امام مهدی چه اهداف خاصی از ملاقات با مردم داشته است؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 '
جز (جایگزینی متن - '\. \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به '. $1 ')
جز (جایگزینی متن - '\: \:\:\:\:\:\:(.*)\s' به ': $1 ')
خط ۱۹: خط ۱۹:
[[پرونده:1368171.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید محمد صدر]]]]
[[پرونده:1368171.jpg|100px|right|بندانگشتی|[[سید محمد صدر]]]]
::::::[[آیت‌ الله]] [[شهید]] '''[[سید محمد صدر]]''' در کتاب ''«[[تاریخ غیبت کبری (کتاب)|تاریخ غیبت کبری]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::[[آیت‌ الله]] [[شهید]] '''[[سید محمد صدر]]''' در کتاب ''«[[تاریخ غیبت کبری (کتاب)|تاریخ غیبت کبری]]»'' در این‌باره گفته‌ است:
::::::«اهدافی را که می‌‏شود برای این موضوع در نظر گرفت، فراوان است. ما برای هر یک نمونه‌‏ای در نظر می‏‌گیریم و آنها را یادآور می‌‏شویم:
 
«اهدافی را که می‌‏شود برای این موضوع در نظر گرفت، فراوان است. ما برای هر یک نمونه‌‏ای در نظر می‏‌گیریم و آنها را یادآور می‌‏شویم:
:::::*'''[[هدف]] اول:''' [[هدایت]] و [[راهنمایی]] یک فرد، و ملحق ساختن او به صف [[دوستان]] و [[یاران]] [[حضرت]]، بعد از آنکه [[نیت]] و تصمیم او بر این که می‏‌خواهد به [[پیروان]] [[حضرت]] بپیوندد، احراز گردد. نمونه این گونه افراد، شخصی است که برای خرید روغن از [[اعراب]] بادیه‏نشین به اطراف حله می‌‏رود، و از کاروان عقب افتاده و در بیابان سرگردان می‌‏شود، با خود می‏‌گوید: من از مادرم شنیده‌‏ام که می‌‏گفت: "ما امامی زنده داریم که کنیه‏‌اش [[ابا صالح]] است. گمشدگان را [[راهنمائی]] و درماندگان را دستگیری و به بیچارگان کمک می‌‏کند". سپس با [[خداوند]] [[تعهد]] می‏‌کند، اگر [[حضرت]] به داد او رسید و او را [[نجات]] داد، از [[دیانت]] مادرش [[پیروی]] کرده و [[مذهب]] او را بپذیرد. وی گوید: آنگاه [[حضرت]] را صدا زده و از او کمک خواستم. ناگهان دیدم کسی با من راه می‌‏رود و بر سرش عمامه‏‌ای سبز به رنگ این بود (اشاره به گیاهی کرد که بر لب رودخانه روئیده بود) به من راه را نشان داد و گفت: از این راه برو، بزودی به دهکده‏ای می‏‌رسی که ساکنانش همه [[شیعه]] هستند. گفتم: آقای من، شما با من اینجا نمی‌‏آیید؟ فرمود: نه، زیرا هزاران نفر در اطراف [[شهرها]] مرا می‏‌خوانند، و باید به [[نجات]] آنها بپردازم<ref>نجم ثاقب، ۳۴۶.</ref>.
:::::*'''[[هدف]] اول:''' [[هدایت]] و [[راهنمایی]] یک فرد، و ملحق ساختن او به صف [[دوستان]] و [[یاران]] [[حضرت]]، بعد از آنکه [[نیت]] و تصمیم او بر این که می‏‌خواهد به [[پیروان]] [[حضرت]] بپیوندد، احراز گردد. نمونه این گونه افراد، شخصی است که برای خرید روغن از [[اعراب]] بادیه‏نشین به اطراف حله می‌‏رود، و از کاروان عقب افتاده و در بیابان سرگردان می‌‏شود، با خود می‏‌گوید: من از مادرم شنیده‌‏ام که می‌‏گفت: "ما امامی زنده داریم که کنیه‏‌اش [[ابا صالح]] است. گمشدگان را [[راهنمائی]] و درماندگان را دستگیری و به بیچارگان کمک می‌‏کند". سپس با [[خداوند]] [[تعهد]] می‏‌کند، اگر [[حضرت]] به داد او رسید و او را [[نجات]] داد، از [[دیانت]] مادرش [[پیروی]] کرده و [[مذهب]] او را بپذیرد. وی گوید: آنگاه [[حضرت]] را صدا زده و از او کمک خواستم. ناگهان دیدم کسی با من راه می‌‏رود و بر سرش عمامه‏‌ای سبز به رنگ این بود (اشاره به گیاهی کرد که بر لب رودخانه روئیده بود) به من راه را نشان داد و گفت: از این راه برو، بزودی به دهکده‏ای می‏‌رسی که ساکنانش همه [[شیعه]] هستند. گفتم: آقای من، شما با من اینجا نمی‌‏آیید؟ فرمود: نه، زیرا هزاران نفر در اطراف [[شهرها]] مرا می‏‌خوانند، و باید به [[نجات]] آنها بپردازم<ref>نجم ثاقب، ۳۴۶.</ref>.
:::::*'''[[هدف]] دوم:''' به [[یاری]] یکی از دو طرف دعوا رفتن، و اگر [[مصلحت]] اقتضاء کرد، یکی از آن دو را کمک کردن. نمونه‌‏اش این داستان: دو [[دوست]] [[مسلمان]] که از لحاظ [[مذهب]] با یکدیگر [[اختلاف]] داشتند در یکی از مساجد [[همدان]] بر سر [[مذهب]] با یکدیگر مدت‌ها [[گفتگو]] داشتند. هیچ یک نتوانست دیگری را قانع کند. یکی از آن دو پیشنهاد کرد اولین نفری را که وارد [[مسجد]] شد، به [[حکمیت]] بپذیرند. و دیگری از این قرار داد [[وحشت]] داشت، زیرا بیشتر [[مردم]] [[همدان]] اهل [[مذهب]] او نبودند، لکن از روی ناچاری این قرارداد را پذیرفت. به مجرد اینکه این قرارداد بسته شد، [[جوانی]] که آثار [[بزرگواری]] از صورت و جبین او آشکار بود، وارد [[مسجد]] شد و معلوم بود که از مسافرت می‌‏آید. آن کس که پیشنهاد قرارداد کرده بود، نزد او آمده، [[مذهب]] و [[عقیده]] خود را به همراه ادل‌ه‏ای که داشت به او گفت، و او را [[سوگند]] داد که [[عقیده]] خود را همانطور که هست بگوید. آن [[جوان]] دو بیت [[شعر]] خواند، و [[عقیده]] خود را به طوری که هیچ گونه [[شک]] و تردیدی در آن راه نداشته باشد، در ضمن آن دو بیت گفت؛ و سپس از دیده‌‏ها ناپدید شد. و این معجزه‌‏ای بود که [[حقیقت]] و صحت [[مذهب]] او را نیز فهمانید. دیگری از [[فصاحت]] و [[بلاغت]] این شخص به شگفت آمده و [[مذهب]] دوستش را که [[مهدی]] {{ع}} به [[یاری]] او آمده بود، پذیرفت<ref>نجم ثاقب، ۲۳۱.</ref>.
:::::*'''[[هدف]] دوم:''' به [[یاری]] یکی از دو طرف دعوا رفتن، و اگر [[مصلحت]] اقتضاء کرد، یکی از آن دو را کمک کردن. نمونه‌‏اش این داستان: دو [[دوست]] [[مسلمان]] که از لحاظ [[مذهب]] با یکدیگر [[اختلاف]] داشتند در یکی از مساجد [[همدان]] بر سر [[مذهب]] با یکدیگر مدت‌ها [[گفتگو]] داشتند. هیچ یک نتوانست دیگری را قانع کند. یکی از آن دو پیشنهاد کرد اولین نفری را که وارد [[مسجد]] شد، به [[حکمیت]] بپذیرند. و دیگری از این قرار داد [[وحشت]] داشت، زیرا بیشتر [[مردم]] [[همدان]] اهل [[مذهب]] او نبودند، لکن از روی ناچاری این قرارداد را پذیرفت. به مجرد اینکه این قرارداد بسته شد، [[جوانی]] که آثار [[بزرگواری]] از صورت و جبین او آشکار بود، وارد [[مسجد]] شد و معلوم بود که از مسافرت می‌‏آید. آن کس که پیشنهاد قرارداد کرده بود، نزد او آمده، [[مذهب]] و [[عقیده]] خود را به همراه ادل‌ه‏ای که داشت به او گفت، و او را [[سوگند]] داد که [[عقیده]] خود را همانطور که هست بگوید. آن [[جوان]] دو بیت [[شعر]] خواند، و [[عقیده]] خود را به طوری که هیچ گونه [[شک]] و تردیدی در آن راه نداشته باشد، در ضمن آن دو بیت گفت؛ و سپس از دیده‌‏ها ناپدید شد. و این معجزه‌‏ای بود که [[حقیقت]] و صحت [[مذهب]] او را نیز فهمانید. دیگری از [[فصاحت]] و [[بلاغت]] این شخص به شگفت آمده و [[مذهب]] دوستش را که [[مهدی]] {{ع}} به [[یاری]] او آمده بود، پذیرفت<ref>نجم ثاقب، ۲۳۱.</ref>.
خط ۴۳: خط ۴۴:
| پاسخ‌دهنده = علی اصغر رضوانی
| پاسخ‌دهنده = علی اصغر رضوانی
| پاسخ = آقای '''[[علی اصغر رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]»'' در این‌باره گفته است:
| پاسخ = آقای '''[[علی اصغر رضوانی]]'''، در کتاب ''«[[موعودشناسی و پاسخ به شبهات (کتاب)|موعودشناسی و پاسخ به شبهات]]»'' در این‌باره گفته است:
::::::«اهداف خصوصی برای [[ملاقات‌ها]] فراوان است، ولی می‌توان به برخی از این اهداف اشاره نمود:
 
«اهداف خصوصی برای [[ملاقات‌ها]] فراوان است، ولی می‌توان به برخی از این اهداف اشاره نمود:
:::::#[[هدایت]] شخص وامانده در راه و ملحق کردن او به قافله.
:::::#[[هدایت]] شخص وامانده در راه و ملحق کردن او به قافله.
:::::#[[یاری]] دادن یکی از دو طرف مباحثه که بر طریق [[حقّ]] بوده به جهت مصلحتی که اقتضا کرده است.
:::::#[[یاری]] دادن یکی از دو طرف مباحثه که بر طریق [[حقّ]] بوده به جهت مصلحتی که اقتضا کرده است.
۴۱۵٬۰۷۸

ویرایش