خوشخلقی در اخلاق اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←دعا و درخواست از خدا
(←بهشت) |
|||
خط ۳۷۲: | خط ۳۷۲: | ||
بنابراین یکی از راهها و بلکه مؤثرترین راه برای دستیابی به فضیلت [[حسن خلق]]، دعا و درخواست کمک از [[ذات اقدس الاهی]] است. | بنابراین یکی از راهها و بلکه مؤثرترین راه برای دستیابی به فضیلت [[حسن خلق]]، دعا و درخواست کمک از [[ذات اقدس الاهی]] است. | ||
تکیه بر [[تقوا]] و [[دانش]] در [[طریقت]] کافری است راهرو گر صد [[هنر]] دارد [[توکل]] بایدش<ref>حافظ، دیوان اشعار.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص ۲۰۹-۲۱۸.</ref>. | تکیه بر [[تقوا]] و [[دانش]] در [[طریقت]] کافری است راهرو گر صد [[هنر]] دارد [[توکل]] بایدش<ref>حافظ، دیوان اشعار.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص ۲۰۹-۲۱۸.</ref>. | ||
==[[ارتباطات]] [[خوشاخلاقی]]== | |||
خوشاخلاقی با سه موضوع [[ارتباط]] نزدیک دارد. عدم توجه به محدوده این موضوعات و نحوه ارتباط آنها با خوشاخلاقی، آفات [[اخلاقی]] بسیاری در پی دارد؛ بنابراین، در این گفتار به برخی از این ارتباطها میپردازیم. | |||
===خوشاخلاقی و [[شوخی]]=== | |||
یکی از موضوعات مرتبط با خوشاخلاقی، شوخی است. بدون [[شک]] شوخی کردن یکی از مصداقهای خوشاخلاقی است؛ به همین دلیل در [[شرع]] [[مقدس]]، شوخی کردن به عنوان یک عمل مؤمنانه مورد سفارش و [[تشویق]] قرار گرفته است. | |||
در روایتی است که [[امام صادق]]{{ع}} از [[یونس]] [[شیبانی]] پرسید: چقدر با هم شوخی میکنید؟ عرض کرد: کم شوخی میکنیم. فرمود: {{متن حدیث|فَلَا تَفْعَلُوا فَإِنَّ الْمُدَاعَبَةَ مِنْ حُسْنِ الْخُلُقِ وَ إِنَّكَ لَتُدْخِلُ بِهَا السُّرُورَ عَلَى أَخِيكَ وَ لَقَدْ كَانَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} يُدَاعِبُ الرَّجُلَ يُرِيدُ أَنْ يَسُرَّهُ}}<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۳.</ref>؛ | |||
اینگونه نباشید، شوخی جزء خوشاخلاقی است، و تو میتوانی با شوخی [[برادر]] ایمانیات را خوشحال کنی. [[رسول خدا]]{{صل}} برای [[شاد کردن]] دیگران با آنها شوخی میکرد. | |||
در [[روایت]] دیگری از آن [[حضرت]] آمده است: هر مؤمنی، [[اهل]] شوخی است<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۳.</ref>. | |||
[[پیشوایان معصوم]] نه تنها دیگران را به شوخی تشویق میکردند، بلکه خود نیز اهل شوخی بودند و گامی با [[اصحاب]] خویش شوخی میکردند. رسول خدا{{صل}} درباره خویش میفرماید: {{متن حدیث|إِنِّي لَأَمْزَحُ وَ لَا أَقُولُ إِلَّا حَقّاً}}<ref>«من شوخی میکنم، ولی جز سخن حق نمیگویم». حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۳۱.</ref>؛ | |||
[[سیره معصومین]] در شوخی چنان شناخته شده بود که اصحاب نیز با ایشان شوخی میکردند<ref>ر.ک: میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۱۱-۴۱۲.</ref>. [[روایات]] زیادی درباره شوخیهای رسول خدا{{صل}} و [[امیرالمؤمنین]]{{ع}} نقل شده است<ref>میرزا حسین نوری، مستدرک الوسائل، ج۸، ص۴۰۷-۴۱۳؛ حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۱۲۶-۱۳۰.</ref>. ما درباره [[آفات زبان]] این روایات را نقل خواهیم کرد. علاوه بر این، برخی از [[دانشمندان]] چون زبیربنبکار<ref>ابن ندیم، فهرست، ص۱۲۳.</ref> و [[عبدالله بن محمد]] مشهور به ابن هزارمرد<ref>ذهبی، تاریخ الاسلام، ج۳۱، ص۲۹۴.</ref> از شوخیهای [[پیامبر]]{{صل}} [[کتابی]] نگاشتهاند؛ با این همه میدانیم که [[شوخی]] عاری از عواقب ناگوار نیست؛ به همین دلیل در [[شرع]] [[مقدس]] از شوخی کردن [[نهی]] شده است. | |||
[[امیرالمؤمنین]]{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|إِيَّاكُمْ وَ الْمِزَاحَ فَإِنَّهُ يَجُرُّ السَّخِيمَةَ وَ يُورِثُ الضَّغِينَةَ وَ هُوَ السَّبُ الْأَصْغَرُ}}<ref>«از شوخی بپرهیزید که کینه به بار میآورد و نفرت به جای میگذارد و فحش کوچک است».</ref> | |||
[[امام صادق]]{{ع}} میفرماید: شوخی آبروی [[انسان]] را میبرد و [[هیبت]] مردان را میشکند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۵۵.</ref> و دیگران را نسبت به انسان گستاخ میکند<ref>محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۲، ص۶۶۵.</ref>. | |||
از جمع این دو گزاره میتوان نتیجه گرفت که شوخی دارای اقسام یا مراتبی است که برخی از آنها [[ضرورت]] [[زندگی اجتماعی]] است و برخی دیگر آفتزا و زیانبارند. از مجموع روایاتی که در این زمینه به دست ما رسیده، استفاده میشود که در شوخی چهار عامل [[هدف]]، کمیت، کیفیت و تناسب مؤثر است، شوخی با [[تطبیق]] این چهار عامل بر توصیههای حکیمانه [[شارع مقدس]] نه تنها مجاز، بلکه مفید و لازم میشود، وگرنه [[مضر]] و [[ممنوع]] است. | |||
# هدف از شوخی، چنان که در [[احادیث]] پیشگفته ملاحظه کردیم، باید [[شاد کردن]] طرف مقابل و زدودن [[اندوه]] از [[قلب]] مخاطب باشد، بنابراین شوخی به قصد انتقامجویی، زیانرسانی، [[اعمال]] [[کینهتوزی]] و سایر اهداف [[شیطانی]] ممنوع است. | |||
#از نظر کمیت شوخی اندازهای دارد که انسان به [[فراست]] ذاتی آن را در مییابد. در صورتی که شوخی در محدوده این اندازه صورت گیرد، مفید است، وگرنه زیان میرساند و شرع مقدس نیز آن را تجویز نمیکند. [[رسول خدا]]{{صل}} میفرماید: {{متن حدیث|كَثْرَةُ الْمِزَاحِ تَذْهَبُ بِمَاءِ الْوَجْهِ}}<ref>«شوخی زیاد آبروی انسان را میبرد». صدوق، امالی، ص۳۴۴؛ محمد بن الفتال نیشابوری، روضة الواعظین، ص۴۱۹.</ref>؛ | |||
امیرالمؤمنین{{ع}} میفرماید: {{متن حدیث|كَثْرَةُ الْمِزَاحِ تُسْقِطُ الْهَيْبَةَ}}<ref>«شوخی زیاد هییت را میشکند». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۸۹.</ref>؛ | |||
و میفرماید: {{متن حدیث|كَثْرَةُ الْمِزَاحِ تَذْهَبُ الْبَهَاءَ وَ تُوجِبُ الشَّحْنَاءَ}}<ref>«شوخی زیاد ابهت را میبرد و کینه میآورد». علی بن محمد لیثی واسطی، عیون الحکم والمواعظ، ص۲۹۰.</ref>؛ | |||
از نظر کیفیت، [[شوخی]] باید عاری از هر گفتار و [[کردار]] [[ناهنجاری]] باشد. کسانی که به بهانه شوخی و به قصد گرم کردن بازار [[خنده]]، کارهای [[ناشایست]] میکنند و سخنان [[ناهنجار]] میگویند، از نظر [[عقلی]] به خویش زیان میرسانند و از نظر [[شرعی]] مرتکب [[حرام]] میشوند. از جمله [[افعال]] و اقوالی که حتی در شوخی باید از آنها [[پرهیز]] کرد، میتوان [[غیبت]]، [[فحش]] و [[ناسزا]]، مسخره و [[استهزا]] و [[کشف]] [[اسرار]] را نام برد. | |||
[[رسول خدا]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|إِنِّي لَأَمْزَحُ وَ لَا أَقُولُ إِلَّا حَقّاً}}<ref>«من شوخی میکنم، ولی جز حق نمیگویم». حسن بن فضل طبرسی، مکارم الاخلاق، ص۳۱.</ref>؛ | |||
رسول خدا{{صل}} فرمود: گاهی [[انسان]] کلمهای میگوید تا دیگران را بخنداند و خودش به اندازه فاصله [[زمین]] و [[آسمان]] [[سقوط]] میکند<ref>عبدالله بن مبارک، مسند ابن المبارک، ص۱۹؛ متقی هندی، کنزالعمال ج۳، ص۵۵۶.</ref>. | |||
شوخی علاوه بر همه این عوامل باید با [[شأن]] و موقعیت مخاطب مناسب باشد؛ مثلاً شوخی با یک عالم نباید همانند شوخی با دیگران و شوخی با استاد نباید مثل شوخی با [[دوستان]] باشد.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص ۲۱۸.</ref>. | |||
===[[خوشاخلاقی]] و [[چاپلوسی]]=== | |||
متأسفانه بعضی به دلیل عدم [[شناخت]] و [[آگاهی]] لازم، [[حسن خلق]] و [[رفتار نیکو]] را با [[تملّق]] و چاپلوسی [[اشتباه]] میگیرند و به ناحق به [[مدح]] و [[ستایش]] صاحبان [[زور]] و زر میپردازند و در برابر آنان [[کرنش]] و کوچکی میکنند و [[شخصیت]] و [[ارزش والای انسانی]] خود را لگدکوب میسازند و نام این [[رفتار ناشایست]] را حسن خلق و [[رفق]] و [[مدارا با مردم]] میگذارند. نشانه چنین کسانی آن است که وقتی به افراد عادی و تهیدست میرسند، [[گشادهرویی]] و [[نرمخویی]] را فراموش میکنند و حتی چهرهای [[عبوس]] و [[خشن]] به خود میگیرند. این صفت [[ناپسند]] نه تنها یک [[ارزش]] نیست، بلکه گناهی بزرگ است که موجب [[خشم خداوند]] میشود. | |||
[[رسول خدا]]{{صل}} در این مورد میفرماید: {{متن حدیث|إِذَا مُدِحَ الْفَاجِرُ اهْتَزَّ الْعَرْشُ وَ غَضِبَ الرَّبُّ}}<ref>«هرگاه شخص فاجری ستایش شود، عرش الهی میلرزد و خداوند خشمگین میشود». حسن بن علی بن شعبه حرانی، تحف العقول عن آل الرسول، ص۴۶.</ref>؛ | |||
پس ضروری است که در برخوردهای [[اجتماعی]] خود، [[رفتار]] [[پسندیده]] را با چاپلوسی اشتباه نگیریم و افراد متخلفی را که گاه در صددند با چربزبانی و چاپلوسی، [[حق و باطل]] را بر ما مشتبه کنند، طرد کرده و خود را از [[نیرنگ]] آنان ایمن سازیم.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص ۲۲۱.</ref>. | |||
===خوشاخلاقی و بیتوجهی=== | |||
از نظر [[اسلام]]، حسن خلق هرگز به این معنا نیست که اگر با منکری روبهرو شدیم، در برابر آن [[سکوت]] کرده، لبخند بزنیم، یا در برابر [[اعمال زشت]] دیگران واکنش منفی نشان ندهیم؛ زیرا برخورد منفی و توأم با [[تندی]] و [[خشونت]]، زمانی [[مذموم]] و ناپسند است که پای [[بیاعتنایی]] به [[دین]] و ارزشهای والای آن در میان نباشد، وگرنه رنجاندن نزدیکترین افراد به [[انسان]] نیز اگر به دلیل [[حفظ]] [[ارزشها]] و [[پایبندی]] به آن باشد، نه تنها [[زشت]] نیست، بلکه در ردیف مهمترین [[وظایف شرعی]] و از مراتب [[نهی از منکر]] است. از فرموده [[امام علی]]{{ع}}: {{متن حدیث|أَمَرَنَا رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} أَنْ نَلْقَى أَهْلَ الْمَعَاصِي بِوُجُوهٍ مُكْفَهِرَّةٍ}}<ref>«پیامبر خدا{{صل}} به ما دستور داده است که با معصیتکاران با چهرههای عبوس روبهرو شویم». محمد بن یعقوب کلینی، کافی، ج۵، ص۵۹؛ محمد بن حسن حر عاملی، وسائل الشیعه (آل البیت)، ج۱۶، ص۱۴۳.</ref>.<ref>[[مجتبی تهرانی|تهرانی، مجتبی]]، [[اخلاق الاهی ج۱۴ (کتاب)|اخلاق الاهی، ج۱۴]]، ص ۲۲۱.</ref>. | |||
==منابع== | ==منابع== |