرِ»؛ على بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۱۴.
  5. «لَيْسَ اَلْعِبَادَةُ كَثْرَةَ اَلصَّلاَةِ وَ اَلصَّوْمِ إِنَّمَا اَلْعِبَادَةُ اَلتَّفَكُّرُ فِي أَمْرِ اَللَّهِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۵۵؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶، ص۱۳۳.
  6. محمدرضا مظفر، المنطق، ص۲۲.
  7. محمدمهدی نراقی، جامع السعادات، ج۱، ص۱۶۴.
  8. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۳۳۸ ـ ۳۳۹.
  9. « تَفَكُّرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ»؛ بحار الأنوار، ج ۷۱، ص ۳۲۷.
  10. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۵۱.
  11. «(آنان را) با برهان‌ها (ی روشن) و نوشته‌ها (فرستادیم) و بر تو قرآن را فرو فرستادیم تا برای مردم آنچه را که به سوی آنان فرو فرستاده‌اند روشن گردانی و باشد که بیندیشند» سوره نحل، آیه ۴۴.
  12. مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی، ج۱، ص ۳۶۹-۳۷۰.
  13. «تَفَكُّرُ سَاعَةٍ خَيْرٌ مِنْ عِبَادَةِ سَنَةٍ»؛ میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۱۸۳؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۸، ص۳۲۷.
  14. «نَبِّهْ بِالْفِكْرِ قَلْبَكَ»؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۵، ص۱۹۵.
  15. «بِالْفِكْرِ تَصْلُحُ اَلرَّوِيَّةُ»؛ علی بن محمد لیثى واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۸۵.
  16. «عَلَيْكَ بِالْفِكْرِ فَإِنَّهُ رُشْدٌ مِنَ اَلضَّلاَلِ وَ مُصْلِحُ اَلْأَعْمَالِ»؛ علی بن محمد لیثى واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۳۴.
  17. «بِالْفِكْرِ تَنْجَلِي غَيَاهِبُ اَلْأُمُورِ»؛ علی بن محمد لیثى واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۱۸۹.
  18. «خَفِ اَللَّهَ خَوْفَ مَنْ شَغَلَ بِالْفِكْرِ قَلْبَهُ»؛ میرزا حسین بن محمدتقی نوری، مستدرک الوسائل، ج۱۱، ص۲۳۶.
  19. «فَاتَّقُوا اَللَّهَ تَقِيَّةَ مَنْ شَغَلَ بِالْفِكْرِ قَلْبَهُ»؛ علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۶۰.
  20. «كَفَى بِالْفِكْرِ رُشْداً»؛ على بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۳۸۶.
  21. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۳۳۹-۳۴۱.
  22. «إِذَا هَمَمْتَ بِأَمْرٍ فَتَدَبَّرْ عَاقِبَتَهُ فَإِنْ كَانَ خَيْراً فَأَسْرِعْ إِلَيْهِ وَ إِنْ كَانَ شَرّاً فَانْتَهِ عَنْهُ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۸، ص۱۵۰؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۸، ص۳۳۹.
  23. «پس هر کس همسنگ ذره‌ای نیکی ورزد، آن را خواهد دید، * و هر کس همسنگ ذره‌ای بدی کند، آن را خواهد دید» سوره زلزال، آیه ۷-۸.
  24. «أن العبد ليسأل يوم القيامة حتى عن كحل عينيه و عن فتات الطينة باصبعيه و عن لمس ثوب اخية»؛ محمد بن عمر رازی، تفسیر کبیر، ج۲۲، ص۱۸.
  25. «لَيْسَ مِنَّا مَنْ لَمْ يُحَاسِبْ نَفْسَهُ فِي كُلِّ يَوْمٍ فَإِنْ عَمِلَ حَسَناً اِسْتَزَادَ اَللَّهَ وَ إِنْ عَمِلَ سَيِّئاً اِسْتَغْفَرَ اَللَّهَ مِنْهُ وَ تَابَ إِلَيْهِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۴۵۳؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۱، ص۱۵۲.
  26. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۳۴۱-۳۴۳.
  27. «مَنْ نَظَرَ فِي اَللَّهِ كَيْفَ هُوَ هَلَكَ»؛ حسن بن علی ابن‌شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۲۴۵؛ محمد باقر میرداماد حسینی استرآبادی، الرواشح السماویه، ص۴۱.
  28. «ان الله احتجب عن العقول كما احتجب عن الابصار»؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه، ج۱۱، ص۴۵۳.
  29. «تَفَكَّرُوا فِي آلاَءِ اَللَّهِ فَإِنَّكُمْ لَنْ تَقْدِرُوا قَدْرَهُ»؛ محمد باقر مجلسی، بحار الانوار، ج۶۸، ص۳۲۲؛ متقی هندی، کنزالعمال، ج۳، ص۱۰۶.
  30. «إِيَّاكُمْ وَ اَلتَّفَكُّرَ فِي اَللَّهِ وَ لَكِنْ إِذَا أَرَدْتُمْ أَنْ تَنْظُرُوا إِلَى عَظَمَتِهِ فَانْظُرُوا إِلَى عَظِيمِ خَلْقِهِ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۱، ص۹۳.
  31. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۳۴۳-۳۴۴.
  32. محمدباقر مجلسی، ترجمه توحید مفضل، ص۶۳.
  33. محمدباقر مجلسی، ترجمه توحید مفضل، ص۱۶۵.
  34. ر. ک: محمدباقر مجلسی، ترجمه توحید مفضل، ص۱۱۹-۸۳ با تصرف.
  35. محمدباقر مجلسی، ترجمه توحید مفضل، ص١۶۷.
  36. تهرانی، مجتبی، اخلاق الاهی، ج۱، ص۳۴۴-۳۴۷.