پرش به محتوا

حدیث غدیر در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'برده' به 'برده'
جز (جایگزینی متن - 'صدر' به 'صدر')
جز (جایگزینی متن - 'برده' به 'برده')
خط ۹۲: خط ۹۲:
*[[ابن‌حزم]] گفته است: “حدیث [[غدیر]] از طریق راویان [[موثق]] نقل نشده است”<ref>الفصل، ج۴، ص۱۴۸.</ref>. سخنانی که پیش از این از محدثان بزرگ اهل‌سنت درباره تواتر یا [[صحت حدیث غدیر]] نقل کردیم در ابطال سخن ابن‌حزم کافی است.
*[[ابن‌حزم]] گفته است: “حدیث [[غدیر]] از طریق راویان [[موثق]] نقل نشده است”<ref>الفصل، ج۴، ص۱۴۸.</ref>. سخنانی که پیش از این از محدثان بزرگ اهل‌سنت درباره تواتر یا [[صحت حدیث غدیر]] نقل کردیم در ابطال سخن ابن‌حزم کافی است.
*[[آمدی]]، اصل حدیث غدیر و صحت آن را پذیرفته ولی آن را [[خبر واحد]] دانسته است<ref>ابکار الافکار، ج۳، ص۴۷۵.</ref>. با توجه به آنچه پیش از این درباره [[تواتر]] و [[استفاضه]] [[حدیث غدیر]] [[نقل]] شد، [[نادرستی]] [[سخن]] [[آمدی]] آشکار است.
*[[آمدی]]، اصل حدیث غدیر و صحت آن را پذیرفته ولی آن را [[خبر واحد]] دانسته است<ref>ابکار الافکار، ج۳، ص۴۷۵.</ref>. با توجه به آنچه پیش از این درباره [[تواتر]] و [[استفاضه]] [[حدیث غدیر]] [[نقل]] شد، [[نادرستی]] [[سخن]] [[آمدی]] آشکار است.
*[[رازی]] [[صحت حدیث غدیر]] را به این [[دلیل]] که اکثر [[محدثان]] آن را نقل نکرده‌اند مورد تردید قرار داده است. وی از [[بخاری]]، مسلم، واقدی و [[ابن‌اسحاق]] به عنوان کسانی که حدیث غدیر را نقل نکرده‌اند نام [[برده]] است<ref>نفحات الازهار، ج۶، ص۱۲۳، به نقل از کتاب “نهایة العقول” رازی.</ref>. [[عضدالدین ایجی]] نیز همین سخن را تکرار کرده است<ref>شرح المواقف، ج۸ ص۳۶۱.</ref>. اینکه چهار نفر از محدثان مصداق اکثر محدثان باشد، بسیار شگفت‌آور است. مضافاً بر اینکه نقل نشدن [[حدیثی]] توسط گروهی از محدثان (کم باشند یا زیاد) دلیل بر مردود یا مشکوک بودن [[حدیث]] نیست، آنچه مهم است این است که حدیث از [[طریق صحیح]] [[روایت]] شده باشد.
*[[رازی]] [[صحت حدیث غدیر]] را به این [[دلیل]] که اکثر [[محدثان]] آن را نقل نکرده‌اند مورد تردید قرار داده است. وی از [[بخاری]]، مسلم، واقدی و [[ابن‌اسحاق]] به عنوان کسانی که حدیث غدیر را نقل نکرده‌اند نام برده است<ref>نفحات الازهار، ج۶، ص۱۲۳، به نقل از کتاب “نهایة العقول” رازی.</ref>. [[عضدالدین ایجی]] نیز همین سخن را تکرار کرده است<ref>شرح المواقف، ج۸ ص۳۶۱.</ref>. اینکه چهار نفر از محدثان مصداق اکثر محدثان باشد، بسیار شگفت‌آور است. مضافاً بر اینکه نقل نشدن [[حدیثی]] توسط گروهی از محدثان (کم باشند یا زیاد) دلیل بر مردود یا مشکوک بودن [[حدیث]] نیست، آنچه مهم است این است که حدیث از [[طریق صحیح]] [[روایت]] شده باشد.
*گاهی نقل نکردن حدیث غدیر از سوی بخاری و مسلم، دلیل بر بی‌اعتباری با کم‌اعتباری آن قلمداد شده است. [[تفتازانی]] گفته است: “محققان از [[اهل حدیث]] مانند بخاری، مسلم و واقدی آن را نقل نکرده‌اند”<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۴.</ref>. حسام‌الدین [[سهارنپوری]] نیز در مرافض الروافض به این دلیل که بخاری و مسلم حدیث غدیر را روایت نکرده‌اند، در آن مناقشه کرده است<ref>الغدیر، ج۱، ص۵۷۷.</ref>.
*گاهی نقل نکردن حدیث غدیر از سوی بخاری و مسلم، دلیل بر بی‌اعتباری با کم‌اعتباری آن قلمداد شده است. [[تفتازانی]] گفته است: “محققان از [[اهل حدیث]] مانند بخاری، مسلم و واقدی آن را نقل نکرده‌اند”<ref>شرح المقاصد، ج۵، ص۲۷۴.</ref>. حسام‌الدین [[سهارنپوری]] نیز در مرافض الروافض به این دلیل که بخاری و مسلم حدیث غدیر را روایت نکرده‌اند، در آن مناقشه کرده است<ref>الغدیر، ج۱، ص۵۷۷.</ref>.
باید دانست که اگر بخاری و مسلم، حدیثی را نقل نکنند، دلیل بر عدم صحت آن نیست، زیرا بخاری و مسلم، مدعی آن نیستند که همه [[احادیث صحیح]] را نقل کرده‌اند، بلکه مدعی این هستند که آنچه نقل کرده‌اند صحیح است. [[دارقطنی]] و دیگران بر بخاری و مسلم اشکال کرده‌اند چرا برخی از احادیثی که [[سند]] آنها صحیح است را نقل نکرده‌اند، [[نووی]] در پاسخ آنها گفته است: “این اشکال وارد نیست، زیرا آنان در صدد نقل همه احادیث صحیح نبوده‌اند”<ref>المنهاج فی شرح صحیح مسلم بن الحجاج، ج۱، ص۳۷.</ref>.
باید دانست که اگر بخاری و مسلم، حدیثی را نقل نکنند، دلیل بر عدم صحت آن نیست، زیرا بخاری و مسلم، مدعی آن نیستند که همه [[احادیث صحیح]] را نقل کرده‌اند، بلکه مدعی این هستند که آنچه نقل کرده‌اند صحیح است. [[دارقطنی]] و دیگران بر بخاری و مسلم اشکال کرده‌اند چرا برخی از احادیثی که [[سند]] آنها صحیح است را نقل نکرده‌اند، [[نووی]] در پاسخ آنها گفته است: “این اشکال وارد نیست، زیرا آنان در صدد نقل همه احادیث صحیح نبوده‌اند”<ref>المنهاج فی شرح صحیح مسلم بن الحجاج، ج۱، ص۳۷.</ref>.
خط ۱۰۵: خط ۱۰۵:
#[[سخن]] جاحظ به دلیل دیدگاه ناصبی‌گری او نسبت به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[ارزش]] [[علمی]] ندارد. [[عبدالعزیز]] [[دهلوی]] گفته است: “جاحظ هم معتزلی است و هم [[ناصبی]] و کتابی دارد که در آن نقایص [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را برشمرده است”<ref>نفحات الأزهار، ج۶، ص۲۶۱ به نقل از: حاشیة تحفه اثناعشریه، مبحث دلایل عقلی بر امامت امیرالمؤمنین{{ع}}.</ref>. ابن‌تیمیه نیز درباره [[جاحظ]] گفته است: “بسیاری از مروانیه طرفدار معاویه‌اند و می‌گویند [[معاویه]] در [[جنگ با علی]]{{ع}} بر [[حق]] بود و [[علی]] و همراهیان وی بر [[خطا]] بودند. در این باره کتاب‌هایی تألیف شده است که کتاب مروانیه جاحظ از آن جمله است”<ref>منهاج السنة، ج۲، ص۲۰۷.</ref>. مضافاً براینکه توثیق جاحظ نیز نزد [[اصحاب]] [[جرح و تعدیل]] [[ثابت]] نیست. [[ذهبی]] از ثعلب که از [[محدثان]] بزرگ و اساتید [[فقه]]، لغت و [[ادبیات]] است [[نقل]] کرده که گفته است: “جاحظ [[ثقه]] و مورد [[اطمینان]] نیست”<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص۲۴۷.</ref>.
#[[سخن]] جاحظ به دلیل دیدگاه ناصبی‌گری او نسبت به [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} [[ارزش]] [[علمی]] ندارد. [[عبدالعزیز]] [[دهلوی]] گفته است: “جاحظ هم معتزلی است و هم [[ناصبی]] و کتابی دارد که در آن نقایص [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} را برشمرده است”<ref>نفحات الأزهار، ج۶، ص۲۶۱ به نقل از: حاشیة تحفه اثناعشریه، مبحث دلایل عقلی بر امامت امیرالمؤمنین{{ع}}.</ref>. ابن‌تیمیه نیز درباره [[جاحظ]] گفته است: “بسیاری از مروانیه طرفدار معاویه‌اند و می‌گویند [[معاویه]] در [[جنگ با علی]]{{ع}} بر [[حق]] بود و [[علی]] و همراهیان وی بر [[خطا]] بودند. در این باره کتاب‌هایی تألیف شده است که کتاب مروانیه جاحظ از آن جمله است”<ref>منهاج السنة، ج۲، ص۲۰۷.</ref>. مضافاً براینکه توثیق جاحظ نیز نزد [[اصحاب]] [[جرح و تعدیل]] [[ثابت]] نیست. [[ذهبی]] از ثعلب که از [[محدثان]] بزرگ و اساتید [[فقه]]، لغت و [[ادبیات]] است [[نقل]] کرده که گفته است: “جاحظ [[ثقه]] و مورد [[اطمینان]] نیست”<ref>میزان الاعتدال، ج۳، ص۲۴۷.</ref>.
# [[قدح ابن ابی‌داوود]] بر [[حدیث غدیر]] مسلم نیست، زیرا گفته شده است: “وی حدیث غدیر را [[انکار]] نکرده است، بلکه وجود [[مسجد]] در [[غدیر خم]] را در آن [[زمان]] انکار کرده است”<ref>الشافی فی الامامة، ج۲، ص۲۶۴.</ref>. بر فرض اینکه قدح وی بر حدیث غدیر ثابت شود، [[اعتبار حدیث]] را مخدوش نمی‌سازد، زیرا محدثان برجسته، آن را [[روایت]] کرده و [[درستی]] آن را پذیرفته‌اند. از سوی دیگر، [[نسائی]] حدیث غدیر را از [[ابوداوود]] روایت کرده است<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۳، ص۲۶۰.</ref>. اگر ابن ابی‌داوود حدیث غدیر را قدح کرده باشد با [[رأی]] پدرش در این باره [[مخالف]] است و رأی پدرش که از محدثان برجسته و یکی از [[صحابه]] ستّه [[اهل‌سنت]] است، بر وی مقدم است.
# [[قدح ابن ابی‌داوود]] بر [[حدیث غدیر]] مسلم نیست، زیرا گفته شده است: “وی حدیث غدیر را [[انکار]] نکرده است، بلکه وجود [[مسجد]] در [[غدیر خم]] را در آن [[زمان]] انکار کرده است”<ref>الشافی فی الامامة، ج۲، ص۲۶۴.</ref>. بر فرض اینکه قدح وی بر حدیث غدیر ثابت شود، [[اعتبار حدیث]] را مخدوش نمی‌سازد، زیرا محدثان برجسته، آن را [[روایت]] کرده و [[درستی]] آن را پذیرفته‌اند. از سوی دیگر، [[نسائی]] حدیث غدیر را از [[ابوداوود]] روایت کرده است<ref>سیر اعلام النبلاء، ج۱۳، ص۲۶۰.</ref>. اگر ابن ابی‌داوود حدیث غدیر را قدح کرده باشد با [[رأی]] پدرش در این باره [[مخالف]] است و رأی پدرش که از محدثان برجسته و یکی از [[صحابه]] ستّه [[اهل‌سنت]] است، بر وی مقدم است.
#قدح [[ابوحاتم]] بر حدیث غدیر نیز اگر [[اثبات]] شود، [[صحت حدیث]] را مخدوش نخواهد کرد، زیرا اولاً: حدیث غدیر از طرق صحیح و [[متواتر]] نقل شده و اکثر محدثان [[اسلامی]] نیز آن را پذیرفته‌اند، و ثانیاً: ابوحاتم به عنوان فردی کثیرالجرح شناخته شده است و جرح‌های وی اعتبار چندانی ندارد، چنان‌که ذهبی گفته است: “هر گاه ابوحاتم فردی را توثیق کرد، [[سخن]] او را می‌پذیریم، زیرا وی فقط افرادی را توثیق می‌کند که احادیثشان صحیح است، ولی اگر کسی را [[تضعیف]] کند به سخن وی [[احتجاج]] نمی‌کنیم، و اگر فرد دیگری او را توثیق کرده باشد، [[سخن]] وی را می‌پذیریم و به اشکال [[ابوحاتم]] توجهی نمی‌شود، زیرا او درباره [[رجال]] بسیار سختگیر است تا آنجا که درباره گروهی از رجال [[صحاح]]، تعابیری چون: [[حجت]] نیست، [[قوی]] نیست و مانند آن به کار [[برده]] است”<ref>خصائص امیرالمؤمنین، ص۹۴.</ref>.
#قدح [[ابوحاتم]] بر حدیث غدیر نیز اگر [[اثبات]] شود، [[صحت حدیث]] را مخدوش نخواهد کرد، زیرا اولاً: حدیث غدیر از طرق صحیح و [[متواتر]] نقل شده و اکثر محدثان [[اسلامی]] نیز آن را پذیرفته‌اند، و ثانیاً: ابوحاتم به عنوان فردی کثیرالجرح شناخته شده است و جرح‌های وی اعتبار چندانی ندارد، چنان‌که ذهبی گفته است: “هر گاه ابوحاتم فردی را توثیق کرد، [[سخن]] او را می‌پذیریم، زیرا وی فقط افرادی را توثیق می‌کند که احادیثشان صحیح است، ولی اگر کسی را [[تضعیف]] کند به سخن وی [[احتجاج]] نمی‌کنیم، و اگر فرد دیگری او را توثیق کرده باشد، [[سخن]] وی را می‌پذیریم و به اشکال [[ابوحاتم]] توجهی نمی‌شود، زیرا او درباره [[رجال]] بسیار سختگیر است تا آنجا که درباره گروهی از رجال [[صحاح]]، تعابیری چون: [[حجت]] نیست، [[قوی]] نیست و مانند آن به کار برده است”<ref>خصائص امیرالمؤمنین، ص۹۴.</ref>.


*برخی با استناد به [[حدیثی]] که در منابع [[اهل‌سنت]] از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] شده در [[حدیث غدیر]] مناقشه کرده‌اند، در آن [[حدیث]] آمده است که پیامبر{{صل}} فرموده است: “جز [[خدا]] و من، فرد دیگری مولای [[قریش]]، [[انصار]]، [[جهینه]]، مزینه، أسلم و [[غفار]] نیست”<ref>نفحات الأزهار، ج۶، ص۱۲۳ به نقل از: “نهایة العقول” فخرالدین رازی.</ref>.
*برخی با استناد به [[حدیثی]] که در منابع [[اهل‌سنت]] از [[پیامبر]]{{صل}} [[روایت]] شده در [[حدیث غدیر]] مناقشه کرده‌اند، در آن [[حدیث]] آمده است که پیامبر{{صل}} فرموده است: “جز [[خدا]] و من، فرد دیگری مولای [[قریش]]، [[انصار]]، [[جهینه]]، مزینه، أسلم و [[غفار]] نیست”<ref>نفحات الأزهار، ج۶، ص۱۲۳ به نقل از: “نهایة العقول” فخرالدین رازی.</ref>.
خط ۲۱۷: خط ۲۱۷:
#[[الولایة فی طرق حدیث الغدیر (کتاب)|الولایة فی طرق حدیث الغدیر]]، تألیف [[ابو جعفر محمد بن جریر طبری]] (متوفای ۳۱۰ق). وی در این کتاب، حدیث غدیر را از بیش از هفتاد طریق [[روایت]] کرده است. [[انگیزه]] او از تألیف این کتاب، آن بوده که پاسخ ابن ابی‌داود را بدهد، زیرا وی گفته است که [[علی]]{{ع}} در [[حجه الوداع]] در [[یمن]] بود، پس حدیث غدیر اساسی ندارد<ref>تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۷۱۳، رقم ۷۲۸.</ref>. [[ذهبی]] در تذکرة الحفاظ، یاقوت [[حموی]] در [[معجم الادباء (کتاب)|معجم الادباء]]]](ج ۱۸، ص۸۰)، ابن‌کثیر در [[البدایه و النهایه (کتاب)|البدایه و النهایه]] (ج ۱۱، ص۱۶۷، حوادث [[سال ۳۱۰ق]])، ابن‌حجر در [[تهذیب التهذیب (کتاب)|تهذیب التهذیب]](ج ۷، ص۲۹۷)، [[شیخ طوسی]] در [[الفهرست (کتاب)|الفهرست]](ص ۵۰، رقم ۶۴۰)، [[سید بن طاووس]] در [[الاقبال (کتاب)|الاقبال]] (ص ۴۵۳) از کتاب [[طبری]] درباره طرق حدیث غدیر نام برده‌اند.
#[[الولایة فی طرق حدیث الغدیر (کتاب)|الولایة فی طرق حدیث الغدیر]]، تألیف [[ابو جعفر محمد بن جریر طبری]] (متوفای ۳۱۰ق). وی در این کتاب، حدیث غدیر را از بیش از هفتاد طریق [[روایت]] کرده است. [[انگیزه]] او از تألیف این کتاب، آن بوده که پاسخ ابن ابی‌داود را بدهد، زیرا وی گفته است که [[علی]]{{ع}} در [[حجه الوداع]] در [[یمن]] بود، پس حدیث غدیر اساسی ندارد<ref>تذکرة الحفاظ، ج۲، ص۷۱۳، رقم ۷۲۸.</ref>. [[ذهبی]] در تذکرة الحفاظ، یاقوت [[حموی]] در [[معجم الادباء (کتاب)|معجم الادباء]]]](ج ۱۸، ص۸۰)، ابن‌کثیر در [[البدایه و النهایه (کتاب)|البدایه و النهایه]] (ج ۱۱، ص۱۶۷، حوادث [[سال ۳۱۰ق]])، ابن‌حجر در [[تهذیب التهذیب (کتاب)|تهذیب التهذیب]](ج ۷، ص۲۹۷)، [[شیخ طوسی]] در [[الفهرست (کتاب)|الفهرست]](ص ۵۰، رقم ۶۴۰)، [[سید بن طاووس]] در [[الاقبال (کتاب)|الاقبال]] (ص ۴۵۳) از کتاب [[طبری]] درباره طرق حدیث غدیر نام برده‌اند.
#[[الولایه (کتاب)|الولایه]]، تألیف [[حافظ ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید همدانی]] معروف به “ابن‌عقده” (متوفای ۳۳۲ق). وی حدیث غدیر را از یکصد و پنج طریق روایت کرده است. ابن‌حجر در تهذیب التهذیب(ج ۷، ص۲۹۷) پس از ذکر حدیث غدیر گفته است: “[[ابوالعباس بن عقده]]، این [[حدیث]] را صحیح دانسته و به گردآوری طرق [[نقل]] آن [[اقدام]] کرده و آن را از هفتاد [[صحابی]] یا بیشتر [[روایت]] کرده است”. وی در [[فتح الباری]] (ج ۷، ص۷۴) نیز گفته است: حدیث {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌}} را [[ترمذی]] و [[نسایی]] روایت کرده‌اند، و آن طرق بسیاری دارد که ابن‌عقده در کتاب خاصی گرد آورده و بسیاری از سندهای آنها صحیح یا [[حسن]] است. [[شمس‌الدین مناوی شافعی]] در [[فیض الغدیر (کتاب)|فیض الغدیر]] (ج ۶، ص۲۱۸) [[حدیث غدیر]] را نقل کرده و سخنان ابن‌حجر را در [[فتح الباری (کتاب)|فتح الباری]] درباره آن بازگو کرده است. [[حافظ گنجی شافعی]] نیز در [[کفایه الطالب (کتاب)|کفایه الطالب]] (ص ۶۱، باب ۱) و [[نجاشی]] در کتاب [[رجال (کتاب)|رجال]] خود (ص ۹۴، رقم ۲۳۲) کتاب ابن‌عقده را نام برده‌اند. [[سید بن طاووس]] در الاقبال (ص ۴۵۳) گفته است: “کتاب [[ابوالعباس]] درباره طرق حدیث غدیر نزد من موجود است، و او حدیث غدیر را از یکصد و پنج طریق روایت کرده است”<ref>یادآور می‌شویم روایات این کتاب را عبدالرزاق محمد حسین حرزالدین، جمع‌آوری کرده، و بر اساس نام صحابه، تنظیم، و از طرف انتشارات دلیل ما، چاپ و منتشر شده است.</ref>.
#[[الولایه (کتاب)|الولایه]]، تألیف [[حافظ ابوالعباس احمد بن محمد بن سعید همدانی]] معروف به “ابن‌عقده” (متوفای ۳۳۲ق). وی حدیث غدیر را از یکصد و پنج طریق روایت کرده است. ابن‌حجر در تهذیب التهذیب(ج ۷، ص۲۹۷) پس از ذکر حدیث غدیر گفته است: “[[ابوالعباس بن عقده]]، این [[حدیث]] را صحیح دانسته و به گردآوری طرق [[نقل]] آن [[اقدام]] کرده و آن را از هفتاد [[صحابی]] یا بیشتر [[روایت]] کرده است”. وی در [[فتح الباری]] (ج ۷، ص۷۴) نیز گفته است: حدیث {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌}} را [[ترمذی]] و [[نسایی]] روایت کرده‌اند، و آن طرق بسیاری دارد که ابن‌عقده در کتاب خاصی گرد آورده و بسیاری از سندهای آنها صحیح یا [[حسن]] است. [[شمس‌الدین مناوی شافعی]] در [[فیض الغدیر (کتاب)|فیض الغدیر]] (ج ۶، ص۲۱۸) [[حدیث غدیر]] را نقل کرده و سخنان ابن‌حجر را در [[فتح الباری (کتاب)|فتح الباری]] درباره آن بازگو کرده است. [[حافظ گنجی شافعی]] نیز در [[کفایه الطالب (کتاب)|کفایه الطالب]] (ص ۶۱، باب ۱) و [[نجاشی]] در کتاب [[رجال (کتاب)|رجال]] خود (ص ۹۴، رقم ۲۳۲) کتاب ابن‌عقده را نام برده‌اند. [[سید بن طاووس]] در الاقبال (ص ۴۵۳) گفته است: “کتاب [[ابوالعباس]] درباره طرق حدیث غدیر نزد من موجود است، و او حدیث غدیر را از یکصد و پنج طریق روایت کرده است”<ref>یادآور می‌شویم روایات این کتاب را عبدالرزاق محمد حسین حرزالدین، جمع‌آوری کرده، و بر اساس نام صحابه، تنظیم، و از طرف انتشارات دلیل ما، چاپ و منتشر شده است.</ref>.
#[[من روی حدیث غدیر خم (کتاب)|من روی حدیث غدیر خم]]، تألیف [[ابوبکر محمد بن عمر تمیمی]]، معروف به جعابی (متوفای ۳۵۵ق). نجاشی در رجال خود (ص ۳۹۴، رقم ۱۰۵۵) از آن نام [[برده]] است. سروی در [[مناقب آل ابی‌طالب (کتاب)|مناقب آل ابی‌طالب]] (ج ۳، ص۳۴) گفته است: “ابوبکر جعابی حدیث غدیر را از یکصد و بیست طریق روایت کرده است”.
#[[من روی حدیث غدیر خم (کتاب)|من روی حدیث غدیر خم]]، تألیف [[ابوبکر محمد بن عمر تمیمی]]، معروف به جعابی (متوفای ۳۵۵ق). نجاشی در رجال خود (ص ۳۹۴، رقم ۱۰۵۵) از آن نام برده است. سروی در [[مناقب آل ابی‌طالب (کتاب)|مناقب آل ابی‌طالب]] (ج ۳، ص۳۴) گفته است: “ابوبکر جعابی حدیث غدیر را از یکصد و بیست طریق روایت کرده است”.
#[[طرق حدیث الغدیر (کتاب)|طرق حدیث الغدیر]]، نوشته [[ابوطالب انباری واسطی]] (متوفای ۳۵۶ق). نجاشی در رجال خود (ص ۲۳۲، رقم ۶۱۷) از آن یاد کرده است.
#[[طرق حدیث الغدیر (کتاب)|طرق حدیث الغدیر]]، نوشته [[ابوطالب انباری واسطی]] (متوفای ۳۵۶ق). نجاشی در رجال خود (ص ۲۳۲، رقم ۶۱۷) از آن یاد کرده است.
#[[من روی حدیث غدیر خم (کتاب)|من روی حدیث غدیر خم]]، نوشته [[ابوالمفضل محمد بن عبدالله شیبانی]] (متوفای ۳۷۲ق). نجاشی در رجال (ص ۳۹۶، رقم ۱۰۵۹) نام برده است.
#[[من روی حدیث غدیر خم (کتاب)|من روی حدیث غدیر خم]]، نوشته [[ابوالمفضل محمد بن عبدالله شیبانی]] (متوفای ۳۷۲ق). نجاشی در رجال (ص ۳۹۶، رقم ۱۰۵۹) نام برده است.
خط ۲۲۴: خط ۲۲۴:
#[[الدرایه فی حدیث الولایه (کتاب)|الدرایه فی حدیث الولایه]]، تألیف [[ابوسعید مسعود بن ناصر سجستانی]] (متوفای ۴۷۷ق). مؤلف در ۱۷ جزء، طرق [[حدیث غدیر]] را در آن گزارش کرده و آن را از یکصد و بیست [[صحابی]] [[روایت]] کرده است. [[ابن شهر آشوب]] در المناقب (ج ۱، ص۵۲۹) و [[سید بن طاووس]] در الاقبال (ص ۴۵۷) آن را نام برده‌اند. ابن‌حاتم شامی در الدر النظیم ج۱، ص۱۰۵، باب ۲) از آن روایت کرده و [[عمادالدین طبری]] در بشارة المصطفی (ص ۲۱۱) از آن [[نقل]] کرده است.
#[[الدرایه فی حدیث الولایه (کتاب)|الدرایه فی حدیث الولایه]]، تألیف [[ابوسعید مسعود بن ناصر سجستانی]] (متوفای ۴۷۷ق). مؤلف در ۱۷ جزء، طرق [[حدیث غدیر]] را در آن گزارش کرده و آن را از یکصد و بیست [[صحابی]] [[روایت]] کرده است. [[ابن شهر آشوب]] در المناقب (ج ۱، ص۵۲۹) و [[سید بن طاووس]] در الاقبال (ص ۴۵۷) آن را نام برده‌اند. ابن‌حاتم شامی در الدر النظیم ج۱، ص۱۰۵، باب ۲) از آن روایت کرده و [[عمادالدین طبری]] در بشارة المصطفی (ص ۲۱۱) از آن [[نقل]] کرده است.
#[[عده البصیر فی حجج یوم الغدیر (کتاب)|عده البصیر فی حجج یوم الغدیر]]، تألیف [[ابوالفتح کراجکی]] (متوفای ۴۴۹ق). [[علامه]] نوری در [[مستدرک الوسائل (کتاب)|مستدرک الوسائل]] (ج ۳ ۳، ص۴۹۸) گفته است: “این [[کتاب]] [[ارزشمند]] در [[اثبات]] [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[روز غدیر]] و در ۲۰۰ ورقه نگارش یافته است”. کراجکی، آن را برای عالم جلیل‌القدر ابی‌الکتائب [[عمار]] نوشته است. کراجکی رساله‌ای نیز با عنوان “دلیل النص بخبر الغدیر” دارد که متن آن را در [[کنز الفوائد]](ج ۲، ص۸۴ - ۹۸) آورده است.
#[[عده البصیر فی حجج یوم الغدیر (کتاب)|عده البصیر فی حجج یوم الغدیر]]، تألیف [[ابوالفتح کراجکی]] (متوفای ۴۴۹ق). [[علامه]] نوری در [[مستدرک الوسائل (کتاب)|مستدرک الوسائل]] (ج ۳ ۳، ص۴۹۸) گفته است: “این [[کتاب]] [[ارزشمند]] در [[اثبات]] [[امامت امیرالمؤمنین]]{{ع}} در [[روز غدیر]] و در ۲۰۰ ورقه نگارش یافته است”. کراجکی، آن را برای عالم جلیل‌القدر ابی‌الکتائب [[عمار]] نوشته است. کراجکی رساله‌ای نیز با عنوان “دلیل النص بخبر الغدیر” دارد که متن آن را در [[کنز الفوائد]](ج ۲، ص۸۴ - ۹۸) آورده است.
# [[حدیث الغدیر (کتاب)|حدیث الغدیر]]، نوشته شیخ [[منصور آبی رازی]] (از [[دانشمندان]] [[قرن پنجم]])، نویسنده کتاب ادبی و مهم [[نثر]] الدرر. وی [[راویان حدیث غدیر]] را بر اساس حروف الفبا نقل کرده است. ابن شهر آشوب در کتاب المناقب (ج ۳، ص۲۵) و معالم العلماء (ص ۶۷، شماره ۴۵۷) کتاب وی را نام [[برده]] است.
# [[حدیث الغدیر (کتاب)|حدیث الغدیر]]، نوشته شیخ [[منصور آبی رازی]] (از [[دانشمندان]] [[قرن پنجم]])، نویسنده کتاب ادبی و مهم [[نثر]] الدرر. وی [[راویان حدیث غدیر]] را بر اساس حروف الفبا نقل کرده است. ابن شهر آشوب در کتاب المناقب (ج ۳، ص۲۵) و معالم العلماء (ص ۶۷، شماره ۴۵۷) کتاب وی را نام برده است.
# [[دعاء الهداه الی اداء حق الموالاه (کتاب)|دعاء الهداه الی اداء حق الموالاه]]، تألیف [[ابوالقاسم عبیدالله بن حسکانی حنفی]] نویسنده کتاب مهم شواهد التنزیل. وی در [[مستدرک الوسائل (کتاب)|مستدرک الوسائل] (ج ۱، ص۹۰ حدیث ۲۴۶) گفته است: “من طرق حدیث غدیر را در کتاب دعاء الهداه - که در بیست جزء است – جمع‌آوری کرده‌ام”.
# [[دعاء الهداه الی اداء حق الموالاه (کتاب)|دعاء الهداه الی اداء حق الموالاه]]، تألیف [[ابوالقاسم عبیدالله بن حسکانی حنفی]] نویسنده کتاب مهم شواهد التنزیل. وی در [[مستدرک الوسائل (کتاب)|مستدرک الوسائل] (ج ۱، ص۹۰ حدیث ۲۴۶) گفته است: “من طرق حدیث غدیر را در کتاب دعاء الهداه - که در بیست جزء است – جمع‌آوری کرده‌ام”.
#طرق حدیث الولایه، تألیف شمس‌الدین [[محمد بن احمد ذهبی]](متوفای ۷۴۸ق). وی در [[تذکره الحفاظ (کتاب)|تذکره الحفاظ]] (ج ۳، ص۱۰۴۲، رقم ۹۶۲) نوشته است: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌}}، طرق پسندیده‌ای دارد و من در این باره تألیف مستقلی دارم”.
#طرق حدیث الولایه، تألیف شمس‌الدین [[محمد بن احمد ذهبی]](متوفای ۷۴۸ق). وی در [[تذکره الحفاظ (کتاب)|تذکره الحفاظ]] (ج ۳، ص۱۰۴۲، رقم ۹۶۲) نوشته است: {{متن حدیث|مَنْ كُنْتُ مَوْلَاهُ فَعَلِيٌّ مَوْلَاهُ‌}}، طرق پسندیده‌ای دارد و من در این باره تألیف مستقلی دارم”.
خط ۴۶۳: خط ۴۶۳:


*'''نقد''': فرضیه تدریج در بیان خوردنی‌های [[حرام]] که مؤلف المنار مطرح کرده و آن را به تدریج در [[تحریم]] [[خمر]] مقایسه کرده است، از دو حال بیرون نیست:
*'''نقد''': فرضیه تدریج در بیان خوردنی‌های [[حرام]] که مؤلف المنار مطرح کرده و آن را به تدریج در [[تحریم]] [[خمر]] مقایسه کرده است، از دو حال بیرون نیست:
#مقصود، تدریج در بیان مصادیق مأکولات حرام است؛ یعنی در آیه [[مائده]] چیزهایی حرام شده است که در آیه‌های قبل از آن<ref>یعنی آیه‌های: {{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۷۳؛ {{متن قرآن|قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۴۵؛ {{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «جز این نیست که (خداوند) مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را به نام جز خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس هر کس ناگزیر (از خوردن آنها) شود در حالی که افزون‌خواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۱۱۵.</ref> [[حرام]] نشده بود. این فرض [[باطل]] است، زیرا در [[آیه]] [[مائده]]، [[حرمت]] چیز جدیدی بیان نشده است، به این [[دلیل]] که {{متن قرآن|مُنْخَنِقَةُ}}، {{متن قرآن|مُتَرَدِّيَةُ}}، {{متن قرآن|نَّطِيحَةُ}} و {{متن قرآن|مَا أَكَلَ السَّبُعُ}} همگی مصادیق میته‌اند، و جمله {{متن قرآن|إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ}}؛ مگر آنچه [[تذکیه]] کرده‌اید”، [[گواه]] این مطلب است. همین گونه است آنچه با عنوان {{متن قرآن|وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ}} بیان شده است، زیرا اگر چه قبلاً از آنها نامی [[برده]] نشده است، ولی حرمت آنها بدان علت است که مصداق فسق‌اند: {{متن قرآن|ذَلِكُمْ فِسْقٌ}} و حرمت [[فسق]] در آیه انعام بیان شده است<ref>{{متن قرآن|قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ}} «بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد» سوره انعام، آیه ۱۴۵.</ref>. همچنین عبارت: {{متن قرآن|غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ}} در [[آیه]] [[مائده]]<ref>{{متن قرآن|فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.</ref> بیانگر این است که آنچه در این [[آیه تحریم]] شده است به علت “اثم” بودن آن است و [[تحریم]] “اثم” در آیه بقره<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۷۳.</ref> بیان شده است، چنان‌که در آیه دیگری فرموده است: {{متن قرآن|وَذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَبَاطِنَهُ}}<ref>«و گناه آشکار و پنهان را رها کنید» سوره انعام، آیه ۱۲۰.</ref> و نیز فرموده است: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ}}<ref>«بگو جز این نیست که پروردگارم زشتکاری‌های آشکار و پنهان و گناه و افزونجویی ناروا را حرام کرده است» سوره اعراف، آیه ۳۳.</ref>. از نکات یاد شده روشن شد که آیه مائده بیانگر [[حرام]] جدیدی نسبت به موارد مطرح شده در [[آیات]] قبل از آن، نیست.
#مقصود، تدریج در بیان مصادیق مأکولات حرام است؛ یعنی در آیه [[مائده]] چیزهایی حرام شده است که در آیه‌های قبل از آن<ref>یعنی آیه‌های: {{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۷۳؛ {{متن قرآن|قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ رَبَّكَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد اما کسی که (از خوردن آنها) ناگزیر شده است در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان پروردگارت آمرزنده بخشاینده است» سوره انعام، آیه ۱۴۵؛ {{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «جز این نیست که (خداوند) مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را به نام جز خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس هر کس ناگزیر (از خوردن آنها) شود در حالی که افزون‌خواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره نحل، آیه ۱۱۵.</ref> [[حرام]] نشده بود. این فرض [[باطل]] است، زیرا در [[آیه]] [[مائده]]، [[حرمت]] چیز جدیدی بیان نشده است، به این [[دلیل]] که {{متن قرآن|مُنْخَنِقَةُ}}، {{متن قرآن|مُتَرَدِّيَةُ}}، {{متن قرآن|نَّطِيحَةُ}} و {{متن قرآن|مَا أَكَلَ السَّبُعُ}} همگی مصادیق میته‌اند، و جمله {{متن قرآن|إِلَّا مَا ذَكَّيْتُمْ}}؛ مگر آنچه [[تذکیه]] کرده‌اید”، [[گواه]] این مطلب است. همین گونه است آنچه با عنوان {{متن قرآن|وَمَا ذُبِحَ عَلَى النُّصُبِ وَأَنْ تَسْتَقْسِمُوا بِالْأَزْلَامِ}} بیان شده است، زیرا اگر چه قبلاً از آنها نامی برده نشده است، ولی حرمت آنها بدان علت است که مصداق فسق‌اند: {{متن قرآن|ذَلِكُمْ فِسْقٌ}} و حرمت [[فسق]] در آیه انعام بیان شده است<ref>{{متن قرآن|قُلْ لَا أَجِدُ فِي مَا أُوحِيَ إِلَيَّ مُحَرَّمًا عَلَى طَاعِمٍ يَطْعَمُهُ إِلَّا أَنْ يَكُونَ مَيْتَةً أَوْ دَمًا مَسْفُوحًا أَوْ لَحْمَ خِنْزِيرٍ فَإِنَّهُ رِجْسٌ أَوْ فِسْقًا أُهِلَّ لِغَيْرِ اللَّهِ بِهِ}} «بگو: در آنچه به من وحی شده است چیزی نمی‌یابم که برای خورنده‌ای که آن را می‌خورد حرام باشد؛ مگر مردار و یا خون ریخته یا گوشت خوک که پلید است و یا (آنچه) از سر نافرمانی جز به نام خداوند ذبح شده باشد» سوره انعام، آیه ۱۴۵.</ref>. همچنین عبارت: {{متن قرآن|غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ}} در [[آیه]] [[مائده]]<ref>{{متن قرآن|فَمَنِ اضْطُرَّ فِي مَخْمَصَةٍ غَيْرَ مُتَجَانِفٍ لِإِثْمٍ فَإِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «پس، هر که در قحطی و گرسنگی ناگزیر (از خوردن گوشت حرام) شود بی‌آنکه گراینده به گناه باشد بی‌گمان خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره مائده، آیه ۳.</ref> بیانگر این است که آنچه در این [[آیه تحریم]] شده است به علت “اثم” بودن آن است و [[تحریم]] “اثم” در آیه بقره<ref>{{متن قرآن|إِنَّمَا حَرَّمَ عَلَيْكُمُ الْمَيْتَةَ وَالدَّمَ وَلَحْمَ الْخِنْزِيرِ وَمَا أُهِلَّ بِهِ لِغَيْرِ اللَّهِ فَمَنِ اضْطُرَّ غَيْرَ بَاغٍ وَلَا عَادٍ فَلَا إِثْمَ عَلَيْهِ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ رَحِيمٌ}} «جز این نیست که (خداوند)، مردار و خون و گوشت خوک و آنچه را جز به نام خداوند ذبح شده باشد بر شما حرام کرده است؛ پس کسی که ناگزیر (از خوردن این چیزها) شده باشد در حالی که افزونخواه (برای رسیدن به لذّت) و متجاوز (از حدّ سدّ جوع) نباشد بر او گناهی نیست، که خداوند آمرزنده‌ای بخشاینده است» سوره بقره، آیه ۱۷۳.</ref> بیان شده است، چنان‌که در آیه دیگری فرموده است: {{متن قرآن|وَذَرُوا ظَاهِرَ الْإِثْمِ وَبَاطِنَهُ}}<ref>«و گناه آشکار و پنهان را رها کنید» سوره انعام، آیه ۱۲۰.</ref> و نیز فرموده است: {{متن قرآن|قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ}}<ref>«بگو جز این نیست که پروردگارم زشتکاری‌های آشکار و پنهان و گناه و افزونجویی ناروا را حرام کرده است» سوره اعراف، آیه ۳۳.</ref>. از نکات یاد شده روشن شد که آیه مائده بیانگر [[حرام]] جدیدی نسبت به موارد مطرح شده در [[آیات]] قبل از آن، نیست.
#مقصود، تدریج در بیان اجمالی و تفصیلی است، یعنی آنچه قبلاً بیان شده بود، اجمالی بود و آنچه در آیه مائده آمده است بیان تفصیلی است، و [[فلسفه]] این تدریج، آن بوده که قبلاً شرایط فراهم نبود، ولی در اواخر دوران [[رسالت]] که [[اسلام]] بسط یافته بود شرایط فراهم شده بود و از بیان تفصیلی [[حرمت]] مأکولات، [[نگرانی]] وجود نداشت.
#مقصود، تدریج در بیان اجمالی و تفصیلی است، یعنی آنچه قبلاً بیان شده بود، اجمالی بود و آنچه در آیه مائده آمده است بیان تفصیلی است، و [[فلسفه]] این تدریج، آن بوده که قبلاً شرایط فراهم نبود، ولی در اواخر دوران [[رسالت]] که [[اسلام]] بسط یافته بود شرایط فراهم شده بود و از بیان تفصیلی [[حرمت]] مأکولات، [[نگرانی]] وجود نداشت.
فرض نیز بی‌اساس است، زیرا بیان حرمت مردار، [[خون]]، گوشت خوک و آنچه هنگام [[ذبح]] نام غیر [[خدا]] بر آن [[برده]] شود که در [[آیات]] قبل از [[آیه]] [[مائده]] مطرح شده است نسبت به مواردی چون: منخنقه، موقوذه و متردیه، مصادیق بیشتری دارد و بیشتر مورد ابتلای [[مردم]] است، و طبعاً طبعا بیشتر با [[مخالفت]] [[مشرکان]] مواجه بوده است، تا موارد نادر الوقوعی که در آیه مائده نام برده شده است. بر این اساس، این فرض صحیح نیست که تأخیر بیان حرمت این موارد بدان علت بود که قبلاً زمینه بیان آنها فراهم نبوده، و ممکن بود با مخالفت مشرکان مواجه شود. مضافاً بر اینکه – همان‌گونه که پیش از این یاد آور شدیم - [[یأس]] [[کافران]] از [[دین اسلام]] با کامل شدن دین اسلام ملازمه دارد، پس این [[پرسش]] مطرح می‌شود که بیان [[محرمات]] مذکور در این آیه، چه نقشی در [[اکمال دین]] [[اسلام]] داشته است؟ و اگر مقصود، این است که این [[احکام]]، آخرین احکام دین اسلام بوده است، این فرض نیز [[باطل]] است، زیرا طبق برخی [[روایات]]، در فاصله میان [[سفر]] [[حجه‌الوداع]] و [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} احکام دیگری نازل شده است که [[آیه کلاله]]<ref>{{متن قرآن|يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}} «از تو نظر می‌خواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر می‌دهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر می‌رسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث می‌برد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را می‌برند و اگر (میراث‌بران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث می‌برد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان می‌دارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۷۶.</ref> و [[آیه ربا]] از آن جمله است. در [[صحیح بخاری]] از [[ابن‌عباس]] [[روایت]] شده است آخرین آیه‌ای که بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شد، آیه ربا بود<ref>المیزان، ج۵، ص۱۷۱-۱۷۳.</ref>.
فرض نیز بی‌اساس است، زیرا بیان حرمت مردار، [[خون]]، گوشت خوک و آنچه هنگام [[ذبح]] نام غیر [[خدا]] بر آن برده شود که در [[آیات]] قبل از [[آیه]] [[مائده]] مطرح شده است نسبت به مواردی چون: منخنقه، موقوذه و متردیه، مصادیق بیشتری دارد و بیشتر مورد ابتلای [[مردم]] است، و طبعاً طبعا بیشتر با [[مخالفت]] [[مشرکان]] مواجه بوده است، تا موارد نادر الوقوعی که در آیه مائده نام برده شده است. بر این اساس، این فرض صحیح نیست که تأخیر بیان حرمت این موارد بدان علت بود که قبلاً زمینه بیان آنها فراهم نبوده، و ممکن بود با مخالفت مشرکان مواجه شود. مضافاً بر اینکه – همان‌گونه که پیش از این یاد آور شدیم - [[یأس]] [[کافران]] از [[دین اسلام]] با کامل شدن دین اسلام ملازمه دارد، پس این [[پرسش]] مطرح می‌شود که بیان [[محرمات]] مذکور در این آیه، چه نقشی در [[اکمال دین]] [[اسلام]] داشته است؟ و اگر مقصود، این است که این [[احکام]]، آخرین احکام دین اسلام بوده است، این فرض نیز [[باطل]] است، زیرا طبق برخی [[روایات]]، در فاصله میان [[سفر]] [[حجه‌الوداع]] و [[رحلت پیامبر اکرم]]{{صل}} احکام دیگری نازل شده است که [[آیه کلاله]]<ref>{{متن قرآن|يَسْتَفْتُونَكَ قُلِ اللَّهُ يُفْتِيكُمْ فِي الْكَلَالَةِ إِنِ امْرُؤٌ هَلَكَ لَيْسَ لَهُ وَلَدٌ وَلَهُ أُخْتٌ فَلَهَا نِصْفُ مَا تَرَكَ وَهُوَ يَرِثُهَا إِنْ لَمْ يَكُنْ لَهَا وَلَدٌ فَإِنْ كَانَتَا اثْنَتَيْنِ فَلَهُمَا الثُّلُثَانِ مِمَّا تَرَكَ وَإِنْ كَانُوا إِخْوَةً رِجَالًا وَنِسَاءً فَلِلذَّكَرِ مِثْلُ حَظِّ الْأُنْثَيَيْنِ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ أَنْ تَضِلُّوا وَاللَّهُ بِكُلِّ شَيْءٍ عَلِيمٌ}} «از تو نظر می‌خواهند بگو: خداوند برای شما درباره کلاله نظر می‌دهد که اگر مردی مرد و دارای فرزندی نبود و خواهری داشت، نصف میراث او به این خواهر می‌رسد و برادر نیز از خواهر (تمام دارایی را) ارث می‌برد، اگر خواهر فرزندی نداشته باشد و اگر خواهران (مرد مرده) دو تن باشند دو سوم از میراث را می‌برند و اگر (میراث‌بران) گروهی برادر و خواهر باشند هر مرد برابر با بهره دو زن ارث می‌برد؛ خداوند (این احکام را) برای شما بیان می‌دارد مبادا که گمراه شوید و خداوند به هر چیزی داناست» سوره نساء، آیه ۱۷۶.</ref> و [[آیه ربا]] از آن جمله است. در [[صحیح بخاری]] از [[ابن‌عباس]] [[روایت]] شده است آخرین آیه‌ای که بر [[پیامبر]]{{صل}} نازل شد، آیه ربا بود<ref>المیزان، ج۵، ص۱۷۱-۱۷۳.</ref>.


====[[روز غدیر]] [[خم]]====
====[[روز غدیر]] [[خم]]====
۲۱۸٬۶۱۷

ویرایش