احادیث دوازده خلیفه چگونه بر وجود امام مهدی دلالت دارد؟ (پرسش): تفاوت میان نسخهها
احادیث دوازده خلیفه چگونه بر وجود امام مهدی دلالت دارد؟ (پرسش) (نمایش مبدأ)
نسخهٔ ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱، ساعت ۰۱:۰۰
، ۲۴ دسامبر ۲۰۲۱جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 '
جز (ربات: جایگزینی خودکار متن (-}} {{پاسخ پرسش +}} {{پاسخ پرسش )) |
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ') |
||
خط ۴۹: | خط ۴۹: | ||
| پاسخ = [[آیتالله]] '''[[محمد مهدی آصفی]]'''، در دو مقاله ''«[[درآمدی بر ولادت و غیبت امام مهدی (مقاله)|درآمدی بر ولادت و غیبت امام مهدی]]»'' و ''«[[بررسی مفهوم مهدی نوعی و اثبات دیدگاه تشیع در مورد حضرت مهدی (مقاله)|بررسی مفهوم مهدی نوعی و اثبات دیدگاه تشیع در مورد حضرت مهدی]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = [[آیتالله]] '''[[محمد مهدی آصفی]]'''، در دو مقاله ''«[[درآمدی بر ولادت و غیبت امام مهدی (مقاله)|درآمدی بر ولادت و غیبت امام مهدی]]»'' و ''«[[بررسی مفهوم مهدی نوعی و اثبات دیدگاه تشیع در مورد حضرت مهدی (مقاله)|بررسی مفهوم مهدی نوعی و اثبات دیدگاه تشیع در مورد حضرت مهدی]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«[[بخاری]]، در کتاب الاحکام از صحیح اش، گزارش میکند که [[جابر بن سمره]] گفت: شنیدم [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "دوازه [[امیر]] خواهد بود". سپس کلمهای فرمود که نشنیدم. پدرم گفت: [[پیامبر]] فرمود: "همگی، از [[قریش]]اند". [[مسلم]]، در کتاب الاماره، باب {{متن حدیث| النَّاسُ تَبَعٌ لِقُرَيْش }} [[مردم]] پیرو قریشاند، از صحیحاش میگوید: [[جابر بن سمره]] گفت: شنیدم [[پیامبر]] فرمود: "اگر دوازده مرد بر [[مردم]] [[حکم]] رانند، پیوسته، کارشان رو به راه خواهد بود". سپس [[پیامبر]] کلمهای فرمود که نفهمیدم. از پدرم پرسیدم: "[[رسول الله]] چه فرمود؟". گفت: "همگی، از قریشاند"<ref>صحیح مسلم، چاپ دارالفکر، ج ۶، ص ۳، ح ۶، (باب ان الناس تبع لقریش از کتاب الامارة).</ref>. | ::::::«[[بخاری]]، در کتاب الاحکام از صحیح اش، گزارش میکند که [[جابر بن سمره]] گفت: شنیدم [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: "دوازه [[امیر]] خواهد بود". سپس کلمهای فرمود که نشنیدم. پدرم گفت: [[پیامبر]] فرمود: "همگی، از [[قریش]]اند". [[مسلم]]، در کتاب الاماره، باب {{متن حدیث| النَّاسُ تَبَعٌ لِقُرَيْش }} [[مردم]] پیرو قریشاند، از صحیحاش میگوید: [[جابر بن سمره]] گفت: شنیدم [[پیامبر]] فرمود: "اگر دوازده مرد بر [[مردم]] [[حکم]] رانند، پیوسته، کارشان رو به راه خواهد بود". سپس [[پیامبر]] کلمهای فرمود که نفهمیدم. از پدرم پرسیدم: "[[رسول الله]] چه فرمود؟". گفت: "همگی، از قریشاند"<ref>صحیح مسلم، چاپ دارالفکر، ج ۶، ص ۳، ح ۶، (باب ان الناس تبع لقریش از کتاب الامارة).</ref>. | ||
[[مسلم]]، در صحیح، در همان کتاب، همان باب، از [[جابر بن سمره]] گزارش میکند که شنیدم [[رسول الله]] {{صل}} فرمود: "با [[دوازده خلیفه]]، [[اسلام]]، پیوسته، عزتمند خواهد ماند". سپس کلمهای فرمود که نفهمیدم. به پدرم گفتم: "چه فرمود؟". گفت: "همگی، از قریشاند"<ref>صحیح مسلم، چاپ دارالفکر، ج ۶، ص ۳، ح ۸.</ref>. [[مسلم]]، در کتاب الاماره، باب "الناس تبع..". از صحیح اش، از [[جابر بن سمره]] [[نقل]] میکند: همراه پدرم، بر [[پیامبر]] وارد شدم و شنیدم که فرمود: "کار [[امت]]، رو به راه نخواهد شد، مگر [[دوازده خلیفه]] میانشان باشند". سپس سخنی فرمود که نشنیدم و به پدرم گفتم: "چه فرمود؟". گفت: "همگی، از قریشاند"<ref>صحیح مسلم، چاپ دارالفکر، ج ۶، ص ۳، ح ۸.</ref>. | |||
[[ترمذی]]، در کتاب [[الفتن]]، باب "ما جاء فی الخلفاء" از [[سنن]]اش، به [[نقل]] از [[جابر بن سمره]] میگوید: [[رسول الله]] {{صل}} فرمود: "پس از من، [[دوازده امیر]] خواهد بود". [[راوی]]، در دنباله آورده است: "[[ابو عیسی]] میگوید: این [[حدیث]]، صحیح است"<ref>سنن الترمذی، ج ۴، ص ۵۰۱، چاپ مصطفی البابی الحلبی.</ref>. [[ابو داوود]] در [[سنن]]، به [[نقل]] از [[جابر بن سمره]] میگوید: شنیدم [[رسول الله]] {{صل}} فرمود: "با [[دوازده خلیفه]]، این [[دین]]، پیوسته، عزتمند خواهد بود". [[مردم]]، [[تکبیر]] بر آوردند و فریاد زدند. سپس کلمهای فرمود که نفهمیدم. به پدرم گفتم: "[[پدر]]! چه فرمود؟" گفت: "همه، از قریشاند"<ref>سنن ابی داوود، ج ۲، ص ۴۲۱، چاپ مصطفی البابی الحلبی ۱۳۷۱.(آغاز کتاب المهدی.)</ref>. | |||
[[حاکم]]، در کتاب "معرفة الصحابه" از مستدرک اش، به [[نقل]] از [[جابر]] میگوید: نزد [[رسول الله]] {{صل}} بودم و شنیدم فرمود: "با وجود [[دوازده خلیفه]]، [[تکلیف]] و وضع [[امت]]، پیوسته آشکار است". | |||
[[احمد بن حنبل]]، در [[مسند]] میگوید: "این [[حدیث]] را، [[جابر]]، از سی و چهار طریق، [[روایت]] میکند"<ref>مسند احمد بن حنبل، ج ۵، ص ۸۶- ۱۰۸.</ref>. [[ابو عوانه]]، این [[حدیث]] را در مسندش آورده است<ref>مسند ابی عوانة، ج ۴، ص ۳۹۶ و ۳۹۸ و ۳۹۹.</ref>. [[ابن کثیر]]، در [[البدایة و النهایة]] <ref>(ج ۶/ص ۲۴۸)</ref> و [[طبرانی]] در [[المعجم الکبیر]]<ref>(ص ۹۴ و ۹۷)</ref> و [[المناوی]] در [[کنوز الحقائق]] <ref>(ص ۲۰۸)</ref> و [[سیوطی]] در [[تاریخ الخلفاء ]]<ref>(ص ۶۱)</ref> و [[عسقلانی]] در [[فتح الباری]] <ref>(ج ۱۳/ص ۱۷۹)</ref> و [[بخاری]] در [[التاریخ الکبیر]]<ref>(ج ۲/ص ۱۵۸)</ref> و [[خطیب]] در [[تاریخ بغداد]] <ref>(ج ۱۴/ص ۳۵۳)</ref> و [[العینی]] در [[شرح البخاری]]<ref>(ج ۲۴/ص ۲۸۱)</ref> و [[حافظ حسکانی]] در [[شواهد التنزیل]] <ref>(ج ۱/ص ۴۵۵)</ref> و [[قسطلانی]] در [[ارشاد الساری]] <ref>(ج ۱۰/ص ۳۲۸)</ref> و ... | |||
[[حدیث]] مزبور را آوردهاند.[[محدثان]] [[امامیه]]، از طریقهای بسیار زیاد که به [[تواتر]] میرسد، [[سند حدیث]] را بیان کردهاند. در میان آن ها، سندهای صحیحی است که قابل [[تردید]] نیست. | |||
[[شیخ حر عاملی]]، در جلد دوم از کتاب [[ارزش]] [[مند اثبات الهداة]]، نهصد و بیست و هفت [[روایت]] با مضمونی نزدیک به هم در [[امامت]] [[دوازده امام]] آورده که در بسیاری، به گونهای صریح و روشن، شمار [[دوازده تن]] و [[نام امامان]] نیز آمده است. برخی از اسناد [[روایات]]، صحیح و بیاشکال است و بیهیچ عیبی، به حد [[تواتر]] میرسد. از جمله آنها، نود و پنج [[روایت]] در کافی کلینی، پنجاه و سه [[حدیث]] در عیون الاخبار [[صدوق]]، بیست و دو [[حدیث]] در [[معانی الاخبار]] [[صدوق]]، نود و دو [[روایت]] در [[کمال الدین]] [[صدوق]]، بیست و دو [[روایت]] در امالی [[صدوق]]، هجده [[حدیث]] در [[الغیبة]] [[شیخ]] [[ابوجعفر طوسی]]، یازده [[روایت]] در مصباح المتهجد [[طوسی]] را آورده است. ما، هیچ وجه معقولی برای [[تردید]] در روایتی که [[محدثان]] معتبر از نهصد و بیست و هفت طریق [[روایت]] کردهاند، نمیبینم. | |||
چند نکته درباره این [[حدیث]] | |||
:::::#تردیدی نیست که [[حدیث]] "اثنا عشر خلیفة" از [[رسول الله]] {{صل}} است که [[شیعه]] و [[سنی]] از طرق بسیار، آن را [[روایت]] کردهاند. [[روایت]] [[بخاری]] و [[مسلم]] - از [[اهل سنت]] - و کلینی و [[صدوق]] و [[شیخ طوسی]] - از [[شیعه]] - ما را از دیگر [[راویان]] این [[حدیث]]، بی نیاز میکند. | :::::#تردیدی نیست که [[حدیث]] "اثنا عشر خلیفة" از [[رسول الله]] {{صل}} است که [[شیعه]] و [[سنی]] از طرق بسیار، آن را [[روایت]] کردهاند. [[روایت]] [[بخاری]] و [[مسلم]] - از [[اهل سنت]] - و کلینی و [[صدوق]] و [[شیخ طوسی]] - از [[شیعه]] - ما را از دیگر [[راویان]] این [[حدیث]]، بی نیاز میکند. | ||
:::::#این [[احادیث]]، آشکارا میگوید، [[امامان]] ذکر شده در [[روایت]]، بر حقاند و از شمار [[پیشوایان]] [[ستم]] و [[بیداد]]، مانند [[معاویه]]، [[یزید]]، [[ولید]]، [[متوکل]]،... نیستند. | :::::#این [[احادیث]]، آشکارا میگوید، [[امامان]] ذکر شده در [[روایت]]، بر حقاند و از شمار [[پیشوایان]] [[ستم]] و [[بیداد]]، مانند [[معاویه]]، [[یزید]]، [[ولید]]، [[متوکل]]،... نیستند. | ||
:::::#شمارشان، [[دوازده تن]] است، به تعداد نقیبان [[بنی اسراییل]]. خدای بلند مرتبه میفرماید: "[[خدا]]، از [[بنی اسراییل]] [[عهد]] گرفت، و دوازده بزرگ، میان آنان برانگیختیم که پیشوای هر نسلی باشند"{{متن قرآن| وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا وَقَالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ}}<ref> و به راستی خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از ایشان دوازده سرپرست را برانگیختیم و خداوند فرمود: من با شمایم؛ اگر نماز را بر پا داشتید و زکات پرداختید و به پیامبران من ایمان آوردید و آنان را یاری کردید و به خداوند وامی نکو پرداختید من از گناهان شما چشم میپوشم و شما را به بوستانهایی در میآورم که از بن آنها جویبارها روان است، پس از آن، هر یک از شما کفر ورزد بیگمان راه میانه را گم کرده است؛ سوره مائده، آیه: 12.</ref>. | :::::#شمارشان، [[دوازده تن]] است، به تعداد نقیبان [[بنی اسراییل]]. خدای بلند مرتبه میفرماید: "[[خدا]]، از [[بنی اسراییل]] [[عهد]] گرفت، و دوازده بزرگ، میان آنان برانگیختیم که پیشوای هر نسلی باشند"{{متن قرآن| وَلَقَدْ أَخَذَ اللَّهُ مِيثَاقَ بَنِي إِسْرَائِيلَ وَبَعَثْنَا مِنْهُمُ اثْنَيْ عَشَرَ نَقِيبًا وَقَالَ اللَّهُ إِنِّي مَعَكُمْ لَئِنْ أَقَمْتُمُ الصَّلاةَ وَآتَيْتُمُ الزَّكَاةَ وَآمَنتُم بِرُسُلِي وَعَزَّرْتُمُوهُمْ وَأَقْرَضْتُمُ اللَّهَ قَرْضًا حَسَنًا لّأُكَفِّرَنَّ عَنكُمْ سَيِّئَاتِكُمْ وَلأُدْخِلَنَّكُمْ جَنَّاتٍ تَجْرِي مِن تَحْتِهَا الأَنْهَارُ فَمَن كَفَرَ بَعْدَ ذَلِكَ مِنكُمْ فَقَدْ ضَلَّ سَوَاء السَّبِيلِ}}<ref> و به راستی خداوند از بنی اسرائیل پیمان گرفت و از ایشان دوازده سرپرست را برانگیختیم و خداوند فرمود: من با شمایم؛ اگر نماز را بر پا داشتید و زکات پرداختید و به پیامبران من ایمان آوردید و آنان را یاری کردید و به خداوند وامی نکو پرداختید من از گناهان شما چشم میپوشم و شما را به بوستانهایی در میآورم که از بن آنها جویبارها روان است، پس از آن، هر یک از شما کفر ورزد بیگمان راه میانه را گم کرده است؛ سوره مائده، آیه: 12.</ref>. | ||
:::::#زمانی، بی وجود آنان نخواهد بود. | :::::#زمانی، بی وجود آنان نخواهد بود. | ||
برای تمامی این [[احادیث]]، مصداق و تطبیقی جز [[امامان]] [[دوازده گانه]] - که آخرین آنان، [[امام دوازدهم]]، [[مهدی منتظر]] {{ع}} است - و نزد [[شیعه امامیه]] اثنا عشریه شناخته شدهاند، سراغ نداریم. اگر زحمت و مشقتی را که علمایی مانند [[سیوطی]] متحمل شدهاند تا [[دوازده امیر]] پس از [[رسول الله]] {{صل}} را مرتب کنند، ببینیم، [[قلب]] مان مطمئن خواهد شد که مقصود [[رسول الله]] {{صل}} جز [[امامان]] [[دوازده گانه]] [[اهل بیت]] {{عم}} نیست. بر توجیهی که [[سیوطی]] برای این [[روایت]] آورده، محمود ابو ریه، حاشیه خوبی زده است: "[[خدا]] بیامرزد آن کسی را که بگوید، [[سیوطی]]، با این توجیهش مانند کسی است که شبانه برای جمع آوری هیزم برود که هر خس و خاری را کورمال و با دست زخمی گرد آورد!"<ref>اضواء علی السنة المحمدیة، ص ۲۱۲، چاپ دارالتالیف، مصر.</ref>»<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[درآمدی بر ولادت و غیبت امام مهدی (مقاله)|درآمدی بر ولادت و غیبت امام مهدی]]، [[جستارهایی در کلام اسلامی (کتاب)|جستارهایی در کلام اسلامی]]، ص ۱۰۳-۱۰۶؛ [[بررسی مفهوم مهدی نوعی و اثبات دیدگاه تشیع در مورد حضرت مهدی (مقاله)|بررسی مفهوم مهدی نوعی و اثبات دیدگاه تشیع در مورد حضرت مهدی]]، [[گفتمان مهدویت سخنرانیهای گفتمان سوم (کتاب)|گفتمان مهدویت سخنرانیهای گفتمان سوم]]، ص ۵۹.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۶۸: | خط ۷۶: | ||
| پاسخ = آیت الله [[سید منذر حکیم]] در کتاب ''«[[پیشوایان هدایت ج۱۴ (کتاب)|پیشوایان هدایت، ج۱۴]]»'' در اين باره گفته است: | | پاسخ = آیت الله [[سید منذر حکیم]] در کتاب ''«[[پیشوایان هدایت ج۱۴ (کتاب)|پیشوایان هدایت، ج۱۴]]»'' در اين باره گفته است: | ||
::::::«احادیثیرا که در رابطه با خلفا یا نقبا یا امرا و یا سرپرستان دوازده گانه وارد شده است اصحاب صحاح و مسانید معتبر در نزد [[اهل سنت]] با سندهای صحیح از جابر بن سمرة روایت نمودهاند، چنان که این روایات را از انس بن مالک، ابن مسعود، عبدالله بن عمر و حذیفة بن یمان نیز نقل کردهاند که همه این سندها به [[رسول خدا]] {{صل}} میرسد و مضمون این حدیث با تفصیل بیشتر و تواتر از طرق پیروان [[اهل بیت]] {{عم}} (شیعه) نیز نقل شده است. حضرت آیت الله شیخ لطف الله صافی بیش از ۲۷۰ حدیث در این رابطه جمع آوری نمودهاست<ref>ر.ک: کتاب ایشان، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر.</ref>. | ::::::«احادیثیرا که در رابطه با خلفا یا نقبا یا امرا و یا سرپرستان دوازده گانه وارد شده است اصحاب صحاح و مسانید معتبر در نزد [[اهل سنت]] با سندهای صحیح از جابر بن سمرة روایت نمودهاند، چنان که این روایات را از انس بن مالک، ابن مسعود، عبدالله بن عمر و حذیفة بن یمان نیز نقل کردهاند که همه این سندها به [[رسول خدا]] {{صل}} میرسد و مضمون این حدیث با تفصیل بیشتر و تواتر از طرق پیروان [[اهل بیت]] {{عم}} (شیعه) نیز نقل شده است. حضرت آیت الله شیخ لطف الله صافی بیش از ۲۷۰ حدیث در این رابطه جمع آوری نمودهاست<ref>ر.ک: کتاب ایشان، منتخب الاثر فی الامام الثانی عشر.</ref>. | ||
نتیجه میگیریم که این احادیث از روایات مورد اتفاق میان فرقههای اسلامی است و حداقل مجالی برای تشکیک در صحت مقدار مشترک از الفاظ آن میان همه فرقهها، نیست. اما ما در اینجا علیرغم اینکه روایات نقل شده از طرق [[اهل سنت]] خالی از تفصیلهای موجود در احادیث نقل شده توسط شیعه بوده و دلیل آن هم روشن است، تنها به روایاتی که در کتابهای معتبر [[اهل سنت]] ذکر شده اکتفا نموده، دلالت و مصداق آن روایات را مشخص مینماییم. تا نتیجهای که از تحقیق ما به دست میآید بر همه مسلمانان حجت باشد. | |||
:::::*'''لفظ روایات''': بخاری در صحیح با سند خود از جابر بن سمرة نقل مینماید که گفت: از [[پیامبر اکرم]] شنیدم که میفرمود: دوازده امیر خواهند آمد. سپس پیغمبر سخنی گفت که نشنیدم پدرم گفت: [[پیامبر اکرم]] فرمودند: {{عربی|«کلهم من قریش»}} همه آنها از قریش میباشند. مسلم نیز در صحیح خود این حدیث شریف را از چند طریق و با الفاظ گوناگون، از جابر بن سمرة روایت کرده است که در بعضی از آنها این لفظ آمده است: | :::::*'''لفظ روایات''': بخاری در صحیح با سند خود از جابر بن سمرة نقل مینماید که گفت: از [[پیامبر اکرم]] شنیدم که میفرمود: دوازده امیر خواهند آمد. سپس پیغمبر سخنی گفت که نشنیدم پدرم گفت: [[پیامبر اکرم]] فرمودند: {{عربی|«کلهم من قریش»}} همه آنها از قریش میباشند. مسلم نیز در صحیح خود این حدیث شریف را از چند طریق و با الفاظ گوناگون، از جابر بن سمرة روایت کرده است که در بعضی از آنها این لفظ آمده است: | ||
::::::این امر به پایان نمیرسد تا اینکه دوازده خلیفه بر آن بگذرد .... | ::::::این امر به پایان نمیرسد تا اینکه دوازده خلیفه بر آن بگذرد .... | ||
::::::تا زمانی که دوازده مرد عهده دار امر مردم باشند امر آنان همواره به پیش خواهد رفت ... | ::::::تا زمانی که دوازده مرد عهده دار امر مردم باشند امر آنان همواره به پیش خواهد رفت ... | ||
::::::همواره اسلام عزیز خواهد بود تا دوازده خلیفه ... | ::::::همواره اسلام عزیز خواهد بود تا دوازده خلیفه ... | ||
در همه این احادیث آمده است که جابر بن سمرة ادامه حدیث را از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} نشنیده و پدرش به او گفته است که پیامبر فرمودند: {{عربی|«کلهم من قریش»}} همه آن دوازده تن از قریش هستند و این تکه پایانی در بسیاری از نصوص این حدیث وارد شده است. | |||
ترمذی نیز این روایت را با این لفظ نقل کرده است: {{عربی|«یکون من بعدی إثنا عشر أمیراً ..»}}؛ پس از من دوازده امیر خواهند بود ... | |||
ابو داود نیز به این لفظ روایت کرده است: این دین همواره عزیز خواهد بود تا دوازده خلیفه. پس مردم تکبیر گفته به ضجه در آمدند سپس پیامبر کلمهای گفت که از من مخفی ماند، به پدرم گفتم: ای پدر، پیامبر چه فرمود؟ پدرم گفت: "همه آنها از قریش هستند". | |||
احمد نیز در مسند خود این روایت را به طرق بسیار نقل کرده است از آن جمله به این لفظ: همواره این دین برپا خواهد بود تا هنگامی که قیامت برپا شود، .... | |||
و در بعضی از آنها آمده که آنچه پیامبر فرموده این بود: این دین همواره بر هر کس که در مقابلش در آید پیروز خواهد بود؛ هیچگاه مخالفی بر او ضرر نخواهد رساند و کسی که از این دین جدا شود به آن آسیبی نرساند تا اینکه از امت من دوازده امیر بگذرد، ... | |||
و در روایات دیگر آمده است که [[پیامبر اکرم]] در عرفات این روایت را بیان فرمودهاند و در روایت دیگر آمدهاست که [[پیامبر اکرم]] جمعه شب در همان روزی که أسلمی سنگسار شد این روایت را بیان کردهاند و در بعضی از این روایات آمده است که [[پیامبر اکرم]] در ادامه این روایت فرمودهاند: ... هنگامی که خداوند تبارک و تعالی به کسی از شما خیری بدهد باید از خود و خانواده خود آغاز نماید و من پیش از شما بر سر حوض کوثر به انتظار شما هستم. | |||
و در بعضی از آن روایات آمده است که گروهی از قریش به نزد پیامبر آمده و از آن حضرت درباره زمان بعد از آن دوازده تن سؤال کردند [[پیامبر اکرم]] {{صل}} پاسخ دادند: هرج و مرج. | |||
طبرانی نیز در معجم کبیر این روایت را نقل نموده در اول آن آورده است: این امت دوازده سرپرست خواهد داشت که اگر مردم آنان را واگذارند زیانی به آن سرپرستان نمیرسد .... | |||
متقی هندی در کنز العمال نیز این روایت را به این لفظ از انس بن مالک نقل نموده است: تا دوازده تن از قریش [هستند] این دین همواره بر پا خواهد بود و هنگامی که این دوازده تن از بین بروند زمین اهل خود را فرو خواهد برد<ref>برای مطالعه این روایات و شناختن مصادر و منابع آنها به کتاب منتخب الاثر و معجم احادیث امام مهدی {{ع}} ۲، ۲۵۵- ۲۶۵ همچنین کتاب احادیث المهدی فی مسند احمد بن حنبل مراجعه کنید.</ref>. | |||
:::::*'''دلالت این روایت بر وجود [[امام مهدی]] {{ع}}''' این متن روایاتی بود که در مصادر معتبر [[اهل سنت]] نقل گردیده بود پس از ارائه نمونهای از این روایات، به بررسی متن و مضمون آنها و اشارات و دلالتهایی که از آنها استفاده شود میپردازیم: | :::::*'''دلالت این روایت بر وجود [[امام مهدی]] {{ع}}''' این متن روایاتی بود که در مصادر معتبر [[اهل سنت]] نقل گردیده بود پس از ارائه نمونهای از این روایات، به بررسی متن و مضمون آنها و اشارات و دلالتهایی که از آنها استفاده شود میپردازیم: | ||
:::::*از مجموع روایاتی که مضمون این حدیث شریف را روایت نمودهاند بر میآید کهاین حدیث شریف در ضمن خطبه مهمی آمده که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در روزهای آخر حیات شریف خود برای مسلمانان ایراد نمودهاند. مجموعهای از این روایت نیز تصریح دارد که این خطبه در حجة الوداع و در عرفات بوده و همان خطبه مشهوری است که وصیت تمسک به قرآن و عترت در حدیث متواتر ثقلین نیز در آن آمده است. چنان که دانستیم حدیث متواتر ثقلین دال بر حتمی بودن وجود شخصی از [[اهل بیت]] {{عم}} تا روز قیامت میباشد که در کنار قرآن شایستگی تمسک مردم به او را داشته باشد. و حجة الوداع همان سفر حجی بوده که در راه بازگشت از آن امر قرآنی نصب [[حضرت علی]] {{ع}} به عنوان ولایت و مرجعیت مسلمانان بعد از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و جانشینی آن حضرت توسط [[پیامبر اکرم]] به مردم تبلیغ شده است. چنین تقارنی بین این سه حدیث و جمع میان تبلیغ هر سه حدیث در روزهای پایانی زندگانی شریف پیغمبر اکرم {{صل}} و اهمیت بسیاری که [[پیامبر اکرم]] به این سه حدیث داشته است کشف از اهمیت مضامین آنها دارد؛ چرا که مضمون هر سه روایت مربوط به هدایت مسلمانان به چیزی است که نجات فردی و اجتماعی آنان را تضمین نموده حرکت اسلام را پس از پیامبر بر صراط مستقیم و راه آشکار استمرار میبخشیده است. | :::::*از مجموع روایاتی که مضمون این حدیث شریف را روایت نمودهاند بر میآید کهاین حدیث شریف در ضمن خطبه مهمی آمده که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در روزهای آخر حیات شریف خود برای مسلمانان ایراد نمودهاند. مجموعهای از این روایت نیز تصریح دارد که این خطبه در حجة الوداع و در عرفات بوده و همان خطبه مشهوری است که وصیت تمسک به قرآن و عترت در حدیث متواتر ثقلین نیز در آن آمده است. چنان که دانستیم حدیث متواتر ثقلین دال بر حتمی بودن وجود شخصی از [[اهل بیت]] {{عم}} تا روز قیامت میباشد که در کنار قرآن شایستگی تمسک مردم به او را داشته باشد. و حجة الوداع همان سفر حجی بوده که در راه بازگشت از آن امر قرآنی نصب [[حضرت علی]] {{ع}} به عنوان ولایت و مرجعیت مسلمانان بعد از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} و جانشینی آن حضرت توسط [[پیامبر اکرم]] به مردم تبلیغ شده است. چنین تقارنی بین این سه حدیث و جمع میان تبلیغ هر سه حدیث در روزهای پایانی زندگانی شریف پیغمبر اکرم {{صل}} و اهمیت بسیاری که [[پیامبر اکرم]] به این سه حدیث داشته است کشف از اهمیت مضامین آنها دارد؛ چرا که مضمون هر سه روایت مربوط به هدایت مسلمانان به چیزی است که نجات فردی و اجتماعی آنان را تضمین نموده حرکت اسلام را پس از پیامبر بر صراط مستقیم و راه آشکار استمرار میبخشیده است. | ||
هر سه این احادیث در یک موضوعِ مربوط به آینده مشترک هستند که مضامین آنها پیرامون آن دور میزند، لذا نمیتوان گفت تنها منظور حضرت [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از احادیث ائمه دوازدهگانه بیان خبری غیبی از یک واقعیت تاریخی که پس از وفات آن حضرت به وقوع خواهد پیوست بوده است. | |||
چنین برداشتی از این روایات، با اهمیت بسیار بالایی که آن حضرت برای تبلیغ مضمون آنها انجام دادهاند تطبیق نمیکند. بلکه روشن است که تبلیغ این حدیث در روزهای پایانی زندگی شریف [[پیامبر اکرم]] در ردیف کوششهای دلسوزانه آن حضرت برای راهنمایی مسلمانان به آن چه آنها را از گمراهی و انحراف پس از آن وجود مقدس نجات دهد آمده و این هدف چیزی جز همان چه در حدیث ثقلین نیز به آن تصریح فرمودهاند نیست، به همین دلیل ذکر کلمه ائمه یا خلفای دوازده گانه و خبر دادن از آمدن آنها پس از آن حضرت به خاطر هدایت مسلمانان و حراست از آیندِه راه دین اسلام پس از پیامبر و اتمام حجت بر مردم بوده است و این نقطهای اساسی و مهم است که باید به دیده اعتبار به آن نگریسته شود تا این حدیث به خوبی تحلیل شده و مصداق آن شناسایی گردد. | |||
'''ارتباط احادیث حجة الوداع''': در پرتو اشتراک این سه حدیث در یک موضوع در مییابیم که ملاحظه ارتباط این حدیث شریف با دو حدیث شریف دیگر که حضرت [[پیامبر اکرم]] {{صل}} آنان را در همین حجة الوداع یا لااقل در همین دوره زمانی که ایام پایانی زندگی شریف آن حضرت بوده تبلیغ نموده است کمک بسیاری در فهم این حدیث شریف مینماید. حقیقت امر این است که این سه حدیث به کمک همدیگر تصویری کامل از راه هدایت مسلمانان و تضمین آینده حرکت آنان پس از پیامبر ترسیم مینمایند. | |||
[[حدیث ثقلین]] تصریح دارد - چنان که پیشتر توضیح دادیم - که نجات امت از گمراهی پس از [[پیامبر اکرم]] {{صل}} با تمسک به قرآن و عترت حاصل میشود و اینکه هر زمانی مردی از [[اهل بیت]] و عترت [[پیامبر اکرم]] در خود دارد که شایستگی تمسک مردم به او را دارد و در کنار قرآن مجید نجات دهنده مردم از گمراهی است. | |||
[[حدیث غدیر]] نیز تصریح نموده که حضرت [[امام علی]] {{ع}} پس از [[پیامبر اکرم]] ولی امت بوده بر مردم واجب است به ولایت او تمسک جویند همان گونه که واجب بوده به ولایت حضرت خاتم المرسلین تمسک داشته باشند. دلیل این مطلب هم این است که [[پیامبر اکرم]] {{صل}} ابتدا از مردم اقرار گرفت که وی بر مؤمنان از خودشان سزاوارتر است، سپس فرمود: هر کس من مولای او هستم این علی مولای اوست<ref>درباره حدیث غدیر و تواتر آن و دلالتهایی که در آن موجود است میتوانید به دائرة المعارف الغدیر تألیف علامه امینی همچنین جلدی که مخصوص به این روایت شریف در عبقات الانوار و کتابهای دیگر آمده است مراجعه کنید.</ref>. | |||
و اما حدیث پیشوایان دوازده گانه این مطلب را روشن میکند که دین خدا تا روز قیامت به واسطه وجود این ائمه با این تعداد نه کمتر و نه بیشتر برپا و برقرار خواهد بود و تمسک به این پیشوایان همواره مایه هدایت مؤمنان خواهد گردید. | |||
بنابر این، تصویری که این سه حدیث با کمک یکدیگر ترسیم میکنند این است که رهایی از بند گمراهی و حفظ برپایی دین با دو عامل محقق خواهد گردید یکی با تمسک به قرآن کریم و دیگری تمسک به عترت مطهر که هیچ دورهای از زمان از یکی از آنها خالی نخواهد بود که اولین آنها حضرت [[امام علی]] {{ع}} است و تعداد آنها نیز دوازده پیشوا میباشد نه کمتر و نه بیشتر. البته با توجه به اینکه هر سه حدیث در یک سفر حج، یا لااقل در یک برهه زمانی که همان روزهای پایانی زندگی شریف پیغمبر اکرم {{صل}} باشد و با هدفی واحد که همان هدایت مسلمانان به راه نجات از انحراف و گمراهی پس از [[پیامبر]] {{صل}} باشد صادر گردیده است. | |||
:::::*'''مصداق خلفای دوازده گانه''': هنگامی که به واقعیت رویدادهای تاریخ اسلام باز میگردیم به این نتیجه میرسیم که نمیتوانیم غیر از پیشوایان دوازده گانه [[اهل بیت]] {{عم}} که از حضرت علی آغاز شده و به مهدی منتظر {{عم}} ختم گشته و تعدادشان کمتر یا زیادتر از دوازده تن نیست، مصداق دیگری برای آنچه [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از آن خبر داده است بیابیم. درنتیجه اگر بخواهیم نبوت محمدی را که در نزد همه مسلمانان ثابت و مسلم است محقق نماییم باید معتقد شویم که تنها این بزرگواران مصداق خبر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} هستند و کس دیگری غیر آنان نیز ادعای این امر را نداشته است. | :::::*'''مصداق خلفای دوازده گانه''': هنگامی که به واقعیت رویدادهای تاریخ اسلام باز میگردیم به این نتیجه میرسیم که نمیتوانیم غیر از پیشوایان دوازده گانه [[اهل بیت]] {{عم}} که از حضرت علی آغاز شده و به مهدی منتظر {{عم}} ختم گشته و تعدادشان کمتر یا زیادتر از دوازده تن نیست، مصداق دیگری برای آنچه [[پیامبر اکرم]] {{صل}} از آن خبر داده است بیابیم. درنتیجه اگر بخواهیم نبوت محمدی را که در نزد همه مسلمانان ثابت و مسلم است محقق نماییم باید معتقد شویم که تنها این بزرگواران مصداق خبر [[پیامبر اکرم]] {{صل}} هستند و کس دیگری غیر آنان نیز ادعای این امر را نداشته است. | ||
و از آنجا که در نزد تمام مسلمانان وفات و شهادت یازده تن از این پیشوایان دوازدهگانه به اثبات رسیده و عدم وفات دوازدهمین تن از آن بزرگواران در نزد فرقه امامیه ثابت است و این حدیث شریف نیز به روشنی بر استمرار وجود پیشوایان تا روز قیامت دلالت دارد چارهای جز اعتقاد به وجود آن ذات مقدس نخواهیم داشت و از آنجا که بر همه مردم ثابت است که وی به صورت آشکارا در میان جامعه حاضر نیست لذا باید گفت که آن حضرت غایب بوده و با وجود او در پس پرده غیبت دین خداوند بر پا است تا بدین وسیله نص حدیث متواتر و مورد اتفاق علیه فوق را با اعتقاد خود تصدیق کرده باشیم. بنابر این این حدیث شریف دلیل بر وجود مهدی و غیبت او بر طبق اعتقادات امامیه دارد. | |||
:::::*'''تحلیل این حدیث شریف به صورت مستقل''': ما میتوانیم از طریق تحلیل این حدیث شریف به صورت مستقل صرف نظر از ارتباط این حدیث با حدیث ثقلین و حدیث غدیر نیز به همین استدلال بر وجود [[حضرت مهدی]] {{ع}} و غیبت آن حضرت دست یابیم، برای این کار، به دلالاتی که از لابه لای الفاظ خود حدیث مطابق با آنچه در کتب [[اهل سنت]] روایت شده است استناد میکنیم. از عبارات این حدیث شریف چنین بر میآید که اولین موضوع این حدیث خبر دادن [[پیامبر اکرم]] به مسلمانان در این باره است که دوازده تن، جانشینی پیغمبر {{صل}} را بر عهده خواهند گرفت. چرا که آن حضرت فرموده است پس از من خواهد شد. یعنی در فاصله زمانی بین وفات پیغمبر اکرم تا روز قیامت، این دوازده تن از آن حضرت جانشینی خواهند کرد. خصوصاً عبارتی که در صحیح مسلم و کتابهای دیگر مقدمه حدیث بدین ترتیب آمده که پیامبر فرمودند: این دین به پایان نخواهد رسید ...، نیز بر همین مطلب دلالت دارد. | :::::*'''تحلیل این حدیث شریف به صورت مستقل''': ما میتوانیم از طریق تحلیل این حدیث شریف به صورت مستقل صرف نظر از ارتباط این حدیث با حدیث ثقلین و حدیث غدیر نیز به همین استدلال بر وجود [[حضرت مهدی]] {{ع}} و غیبت آن حضرت دست یابیم، برای این کار، به دلالاتی که از لابه لای الفاظ خود حدیث مطابق با آنچه در کتب [[اهل سنت]] روایت شده است استناد میکنیم. از عبارات این حدیث شریف چنین بر میآید که اولین موضوع این حدیث خبر دادن [[پیامبر اکرم]] به مسلمانان در این باره است که دوازده تن، جانشینی پیغمبر {{صل}} را بر عهده خواهند گرفت. چرا که آن حضرت فرموده است پس از من خواهد شد. یعنی در فاصله زمانی بین وفات پیغمبر اکرم تا روز قیامت، این دوازده تن از آن حضرت جانشینی خواهند کرد. خصوصاً عبارتی که در صحیح مسلم و کتابهای دیگر مقدمه حدیث بدین ترتیب آمده که پیامبر فرمودند: این دین به پایان نخواهد رسید ...، نیز بر همین مطلب دلالت دارد. | ||
بنابراین صفاتی که حدیث شریف مشتمل بر آن است پس از [[پیامبر اکرم]] تا روز قیامت تنها بر دوازده تن تطبیق میکند نه بیشتر وگرنه [[پیامبر اکرم]] {{صل}} این امر را در این عدد منحصر نمیکرد. حال باید دید این دوازده تن چه کسانی هستند؟ | |||
::::::برای پاسخ دادن به این سؤال باید به متن این حدیث شریف مراجعه کنیم تا صفاتی که این حدیث شریف برای این دوازده تن مشخص نموده است شناخته، آنگاه ببینیم که با چه کس یا کسانی مطابقت میکند. | ::::::برای پاسخ دادن به این سؤال باید به متن این حدیث شریف مراجعه کنیم تا صفاتی که این حدیث شریف برای این دوازده تن مشخص نموده است شناخته، آنگاه ببینیم که با چه کس یا کسانی مطابقت میکند. | ||
از مطالعه متن روایت این صفات بر میآید که آنان امیر هستند، از قریش میباشند، جانشین پیغمبر هستند، اسلام به واسطه آنان عزیز میماند، دین به واسطه آنان بر پا میشود، سرپرست امت هستند، گروهی از مردم از یاری آنها خودداری میکنند و گروهی دیگر از مردم با آنها دشمنی میورزند. حال باید هر یک از این صفات را به تحقیق و بررسی بگذاریم. | |||
معنی قریشی بودن یا انتساب به قریش واضح و آشکار است. بسیاری از مذاهب اسلامی بر این مطلب که قریشی بودن در پیشوا و خلیفه شرط میباشد اجماع دارند. اما اولین معنایی که از صفت خلیفه یا امیر، به ذهن میرسد کسی است که جانشین [[پیامبر اکرم]] {{صل}} در امر رهبری مسلمین است یا کسی که امور حکومت مردم مسلمان را در دست میگیرد، آیا مراد از این صفت کسانی هستند که عملًا پس از وفات [[پیامبر اکرم]] {{صل}} حکومت سیاسی مسلمانان را در دست گرفتند؟! روشن است که نمیتوان وصف مذکور را بر این معنی حمل نمود، چرا که روایات دیگری هم هست که در نزد برادران [[اهل سنت]] صحت آنها به اثبات رسیده و تصریح دارد که خلافت به این معنی بیش از سی سال پس از [[رسول خدا]] {{صل}} استمرار نمییابد و پس از آن تبدیل به سلطنت میگردد؛ چنان که در صحیح بخاری و مسلم این روایات آمده است<ref>ر.ک: معجم احادیث الامام المهدی ۱، ۱۶- ۳۸.</ref>. و این روایات مانع از حمل صفت مذکور بر افرادی که ذکر شد میگردد. در حالی که حدیث شریف صراحتاً به استمرار وجود این دوازده تن تا روز قیامت دلالت میکند پس نمیتوان در جستجوی مصادیق حدیث شریف در میان کسانی گشت که عملًا پس از پیامبر حکومت را در دست داشتند»<ref>[[سید منذر حکیم|حکیم، سید منذر]]، [[پیشوایان هدایت ج۱۴ (کتاب)|پیشوایان هدایت، ج۱۴]]، ص ۱۱۱-۱۲۱.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۰۵: | خط ۱۳۴: | ||
| پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید نذیر حسنی]]'''، در کتاب ''«[[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]»'' در اینباره گفته است: | | پاسخ = حجت الاسلام و المسلمین دکتر '''[[سید نذیر حسنی]]'''، در کتاب ''«[[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]»'' در اینباره گفته است: | ||
::::::«یکی از احادیثی که در ساخت روبنا و سقف نظریه اصلاح به رهبری [[مهدی]] [[منتظر]]{{ع}} نقش داشته است، حدیث خلفا دوازده نفرند، است. بهویژه که هم [[شیعیان]] و هم [[اهل تسنن]]، این حدیث را درست دانستهاند. [[بخاری]] در صحیح خود با سندش از "[[جابر بن سمرة]]" گفته است. از [[پیامبر]] {{صل}} شنیدم فرمود: "دوازده امیر خواهند بود". سپس پیامبر {{صل}} سخنی بر زبان آورد که آنرا نشنیده بودم. پدرم گفت: [[پیامبر]] فرمود: جملگی آنها از قبیله قریشاند<ref>صحیح مسلم، کتاب الامارة، شماره حدیث ۱۸۲۱.</ref>. | ::::::«یکی از احادیثی که در ساخت روبنا و سقف نظریه اصلاح به رهبری [[مهدی]] [[منتظر]]{{ع}} نقش داشته است، حدیث خلفا دوازده نفرند، است. بهویژه که هم [[شیعیان]] و هم [[اهل تسنن]]، این حدیث را درست دانستهاند. [[بخاری]] در صحیح خود با سندش از "[[جابر بن سمرة]]" گفته است. از [[پیامبر]] {{صل}} شنیدم فرمود: "دوازده امیر خواهند بود". سپس پیامبر {{صل}} سخنی بر زبان آورد که آنرا نشنیده بودم. پدرم گفت: [[پیامبر]] فرمود: جملگی آنها از قبیله قریشاند<ref>صحیح مسلم، کتاب الامارة، شماره حدیث ۱۸۲۱.</ref>. | ||
"[[ترمذی]]"، "[[ابو داود]]"، "[[احمد بن حنبل]]"، "[[طبرانی]]"، "[[الحاکم الحسکانی]]"، "[[ابن اثیر]]" و دیگران، این حدیث را درست شمردهاند و اختلافنظری هم در مورد آن ندارند<ref>سنن الترمذی، ج ۴، ص ۵۰۱، سنن ابی داود، ج ۴، ص ۱۰۶، رقم الحدیث ۴۲۷۹، مسند احمد، ج ۵، رقم الحدیث ۹۰، المعجم الکبیر؛ الطبرانی، ج ۲، ص ۲۳۸، رقم الحدیث ۱۹۹۶، مستدرک الحاکم، ج ۳، ص ۶۱۸، البدایة و النهایة، ج ۱، ص ۱۵۳.</ref>. | |||
تمام این دانشمندان، به این حدیث [[ایمان]] داشته و آنرا در کتابهای حدیثیشان نقل کردهاند، اما شایسته نیست که ما تنها به نقل این حدیث و تصدیق الفاظ آن بسنده کنیم و مصداق و واقعیت عملی آنرا نادیده انگاریم. حال، این مسئولیت سنگین بر دوش کسانی خواهد افتاد که قصد دارند، مصادیق آنرا شناسایی کنند. اگر ما بخواهیم در مورد واقعیت عملی این حدیث سخن بگوییم باید گفت که دو نظریه در این مورد وجود دارد: | |||
:::::*"[[ابن کثیر]]" میگوید: مصداقهای این حدیث، چهار خلیفه پس از [[پیامبر]]؛ یعنی [[ابو بکر]]، [[عمر]]، [[عثمان]] و [[امام علی|علی]] و [[عمر بن العزیز]] و برخی از خاندان بنی عباس است و به ظن قوی [[مهدی]] هم از آنان است<ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۲۴، تفسیر آیه ۱۲ سوره المائده.</ref>. "[[ابن کثیر]]" معیاری برای تعیین و مشخص کردن مصداقهای این حدیث نداشته است، ازاینرو، در اظهار نظر در اینباره، از اصطلاحاتی چون "به گمانم"، "مرجح است" و "ظن غالب این است" استفاده میکند. | :::::*"[[ابن کثیر]]" میگوید: مصداقهای این حدیث، چهار خلیفه پس از [[پیامبر]]؛ یعنی [[ابو بکر]]، [[عمر]]، [[عثمان]] و [[امام علی|علی]] و [[عمر بن العزیز]] و برخی از خاندان بنی عباس است و به ظن قوی [[مهدی]] هم از آنان است<ref>تفسیر ابن کثیر، ج ۲، ص ۲۴، تفسیر آیه ۱۲ سوره المائده.</ref>. "[[ابن کثیر]]" معیاری برای تعیین و مشخص کردن مصداقهای این حدیث نداشته است، ازاینرو، در اظهار نظر در اینباره، از اصطلاحاتی چون "به گمانم"، "مرجح است" و "ظن غالب این است" استفاده میکند. | ||
"[[ابن القیم الجوزیة]]"، "[[معاویه]]" و پسرش "یزید" را نیز جزو مصداقهای این حدیث میداند. "[[قاضی دمشقی]]" نیز گفته است: مصداق آن، چهار خلیفه پس از [[پیامبر]]، [[معاویه]]، [[یزید]]، [[عبد الملک بن مروان]] و چهار فرزند او ولید، سلیمان، یزید، هشام و عمر بن العزیز هستند. این در حالی است که "[[سعید بن المسیب]]" در مورد سالهای حکمرانی [[یزید]] میگوید: آن سالها، سالهای شومی بود. در سال اول، [[امام حسین|حسین بن علی]] {{ع}} و [[اهل بیت]] [[پیامبر]] {{صل}} کشته شدند. در سال دوم، به حرم [[پیامبر]] هتک حرمت شد و حرمت [[مدینه]] هم شکسته شد. در سال سوم، در حرم الهی، خونریزی شد و کعبه آتش زده شد<ref>تاریخ الیعقوبی، ج ۲، ص ۲۴۰.</ref>. | |||
::::::اندیشمندی درباره کسی که یزید را از مصداقهای این حدیث به شمار آورده، چه نیک و راست گفته است، که او جمعکننده هیزم برای شب است تا آتش بیفروزد و شب تاریک را با آن هیزمها، همچون روز روشن کند. اما نغزترین و بهترین نظریه علمای اهل تسنن در مورد مصداقهای این حدیث، نظر "[[سیوطی]]" است؛ او اعتراف به شکست این نظریه (که میگوید کسانی غیر از [[اهل بیت]] [[پیامبر]] {{صل}} مصداق این حدیثاند) اعتراف میکند و میگوید: تاکنون این دوازده مصداق، وجود نداشتهاند<ref>الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۸۵.</ref>. "دکتر احمد محمود صبحی" نیز تصریح به این شکست کرده و گفته است: اما از بعد فکری و اندیشهای، اهل سنت نظریهای یکپارچه و هماهنگ در سیاست ارائه ندادهاند<ref>احمد محمود صبحی؛ الزیدیة، ص ۳۵.</ref>. | ::::::اندیشمندی درباره کسی که یزید را از مصداقهای این حدیث به شمار آورده، چه نیک و راست گفته است، که او جمعکننده هیزم برای شب است تا آتش بیفروزد و شب تاریک را با آن هیزمها، همچون روز روشن کند. اما نغزترین و بهترین نظریه علمای اهل تسنن در مورد مصداقهای این حدیث، نظر "[[سیوطی]]" است؛ او اعتراف به شکست این نظریه (که میگوید کسانی غیر از [[اهل بیت]] [[پیامبر]] {{صل}} مصداق این حدیثاند) اعتراف میکند و میگوید: تاکنون این دوازده مصداق، وجود نداشتهاند<ref>الحاوی للفتاوی، ج ۲، ص ۸۵.</ref>. "دکتر احمد محمود صبحی" نیز تصریح به این شکست کرده و گفته است: اما از بعد فکری و اندیشهای، اهل سنت نظریهای یکپارچه و هماهنگ در سیاست ارائه ندادهاند<ref>احمد محمود صبحی؛ الزیدیة، ص ۳۵.</ref>. | ||
:::::*مصداقهای این حدیث به صورت روشن و قطعی معرفی شده و نیازی به سختی پژوهش و تحقیق برای اثبات آن وجود ندارد، زیرا پیامبر {{صل}} در احادیث زیادی به آن مصداقها و شخصیتهای مورد نظر اشاره فرموده است؛ وگرنه، خردمندانه نیست که بگوییم، [[پیامبر]] {{صل}} در مورد موضوعی سخن گفتهاند و کسی در مورد معنا و مفهوم و محتوا و حقیقت آن سؤالی نکرده باشد. | :::::*مصداقهای این حدیث به صورت روشن و قطعی معرفی شده و نیازی به سختی پژوهش و تحقیق برای اثبات آن وجود ندارد، زیرا پیامبر {{صل}} در احادیث زیادی به آن مصداقها و شخصیتهای مورد نظر اشاره فرموده است؛ وگرنه، خردمندانه نیست که بگوییم، [[پیامبر]] {{صل}} در مورد موضوعی سخن گفتهاند و کسی در مورد معنا و مفهوم و محتوا و حقیقت آن سؤالی نکرده باشد. | ||
بنابراین، [[حدیث ثقلین]] و احادیث زیاد دیگری به این مصداقها اشاره کردهاند. علاوه بر این، احادیث دیگری نیز در دست است که نامهای آنها را مشخص و بیان کردهاند. | |||
"[[کلینی]]" با سند صحیح به نقل از "[[جابر بن عبد الله انصاری]]" میگوید: نزد [[فاطمه]]{{س}} رفتم، در آن حال او در پیش روی خود لوحی داشت که نامهای اوصیاء در آن بود، من دوازده نام را در آن دیدم و آخرین آنها، نام قائم بود. سه نفر از آنها، محمد نام داشتند و نام چهار نفر از آنها هم، علی بود<ref>الکافی، ج ۱، ص ۵۹۸، باب ۱۲۶، حدیث ۹.</ref>. | |||
"[[کلینی]]" با سندش از "[[ابو هاشم داود بن القاسم الجعفری]]" از [[ابو جعفر]]{{ع}} نقل کرده است که: [[امام علی|امیر المؤمنین]] {{ع}} پیش آمد و در آن حال [[امام حسن|حسن بن علی]]{{ع}} همراه او بود و نام هر [[دوازده امام]] را بر زبان آورد<ref>الکافی، ج ۱، ص ۵۹۱، باب ۱۲۶، حدیث ۱.</ref>. لازم به ذکر است که "[[شیخ صدوق]]"، "حنفی"، "خزار" و دیگر اندیشمندان بزرگ [[شیعه]] و دانشمندان منصف [[اهل سنت]] نیز این حقیقت را نقل کردهاند<ref>کمال الدین، ص ۲۶۴، باب ۲۸، ج ۴، ینابیع المودة، ج ۳، ص ۳۸۴، باب ۹۴، کفایة الاثر، صص ۱۰- ۲۲.</ref>. | |||
"[[نعمانی]]" با سندش به نقل از [[پیامبر]] {{صل}} میگوید: [[پیامبر]] {{صل}} فرمود: بیگمان، دوازده نفر از [[اهل بیت]] من، محدثاند<ref>النعمانی؛ الغیبة، ص ۶۶، باب ۴، حدیث ۶.</ref>. "[[شیخ مفید]]" با سندش از [[پیامبر]]{{صل}} نقل کرده که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: بیگمان اینان، والیان پس از مناند: [[امام علی|علی بن ابی طالب]] و یازده نفر از فرزندان او<ref>الإرشاد، ج ۲، صص ۳۴۵- ۳۴۶.</ref>. | |||
علاوه بر این، زندگینامه این بزرگان و صالحان، که دانشمندان شیعه و اهل سنت آن را نقل کردهاند، گواه این مطلب است که آنان شایستهترین افراد برای خلافت پیامبراند. | |||
"شهید صدر" در اینباره میگوید: این حدیث، بازتاب واقعیت نیست، بلکه این حدیث بیگمان، بیان حقیقتی ربانی است که کسی آنرا بر زبان آورده، که از روی هوی و هوس سخن نمیگوید. او فرموده است "خلیفهها پس از من دوازده نفراند" و باید این حقیقت را ذکر کنیم که شیعیان به دوازده امام اعتقاد دارند و اولین آنها را [[امام علی]] {{ع}} و آخرین آنها را مهدی {{ع}} میدانند و با این اوصاف، نظریه شیعه دوازده امامی، تنها نظریهای است که مصداقهای این حدیث را به طور معقول ذکر کرده و به آن ایمان دارد<ref>الشهید صدر، بحث حول المهدی، ص ۶۷.</ref>. | |||
علاوه بر این، در اصل حدیث، عبارت "همگی آنان از قبیله قریشاند" نبوده است، بلکه عبارت "همه آنان از بنی هاشماند" بوده است. سپس صدایش را پایین آورد. من به پدرم گفتم چه چیز باعث شد او آهسته سخن بگوید، پدرم گفت: پیامبر فرمود: همه آنان از بنی هاشماند و سماک بن حرب نیز چنین مفهومی را نقل کرده است<ref>ینابیع المودة، ج ۳، ص ۲۹۰، حدیث رقم ۴.</ref>. | |||
تا اینجا، مشخص شد که خداوند متعال، پیامبر {{صل}} و [[اهل بیت]] [[پیامبر]] {{صل}} از روز اول، عهدهدار کار گذاشتن خشتهای اصلی و بنا نهادن بنیان این احساس پنهان و نهفته در انسان، مبنی بر وجود نجاتبخش و رهاییدهنده و اصلاحکننده تمام بشر، بوده و این مأموریت را به انجام رساندهاند»<ref>[[سید نذیر حسنی|حسنی، سید نذیر]]، [[مصلح کل ۱ (کتاب)|مصلح کل]]، ص۴۴-۴۷.</ref>. | |||
}} | }} | ||
{{پاسخ پرسش | {{پاسخ پرسش | ||
خط ۱۲۷: | خط ۱۶۷: | ||
::::::«[[بخاری]] به اسناد خود از [[جابر بن سمرة]] [[نقل]] میکند از [[رسول خدا]]{{صل}} چنین شنیدم: [[دوازده امیر]] و [[حکمران]] خواهند آمد. | ::::::«[[بخاری]] به اسناد خود از [[جابر بن سمرة]] [[نقل]] میکند از [[رسول خدا]]{{صل}} چنین شنیدم: [[دوازده امیر]] و [[حکمران]] خواهند آمد. | ||
سپس [[کلامی]] فرمود که من نشنیدم، لکن پدرم گفت که ایشان فرمودند: همگی از [[قریش]] خواهند بود<ref>صحیح بخاری/ ج 4/ کتاب الأحکام/ باب الإستخلاف/ ص 164؛ شیخ صدوق (ره) این حدیث را از طریق جابر بن سمرة در إکمال الدین/ ج 1/ ص 272 و نیز در الخصال/ ج 2/ صص 469 و 475 نقل کرده است.</ref>. در [[صحیح مسلم]] آمده است:[[دین]] همچنان پابرجا خواهد بود تا [[روز قیامت]] فرارسد، یا اینکه [[دوازده خلیفه]] که همگی از قریشاند، بر شما ظاهر گردند<ref>صحیح مسلم/ ج 2/ کتاب الأمارة/ باب «مردم پیروان قریشاند»/ ص 119. (وی این حدیث را از نه طریق نقل کرده است).</ref>. | سپس [[کلامی]] فرمود که من نشنیدم، لکن پدرم گفت که ایشان فرمودند: همگی از [[قریش]] خواهند بود<ref>صحیح بخاری/ ج 4/ کتاب الأحکام/ باب الإستخلاف/ ص 164؛ شیخ صدوق (ره) این حدیث را از طریق جابر بن سمرة در إکمال الدین/ ج 1/ ص 272 و نیز در الخصال/ ج 2/ صص 469 و 475 نقل کرده است.</ref>. در [[صحیح مسلم]] آمده است:[[دین]] همچنان پابرجا خواهد بود تا [[روز قیامت]] فرارسد، یا اینکه [[دوازده خلیفه]] که همگی از قریشاند، بر شما ظاهر گردند<ref>صحیح مسلم/ ج 2/ کتاب الأمارة/ باب «مردم پیروان قریشاند»/ ص 119. (وی این حدیث را از نه طریق نقل کرده است).</ref>. | ||
[[احمد بن حنبل]] به اسناد خود از مسروق [[نقل]] میکند: ما در حضور [[عبد الله بن مسعود]] نشسته بودیم و او در حال [[قرآن]] خواندن بود که مردی به وی گفت: ای أبا عبد الرحمن! آیا از [[رسول خدا]] سؤال کردید که چند [[خلیفه]] بر این [[امّت]] [[حکومت]] خواهد کرد؟ [[ابن مسعود]] پاسخ گفت: از زمانی که وارد [[عراق]] شدهام، کسی پیش از تو در این باره از من سؤالی نکرده است. سپس گفت: آری! ما در این باب از [[حضرت رسول]]{{صل}} سؤال کردیم و ایشان پاسخ فرمود: «[[دوازده خلیفه]] به عدد نقبای [[بنی اسرائیل]]».<ref> مسند احمد/ ج 5/ صص 90 و 93 و 97 و 100 و 106 و 107 و نیز صدوق (ره) از ابن مسعود این حدیث را روایت کرده است؛ ر. ک: إکمال الدین/ ج 1/ ص 270/ ح 16.</ref>. | |||
از این [[احادیث]] نکاتی استفاده میشود: | |||
:::::#عدد این [[حکمرانان]] یا [[خلفا]] از «دوازده» [[تجاوز]] نمیکند و همگی از قریشاند و این عدد منطبق است بر عقیده [[شیعه]] در شماره ائمه [[معصومین]]{{ع}} که جمیع آن بزرگواران قرشیاند. گاهی ادّعا میشود که عنوان «[[حکمرانان]] یا [[خلفا]]» بر واقعیت [[حیات]] ائمه طاهرین{{ع}} [[تطبیق]] نمیکند. پاسخ این اشکال کاملا واضح است؛ زیرا مراد [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[خلافت]] و [[حکمرانی]] براساس [[استحقاق]] و [[شایستگی]] است. حاشا که مقصود حضرتش معاویهها و یزیدها و مروانهایی باشد که با [[سرنوشت]] [[امّت اسلام]] به هر شکل که خواستند، بازی کردند، بلکه منظور از «[[خلیفه]]»، کسی است که «[[خلافت]] و [[حکومت]]» خود را وامدار [[شارع مقدس]] است و این، با محجور ماندن آن حضرات از [[حکومت]] بر [[امّت]]، به جهت [[ستم]] دیگران بر ایشان، تنافی ندارد. ازاینرو، در عون المعبود فی شرح [[سنن]] أبی [[داود]] چنین آمده است: توربشتی میگوید: برداشت صحیح از این [[روایت]] این است که مقصود از [[خلفا]]، [[حکمرانان]] [[عادل]] و شایستهاند. چون در [[حقیقت]] ایشان [[استحقاق]] عنوان «خلیفگی» دارند، ولی لازم نیست که از [[حکومت]] و [[قدرت]] بالفعل نیز برخوردار باشند، هرچند فرض شده که ایشان عملا حاکمند. پس، مراد از [[امیر]] و [[خلیفه]] افرادی هستند که مجازا بدین عنوان از ایشان یاد شده است چنین در المرقاة آمده است<ref>عون المعبود/ ج 11/ ص 262/ شرح حدیث 4259.</ref>. | :::::#عدد این [[حکمرانان]] یا [[خلفا]] از «دوازده» [[تجاوز]] نمیکند و همگی از قریشاند و این عدد منطبق است بر عقیده [[شیعه]] در شماره ائمه [[معصومین]]{{ع}} که جمیع آن بزرگواران قرشیاند. گاهی ادّعا میشود که عنوان «[[حکمرانان]] یا [[خلفا]]» بر واقعیت [[حیات]] ائمه طاهرین{{ع}} [[تطبیق]] نمیکند. پاسخ این اشکال کاملا واضح است؛ زیرا مراد [[پیامبر اکرم]]{{صل}} [[خلافت]] و [[حکمرانی]] براساس [[استحقاق]] و [[شایستگی]] است. حاشا که مقصود حضرتش معاویهها و یزیدها و مروانهایی باشد که با [[سرنوشت]] [[امّت اسلام]] به هر شکل که خواستند، بازی کردند، بلکه منظور از «[[خلیفه]]»، کسی است که «[[خلافت]] و [[حکومت]]» خود را وامدار [[شارع مقدس]] است و این، با محجور ماندن آن حضرات از [[حکومت]] بر [[امّت]]، به جهت [[ستم]] دیگران بر ایشان، تنافی ندارد. ازاینرو، در عون المعبود فی شرح [[سنن]] أبی [[داود]] چنین آمده است: توربشتی میگوید: برداشت صحیح از این [[روایت]] این است که مقصود از [[خلفا]]، [[حکمرانان]] [[عادل]] و شایستهاند. چون در [[حقیقت]] ایشان [[استحقاق]] عنوان «خلیفگی» دارند، ولی لازم نیست که از [[حکومت]] و [[قدرت]] بالفعل نیز برخوردار باشند، هرچند فرض شده که ایشان عملا حاکمند. پس، مراد از [[امیر]] و [[خلیفه]] افرادی هستند که مجازا بدین عنوان از ایشان یاد شده است چنین در المرقاة آمده است<ref>عون المعبود/ ج 11/ ص 262/ شرح حدیث 4259.</ref>. | ||
:::::#مدلول [[نصّ]]، همین [[دوازده تن]] است، همچنان که مقتضای [[تشبیه]] ایشان به نقبای [[بنی اسرائیل]] نیز همین است، [[خداوند متعال]] میفرماید: [[خداوند]] از [[بنی اسرائیل]] [[میثاق]] و [[تعهّد]] گرفت و از میان ایشان [[دوازده نقیب]] برانگیخت<ref>مائده/ 12.</ref>. | :::::#مدلول [[نصّ]]، همین [[دوازده تن]] است، همچنان که مقتضای [[تشبیه]] ایشان به نقبای [[بنی اسرائیل]] نیز همین است، [[خداوند متعال]] میفرماید: [[خداوند]] از [[بنی اسرائیل]] [[میثاق]] و [[تعهّد]] گرفت و از میان ایشان [[دوازده نقیب]] برانگیخت<ref>مائده/ 12.</ref>. | ||
:::::#این [[احادیث]]، خالی نبودن زمان از [[دوازده امام]] را مفروض میگیرند و بیان میدارند که باید یکی از آنان تا هنگامی که [[دین]] میپاید، در قید [[حیات]] باشد تا [[قیامت]] فرارسد. مسلم در این زمینه [[حدیث]] صریحی را چنین [[نقل]] میکند: این امر در [[قریش]] باقی میماند تا زمانی که از [[مردمان]] دو تن زنده باشند<ref>صحیح مسلم/ ج 3/ ص 1154/ ح 1820؛ صحیح بخاری/ ج 9/ ص 701/ ح 1995..</ref>. این [[حدیث]] دقیقا بر [[اعتقاد]] [[شیعه]] مبنی بر زنده بودن [[امام دوازدهم]] [[مهدی موعود]] (عجلّ [[الله]] تعالی فرجه) منطبق میباشد؛ موعودی که باید در [[آخر الزمان]]- طبق [[بشارت]] جدّ مکرّمش [[رسول خدا]]{{صل}} - [[ظهور]] کند و [[زمین]] را که در آن زمان از [[ظلم و جور]] پر شده است، از عدلوداد آکنده سازد. | :::::#این [[احادیث]]، خالی نبودن زمان از [[دوازده امام]] را مفروض میگیرند و بیان میدارند که باید یکی از آنان تا هنگامی که [[دین]] میپاید، در قید [[حیات]] باشد تا [[قیامت]] فرارسد. مسلم در این زمینه [[حدیث]] صریحی را چنین [[نقل]] میکند: این امر در [[قریش]] باقی میماند تا زمانی که از [[مردمان]] دو تن زنده باشند<ref>صحیح مسلم/ ج 3/ ص 1154/ ح 1820؛ صحیح بخاری/ ج 9/ ص 701/ ح 1995..</ref>. این [[حدیث]] دقیقا بر [[اعتقاد]] [[شیعه]] مبنی بر زنده بودن [[امام دوازدهم]] [[مهدی موعود]] (عجلّ [[الله]] تعالی فرجه) منطبق میباشد؛ موعودی که باید در [[آخر الزمان]]- طبق [[بشارت]] جدّ مکرّمش [[رسول خدا]]{{صل}} - [[ظهور]] کند و [[زمین]] را که در آن زمان از [[ظلم و جور]] پر شده است، از عدلوداد آکنده سازد. | ||
ناگفته نماند که [[اهل سنت]]، هرگز بر تعیین [[اسامی]] [[دوازده تن]] [[اتفاق نظر]] نداشتهاند، حتی برخی از ایشان به ناچار برای تکمیل [[اسامی]] [[دوازده نفر]] از [[یزید بن معاویة]]، [[مروان]] و [[عبد]] الملک و [[عمر بن عبد العزیز]] نام بردهاند<ref>برای آشنایی بیشتر با این اقوال ر. ک: السلوک لمعرفة دول الملوک/ مقریزی/ ج 1/ صص 13- 15؛ تفسیر ابن کثیر/ ج 2/ ص 34 ذیل آیه دوازدهم سوره مائده؛ شرح العقیدة الطحاویة/ ج 2/ ص 736؛ شرح ابن القیم علی سنن أبی داود/ ج 11/ ص 263/ ح 4259؛ الحاوی للفتاوی/ ج 2/ ص 85.</ref>. این برداشت قطعا [[تفسیر]] نادرست و غیر منطبقی برای [[نصّ]] [[حدیث نبوی]] محسوب میشود زیرا لازمه چنین تفسیری، خالی ماندن همه اعصار پس از [[عمر بن عبد العزیز]] از خلیفه بر [[حق]] است، با آنکه [[دین]] همچنان تا [[روز قیامت]] پابرجا خواهد ماند. | |||
اگر [[حدیث شریف]] را بر طبق نگرش [[شیعی]] [[تفسیر]] نکنیم، قطعا معنای مشخصی نخواهد داشت. چون پر واضح است که بر پایه حوادث [[تاریخ]]، چندین برابر این عدد- [[دوازده نفر]]- از [[قریش]] به [[حکومت]] و [[خلافت ظاهری]] رسیدهاند، خواه از [[امویان]] یا [[عباسیان]]؛ بدون آنکه طبق [[اتفاق مسلمانان]] به نام یکی از آنها تصریح شده باشد. افزون بر آنکه همگی منقرض شدهاند و هیچ فردی از آنها در قید [[حیات]] نیست. | |||
::::::[[قندوزی]] [[حنفی]] بدین منظور میگوید: برخی از محققان گفتهاند: [[احادیث]] بیانگر [[دوازده تن]] بودن خلفای [[رسول خدا]]{{صل}} از اشتهار ویژهای برخوردارند و از طرق زیادی [[نقل]] شدهاند و ما با روشنگریهای زمان و توضیحات روزگار، فهمیدهایم که منظور [[رسول خدا]]{{صل}} از آن [[دوازده نفر]] در این [[حدیث]]، [[ائمه]] اثنی عشر از [[اهل بیت]] اوست و نمیتوان این [[حدیث]] را بر [[حاکمان]] [[اموی]] [[تطبیق]] کرد؛ زیرا هم تعدادشان از [[دوازده نفر]] بیشتر است و همگی- جز [[عمر بن عبد العزیز]]- مرتکب ظلمهای فاحشی شدهاند و از [[بنی هاشم]] نبودهاند، در حالی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} - طبق [[روایت]] [[عبد]] الملک از [[جابر]]- فرمودند: «همگی آنها از بنی هاشماند» و آهسته ادا شدن این عبارت از سوی [[رسول خدا]]{{صل}} این [[روایت]] را [[تأیید]] میکند. چون [[بنی امیه]] [[خلافت]] [[بنی هاشم]] را خوش نداشتند. همچنین نمیتوان [[حدیث]] را بر [[عباسیان]] [[تطبیق]] کرد؛ زیرا [[خلفای بنی العباس]] فزونتر از عدد مذکور بودند؛ دیگر اینکه چندان [[عدالت]] و [[پارسایی]] را رعایت نمیکردند.... گفتنی است که [[حدیث ثقلین]] نیز از [[عترت پیامبر]] بودن [[دوازده امام]] [[معصوم]]{{ع}} را [[تأیید]] میکند<ref> ینابیع المودّة/ قندوزی/ ج 3/ باب 77/ ص 105.</ref>. از طرفی میدانیم که این [[حدیث نبوی]] (بیانگر خلفای دوازدهگانه) به لحاظ [[تاریخی]] پیش از [[حیات]] متسلسل ائمه [[معصومین]]{{ع}} صادر شده است و پیش از نضج گرفتن و [[تکامل]] یافتن [[تفکر]] و [[فرهنگ شیعی]]، در کتب [[صحاح]] [[اهل سنّت]] و غیر آن ثبت و ضبط شده است. پس این [[حدیث]]، انعکاس و ثبت یک پدیده [[تاریخی]] انجام پذیرفته و پایان یافته نیست، بلکه تعبیر از یک [[حقیقت]] ربّانی و [[اخبار]] از یک [[مشیّت الهی]] است که بر زبان [[پیامبر]] «لا ینطق عن الهوی» جاری شده است. ازاینروی سخن حضرتش که فرمود: «خلفای بعد از من [[دوازده تن]] خواهند بود»؛ از آن جهت صادر شد که در [[آینده]] [[شاهد]] و مصدّق [[نظام]] امامتی باشد که با [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} آغاز و با [[امام مهدی]]{{ع}} پایان مییابد و این تنها [[تفسیر]] معقول و منطقی برای این [[حدیث]] است<ref>بحث حول المهدی/ شهید سید محمد باقر صدر/ صص 54- 55.</ref>»<ref>[[سید ثامر هاشم حبیب العمیدی|حبیب العمیدی، سید ثامر هاشم]]، [[در انتظار ققنوس (کتاب)|در انتظار ققنوس]]، ص۱۲۶-۱۲۸.</ref>. | ::::::[[قندوزی]] [[حنفی]] بدین منظور میگوید: برخی از محققان گفتهاند: [[احادیث]] بیانگر [[دوازده تن]] بودن خلفای [[رسول خدا]]{{صل}} از اشتهار ویژهای برخوردارند و از طرق زیادی [[نقل]] شدهاند و ما با روشنگریهای زمان و توضیحات روزگار، فهمیدهایم که منظور [[رسول خدا]]{{صل}} از آن [[دوازده نفر]] در این [[حدیث]]، [[ائمه]] اثنی عشر از [[اهل بیت]] اوست و نمیتوان این [[حدیث]] را بر [[حاکمان]] [[اموی]] [[تطبیق]] کرد؛ زیرا هم تعدادشان از [[دوازده نفر]] بیشتر است و همگی- جز [[عمر بن عبد العزیز]]- مرتکب ظلمهای فاحشی شدهاند و از [[بنی هاشم]] نبودهاند، در حالی که [[پیامبر اکرم]]{{صل}} - طبق [[روایت]] [[عبد]] الملک از [[جابر]]- فرمودند: «همگی آنها از بنی هاشماند» و آهسته ادا شدن این عبارت از سوی [[رسول خدا]]{{صل}} این [[روایت]] را [[تأیید]] میکند. چون [[بنی امیه]] [[خلافت]] [[بنی هاشم]] را خوش نداشتند. همچنین نمیتوان [[حدیث]] را بر [[عباسیان]] [[تطبیق]] کرد؛ زیرا [[خلفای بنی العباس]] فزونتر از عدد مذکور بودند؛ دیگر اینکه چندان [[عدالت]] و [[پارسایی]] را رعایت نمیکردند.... گفتنی است که [[حدیث ثقلین]] نیز از [[عترت پیامبر]] بودن [[دوازده امام]] [[معصوم]]{{ع}} را [[تأیید]] میکند<ref> ینابیع المودّة/ قندوزی/ ج 3/ باب 77/ ص 105.</ref>. از طرفی میدانیم که این [[حدیث نبوی]] (بیانگر خلفای دوازدهگانه) به لحاظ [[تاریخی]] پیش از [[حیات]] متسلسل ائمه [[معصومین]]{{ع}} صادر شده است و پیش از نضج گرفتن و [[تکامل]] یافتن [[تفکر]] و [[فرهنگ شیعی]]، در کتب [[صحاح]] [[اهل سنّت]] و غیر آن ثبت و ضبط شده است. پس این [[حدیث]]، انعکاس و ثبت یک پدیده [[تاریخی]] انجام پذیرفته و پایان یافته نیست، بلکه تعبیر از یک [[حقیقت]] ربّانی و [[اخبار]] از یک [[مشیّت الهی]] است که بر زبان [[پیامبر]] «لا ینطق عن الهوی» جاری شده است. ازاینروی سخن حضرتش که فرمود: «خلفای بعد از من [[دوازده تن]] خواهند بود»؛ از آن جهت صادر شد که در [[آینده]] [[شاهد]] و مصدّق [[نظام]] امامتی باشد که با [[علی بن ابی طالب]]{{ع}} آغاز و با [[امام مهدی]]{{ع}} پایان مییابد و این تنها [[تفسیر]] معقول و منطقی برای این [[حدیث]] است<ref>بحث حول المهدی/ شهید سید محمد باقر صدر/ صص 54- 55.</ref>»<ref>[[سید ثامر هاشم حبیب العمیدی|حبیب العمیدی، سید ثامر هاشم]]، [[در انتظار ققنوس (کتاب)|در انتظار ققنوس]]، ص۱۲۶-۱۲۸.</ref>. | ||
}} | }} | ||
خط ۱۴۵: | خط ۱۸۹: | ||
:::::*'''ثانیاً''': مطابق حدیث صحیح مسلم و دیگران، این دوازده نفر کسانی هستند که قیام و قوام دین به آنها بستگی دارد. و نیز اسلام به وجود آنها عزیز است. حال اگر دین پابرجاست و عزیز است به وجود این دوازده امام است، که یکی از آنها باقی مانده و حافظ [[دین]] و [[شریعت]] است»<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]، ص ۳۲۱.</ref>. | :::::*'''ثانیاً''': مطابق حدیث صحیح مسلم و دیگران، این دوازده نفر کسانی هستند که قیام و قوام دین به آنها بستگی دارد. و نیز اسلام به وجود آنها عزیز است. حال اگر دین پابرجاست و عزیز است به وجود این دوازده امام است، که یکی از آنها باقی مانده و حافظ [[دین]] و [[شریعت]] است»<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]، ص ۳۲۱.</ref>. | ||
:::::*«مسلم به سندش از [[جابر بن سمره]] [[نقل]] کرده که گفت: با پدرم بر [[پیامبر]]{{صل}} وارد شدیم، شنیدیم که میفرمود:{{متن حدیث| إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا يَنْقَضِي حَتَّى يَمْضِيَ فِيهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً. قَالَ : ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلَامٍ خَفِيَ عَلَيَّ. قَالَ : فَقُلْتُ لِأَبِي : مَا قَالَ ؟ قَالَ : كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ }}؛ «این امر مقتضی نمیشود تا اینکه [[دوازده خلیفه]] در میان آنها بگذرد. آنگاه تکلّم به [[کلامی]] کرد که بر من مخفی شد. از پدرم سؤال کردم: که [[رسول خدا]] صلّی اللّه علیه و اله چه فرمود؟ پدرم گفت: فرمود: همه آنها از قریشاند»<ref>صحیح مسلم، ج 6، ص 3، شرح صحیح مسلم، ج 12، ص 201.</ref> و نیز به سندش از [[جابر]] [[روایت]] کرده که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|لَا یَزَالُ اَمْرُ الناس مَاضِیًا ما وَلِیَهُمْ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا...}}<ref>همان.</ref>؛ «دائما امر [[مردم]] گذرا است تا آنکه دوازده مرد متولّی آنان گردد.»... [[بخاری]] نیز به سندش از [[جابر]] [[نقل]] کرده که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|یکونُ اِثْنی عَشَرَ اَمیراً...}}<ref>صحیح بخاری، ج 8، ص 127، کتاب الاحکام، باب الاستخلاف، حدیث 7223.</ref>؛«[[دوازده امیر]] خواهد بود.»... | :::::*«مسلم به سندش از [[جابر بن سمره]] [[نقل]] کرده که گفت: با پدرم بر [[پیامبر]]{{صل}} وارد شدیم، شنیدیم که میفرمود:{{متن حدیث| إِنَّ هَذَا الْأَمْرَ لَا يَنْقَضِي حَتَّى يَمْضِيَ فِيهِمْ اثْنَا عَشَرَ خَلِيفَةً. قَالَ : ثُمَّ تَكَلَّمَ بِكَلَامٍ خَفِيَ عَلَيَّ. قَالَ : فَقُلْتُ لِأَبِي : مَا قَالَ ؟ قَالَ : كُلُّهُمْ مِنْ قُرَيْشٍ }}؛ «این امر مقتضی نمیشود تا اینکه [[دوازده خلیفه]] در میان آنها بگذرد. آنگاه تکلّم به [[کلامی]] کرد که بر من مخفی شد. از پدرم سؤال کردم: که [[رسول خدا]] صلّی اللّه علیه و اله چه فرمود؟ پدرم گفت: فرمود: همه آنها از قریشاند»<ref>صحیح مسلم، ج 6، ص 3، شرح صحیح مسلم، ج 12، ص 201.</ref> و نیز به سندش از [[جابر]] [[روایت]] کرده که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|لَا یَزَالُ اَمْرُ الناس مَاضِیًا ما وَلِیَهُمْ اثْنَا عَشَرَ رَجُلًا...}}<ref>همان.</ref>؛ «دائما امر [[مردم]] گذرا است تا آنکه دوازده مرد متولّی آنان گردد.»... [[بخاری]] نیز به سندش از [[جابر]] [[نقل]] کرده که [[پیامبر]]{{صل}} فرمود: {{متن حدیث|یکونُ اِثْنی عَشَرَ اَمیراً...}}<ref>صحیح بخاری، ج 8، ص 127، کتاب الاحکام، باب الاستخلاف، حدیث 7223.</ref>؛«[[دوازده امیر]] خواهد بود.»... | ||
از آنجا که این [[حدیث]] و [[حدیث غدیر]] و [[ثقلین]] در [[حجة الوداع]] از [[پیامبر]]{{صل}} صادر شده است لذا میتوانند همدیگر را [[تفسیر]] کنند، به این نحو که بگوییم: این [[دوازده خلیفه]] و [[امام]] از [[عترت]] و [[اهل بیت]] [[معصوم]] [[پیامبر]]{{صل}} هستند، که در رأس آنها [[علی بن ابیطالب]]{{ع}} قرار دارد. و نیز میتوان با نظر به [[آیه]] «[[اولی الامر]]» که [[عصمت]] آنها استفاده میشود به دست آورد که مقصود به اولی الامر همان [[دوازده خلیفه]] و [[امام]] هستند که [[پیامبر]]{{صل}} به آمدنشان اشاره کرده است. | |||
از آنجا که [[پیامبر]]{{صل}} برای این [[دوازده امام]] و [[خلیفه]] صفاتی از جمله: [[عزت]] [[دین]] به واسطه وجود آنها و وابسته بودن [[دین]] به آنها و...ذکر کرده است، پی میبریم که مقصود به این [[دوازده نفر]]- خصوصا با در نظر گرفتن [[حدیث ثقلین]] و [[آیه اولی الأمر]]- [[دوازده امام]] [[معصوم]] هستند. و نیز از آنجا که در برخی [[روایات]] کلمه «بعدی» به کار رفته دلالت دارد بر اینکه این افراد بهطور متصل از زمان [[وفات پیامبر]]{{صل}} تا نزدیک شدن [[برپایی قیامت]] بهطور متصل در خارج وجود دارند و این تنها با نظر [[شیعه امامیه]] [[سازگاری]] دارد که [[معتقد]] به [[دوازده امام]] [[معصوم]] از بعد [[وفات پیامبر]]{{صل}} بوده و [[امام زمان]] خود را [[حضرت مهدی]]{{ع}} میدانند. [[دوازده امامی]] که همگی از [[قریش]] و [[بنی هاشم]] و از [[عترت]] خاص [[پیامبر]]{{صل}} و جملگی از [[عصمت]] برخوردارند. نتیجه اینکه [[امام زمان]]{{ع}} باید در قید [[حیات]] باشد تا زمانی که [[ظهور]] کرده و [[زمین]] را پر از [[عدل و داد]] کند»<ref>[[علی اصغر رضوانی|رضوانی، علی اصغر]]، [[وجود امام مهدی از منظر قرآن و حدیث (کتاب)|وجود امام مهدی از منظر قرآن و حدیث]]، ص۶۳، ۶۴.</ref>. | |||
}} | }} | ||