دانش اخلاق در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخهها
جز
جایگزینی متن - 'علل' به 'علل'
جز (جایگزینی متن - 'اندیشمندان مسلمان' به 'اندیشمندان مسلمان') |
جز (جایگزینی متن - 'علل' به 'علل') |
||
خط ۸۶: | خط ۸۶: | ||
==[[علم اخلاق]] در منظومه [[دانش بشری]]== | ==[[علم اخلاق]] در منظومه [[دانش بشری]]== | ||
قدیمیترین دستهبندی [[علوم]] از یونان قدیم به یادگار مانده است. [[یونانیان]]، همه [[معارف]] بشری را با عنوان [[حکمت]] میشناختند و آنرا در دو شاخه اصلی [[حکمت نظری]] و [[حکمت عملی]] دستهبندی میکردند. این تقسیم بر این [[باور]] مبتنی بود که موجودات بر دو گونهاند؛ موجوداتی که بود و نبودشان به | قدیمیترین دستهبندی [[علوم]] از یونان قدیم به یادگار مانده است. [[یونانیان]]، همه [[معارف]] بشری را با عنوان [[حکمت]] میشناختند و آنرا در دو شاخه اصلی [[حکمت نظری]] و [[حکمت عملی]] دستهبندی میکردند. این تقسیم بر این [[باور]] مبتنی بود که موجودات بر دو گونهاند؛ موجوداتی که بود و نبودشان به علل واقعی وابسته است و [[قدرت]] و [[اختیار]] [[بشر]] در وجود و عدم آنها تأثیری ندارد؛ مثل کرات آسمانی، [[زمین]]، گیاهان و درختان، عناصر و معادن و هر چیز دیگری که در [[جهان]] وجود دارد؛ دیگر موجوداتی که هستی آنها در حوزه [[اختیار]] [[آدمیان]] قرار دارد؛ مثل [[قوانین]]، مقررات، قراردادها و اعتبارات. دانشهایی که به بحث و بررسی قسم اول موجودات میپردازند، [[حکمت نظری]] و علومی که درباره قسم دوم بحث میکنند، [[حکمت عملی]] نامیده شدند. [[حکمت نظری]] خود دارای سه شاخه طبیعیات، ریاضیات و [[فلسفه]] است و [[حکمت عملی]] نیز شامل سه شاخه [[اخلاق]]، [[تدبیر]] منزل و [[سیاست]] مدن است؛ بنابراین، [[اخلاق]] در مجموعه [[معارف]] بشری یکی از شاخههای [[حکمت عملی]] است<ref>ر.ک: مرتضی مطهری، شرح منظومه، ج۲، ص۱۱؛ سید محمدرضا مدرسی، فلسفه اخلاق، ص۱۱-۱۲؛ محمد تقی مصباح یزدی، آموزش فلسفه، ج۱، ص۳۰.</ref><ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱، ص۳۷.</ref>. | ||
==[[ارزش]] کاربردی [[علم اخلاق]]== | ==[[ارزش]] کاربردی [[علم اخلاق]]== | ||
خط ۹۵: | خط ۹۵: | ||
[[علم اخلاق]] از [[علوم]] معامله است به این معنی که صرف دانستن گزارههای [[اخلاقی]] به خودی خود ارزشی ندارد، بلکه میتوان گفت اگر مقدمه عمل نباشد، [[تعلیم و تعلم]] آن، [[تضییع عمر]] است و چهبسا مقدمات [[هلاکت]] [[انسان]] را فراهم کند؛ به این معنی که [[انسان]] با یادگیری [[اخلاق]]، مفاهیم زیادی را در [[خزانه]] [[ذهن]] خود انباشته میکند و چون به آنها عمل نمیکند و به [[تهذیب نفس]] خویش نمیپردازد، به دانستههای خود [[مغرور]] و به بدترین وادی [[هلاکت]] کشیده میشود؛ البته نباید از نظر دور داشت که عمل نیز بدون [[آگاهی]]، قدم برداشتن در [[تاریکی]] است که موجب سقوط [[انسان]] میشود، پس نسبت به [[علم اخلاق]] نه میتوان عمل به آموختهها را ترک کرد و نه میتوان از فراگیری [[غافل]] شد. [[علم اخلاق]] دانشی است که آموختنش لازم و عمل به تعالیمش [[واجب]] است. به عبارت دیگر، همان طور که از تعریف [[علم اخلاق]] بر میآید: [[علم اخلاق]] از جهتی با [[حکمت]] و [[فلسفه]] مشابهت دارد و از جهتی با [[علم]] [[فقه]]؛ آنجاکه از حقایق صفتها و سجایا بحث میکند، هم [[خانواده]] [[فلسفه]] است؛ چرا که از [[حقیقت]] یک موجود پرده برمیدارد و میتوان گفت نوعی [[هستیشناسی]] است؛ برای نمونه، [[حسد]] یک [[حقیقت]] است که در [[نفس انسان]] پدید میآید؛ به عبارت دیگر حالتی از [[نفس انسان]] است و به هر حال یک موجود است. | [[علم اخلاق]] از [[علوم]] معامله است به این معنی که صرف دانستن گزارههای [[اخلاقی]] به خودی خود ارزشی ندارد، بلکه میتوان گفت اگر مقدمه عمل نباشد، [[تعلیم و تعلم]] آن، [[تضییع عمر]] است و چهبسا مقدمات [[هلاکت]] [[انسان]] را فراهم کند؛ به این معنی که [[انسان]] با یادگیری [[اخلاق]]، مفاهیم زیادی را در [[خزانه]] [[ذهن]] خود انباشته میکند و چون به آنها عمل نمیکند و به [[تهذیب نفس]] خویش نمیپردازد، به دانستههای خود [[مغرور]] و به بدترین وادی [[هلاکت]] کشیده میشود؛ البته نباید از نظر دور داشت که عمل نیز بدون [[آگاهی]]، قدم برداشتن در [[تاریکی]] است که موجب سقوط [[انسان]] میشود، پس نسبت به [[علم اخلاق]] نه میتوان عمل به آموختهها را ترک کرد و نه میتوان از فراگیری [[غافل]] شد. [[علم اخلاق]] دانشی است که آموختنش لازم و عمل به تعالیمش [[واجب]] است. به عبارت دیگر، همان طور که از تعریف [[علم اخلاق]] بر میآید: [[علم اخلاق]] از جهتی با [[حکمت]] و [[فلسفه]] مشابهت دارد و از جهتی با [[علم]] [[فقه]]؛ آنجاکه از حقایق صفتها و سجایا بحث میکند، هم [[خانواده]] [[فلسفه]] است؛ چرا که از [[حقیقت]] یک موجود پرده برمیدارد و میتوان گفت نوعی [[هستیشناسی]] است؛ برای نمونه، [[حسد]] یک [[حقیقت]] است که در [[نفس انسان]] پدید میآید؛ به عبارت دیگر حالتی از [[نفس انسان]] است و به هر حال یک موجود است. | ||
تعریف و شناسایی این [[حقیقت]]، بررسی | تعریف و شناسایی این [[حقیقت]]، بررسی علل و مناشی و ارتباطهای آن و شناسایی عوامل تقویت کننده و [[تضعیف]] کننده آن، بخشی از مباحثی است که در [[علم اخلاق]] درباره این صفت مطرح میشود. این دسته مباحث همه صبغۀ هستیشناسانه دارد و [[انسان]] برای کمال خود به دانستن آنها محتاج است. در کنار این مباحث، [[اخلاق]] برای خود رسالتی قائل است که ما را ملزم میکند با عوامل تقویت کننده این صفت [[مبارزه]] کنیم و عوامل [[تضعیف]] کننده آن را توسعه دهیم و از بازتاب این صفت به خارج از [[ضمیر]] خود جلوگیری کنیم. این مباحث [[صبغه]] دستوری دارند و از نوع باید و نباید هستند، چنان که در [[فقه]] نیز از بایدها و نبایدها بحث میکنیم. [[همراهی]] [[علم اخلاق]] در این مرحله است که این [[دانش]] [[شریف]] را به ثمر مینشاند و [[انسان]] مهذب را به بار میآورد. | ||
به بیان دیگر، فرق [[اخلاق]] با سایر [[علوم]] این است که [[علوم]] دیگر به [[کشف]]، [[ثبت]] و گزارش وقایع بسنده میکنند؛ مثلا مورخ، آثار و [[افعال]] افراد و [[جوامع]] را [[ثبت]] میکند، ریاضیدان [[روابط]] ریاضی را [[کشف]] و [[ثبت]] میکند، روان شناس چگونگی بروز حالتهای [[نفسانی]] و [[ارتباط]] آنها با یکدیگر را مورد مطالعه قرار میدهد؛ ولی [[علم اخلاق]]، علاوه بر [[ثبت]] و گزارش وقایع و حقایق، آنچه را نباید باشد [[تعیین]] میکند و آنچه را باید، نشان میدهد؛ بنابراین، [[علم اخلاق]] به رغم [[جایگاه]] بلند و [[ارزش]] والا، در صورتی مفید و [[ارزشمند]] است که [[انسان]]، ارشادها و راهنماییهای آن را به کار گیرد و در عمل از آنها بهرهمند شود <ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱، ص۴۵-۴۷.</ref>. | به بیان دیگر، فرق [[اخلاق]] با سایر [[علوم]] این است که [[علوم]] دیگر به [[کشف]]، [[ثبت]] و گزارش وقایع بسنده میکنند؛ مثلا مورخ، آثار و [[افعال]] افراد و [[جوامع]] را [[ثبت]] میکند، ریاضیدان [[روابط]] ریاضی را [[کشف]] و [[ثبت]] میکند، روان شناس چگونگی بروز حالتهای [[نفسانی]] و [[ارتباط]] آنها با یکدیگر را مورد مطالعه قرار میدهد؛ ولی [[علم اخلاق]]، علاوه بر [[ثبت]] و گزارش وقایع و حقایق، آنچه را نباید باشد [[تعیین]] میکند و آنچه را باید، نشان میدهد؛ بنابراین، [[علم اخلاق]] به رغم [[جایگاه]] بلند و [[ارزش]] والا، در صورتی مفید و [[ارزشمند]] است که [[انسان]]، ارشادها و راهنماییهای آن را به کار گیرد و در عمل از آنها بهرهمند شود <ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱ (کتاب)|اخلاق الاهی]]، ج۱، ص۴۵-۴۷.</ref>. |