پرش به محتوا

اطاعت ولی فقیه: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'سلب' به 'سلب'
جز (جایگزینی متن - 'فرد' به 'فرد')
جز (جایگزینی متن - 'سلب' به 'سلب')
خط ۱۳: خط ۱۳:


:2. '''[[التزام]] [[حاکم]] به [[اجرای قوانین الهی]]''': یکی دیگر از شرایطی که برای [[لزوم اطاعت]] از [[حاکم اسلامی]]، در منابع [[دینی]] [[مشاهده]] می‌شود، علاوه بر شرایط لازم [[رهبری]]، "التزام [[حاکم]] به [[اجرای قوانین]] الهی" است؛ به طوری‌که اگر [[حاکم]]، از [[اجرای قوانین]] [[شرعی]]، سرباز زند، [[مردم]] را به [[معصیت الهی]] فرا خواند، [[استبداد]] پیشه کند، از [[اجرای عدالت]] رو گرداند و در یک کلمه‌، از حدود [[وظایف]] و اختیارات خویش، پا را فراتر نهد،[[ اطاعت]] او، نه تنها [[واجب]] نیست، بلکه بر عموم، لازم است تا او را [[ارشاد]]، [[نصیحت]] و [[نهی از منکر]] کنند‌. این مطلب، در [[مکتب]] [[تشیّع]] و در [[فرهنگ اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]]{{عم}} به‌قدری روشن است که حتّی [[نیازمند]] [[اقامه دلیل]] نیست، امّا ذکر پاره‌ای از [[آیات]] و [[احادیث]]، می‌تواند ما را با زوایای مطلب آشنا سازد‌. [[خداوند سبحان]] در [[قرآن کریم]] می‌فرمایند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا}}<ref>«خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری می‌کنید با دادگری داوری کنید؛ بی‌گمان خداوند به کاری نیک اندرزتان می‌دهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.</ref>.  
:2. '''[[التزام]] [[حاکم]] به [[اجرای قوانین الهی]]''': یکی دیگر از شرایطی که برای [[لزوم اطاعت]] از [[حاکم اسلامی]]، در منابع [[دینی]] [[مشاهده]] می‌شود، علاوه بر شرایط لازم [[رهبری]]، "التزام [[حاکم]] به [[اجرای قوانین]] الهی" است؛ به طوری‌که اگر [[حاکم]]، از [[اجرای قوانین]] [[شرعی]]، سرباز زند، [[مردم]] را به [[معصیت الهی]] فرا خواند، [[استبداد]] پیشه کند، از [[اجرای عدالت]] رو گرداند و در یک کلمه‌، از حدود [[وظایف]] و اختیارات خویش، پا را فراتر نهد،[[ اطاعت]] او، نه تنها [[واجب]] نیست، بلکه بر عموم، لازم است تا او را [[ارشاد]]، [[نصیحت]] و [[نهی از منکر]] کنند‌. این مطلب، در [[مکتب]] [[تشیّع]] و در [[فرهنگ اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]]{{عم}} به‌قدری روشن است که حتّی [[نیازمند]] [[اقامه دلیل]] نیست، امّا ذکر پاره‌ای از [[آیات]] و [[احادیث]]، می‌تواند ما را با زوایای مطلب آشنا سازد‌. [[خداوند سبحان]] در [[قرآن کریم]] می‌فرمایند: {{متن قرآن|إِنَّ اللَّهَ يَأْمُرُكُمْ أَنْ تُؤَدُّوا الْأَمَانَاتِ إِلَى أَهْلِهَا وَإِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ أَنْ تَحْكُمُوا بِالْعَدْلِ إِنَّ اللَّهَ نِعِمَّا يَعِظُكُمْ بِهِ إِنَّ اللَّهَ كَانَ سَمِيعًا بَصِيرًا}}<ref>«خداوند به شما فرمان می‌دهد که امانت‌ها را به صاحب آنها باز گردانید و چون میان مردم داوری می‌کنید با دادگری داوری کنید؛ بی‌گمان خداوند به کاری نیک اندرزتان می‌دهد؛ به راستی خداوند شنوایی بیناست» سوره نساء، آیه ۵۸.</ref>.  
*همان‌طور که ملاحظه می‌شود، در این [[آیه]] ابتدا، [[وظیفه]] [[حاکم]] [[جامعه]] بیان شده و سپس، [[مردم]]، [[مأمور]] به [[اطاعت]] گشته‌اند. حتّی بعضی از [[مفسّران]] [[اهل]] [[سنّت]]، مانند [[زمخشری]] نیز اظهار کرده‌اند که [[خداوند]]، ابتدا، [[حاکمان]] را به [[ادای امانت]] و [[حکمرانی]] به [[عدالت]]، [[مأمور]] ساخته، سپس [[مؤمنان]] را به [[اطاعت]] از ایشان فراخوانده است‌<ref>زمخشری، الکشاف عن غوامض التنزیل، ج۱، ص۵۲۴.</ref>. این تقدّم و تأخّر، حاکی از آن است که [[اطاعت]] از ایشان، مشروط به ادای امانات و [[حکم]] به [[عدالت]] است. شاید ذکر دو خصوصیّت در این [[آیه]]، یعنی "ادای امانات به [[اهل]] آن" و "حکم براساس عدالت"، اشاره به دو مرحله از شرایط [[حکومت]] باشد‌: یکی‌، [[شایستگی]] [[حاکم]] برای احراز [[حکومت]]، که امانتی [[الهی]] است و دیگری، محور عملکرد [[حاکم]]، که [[عدالت]] است‌. فقدان هر یک از دو شرط، یعنی [[شایستگی]] و [[اجرای عدالت]]، سبب می‌شود که [[حقّ حاکمیّت]] و ولایت‌، از [[حاکم]] [[سلب]] شده و [[حقّ]] تصرّف در [[شئون جامعه]] را نداشته باشد و طبعا‌،[[ اطاعت]] از او نیز [[واجب]] نخواهد بود. [[مفسّران]]، "امانت" را در [[آیه]]، بر معانی گوناگونی حمل کرده‌اند‌، ولی یکی از مصادیق بارز آن را "امامت" دانسته‌اند؛ چراکه "امانت"، مطلق بوده و در [[روایات]] فراوانی، بر "امام" منطبق شده است<ref>سید هاشم بحرانی‌، تفسیر البرهان، ج۱، ص۱۰۱.</ref>. برای "امانت" در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}<ref>«ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref> نیز معانی گوناگونی ارائه شده است و یکی از این معانی که در [[روایات]] نیز وارد شده‌، "منصب امامت" است. یکی از [[شئون امامت]]، نیز "حکومت" است.[[ علی بن ابراهیم]] قمی‌،[[ امانت]] را در [[آیه]]، "امامت و امر و نهی" [[تفسیر]] کرده و [[دلیل]] آن را [[آیه]] مورد بحث دانسته که به [[ائمه]]، خطاب شده است<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۵۳۵.</ref>. بر همین اساس، به کار رفتن "ظلوم و جهول"، در ذیل [[آیه]]، برای [[انسان]] نیز از این جهت دانسته شده که او به خود [[ظلم]] کرده و در نگهداری از [[امانت]] که همان [[اطاعت از امام]] می‌باشد، [[وفادار]] نمانده است<ref>فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات کوفی، ص۳۱.</ref>‌. چنان‌که "حکم براساس عدالت‌" نیز که مطلق آورده شده‌، بر اعم از [[قضاوت]] و [[حکومت]]، حمل شده است؛ زیرا، [[قضاوت]] عادلانه، یکی از مصادیق "حکم براساس‌ عدل" است. [[زراره]] از [[امام باقر]]{{ع}} درباره این [[آیه]] [[مبارک]] سؤال می‌کند و [[حضرت]] پاسخ می‌دهند:
*همان‌طور که ملاحظه می‌شود، در این [[آیه]] ابتدا، [[وظیفه]] [[حاکم]] [[جامعه]] بیان شده و سپس، [[مردم]]، [[مأمور]] به [[اطاعت]] گشته‌اند. حتّی بعضی از [[مفسّران]] [[اهل]] [[سنّت]]، مانند [[زمخشری]] نیز اظهار کرده‌اند که [[خداوند]]، ابتدا، [[حاکمان]] را به [[ادای امانت]] و [[حکمرانی]] به [[عدالت]]، [[مأمور]] ساخته، سپس [[مؤمنان]] را به [[اطاعت]] از ایشان فراخوانده است‌<ref>زمخشری، الکشاف عن غوامض التنزیل، ج۱، ص۵۲۴.</ref>. این تقدّم و تأخّر، حاکی از آن است که [[اطاعت]] از ایشان، مشروط به ادای امانات و [[حکم]] به [[عدالت]] است. شاید ذکر دو خصوصیّت در این [[آیه]]، یعنی "ادای امانات به [[اهل]] آن" و "حکم براساس عدالت"، اشاره به دو مرحله از شرایط [[حکومت]] باشد‌: یکی‌، [[شایستگی]] [[حاکم]] برای احراز [[حکومت]]، که امانتی [[الهی]] است و دیگری، محور عملکرد [[حاکم]]، که [[عدالت]] است‌. فقدان هر یک از دو شرط، یعنی [[شایستگی]] و [[اجرای عدالت]]، سبب می‌شود که [[حقّ حاکمیّت]] و ولایت‌، از [[حاکم]] سلب شده و [[حقّ]] تصرّف در [[شئون جامعه]] را نداشته باشد و طبعا‌،[[ اطاعت]] از او نیز [[واجب]] نخواهد بود. [[مفسّران]]، "امانت" را در [[آیه]]، بر معانی گوناگونی حمل کرده‌اند‌، ولی یکی از مصادیق بارز آن را "امامت" دانسته‌اند؛ چراکه "امانت"، مطلق بوده و در [[روایات]] فراوانی، بر "امام" منطبق شده است<ref>سید هاشم بحرانی‌، تفسیر البرهان، ج۱، ص۱۰۱.</ref>. برای "امانت" در [[آیه]] {{متن قرآن|إِنَّا عَرَضْنَا الْأَمَانَةَ عَلَى السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَالْجِبَالِ فَأَبَيْنَ أَنْ يَحْمِلْنَهَا وَأَشْفَقْنَ مِنْهَا وَحَمَلَهَا الْإِنْسَانُ إِنَّهُ كَانَ ظَلُومًا جَهُولًا}}<ref>«ما امانت را بر آسمان‌ها و زمین و کوه‌ها عرضه کردیم، از برداشتن آن سر برتافتند و از آن هراسیدند و آدمی آن را برداشت؛ بی‌گمان او ستمکاره‌ای نادان است» سوره احزاب، آیه ۷۲.</ref> نیز معانی گوناگونی ارائه شده است و یکی از این معانی که در [[روایات]] نیز وارد شده‌، "منصب امامت" است. یکی از [[شئون امامت]]، نیز "حکومت" است.[[ علی بن ابراهیم]] قمی‌،[[ امانت]] را در [[آیه]]، "امامت و امر و نهی" [[تفسیر]] کرده و [[دلیل]] آن را [[آیه]] مورد بحث دانسته که به [[ائمه]]، خطاب شده است<ref>علی بن ابراهیم قمی، تفسیر القمی، ج۱، ص۵۳۵.</ref>. بر همین اساس، به کار رفتن "ظلوم و جهول"، در ذیل [[آیه]]، برای [[انسان]] نیز از این جهت دانسته شده که او به خود [[ظلم]] کرده و در نگهداری از [[امانت]] که همان [[اطاعت از امام]] می‌باشد، [[وفادار]] نمانده است<ref>فرات بن ابراهیم کوفی، تفسیر فرات کوفی، ص۳۱.</ref>‌. چنان‌که "حکم براساس عدالت‌" نیز که مطلق آورده شده‌، بر اعم از [[قضاوت]] و [[حکومت]]، حمل شده است؛ زیرا، [[قضاوت]] عادلانه، یکی از مصادیق "حکم براساس‌ عدل" است. [[زراره]] از [[امام باقر]]{{ع}} درباره این [[آیه]] [[مبارک]] سؤال می‌کند و [[حضرت]] پاسخ می‌دهند:
*[[خداوند]]، [[امام]] را [[مأمور]] کرد که [[امانت]] ([[امامت]]) را به [[امام]] بعدی بسپارد؛ چرا که او مجاز نیست آن را از او بازدارد‌. آیا نشنیدی این [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ...}} که اینان [[حکّام]] هستند؟ ای [[زراره]]. آیا نمی‌بینی که [[خداوند]]، [[حکّام]] را مخاطب ساخته است؟<ref>سید هاشم بحرانی‌، تفسیر البرهان، ج۲، ص۱۰۱.</ref> علاوه بر این آیه‌، در سخنان [[پیشوایان دینی]] نیز [[اطاعت]] از [[حاکم اسلامی]]، مشروط دانسته شده است. [[امام علی]]{{ع}} پس از اعزام [[مالک اشتر]] به عنوان [[والی]] [[مصر]]، نامه‌ای به اهالی این [[شهر]] می‌نویسند و ضمن معرفی مالک، آنان را به [[همراهی]] و [[اطاعت]] از او فرا خوانده و می‌فرمایند‌: {{متن حدیث|فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا أَمْرَهُ فِيمَا طَابَقَ الْحَقَّ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۸.</ref>؛ "به سخنش گوش فرا دهید و دستورش را در مواردی‌که [[مطابق با حق]] است،[[ پیروی]] کنید". حضرت‌،[[ اطاعت]] [[مردم مصر]] را از [[مالک اشتر]]، مشروط به منطبق بودن دستورهای او بر [[حق]] می‌داند. ‌دلیل معروف دیگری که در این زمینه، در [[منابع شیعه]] و [[اهل]] [[سنّت]] [[مشاهده]] می‌شود و مورد استناد اکثر محقّقان و [[دانشمندان]] هر [[دو مذهب]]، قرار گرفته، جمله‌ای از [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} است که فرمودند: {{متن حدیث|لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ}}<ref>محمدباقر مجلسی‌، بحارالأنوار، ج۳۴، ص۲۹۷.</ref>؛ برخی از محقّقان معاصر‌، این جمله را بر همه اطاعت‌های [[انسانی]] [[حاکم]] دانسته‌اند<ref>عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه: ولایت فقاهت و عدالت، ص۹۸.</ref>؛ بدین معنا که هر جا [[انسان]]، [[وظیفه]] دارد از شخص دیگری [[اطاعت]] کند، مثل [[اطاعت]] [[فرزند]] از [[پدر]] و [[مادر]] یا [[اطاعت]] [[شهروندان]] از [[حاکم]]، در صورتی‌که متضمن ارتکاب معصیتی از [[معاصی]] [[الهی]] یا ترک یکی از [[فرایض الهی]] باشد، نه تنها [[اطاعت]] [[واجب]] نیست‌، بلکه [[ارشاد]] و [[هدایت]] شخص آمر نیز لازم است.
*[[خداوند]]، [[امام]] را [[مأمور]] کرد که [[امانت]] ([[امامت]]) را به [[امام]] بعدی بسپارد؛ چرا که او مجاز نیست آن را از او بازدارد‌. آیا نشنیدی این [[آیه شریفه]] {{متن قرآن|إِذَا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النَّاسِ...}} که اینان [[حکّام]] هستند؟ ای [[زراره]]. آیا نمی‌بینی که [[خداوند]]، [[حکّام]] را مخاطب ساخته است؟<ref>سید هاشم بحرانی‌، تفسیر البرهان، ج۲، ص۱۰۱.</ref> علاوه بر این آیه‌، در سخنان [[پیشوایان دینی]] نیز [[اطاعت]] از [[حاکم اسلامی]]، مشروط دانسته شده است. [[امام علی]]{{ع}} پس از اعزام [[مالک اشتر]] به عنوان [[والی]] [[مصر]]، نامه‌ای به اهالی این [[شهر]] می‌نویسند و ضمن معرفی مالک، آنان را به [[همراهی]] و [[اطاعت]] از او فرا خوانده و می‌فرمایند‌: {{متن حدیث|فَاسْمَعُوا لَهُ وَ أَطِيعُوا أَمْرَهُ فِيمَا طَابَقَ الْحَقَّ}}<ref>نهج البلاغه، نامه ۳۸.</ref>؛ "به سخنش گوش فرا دهید و دستورش را در مواردی‌که [[مطابق با حق]] است،[[ پیروی]] کنید". حضرت‌،[[ اطاعت]] [[مردم مصر]] را از [[مالک اشتر]]، مشروط به منطبق بودن دستورهای او بر [[حق]] می‌داند. ‌دلیل معروف دیگری که در این زمینه، در [[منابع شیعه]] و [[اهل]] [[سنّت]] [[مشاهده]] می‌شود و مورد استناد اکثر محقّقان و [[دانشمندان]] هر [[دو مذهب]]، قرار گرفته، جمله‌ای از [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} است که فرمودند: {{متن حدیث|لَا طَاعَةَ لِمَخْلُوقٍ فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ}}<ref>محمدباقر مجلسی‌، بحارالأنوار، ج۳۴، ص۲۹۷.</ref>؛ برخی از محقّقان معاصر‌، این جمله را بر همه اطاعت‌های [[انسانی]] [[حاکم]] دانسته‌اند<ref>عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه: ولایت فقاهت و عدالت، ص۹۸.</ref>؛ بدین معنا که هر جا [[انسان]]، [[وظیفه]] دارد از شخص دیگری [[اطاعت]] کند، مثل [[اطاعت]] [[فرزند]] از [[پدر]] و [[مادر]] یا [[اطاعت]] [[شهروندان]] از [[حاکم]]، در صورتی‌که متضمن ارتکاب معصیتی از [[معاصی]] [[الهی]] یا ترک یکی از [[فرایض الهی]] باشد، نه تنها [[اطاعت]] [[واجب]] نیست‌، بلکه [[ارشاد]] و [[هدایت]] شخص آمر نیز لازم است.
*ماجرای معروف دیگری که از [[صدر اسلام]]، مورد استناد قرار گرفته، این است که [[پیامبر]]، گروهی را به [[فرماندهی]] یکی از مسلمانان‌، به [[جنگی]] اعزام کرد. در میانه [[راه]]، میان [[فرمانده]] و [[مسلمانان]] تحت امر او، اختلافاتی بروز کرد. [[فرمانده]]، با استناد به [[مأموریت]] خود از سوی [[پیامبر]]، "که مگر نشنیدید [[پیامبر]]، شما را به [[اطاعت]] از من امر فرمود‌"، آتشی بر افروخت و به سربازان تحت امر خود، [[دستور]] داد تا داخل [[آتش]] شوند. این [[دستور]]، سبب [[اختلاف]] در میان سربازان شد و عدّه‌ای،[[ اطاعت]] از او را لازم شمرده، ولی عدّه‌ای به شدّت‌، [[مخالف]] کردند. بالاخره، توافق کردند که [[خدمت]] [[پیامبر]]{{صل}} رسیده و از ایشان کسب‌ [[تکلیف]] کنند. ایشان فرمودند: "اگر داخل [[آتش]] می‌شدید، تا [[روز قیامت]]، در [[آتش]] می‌ماندید‌". سپس جمله‌ای معروف فرمودند: {{متن حدیث|لَا طَاعَةَ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ إِنَّمَا الطَّاعَةُ فِي الْمَعْرُوفِ}}<ref>علاءالدین علی بن حسام‌الدین هندی، کنز العمال، ج۵، ص۷۹۱، ح۱۴۳۹۸.</ref>.[[ اطاعت]] از [[حاکم]] که [[نافرمانی خداوند]] را به دنبال داشته باشد، گذشته از اینکه ترتیب اثر دادن به دستورهای حاکمی است که از حدود اختیارات خویش، پا را فراتر نهاده، سبب [[خروج]] شخص از دایره [[دین]] است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند: {{متن حدیث|مَنْ أَرْضَى سُلْطَاناً بِسَخَطِ اللَّهِ خَرَجَ مِنْ دِينِ اللَّهِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۳، ص۸۰.</ref>. [[حضرت علی]]{{ع}} در پاسخ [[عثمان]] که به آن [[حضرت]] [[اعتراض]] کرد: "علی‌رغم [[نهی]] من از مشایعت [[ابوذر]] در [[تبعید]] به صحرای [[ربذه]]، چرا او را مشایعت کردی؟" سخنی به این مضمون فرمودند: "آیا هرچه را تو بدان [[دستور]] دهی؛ در حالی‌که [[حق]]، بر خلاف آن باشد، توقّع داری از [[دستور]] تو [[پیروی]] کنیم؟ به [[خدا]] [[سوگند]]. چنین نمی‌کنیم"‌<ref>مسعودی، مروج الذهب‌، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ج۲، ص۳۵۰.</ref>. همچنین [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمایند: {{متن حدیث|مَنْ أَطَاعَ مَخْلُوقاً فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ فَقَدْ عَبَدَهُ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۱۶.</ref>؛ "کسی‌که شخصی را، در [[معصیت]] و [[نافرمانی خدا]]،[[ اطاعت]] کند، در [[حقیقت]]، او را [[عبادت]] کرده و تحت رقیّت و [[بندگی]] او درآمده است". اطلاق [[کلام]] [[حضرت]]، شامل [[اطاعت]] از [[حاکم]] در [[معصیت الهی]] نیز می‌شود که مورد مذمّت قرار گرفته و [[حقیقت]] آن آشکار شده است. [[سیره]] خلفای [[صدر اسلام]] نیز چنین بود که از [[مردم]] می‌خواستند تا در صورت [[نافرمانی]] ما از [[فرمان‌های الهی]]، از ما [[پیروی]] نکنید که نمونه‌هایی از آن در مباحث قبلی گذشت.
*ماجرای معروف دیگری که از [[صدر اسلام]]، مورد استناد قرار گرفته، این است که [[پیامبر]]، گروهی را به [[فرماندهی]] یکی از مسلمانان‌، به [[جنگی]] اعزام کرد. در میانه [[راه]]، میان [[فرمانده]] و [[مسلمانان]] تحت امر او، اختلافاتی بروز کرد. [[فرمانده]]، با استناد به [[مأموریت]] خود از سوی [[پیامبر]]، "که مگر نشنیدید [[پیامبر]]، شما را به [[اطاعت]] از من امر فرمود‌"، آتشی بر افروخت و به سربازان تحت امر خود، [[دستور]] داد تا داخل [[آتش]] شوند. این [[دستور]]، سبب [[اختلاف]] در میان سربازان شد و عدّه‌ای،[[ اطاعت]] از او را لازم شمرده، ولی عدّه‌ای به شدّت‌، [[مخالف]] کردند. بالاخره، توافق کردند که [[خدمت]] [[پیامبر]]{{صل}} رسیده و از ایشان کسب‌ [[تکلیف]] کنند. ایشان فرمودند: "اگر داخل [[آتش]] می‌شدید، تا [[روز قیامت]]، در [[آتش]] می‌ماندید‌". سپس جمله‌ای معروف فرمودند: {{متن حدیث|لَا طَاعَةَ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ إِنَّمَا الطَّاعَةُ فِي الْمَعْرُوفِ}}<ref>علاءالدین علی بن حسام‌الدین هندی، کنز العمال، ج۵، ص۷۹۱، ح۱۴۳۹۸.</ref>.[[ اطاعت]] از [[حاکم]] که [[نافرمانی خداوند]] را به دنبال داشته باشد، گذشته از اینکه ترتیب اثر دادن به دستورهای حاکمی است که از حدود اختیارات خویش، پا را فراتر نهاده، سبب [[خروج]] شخص از دایره [[دین]] است. [[پیامبر اکرم]]{{صل}} فرمودند: {{متن حدیث|مَنْ أَرْضَى سُلْطَاناً بِسَخَطِ اللَّهِ خَرَجَ مِنْ دِينِ اللَّهِ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، اصول کافی، ج۳، ص۸۰.</ref>. [[حضرت علی]]{{ع}} در پاسخ [[عثمان]] که به آن [[حضرت]] [[اعتراض]] کرد: "علی‌رغم [[نهی]] من از مشایعت [[ابوذر]] در [[تبعید]] به صحرای [[ربذه]]، چرا او را مشایعت کردی؟" سخنی به این مضمون فرمودند: "آیا هرچه را تو بدان [[دستور]] دهی؛ در حالی‌که [[حق]]، بر خلاف آن باشد، توقّع داری از [[دستور]] تو [[پیروی]] کنیم؟ به [[خدا]] [[سوگند]]. چنین نمی‌کنیم"‌<ref>مسعودی، مروج الذهب‌، ترجمه: ابوالقاسم پاینده، ج۲، ص۳۵۰.</ref>. همچنین [[امام صادق]]{{ع}} می‌فرمایند: {{متن حدیث|مَنْ أَطَاعَ مَخْلُوقاً فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ فَقَدْ عَبَدَهُ}}<ref>محمدباقر مجلسی، بحارالانوار، ج۷۱، ص۱۱۶.</ref>؛ "کسی‌که شخصی را، در [[معصیت]] و [[نافرمانی خدا]]،[[ اطاعت]] کند، در [[حقیقت]]، او را [[عبادت]] کرده و تحت رقیّت و [[بندگی]] او درآمده است". اطلاق [[کلام]] [[حضرت]]، شامل [[اطاعت]] از [[حاکم]] در [[معصیت الهی]] نیز می‌شود که مورد مذمّت قرار گرفته و [[حقیقت]] آن آشکار شده است. [[سیره]] خلفای [[صدر اسلام]] نیز چنین بود که از [[مردم]] می‌خواستند تا در صورت [[نافرمانی]] ما از [[فرمان‌های الهی]]، از ما [[پیروی]] نکنید که نمونه‌هایی از آن در مباحث قبلی گذشت.
خط ۳۶: خط ۳۶:
*بدون شک‌، [[مردم]]، [[حقّ]]، بلکه [[وظیفه]] دارند در برابر تخلفات [[مسئولان]]، مجریان و مدیران [[جامعه]] بایستند و ناظر ساکت تخلفات و [[انحرافات]] نباشند. [[احساس مسئولیت]] همگانی در برابر [[صاحبان قدرت]] در [[جامعه]]، ضامن [[سلامت]] از آفات و [[انحرافات]] است‌. [[حاکمان]] [[جامعه]]، دارای [[مقام]] و [[موقعیت]] یکسانی نیستند و تخلفات آنان، آثار و پی‌آمدهای متفاوتی دارد. [[تخلف]] یک فرماندار در محدوده [[مسئولیّت]] و اختیاراتش، آثار و عواقب محدودی دارد، اما [[تخلف]] [[رئیس]] جمهور یا [[رئیس]] [[قوه قضائیه]] یا [[رهبر]] در یک [[نظام سیاسی]] آثار و پیامدهای گسترده‌تری دارد. عکس العمل [[شهروندان]] نیز در برابر تخلفات احتمالی هر یک، باید متناسب با [[مقام]] و [[موقعیت]] او و مناسب با تخلفی که انجام داده، باشد. توجه به این نکته که برخورد با کسی‌که از [[مقام]] و [[موقعیت]] مهم‌تر برخوردار است، ظرافت بیشتری، لازم دارد و برخوردها را سنجیده‌تر خواهد کرد‌. [[حاکم اسلامی]] که به طور غیرمستقیم، دارای [[ولایت]] از جانب خداست و البته با [[رضایت]] و [[آمادگی مردم]]، جهت [[حمایت]] از او، در مصدر امور قرار گرفته‌، دارای "حرمت و قداست" است. [[مردم]] به عنوان‌ [[انجام وظیفه]] [[دینی]]، از او [[اطاعت]] می‌کنند، امکانات خود را در [[اختیار]] او می‌گذارند و در صورت [[لزوم]] به امر او در [[جبهه]] [[جنگ]] حضور یافته و [[جان]] خود را [[فدا]] می‌کنند. چنین شخصیتی در دید [[مردم]]، دارای [[حرمت]] و [[قداست]] است. هرچند در این [[مکتب]]، هر [[انسانی]] در [[جامعه اسلامی]]، دارای [[حرمت]] است و نمی‌توان به بهانه‌های مختلف،[[ حرمت]] افراد را زیر پا نهاد، اما [[حاکم اسلامی]] به لحاظ [[رسالت]] سنگینی که بر عهده‌اش نهاده شده، بر [[مردم]] [[حقوقی]] دارد و علاوه بر شخص خود، [[شخصیت]] حقوقی‌اش نیز از [[حرمت]] و [[قداست]] برخوردار است. شکستن [[حرمت]] و نادیده گرفتن [[حقوق]] او بدون [[دلیل]]،[[ جرم]] و [[گناه]] است. [[فقهای اسلام]] در بحث "قضاوت و نقض [[حکم]] قاضی" به این نکته [[عنایت]] داشته‌اند و در صورتی‌که نقض [[حکم]] [[قاضی]] به صورت علنی‌،[[ حرمت]] او را بشکند و آبرویش را در معرض خطر قرار دهد، نقض [[حکم]] را فقط به صورت مخفی، مجاز شمرده‌اند‌. این مسئله، درباره [[حاکم اسلامی]] که در رأس [[جامعه اسلامی]] قرار دارد و [[دوست]] و دشمن‌، نظاره‌گر برخورد [[مردم]] با او هستند، از حساسیت بیشتری برخوردار است؛ به ویژه که [[نفوذ]] کلمه [[حاکم]] در میان [[مردم]]، منوط به "بقای [[جایگاه]] والای حاکم" و "حفظ [[حرمت]] و شخصیت‌" اوست. حاکمی که به سبب یک [[خطا]] یا [[تخلف]] کوچک، مورد [[اعتراض]] و [[انتقاد]] [[عام و خاص]] قرار گیرد و [[آبرو]] و حیثیّتش [[تهدید]] شود، نمی‌تواند با [[نفوذ]] کلمه، [[جامعه]] را اداره و در برابر [[دشمنان]]، از [[حقوق]] [[شهروندان]][[ دفاع]] کند‌<ref>[[احسان پورحسین|پورحسین، احسان]]، [[علوم سیاسی (نشریه)|فصلنامه علوم سیاسی]]، [[مبانی اطاعت از حاکم در اندیشه سیاسی شیعه (مقاله)|مبانی اطاعت از حاکم در اندیشه سیاسی شیعه]]، ص133.</ref>.
*بدون شک‌، [[مردم]]، [[حقّ]]، بلکه [[وظیفه]] دارند در برابر تخلفات [[مسئولان]]، مجریان و مدیران [[جامعه]] بایستند و ناظر ساکت تخلفات و [[انحرافات]] نباشند. [[احساس مسئولیت]] همگانی در برابر [[صاحبان قدرت]] در [[جامعه]]، ضامن [[سلامت]] از آفات و [[انحرافات]] است‌. [[حاکمان]] [[جامعه]]، دارای [[مقام]] و [[موقعیت]] یکسانی نیستند و تخلفات آنان، آثار و پی‌آمدهای متفاوتی دارد. [[تخلف]] یک فرماندار در محدوده [[مسئولیّت]] و اختیاراتش، آثار و عواقب محدودی دارد، اما [[تخلف]] [[رئیس]] جمهور یا [[رئیس]] [[قوه قضائیه]] یا [[رهبر]] در یک [[نظام سیاسی]] آثار و پیامدهای گسترده‌تری دارد. عکس العمل [[شهروندان]] نیز در برابر تخلفات احتمالی هر یک، باید متناسب با [[مقام]] و [[موقعیت]] او و مناسب با تخلفی که انجام داده، باشد. توجه به این نکته که برخورد با کسی‌که از [[مقام]] و [[موقعیت]] مهم‌تر برخوردار است، ظرافت بیشتری، لازم دارد و برخوردها را سنجیده‌تر خواهد کرد‌. [[حاکم اسلامی]] که به طور غیرمستقیم، دارای [[ولایت]] از جانب خداست و البته با [[رضایت]] و [[آمادگی مردم]]، جهت [[حمایت]] از او، در مصدر امور قرار گرفته‌، دارای "حرمت و قداست" است. [[مردم]] به عنوان‌ [[انجام وظیفه]] [[دینی]]، از او [[اطاعت]] می‌کنند، امکانات خود را در [[اختیار]] او می‌گذارند و در صورت [[لزوم]] به امر او در [[جبهه]] [[جنگ]] حضور یافته و [[جان]] خود را [[فدا]] می‌کنند. چنین شخصیتی در دید [[مردم]]، دارای [[حرمت]] و [[قداست]] است. هرچند در این [[مکتب]]، هر [[انسانی]] در [[جامعه اسلامی]]، دارای [[حرمت]] است و نمی‌توان به بهانه‌های مختلف،[[ حرمت]] افراد را زیر پا نهاد، اما [[حاکم اسلامی]] به لحاظ [[رسالت]] سنگینی که بر عهده‌اش نهاده شده، بر [[مردم]] [[حقوقی]] دارد و علاوه بر شخص خود، [[شخصیت]] حقوقی‌اش نیز از [[حرمت]] و [[قداست]] برخوردار است. شکستن [[حرمت]] و نادیده گرفتن [[حقوق]] او بدون [[دلیل]]،[[ جرم]] و [[گناه]] است. [[فقهای اسلام]] در بحث "قضاوت و نقض [[حکم]] قاضی" به این نکته [[عنایت]] داشته‌اند و در صورتی‌که نقض [[حکم]] [[قاضی]] به صورت علنی‌،[[ حرمت]] او را بشکند و آبرویش را در معرض خطر قرار دهد، نقض [[حکم]] را فقط به صورت مخفی، مجاز شمرده‌اند‌. این مسئله، درباره [[حاکم اسلامی]] که در رأس [[جامعه اسلامی]] قرار دارد و [[دوست]] و دشمن‌، نظاره‌گر برخورد [[مردم]] با او هستند، از حساسیت بیشتری برخوردار است؛ به ویژه که [[نفوذ]] کلمه [[حاکم]] در میان [[مردم]]، منوط به "بقای [[جایگاه]] والای حاکم" و "حفظ [[حرمت]] و شخصیت‌" اوست. حاکمی که به سبب یک [[خطا]] یا [[تخلف]] کوچک، مورد [[اعتراض]] و [[انتقاد]] [[عام و خاص]] قرار گیرد و [[آبرو]] و حیثیّتش [[تهدید]] شود، نمی‌تواند با [[نفوذ]] کلمه، [[جامعه]] را اداره و در برابر [[دشمنان]]، از [[حقوق]] [[شهروندان]][[ دفاع]] کند‌<ref>[[احسان پورحسین|پورحسین، احسان]]، [[علوم سیاسی (نشریه)|فصلنامه علوم سیاسی]]، [[مبانی اطاعت از حاکم در اندیشه سیاسی شیعه (مقاله)|مبانی اطاعت از حاکم در اندیشه سیاسی شیعه]]، ص133.</ref>.
*[[مردم]] در برابر یکدیگر و در مقابل [[حاکمان]] [[جامعه]]، [[مسئولیّت]] همگانی دارند، اما [[اقدام]] به این [[وظایف]]، شرایطی لازم دارد که همگان، واجد آن نیستند. [[آگاهی]] از [[معروف‌ها]] و منکرها‌، [[مصالح جامعه]]، عملکرد [[مسئولان]] و نهادها، به ویژه در [[جوامع]] پیچیده امروزی در ابعاد مختلف [[سیاسی]]، [[اقتصادی]]، [[فرهنگی]]، [[اجتماعی]] و نظامی، شرط لازم ورود به عرصه [[انتقاد]]، [[نصیحت]] و [[امر و نهی]] [[کارگزاران]] است. [[علما]] و صاحبان [[بصیرت]] در این زمینه به لحاظ برخورداری از [[علم]] و [[آگاهی]]، مسئولیتی چند برابر دارند. [[آیات]] و [[احادیث]]، به [[مسئولیّت]] مهمی که [[عالمان]] و [[دانشمندان]] بر عهده دارند، تأکید دارند و فقهای برجسته با استناد به آنها به [[تبیین]] [[وظایف]] و مسئولیّت‌های مهم [[علما]]، جهت [[اصلاح امور جامعه]] و جلوگیری از [[فساد]] و [[تباهی]] پرداخته‌اند<ref>ر.ک: امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۵۴.</ref>. شخصیتی مانند [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} قبول [[مسئولیّت]] [[اداره جامعه]] را‌، به پیمانی که [[خداوند]] از [[عالمان]] جهت [[دفاع]] از [[حقوق]] [[مظلومان]] گرفته، مستند می‌سازد<ref>نهج البلاغه‌، خطبه ۳: {{متن حدیث|لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا}}.</ref>.
*[[مردم]] در برابر یکدیگر و در مقابل [[حاکمان]] [[جامعه]]، [[مسئولیّت]] همگانی دارند، اما [[اقدام]] به این [[وظایف]]، شرایطی لازم دارد که همگان، واجد آن نیستند. [[آگاهی]] از [[معروف‌ها]] و منکرها‌، [[مصالح جامعه]]، عملکرد [[مسئولان]] و نهادها، به ویژه در [[جوامع]] پیچیده امروزی در ابعاد مختلف [[سیاسی]]، [[اقتصادی]]، [[فرهنگی]]، [[اجتماعی]] و نظامی، شرط لازم ورود به عرصه [[انتقاد]]، [[نصیحت]] و [[امر و نهی]] [[کارگزاران]] است. [[علما]] و صاحبان [[بصیرت]] در این زمینه به لحاظ برخورداری از [[علم]] و [[آگاهی]]، مسئولیتی چند برابر دارند. [[آیات]] و [[احادیث]]، به [[مسئولیّت]] مهمی که [[عالمان]] و [[دانشمندان]] بر عهده دارند، تأکید دارند و فقهای برجسته با استناد به آنها به [[تبیین]] [[وظایف]] و مسئولیّت‌های مهم [[علما]]، جهت [[اصلاح امور جامعه]] و جلوگیری از [[فساد]] و [[تباهی]] پرداخته‌اند<ref>ر.ک: امام خمینی، تحریر الوسیله، ج۱، ص۴۵۴.</ref>. شخصیتی مانند [[امیر المؤمنین علی]]{{ع}} قبول [[مسئولیّت]] [[اداره جامعه]] را‌، به پیمانی که [[خداوند]] از [[عالمان]] جهت [[دفاع]] از [[حقوق]] [[مظلومان]] گرفته، مستند می‌سازد<ref>نهج البلاغه‌، خطبه ۳: {{متن حدیث|لَوْ لَا حُضُورُ الْحَاضِرِ وَ قِيَامُ الْحُجَّةِ بِوُجُودِ النَّاصِرِ وَ مَا أَخَذَ اللَّهُ عَلَى الْعُلَمَاءِ أَلَّا يُقَارُّوا عَلَى كِظَّةِ ظَالِمٍ وَ لَا سَغَبِ مَظْلُومٍ لَأَلْقَيْتُ حَبْلَهَا عَلَى غَارِبِهَا}}.</ref>.
*امروزه در [[نظام‌های سیاسی]]، تأسیس نهادهای قانونی و تنظیم امور در چارچوب‌های‌ مشخص قانونی‌، برخورد با تخلفات را آسان‌تر کرده است؛ به طوری‌که با آسیب‌های کمتری، با تخلفات برخورد می‌شود و افرادی که با [[سوء]] استفاده از [[مقام]] و [[موقعیت]] خویش، [[حقوق]] و آزادی‌های [[مشروع]] [[مردم]] را نادیده می‌گیرند‌، باز خواست شده و در صورت [[لزوم]]، برکنار می‌شوند. اما به هر حال، نباید [[مسئولیّت]] همگانی را از [[مردم]] [[سلب]] کرد. عموم [[شهروندان]]، [[وظیفه]] دارند با [[احساس]] [[مسئولیّت]] نسبت به [[سرنوشت]] خود و جامعه‌ای که در آن [[زندگی]] می‌کنند، نسبت به سایر [[انسان‌ها]] جهت [[اصلاح]] امور در حد توان خویش قدم بردارند. چنان‌که نهادهایی مانند [[احزاب]]، انجمن‌ها و گروه‌های [[سیاسی]] به لحاظ برخورداری از امکانات و اهرم‌ها [[وظیفه]] بیشتری نسبت به عموم [[مردم]] دارند. آنان از [[نعمت]] [[موقعیت]] [[اجتماعی]] برخوردارند و می‌توانند جهت [[آگاهی]] بخشیدن به [[جامعه]] تلاش کنند. همچنین مطبوعات و جراید که از توان و مجال اطلاع‌رسانی، مشورت‌دهی به [[مسئولان]]، بررسی مسائل و معضلات [[اجتماعی]]، [[انتقاد]] از عملکردها و [[نظارت]] بر [[فعالیت‌های سیاسی]] دولتمردان بهره‌مندند - بیش از دیگران که فاقد این امکان و فرصت‌اند - [[مسئولیّت]] دارند<ref>[[احسان پورحسین|پورحسین، احسان]]، [[علوم سیاسی (نشریه)|فصلنامه علوم سیاسی]]، [[مبانی اطاعت از حاکم در اندیشه سیاسی شیعه (مقاله)|مبانی اطاعت از حاکم در اندیشه سیاسی شیعه]]، ص137.</ref>.
*امروزه در [[نظام‌های سیاسی]]، تأسیس نهادهای قانونی و تنظیم امور در چارچوب‌های‌ مشخص قانونی‌، برخورد با تخلفات را آسان‌تر کرده است؛ به طوری‌که با آسیب‌های کمتری، با تخلفات برخورد می‌شود و افرادی که با [[سوء]] استفاده از [[مقام]] و [[موقعیت]] خویش، [[حقوق]] و آزادی‌های [[مشروع]] [[مردم]] را نادیده می‌گیرند‌، باز خواست شده و در صورت [[لزوم]]، برکنار می‌شوند. اما به هر حال، نباید [[مسئولیّت]] همگانی را از [[مردم]] سلب کرد. عموم [[شهروندان]]، [[وظیفه]] دارند با [[احساس]] [[مسئولیّت]] نسبت به [[سرنوشت]] خود و جامعه‌ای که در آن [[زندگی]] می‌کنند، نسبت به سایر [[انسان‌ها]] جهت [[اصلاح]] امور در حد توان خویش قدم بردارند. چنان‌که نهادهایی مانند [[احزاب]]، انجمن‌ها و گروه‌های [[سیاسی]] به لحاظ برخورداری از امکانات و اهرم‌ها [[وظیفه]] بیشتری نسبت به عموم [[مردم]] دارند. آنان از [[نعمت]] [[موقعیت]] [[اجتماعی]] برخوردارند و می‌توانند جهت [[آگاهی]] بخشیدن به [[جامعه]] تلاش کنند. همچنین مطبوعات و جراید که از توان و مجال اطلاع‌رسانی، مشورت‌دهی به [[مسئولان]]، بررسی مسائل و معضلات [[اجتماعی]]، [[انتقاد]] از عملکردها و [[نظارت]] بر [[فعالیت‌های سیاسی]] دولتمردان بهره‌مندند - بیش از دیگران که فاقد این امکان و فرصت‌اند - [[مسئولیّت]] دارند<ref>[[احسان پورحسین|پورحسین، احسان]]، [[علوم سیاسی (نشریه)|فصلنامه علوم سیاسی]]، [[مبانی اطاعت از حاکم در اندیشه سیاسی شیعه (مقاله)|مبانی اطاعت از حاکم در اندیشه سیاسی شیعه]]، ص137.</ref>.


==جستارهای وابسته==
==جستارهای وابسته==
۲۱۸٬۲۲۶

ویرایش