بحث:ولایت فقیه در کلام اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←ادله نقلی اثبات ولایت فقیه
جز (جایگزینی متن - 'اقبال' به 'اقبال') |
برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۱۰۴: | خط ۱۰۴: | ||
===[[ادله نقلی]] [[اثبات ولایت فقیه]]=== | ===[[ادله نقلی]] [[اثبات ولایت فقیه]]=== | ||
*بررسی اجمالی [[احادیث]] منقول و نیز [[تبیین]] [[وظایف]] [[فقها]] در متون [[فقهی]] درباره مسائل عمومی و مهمّ [[امت اسلامی]]، خواه در [[ولایت]] بر اِفتا، خواه در [[ولایت]] بر [[قضا]] و خواه در [[ولایت]] بر صدور احکامِ غُرّه و سَلخ شهور، خواه در دریافت [[وجوه شرعی]] که متعلق به خود [[مکتب]] و [[مقام امامت]] است (از قبیلِ [[انفال]] و اخماس و [[میراث]] بیوارث)، خواه از قبیل [[اموال عمومی]] (مانند [[اراضی]] مفتوحالعنوه) و نیز در موارد جزئی و شخصی (مانندِ [[شئون]] [[غایب]] و قاصر) نشان میدهد که هم مضمون آن [[نصوص]] از [[اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]]{{عم}} صادر شده است و هم عصاره این [[احکام]] و فتاوی، از دوده طه و [[یس]] استفاده شده است و اگرچه امکان مناقشه در [[سند]] برخی [[احادیث]] یا سَداد و صحت بعضی از فتاوا وجود دارد<ref>برای اطلاع بیشتر از بررسی این روایات، ر.ک: امام خمینی، ولایت فقیه.</ref>، مدارِ اصلی [[ولایت فقیه]] در [[اداره امور مسلمین]] بر [[منهاج]] [[شریعت]] و بر مدار [[دیانت]]، اصلیترین هدفی است که [[روایات]] [[مأثور]] و فتاوای مزبور، [[رسالت]] [[ابلاغ]] آن را عهده دارند<ref>عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، ص۱۸۴.</ref><ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۱۳۰.</ref>. | *بررسی اجمالی [[احادیث]] منقول و نیز [[تبیین]] [[وظایف]] [[فقها]] در متون [[فقهی]] درباره مسائل عمومی و مهمّ [[امت اسلامی]]، خواه در [[ولایت]] بر اِفتا، خواه در [[ولایت]] بر [[قضا]] و خواه در [[ولایت]] بر صدور احکامِ غُرّه و سَلخ شهور، خواه در دریافت [[وجوه شرعی]] که متعلق به خود [[مکتب]] و [[مقام امامت]] است (از قبیلِ [[انفال]] و اخماس و [[میراث]] بیوارث)، خواه از قبیل [[اموال عمومی]] (مانند [[اراضی]] مفتوحالعنوه) و نیز در موارد جزئی و شخصی (مانندِ [[شئون]] [[غایب]] و قاصر) نشان میدهد که هم مضمون آن [[نصوص]] از [[اهل بیت]] [[عصمت]] و [[طهارت]]{{عم}} صادر شده است و هم عصاره این [[احکام]] و فتاوی، از دوده طه و [[یس]] استفاده شده است و اگرچه امکان مناقشه در [[سند]] برخی [[احادیث]] یا سَداد و صحت بعضی از فتاوا وجود دارد<ref>برای اطلاع بیشتر از بررسی این روایات، ر.ک: امام خمینی، ولایت فقیه.</ref>، مدارِ اصلی [[ولایت فقیه]] در [[اداره امور مسلمین]] بر [[منهاج]] [[شریعت]] و بر مدار [[دیانت]]، اصلیترین هدفی است که [[روایات]] [[مأثور]] و فتاوای مزبور، [[رسالت]] [[ابلاغ]] آن را عهده دارند<ref>عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، ص۱۸۴.</ref><ref>[[هادی اکبری ملکآبادی|اکبری]] و [[رقیه یوسفی سوته|یوسفی]]، [[ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی (کتاب)| ولایت از دیدگاه علامه طباطبایی]]، ص۱۳۰.</ref>. | ||
==[[ولایت]] [[فقیه]] در معارف و عقاید 5== | |||
یکی از مهمترین و اساسیترین موضوعات در [[عصر غیبت]]، موضوع [[ولایت]] و [[سرپرستی]] امور [[مسلمین]] است. روشن است که از آغاز [[ظهور اسلام]]، مسئله [[ولایت]] و [[رهبری]]، [[امّت]]، مطرح بوده و [[پیامبر اکرم]] و پس از او [[امامان معصوم]] علاوه بر اینکه [[دین]] و [[شریعت اسلام]] و [[معارف]] آن را بیان کردهاند، [[امام]] و ولی و [[رهبر]] [[امت]] نیز بودهاند؛ یعنی همه [[مسلمین]]، مکلّف به [[اطاعت]] از آنها در همه [[امور اجتماعی]] نیز بودهاند و هیچ [[مسلمان]] شیعهای در این [[حقیقت]]، تردیدی ندارد. سؤال اینجاست که پس از [[غیبت امام دوازدهم]]، [[رهبری]] و [[امامت]] بر [[امّت]] به عهده چه کسی است؟ آیا [[فرد]] یا افرادی بر [[امت اسلامی]] و [[شیعیان]] [[ولایت]] دارند؟ اگر [[ولایتی]] هست، محدوده آن چقدر است؟ در پاسخ این سؤال اساسی، از دیرزمان، بحث [[ولایت فقیه]] مطرح بوده و قرنها است که در حوزههای علمیّه، درباره این موضوع، بحث و [[گفتوگو]] وجود دارد. | |||
===مفهومشناسی [[ولایت فقیه]]=== | |||
[[ولایت]] از ریشه ولی است و در اصل به معنای قرار گرفتن چیزی کنار چیز دیگر<REF>المفردات، مادّه ولی.</REF> همراه با وجود رابطه میان آنهاست؛ از اینرو در معانی [[دوستی]] و [[یاری]] و [[پیروی]] به کار رفته است. از مهمترین معانی آنکه موارد کاربردش فراوان است، [[سرپرستی]] و [[تدبیر امور]] دیگری است. مطابق این معنا [[ولیّ]] کسی است که متولّی و عهدهدار کارهای دیگران است و در واقع، آنها را [[سرپرستی]] میکند. همین معنا در [[ولایت فقیه]] مراد و مقصود است. | |||
[[فقیه]] از ریشه [[فقه]] و به معنای [[فهم]] و [[دانایی]] است که بیشتر در مورد [[علم به دین]] بکار میرود<REF>لسان العرب، ج ۱۳، مادۀ [[فقه]].</REF> و [[فقیه]] به کسی میگویند که به [[معارف]] و [[احکام اسلامی]] [[آگاهی]] کامل دارد و در آن، [[صاحب نظر]] است. یعنی با توجه به [[دانش]] وسیعی که در حوزههای مختلف [[علوم]] به دست آورده میتواند [[حکم خدا]] را در مسائل فردی و [[اجتماعی]] از [[قرآن]] و [[روایات اسلامی]]، استخراج کند. | |||
===پیشینه نظریّه [[ولایت فقیه]]=== | |||
بعضی [[تصور]] میکنند که [[ولایت فقیه]] پدیده تازهای است که هیچ سابقهای در [[فقه]] و [[فقاهت]] [[اسلامی]] نداشته و از [[اندیشه سیاسی]] [[امام خمینی]]{{ع}} سرچشمه گرفته است؛ در حالی که [[ولایت فقیه]] ریشه در کلمات [[معصومان]] دارد. آن بزرگواران به [[دلیل]] ضرورتهای [[دینی]] و [[اجتماعی]]، [[ولایت]] و اختیاراتی را برای [[فقها]] بیان کردهاند و پس از ایشان، پیوسته [[ولایت فقیه]] در آرای [[فقیهان]] بزرگ [[اسلام]] مطرح بوده است که نمونههایی را میآوریم: | |||
[[شیخ مفید]] میگوید: هنگامی که [[سلطان]] عادل<REF>سلطان [[عادل]] در بیان ایشان همان [[امام]] [[معصوم]] است.</REF> برای [[ولایت]] –در آنچه در [[ابواب فقه]] ذکر کردم– وجود نداشت، بر [[فقیهان]] [[اهل]] حقِ عادلِ [[صاحب رأی]] و [[عقل]] و [[فضل]] است که ولایتِ آنچه را بر عهده [[سلطان عادل]] است، برعهده گیرند.<REF>المقنعه، ص ۶۷۵.</REF> [[شیخ طوسی]] میگوید: صدور [[حکم]] میان [[مردم]]، [[اقامه حدود]] و [[قضاوت]] میان کسانی که با یکدیگر [[اختلاف]] پیدا کردهاند، جایز نیست، مگر برای کسی که از طرف [[سلطان]] [[حق]]،<REF>منظور از [[سلطان]] [[حق]]، [[امام]] [[معصوم]] است.</REF> اجازه داشته باشد. چنین کارهایی، در زمانی که خودشان [[امامان]] امکان انجام آن را ندارند، بدون تردید به [[فقیهان]] [[شیعه]]، واگذار شده است.<REF>النهایة و نکتها، ج ۲، ص ۱۷.</REF> | |||
[[محقق ثانی]] مشهور به [[محقق کرکی]] میگوید: [[فقیهان]] [[امامیه]]، اتفاق کردهاند بر اینکه [[فقیه عادل]] [[شیعه]] که جامع شرایط [[فتوا]] باشد، و از او در [[احکام شرعی]] به [[مجتهد]] تعبیر میشود، در [[زمان غیبت]]، [[نایب]] [[امامان]] [[هدایت]]{{ع}} است، در تمام آنچه که قابلیّت [[نیابت]] را داشته باشد.<REF>رسائل، المحقق الکرکی، ج ۱، ص ۱۴۲.</REF> | |||
ملّا [[احمد نراقی]] معروف به [[فاضل]] نراقی میگوید: هرآنچه که [[پیامبر]] و [[امام]] که [[حاکمان]] و حافظان [[اسلام]] میباشند و بر آن [[ولایت]] و [[اختیار]] دارند، [[فقیه]] نیز همان [[ولایت]] و [[اختیار]] را دارد، مگر جایی که دلیلی بر خلاف آن وجود داشت باشد.<REF>عوائد الأیام، ص ۱۸۷ و ۱۸۸.</REF> | |||
[[آیت الله]] گلپایگانی از فقهای بزرگ معاصر میگوید: محدوده [[اختیار]] [[فقها]]، محدودهای عام است... محدوده [[ولایت فقیه]] جامع شرایط در امور مربوط به [[ریاست]] و اداره [[اجتماع]]، مانند محدوده اختیارات [[ائمه]] است، مگر در موردی که [[دلیل]]، خارج کند.<REF>الهدایة الی من له الولایة، ص ۴۶ و ۴۷.</REF> | |||
اینها تنها نمونههایی از کلمات [[فقهای شیعه]] در قرون مختلف است. صدها نمونه روشن دیگر نیز وجود دارد که نشان میدهد مسئله [[ولایت فقیه]]، همیشه در [[اندیشه]] و گفتار [[علمای شیعه]] مطرح بوده است.<REF>ر.ک: [[فقیهان]] امامی و عرصههای [[ولایت فقیه]]، [[محمد]] [[علی]] قاسمی و همکاران؛ [[تحول]] نظریه [[دولت]] در [[اسلام]]، [[احمد]] [[جهان]] بزرگی؛ [[حکمت]] [[حکومت]] [[فقیه]]، [[حسن]] ممدوحی.</REF> | |||
[[فقیه]] بزرگ زمان و [[رهبر]] کبیر [[انقلاب اسلامی]]، [[حضرت]] [[امام خمینی]] [[قدس سره]] با زمانشناسی و [[درایت]] کمنظیر، این نظریه [[اسلامی]] را آشکارا مطرح نمود و [[نظام اسلامی]] را بر اساس ان، پایهگذاری کرد؛ یعنی مسئله [[ولایت فقیه]] را در عرصه [[اجتماعی]] [[مسلمین]] به [[اجرا]] درآورد و به عنوان [[کاملترین]] شکل [[حکومت دینی]] در [[زمان غیبت]] معرفی کرد. | |||
===[[دلیل عقلی]] بر [[ولایت فقیه]]=== | |||
[[انسان]] چون به صورت [[اجتماعی]] [[زندگی]] میکند و میخواهد با این [[زندگی]] به کمال معنوی خود دست یابد، به دو عنصر اساسی [[نیازمند]] است: | |||
# [[قانون الهی]] که از هر [[نقص]] و خطایی دور باشد، تا هم [[نظام اجتماعی]] را سامان دهد و هم عمل به آن ضامن [[سعادت]] همگان باشد. این [[قانون]]، همان [[کتاب الهی]] و [[سنت]] است. | |||
#مجری و [[حاکم]] عالم و [[عادل]] که اجرای کامل آن [[قانون]] را عهدهدار شود. | |||
#روشن است که بدون این دو و حتی با نبود یکی از آنها، [[اجتماع]] [[بشر]]، گرفتار [[هرج و مرج]] و [[تباهی]] و [[فساد]] خواهد شد. | |||
نتیجه این [[برهان عقلی]]، [[ضرورت امامت]] [[امام]] [[معصوم]] را میرساند؛ یعنی [[بهترین]] [[فرد]] برای [[اجرای قوانین]] [[الهی]] و تحقق بخشیدن به [[احکام خدا]]، [[معصوم]] است. حال از [[عقل]] میپرسیم که در صورت عدم دسترسی به [[معصوم]] چه باید کرد؟ [[عقل]] پاسخ میدهد چون [[ضرورت]] [[نظم اجتماعی]] برای [[بشر]] و تلاش برای [[رسیدن به کمال]] [[انسانی]] و [[الهی]]، همچنان باقی است باید نزدیکترین [[فرد]] به [[معصوم]] و اوصاف و شرایط [[معصوم]] را در [[جایگاه]] او قرار داد. | |||
توضیح این که علت [[شایستگی]] [[معصوم]] برای تصدّی [[ولایت]] و [[رهبری]] [[امت]]، [[آگاهی]] کامل و جامع او به [[دین]] و [[معارف دینی]] و نیز [[تقوا]] و [[پرهیزگاری]] و [[عصمت]] اوست که نمیگذارد [[مصالح]] [[امّت]] فدای [[منافع]] شخصی و [[هواهای نفسانی]] شود. نیز علت دیگر [[شایستگی]] [[معصوم]] [[درک]] و [[شناخت]] او از مسائل [[اجتماعی]] و [[تدبیر]] و [[مدیریت]] آنهاست. | |||
حال اگر در زمانی مانند [[غیبت]]، دسترسی به [[معصوم]] ممکن نباشد، باید به سراغ فردی برویم که این ویژگیها را بیشتر از سایر [[مردم]] داشته باشد و این [[فرد]]، کسی نیست جز [[فقیه]] باتقوایی که کارآمدی لازم را برای [[تدبیر امور]] [[جامعه]] و [[مردم]] دارا باشد. چون غیر [[فقیه]] به [[اسلام]] و [[عدالت]] نیز در معرض هوا و هوسهای خود و دیگران است و نمیتوان [[حکومت]] بر [[مسلمین]] را به غیر [[امین]] سپرد، همچنین اگر [[مدیریت]] نداشته باشد، [[قدرت]] [[تدبیر امور]] [[مردم]] را نداشته و در موارد [[ضرورت]]، نمیتواند تصمیمهای درست و مفید برای [[جامعۀ مسلمین]] بگیرد. | |||
===[[ولایت فقیه]] در [[روایات]]=== | |||
از مهمترین ادلّه [[ولایت فقیه]]، [[روایات]] است که برخی از آنها را میآوریم: | |||
#'''[[توقیع]] [[امام عصر]]{{ع}}''': [[شیخ صدوق]]، [[نامه]] [[اسحاق بن یعقوب]] به [[امام مهدی]]{{ع}} و پاسخهای ایشان را [[روایت]] کرده است. در آن [[نامه]]، از [[محضر امام]] سؤالاتی پرسیده شده است. از جمله [[امام عصر]]{{ع}} در پاسخ فرموده است: و اما الحوادث الواقعة فارجعوا الواقعة فارجعوا الي رواة حديثنا؛ فانهم حجتي عليكم و انا [[حجة الله]] عليهم؛<REF>کمال الدین و تمام النعمة، ج ۲، ص ۴۸۳، ح ۴.</REF> و اما درباره مسائلی که پیشآمد میکند پس در آنها به [[راویان حدیث]] ما [[رجوع]] کنید؛ زیرا ایشان [[حجت]] من بر شما هستند و من [[حجت خدا]] برایشانم. در بخش اول [[توقیع]]، [[امام]] [[دستور]] فرمودهاند که [[شیعیان]] در [[عصر غیبت]] به روایتگران [[احادیث]] [[اهلبیت]] [[رجوع]] کنند و [[تکلیف]] خود را در مسائل اتّفاقیه و پیش آمده از ایشان بپرسند. باید [[تأمل]] کرد که مقصود از رواة حدیثنا کیانند و معنای [[حوادث واقعه]] چیست؟ کلمه حوادث جمع حادثه است و چون [[امام]] فرموده است در حوادثی که رخ میدهد به [[راویان حدیث]]، [[رجوع]] کنید، معلوم میشود مراد از حوادث، مسائلی است که به [[دین]] و [[دیانت]] [[مسلمین]] مربوط میشود که [[راویان حدیث]] باید [[تکلیف مؤمنان]] را در آن مسائل، روشن کنند. بسیار بعید است که مقصود [[امام زمان]]{{ع}} از [[حوادث واقعه]]، مسائل فردی مثل [[نماز]] و [[روزه]] و [[زکات]] و... باشد؛ زیرا [[رجوع به عالمان]] [[دین]] در این مسائل حتی در [[زمان امامان]] نیز رایج بوده است و [[شیعیان]] به دلایلی مانند دوری مسافت یا محدودیتهایی که برای [[امامان]] بوده است، به [[وکلا]] و [[نایبان]] [[ائمه]] مراجعه میکردند. بنابراین مقصود از [[حوادث واقعه]] مسائل [[اجتماعی]] [[مسلمین]] است و این معنا با ظاهر تعبیر حوادث کاملاً تناسب و همخوانی دارد. [[راویان حدیث]] [[ائمه]] چه کسانی هستند؟ روشن است که فهمیدن کلمات [[معصومین]] در زمینه [[احکام]] و [[وظایف فردی]] و [[اجتماعی]] به تخصّص بسیار بالایی در [[علوم اسلامی]] و [[دینی]] نیاز دارد و به دست آوردن [[احکام شرعی]] برای از [[احادیث ائمه]]، کار بسیار پیچیدهای است. به همین [[دلیل]] از دیر زمان، [[شیعیان]] برای این مهمّ به [[علما]] و اسلامشناسان [[حقیقی]] [[رجوع]] میکردهاند. بنابراین مقصود از [[راوی حدیث]]، تنها [[روایت]] کننده [[حدیث]] نیست؛ بلکه منظور، کسی است که اولاً با [[منابع روایی]] آشنایی کامل دارد و [[روایت]] معتبر را از غیر معتبر میشناسد و ثانیاً به همه جوانب کلمات [[معصومان]] و چگونگی به دست آوردن [[حکم شرعی]] از سخنان ایشان [[آگاه]] است و تمام مقدّمات و ابزار لازم برای [[فهم]] درستِ سخنان ایشان را فراگرفته است. برداشت بالا با دنباله [[حدیث]] که فرموده است فانهم حجتي عليكم؛ نیز هماهنگ است؛ زیرا [[حجت]] بودن [[راوی]]، با اموری تناسب دارد که [[رأی]] و نظر او در آن امور ملاک و معیار باشد؛ یعنی زمانی این [[راوی حدیث]] [[حجت]] بر دیگران است که [[استنباط]] و برداشت او از [[کلام]] [[معصوم]] برای دیگران [[حجت]] باشد، و الّا اگر قرار بود به خود [[کلام]] [[معصوم]] استناد شود، نمیفرمود: آنها –خودشان- [[حجت]] بر شما هستند. در اینباره سخن [[فقیه]] بزرگ و نامدار [[شیعه]]، شیخ [[انصاری]] بسیار گویاست که میگوید: آنچه از ظاهر عبارت [[امام]] به دست میآید، این است که مقصود از حوادث همه اموری است که به [[حکم]] عرف و [[عقل]] و [[شرع]]، در آنها باید به [[رئیس]] [و بزرگِ] [[قوم]]] [[رجوع]] کرد و بسیار بعید است که حوادث اختصاص به مسائل [[شرعی]] داشته باشد.<REF>مکاسب محرمه، ج ۳، ص ۵۵۴.</REF> | |||
#'''[[مقبوله عمر بن حنظله]]'''<REF>عمر بن حنظله از [[اصحاب امام باقر]] و [[امام صادق]]{{ع}} و نیز از [[راویان]] مشهور است که [[اصحاب]] [[بزرگواری]] مانند [[زراره]] و [[هشام بن سالم]] و [[صفوان بن یحیی]] و... از او [[روایت]] [[نقل]] کردهاند. و مقصود از مقبوله روایتی است که مورد [[پذیرش]] و قبول [[علما]] قرار گرفته است.</REF> یکی از روایاتی که [[فقها]] برای [[اثبات ولایت فقیه]] به آن استناد کردهاند [[روایت]] [[عمر]] بن حنظله است. او میگوید: از [[امام صادق]]{{ع}} پرسیدم: وقتی دو نفر از [[شیعیان]] در امرِ بدهی یا [[ارث]] [[اختلاف]] داشتند، آیا جایز است که دعوا و [[نزاع]] خود را نزد [[سلطان]] [نابحق] یا [[قاضی]] [[منصوب]] از سوی آن [[سلطان]] ببرند. [[امام صادق]] فرمود: هرکس برای [[داوری]] به آنها مراجعه کند... جز این نیست که به [[طاغوت]] [[رجوع]] کرده و او را به عنوان داور پذیرفته است و آنچه را حاکمیا قاضیِ او به آن [[حکم]] کند، [[حرام]] است، گرچه [[حق]] او باشد؛ زیرا آنچه گرفته است به [[حکم]] [[طاغوت]] بوده. یعنی همان کسی که [[خدا]] امر کرده است به او [[کفر]] بورزند؛ آنجا که میفرماید: {{متن قرآن|يُرِيدُونَ أَنْ يَتَحَاكَمُوا إِلَى الطَّاغُوتِ وَقَدْ أُمِرُوا أَنْ يَكْفُرُوا بِهِ}}<ref>«آیا به آن کسان ننگریستهای که گمان میبرند به آنچه به سوی تو و آنچه پیش از تو فرو فرستاده شده است ایمان دارند (اما) بر آنند که داوری (های خود را) نزد طاغوت برند با آنکه به آنان فرمان داده شده است که به آن کفر ورزند و شیطان سر آن دارد که آنان را به گمرا» سوره نساء، آیه ۶۰.</ref> [بعضی از [[مردم]]] میخواهند [[داوری]] در امور را نزد [[طاغوت]] ببرند و حال آنکه امر شدهاند که به [[طاغوت]] [[کفر]] بورزند. [[عمر]] بن حنظله میگوید: (وقتی دیدم که [[امام]] با این شدّت مراجعه [[شیعیان]] را به [[حاکم]] [[طاغوت]] و [[قاضی]] او محکوم و [[ممنوع]] کرد، پرسدم:) پس [[شیعیان]] در چنین مواردی چه کنند؟ [[امام]] فرمود: {{متن حدیث|ینْظُرَانِ إِلَی مَنْ کانَ مِنْکمْ مِمَّنْ قَدْ رَوَی حَدِیثَنَا و نَظَرَ فِی حَلَالِنَا و حَرَامِنَا و عَرَفَ أَحْکامَنَا فَلْیرْضَوْا بِه حَکماً فَإِنِّی قَدْ جَعَلْتُه عَلَیکمْ حَاکماً فَإِذَا حَکمَ بِحُکمِنَا فَلَمْ یقْبَلْه مِنْه فَإِنَّمَا اسْتَخَفَّ بِحُکمِ اللَّه و عَلَینَا رَدَّ و الرَّادُّ عَلَینَا الرَّادُّ عَلَی اللَّه و هُوَ عَلَی حَدِّ الشِّرْک بِاللَّه}}؛<REF>کافی، ج ۱، باب [[اختلاف]] الحدیث، ح ۱۰، ص ۶۷.</REF> [وقتی دو [[شیعه]] در امر [[اختلاف]] کردند] بنگرند [و دقت کنند] که از شما [[شیعیان]] آن کس که [[احادیث]] ما را [[روایت]] میکند و در [[حلال و حرام]] ما نظر [و نگاه دقیق] که از شما [[شیعیان]] آن کس که [[احادیث]] ما را [[روایت]] میکند و در [[حلال و حرام]] مانظر [و نگاه دقیق] دارد و احکم ما [[اهل بیت]]{{ع}} را میشناسد، چنین کسی را به عنوان داور میان خود بپذیرند؛ زیرا که من او را بر شما [[حاکم]] قرار دادم و زمانی که [چنین شخصی] به چیزی [[حکم]] کند و از او پذیرفته نشود، پس همانا [[حکم خدا]] را سبک شمرده و [[حکم]] ما را رد کرده است. و هر کس [[حکم]] ما را رد کند، [[حکم خدا]] را رد کرده است و آن در حدّ [[شرک]] ورزیدن به خداست. در این [[روایت شریف]] چند مطلب مهم و اساسی وجود دارد: | |||
##در [[نزاعها]] نباید به [[حاکم]] [[طاغوت]] و [[قاضی منصوب]] از سوی او مراجعه نمود؛ چرا که [[قرآن]] و [[سنت]] آن را [[حرام]] کردهاند. | |||
## [[امام صادق]]{{ع}} فرمود: در چنین مواردی به [[راوی حدیث]]، و [[عارف]] و آشنای به [[احکام]] ما [[رجوع]] کنند. روشن است که کسی جز [[فقیه]] و [[مجتهد]]، آشنایی کامل و فراگیر با [[احکام]] [[ائمه]] که در [[احادیث]] آنها آمده است، ندارد. | |||
##در این [[روایت]]، مورد سؤال، دعوا و [[نزاع]] بین دو طرف بود؛ ولی [[امام صادق]]{{ع}} در پایان [[روایت]] یک [[قانون]] کلّی و جامع فرمود که: فاني قد جعلته عليكم حاكما [[حضرت]]، با این بیان، [[فقیه]] را به عنوان [[حاکم]] در میان [[شیعیان]] معرفی کرد و [[حاکم]] یعنی کسی که بر دیگران [[حکومت]] و [[حاکمیت]] دارد و [[سرپرست]] ایشان است و امور آنها را مدیریّت میکند. | |||
## [[امام]]{{ع}} افزود که اگر این [[حاکم]] که [[منصوب]] از سوی [[امام]] است حکمی کند، حتماً باید به آن گردن نهند و بپذیرند و اگر آن را رد کنند، [[حکم امام]] را رد کردهاند و ردّ [[حکم امام]] همانا ردّ [[حکم]] خداست. [[حضرت]] با این بیان عام، [[فقیه]] را در همه [[احکام]] –فردی و [[اجتماعی]]، [[قضایی]] و غیرقضایی- [[حجت]] بر [[مردم]] قرار داد. [[فقیه]] نامدار [[شیعه]]، [[محمدحسن نجفی]] معروف به صاحب جواهر میگوید: [[نصب عام]] [[فقها]] در همه [[امور جاری]] است؛ به طوری که هر چه برای [[امام]] هست برای [[فقیه]] نیز هست؛ چنانکه مقتضی قول [[امام]] (فاني قد جعلته عليكم حاكما)، این است که [[فقیه]]، [[ولیّ]] [[متصرف]] در [[قضاوت]] و غیر آن ولایات و مانند آن است؛ چنانکه در [[توقیع شریف]] [[امام زمان]]{{ع}} آمده است: فإنهم حجتي عليكم. و مراد این است که [[فقیهان]] در همه آنچه من [[حجت]] هستم، بر شما [[حجت]] هستند، مگر آنچه که با [[دلیل]]، خارج شود.<REF>جواهر الکلام، ج ۲۱، ص ۳۹۶ و ۳۹۷.</REF> شیخ [[انصاری]] میگوید: آنچه از کلمه [[حاکم]] در [[مقبوله عمر بن حنظله]] میفهمیم، همان متسلّط مطلق است؛ یعنی اینکه [[امام]] فرمود: فاني قد جعلته عليكم حاكما نظیر گفتار [[سلطان]] و [[حاکم]] است که به [[اهل]] [[شهر]] بگوید: من فلان شخص را [[حاکم]] بر شما قرار دادم. از این تعبیر برمیآید که [[سلطان]]، فلان شخص را در همه امور کلی و جزئی که به [[حکومت]] برمیگردد، مسلّط کرده است.<REF>قضا و [[شهادت]]، شیخ [[انصاری]]، ش ۲۲، ص ۸ و ۹.</REF> | |||
===[[وظایف]] و [[اختیارات ولی فقیه]]=== | |||
با توجه به آنچه در [[ادله ولایت فقیه]] [[گذشت]]، معلوم میشود که در [[زمان غیبت]]، [[مرجع]] [[مردم]] در مسائل گوناگون فردی و [[اجتماعی]]، [[فقیه جامع الشرائط]] است و [[امام]] [[معصوم]]، او را [[حاکم]] بر [[مردم]] قرار داده است. و مطابق فرموده [[امام]] [[معصوم]] سمتهای سهگانه [[افتاء]]، [[قضا]] و [[حکومت]]، [[حق]] [[فقیه جامع الشرائط]] و بلکه [[وظیفه]] اوست. پس در [[زمان غیبت]]، [[فقیه]] به [[نیابت از امام]] در همه مسائل [[شرعی]] [[فتوا]] میدهد و در [[نزاعها]]، بین طرفین [[قضاوت]] و [[داوری]] میکند و همگان موظفند [[داوری]] او را بپذیرند و براساس آن عمل کنند. همچنین [[قضاوت]] و [[داوری]] میکند و همگان موظفند [[داوری]] او را بپذیرند و براساس آن عمل کنند. همچنین در امر [[حکومت]] و [[تدبیر امور]] [[جامعه]]، [[سرپرستی]] [[مردم]] به عهده اوست و از سوی [[امام]]، [[جامعه]] را [[رهبری]] میکند و در همه امور که به [[اجتماع]] و [[جامعه اسلامی]] مربوط است، [[حکم]] او [[حکم امام]] است و باید پذیرفته شود.<REF>برای مطالعۀ بیشتر ر.ک: [[حکومت اسلامی]]، ص ۲۱۴ به بعد.</REF> | |||
===ویژگیهای [[فقیه جامع الشرایط]]=== | |||
#'''[[اجتهاد]] و [[آگاهی]] کافی از [[اسلام]]''': چون [[جامعۀ اسلامی]] باید براساس این [[قوانین]] اداره شود، [[حاکم]] [[جامعه]] باید از این محتوا [[آگاهی]] کافی داشته باشد؛ به همین [[دلیل]] باید در همه [[فروع]] [[اسلامی]] و [[احکام]] فردی و [[اجتماعی]]، صاحبنظر باشد؛ یعنی به وسیله [[علوم]] مختلف [[اسلامی]] [[توانایی]] استخراج [[احکام خدا]] را از منابع آنکه [[قرآن]] و [[سنت]] [[معصومان]] است داشته باشد. به چنین کسی [[مجتهد]] و [[فقیه]] میگویند. | |||
#'''[[تقوا]] و [[عدالت]]''': از [[پیامبر اسلام]]{{صل}} [[نقل]] شده است: {{متن حدیث|لاَ تَصْلُحُ اَلْإِمَامَةُ إِلاَّ لِرَجُلٍ فِيهِ ثَلاَثُ خِصَالٍ وَرَعٌ يَحْجُزُهُ عَنْ مَعَاصِي اَللَّهِ وَ حِلْمٌ يَمْلِكُ بِهِ غَضَبَهُ وَ حُسْنُ اَلْوَلاَيَةِ عَلَى مَنْ يَلِي حَتَّى يَكُونَ لَهُمْ كَالْوَالِدِ اَلرَّحِيمِ وَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى حَتَّى يَكُونَ لِلرَّعِيَّةِ كَالْأَبِ اَلرَّحِيمِ}}؛<REF>الکافی، ج ۱، باب ما یجب من [[حق]] الامام، ح ۸، ص ۴۰۷.</REF> [[امامت]] (و [[رهبری]]) [[شایسته]] نیست جز برای کسی که سه [[خصلت]] در او باشد؛ ورعی که او از [[نافرمانی خدا]] باز دارد، حلمی که با داشتن آن بر [[خشم]] و [[غضب]] خویش غالب شود، و [[مدیریت]] خوب در قلمرو [[ولایت]] و [[سرپرستی]] خویش، تا جایی که [[مردم]] همچون [[پدری]] [[مهربان]] باشد. در [[حدیث]] دیگری، [[امام حسین]]{{ع}} این دو شرط را چنین بیان فرموده است: {{متن حدیث|مَا اَلْإِمَامُ إِلاَّ اَلْحَاكِمُ بِالْكِتَابِ اَلْقَائِمُ بِالْقِسْطِ اَلدَّائِنُ بِدِينِ اَلْحَقِّ اَلْحَابِسُ نَفْسَهُ عَلَى ذَاتِ اَللَّهِ وَ اَلسَّلاَمُ }}<REF>«تنها کسی میتواند [[امام]] و [[حاکم]] [[مسلمانان]] باشد که از روی [[قرآن]] [[حکم]] کند، مجری کامل [[عدالت]] باشد، [[متدین]] به [[دین حق]] بوده و جلو همه هواهای نفس خویش را گرفته باشد.» الارشاد فی معرفة حجج [[الله]] [[علی]] العباد، ج ۲، ص ۳۹.</REF> | |||
#'''[[تدبیر]] و [[مدیریت]]''': به [[حکم عقل]] و [[منطق]] صحیح، [[حاکم]] [[جامعه اسلامی]] باید [[توانایی]] [[مدیریت]] و [[رهبری]] را دارا باشد و در [[روایات اسلامی]] نیز به این اصل [[عقلی]] تصریح شده است. [[امیر المؤمنین]] [[امام علی]]{{ع}} فرمود: {{متن حدیث|أَيُّهَا اَلنَّاسُ إِنَّ أَحَقَّ اَلنَّاسِ بِهَذَا اَلْأَمْرِ أَقْوَاهُمْ عَلَيْهِ وَ أَعْلَمُهُمْ بِأَمْرِ اَللَّهِ فِيهِ}}<REF>«ای [[مردم]]! [[شایستهترین]] افراد برای اینکار [[امامت]] و [[حکومت]] کسی است که بر آن تواناتر و از [[حکم خدا]] دربارۀ آن آگاهتر است» نهج البلاغه، [[خطبه ۱۷۳]].</REF> | |||
بنابراین [[فقیه جامع الشرایط]] باید از [[هنر]] [[مدیریت]] و لوازم آن برخوردار باشد؛ به گونهای که بین [[قوای سهگانه]] و سایر بخشهای [[حکومتی]]، هماهنگی ایجاد کرده، نیز از بازوهای مشورتی [[قوی]] در [[مدیریت]] کلان [[جامعه]] بهره گیرد. | |||
===[[ولایت مطلقه فقیه]] و خطر [[دیکتاتوری]]=== | |||
با توجه به ویژگیهایی که برای [[فقیه]] بیان شد، [[ولایت فقیه]] [[بهترین]] و [[صالحترین]] مرکز تصمیمگیری برای [[جامعۀ اسلامی]] است و تمرکز [[قدرت]] در او به هیچوجه به [[دیکتاتوری]] نمیانجامد زیرا دیکتاتور نه در چارچوب [[قوانین الهی]] که براساس برداشتها و سلایق شخصی [[حکم]] میکند و [[حرص]] او به [[مقام]] و [[حکومت]]، [[مانع]] از [[پرهیزکاری]] و رعایتِ مصالحِ [[مردم]] است و نتیجۀ این دو [[رفتار]]، [[ضعف]] [[مدیریت]] [[اجتماعی]] و [[سیاسی]] او نیز خواهد بود؛ در حالی که [[ولی فقیه]] پس از اِحراز سه ویژگی مهم و اساسی بر [[مردم]] [[ولایت]] پیدا کرده است. | |||
ویژگی اول او [[فقاهت]] است تا بتواند [[جامعۀ اسلامی]] را براساس [[احکام الهی]] اداره کند و نه مطابق آراء شخصی یا گروهی. ویژگی دوم او [[عدالت]] و [[پرهیزکاری]] اوست که سبب میگردد [[تمایلات]] شخصی و حزبی را در ادارۀ [[جامعه]] دخالت ندهد و در پی [[جاهطلبی]] و [[دنیاگرایی]] نباشد و ویژگی سوم او [[تدبیر]] درست [[سیاسی]] و مدیریّت بهترِ [[جامعه]] است که به وسیلۀ [[مشورت]] با صاحبنظران [[علمی]] و [[سیاسی]] متعهّد به آن دست یافته است. [[بدیهی]] است که [[ولایت فقیه]] بر [[جامعۀ اسلامی]] تا زمانی است که این شرائط در او موجود باشد. | |||
با توجه به آنچه بیان گردید روشن است که ولایتِ [[فقیه]] محدود به زمان خاصی نیست بلکه تا وقتی که شرائط لازم برای [[ولایت]]، در [[فقیه]] [[حاکم]]، وجود داشته باشد [[ولایت]] او بر [[جامعۀ اسلامی]] [[استمرار]] دارد و همگان [[مکلف]] به [[اطاعت]] و [[پیروی]] از او هستند<ref>[[عبدالمجید زهادت|زهادت، عبدالمجید]]، [[معارف و عقاید ۵ (کتاب)|معارف و عقاید ۵]]، جلد ۲ ص ۲۱۱-۲۲۰.</ref>. | |||
==پانویس== | ==پانویس== | ||
{{یادآوری پانویس}} | {{یادآوری پانویس}} | ||
{{پانویس2}} | {{پانویس2}} |