کرامات امام جواد در تاریخ اسلامی: تفاوت میان نسخهها
←منابع
(←منابع) |
(←منابع) برچسب: پیوندهای ابهامزدایی |
||
خط ۳۶۶: | خط ۳۶۶: | ||
نگاهم به دستهای حضرت افتاد، دیدم برگهای سبز زیتون به سکههای زرین طلا تبدیل شده است. تعدادی از سکهها روی [[زمین]] افتاد. آنها را برداشتم و با [[شک و تردید]]، داخل کیسهای گذاشته، با خودم [[نجوا]] میکردم: به بازار میروم و با آنها متاع و کالایی میخرم. اگر [[طلا]] [[واقعی]] نباشد، فروشندگان طلا خواهند فهمید. | نگاهم به دستهای حضرت افتاد، دیدم برگهای سبز زیتون به سکههای زرین طلا تبدیل شده است. تعدادی از سکهها روی [[زمین]] افتاد. آنها را برداشتم و با [[شک و تردید]]، داخل کیسهای گذاشته، با خودم [[نجوا]] میکردم: به بازار میروم و با آنها متاع و کالایی میخرم. اگر [[طلا]] [[واقعی]] نباشد، فروشندگان طلا خواهند فهمید. | ||
وقتی وارد بازار شدم و اجناس مورد نیاز را خریداری و سکهها را تحویل دادم، دیدم هیچ کس سخنی نمیگوید و اعتراضی نمیکند. فهمیدم که [[هدف امام]]{{ع}} متنبه ساختن و تقویت پایههای [[اعتقاد]] من به [[امامت]] و [[توانایی]] [[اوصیای پیامبر اکرم]]{{صل}} بوده است<ref>دلائل الامامة، ص۳۹۸، ح۳۴۸؛ نوادر المعجزات، ص۱۸۰، ح۴؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۱۹، ح۲۳۵۳؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۳۴۵، ح۵۷؛ الأنوار البهیة، ص۲۵۹.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۱۴۵.</ref> | وقتی وارد بازار شدم و اجناس مورد نیاز را خریداری و سکهها را تحویل دادم، دیدم هیچ کس سخنی نمیگوید و اعتراضی نمیکند. فهمیدم که [[هدف امام]]{{ع}} متنبه ساختن و تقویت پایههای [[اعتقاد]] من به [[امامت]] و [[توانایی]] [[اوصیای پیامبر اکرم]]{{صل}} بوده است<ref>دلائل الامامة، ص۳۹۸، ح۳۴۸؛ نوادر المعجزات، ص۱۸۰، ح۴؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۱۹، ح۲۳۵۳؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۳۴۵، ح۵۷؛ الأنوار البهیة، ص۲۵۹.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۱۴۵.</ref> | ||
==[[معجزات]] [[امام]]{{ع}} درباره جمادات== | |||
===وصل کردن دو طرف رود دجله به صورت پل برای عبور=== | |||
یکی از رودهای بزرگ، که از کوههای [[ترکیه]] سرچشمه میگیرد و تا [[خاک]] [[عراق]] نیز امتداد مییابد، رود دجله میباشد. | |||
[[محمد بن یحیی]] میگوید: همراه [[امام جواد]]{{ع}} بودم. [[حضرت]] میخواست از دجله عبور کند. وارد رودخانه شد و با قدمهای آهسته به طرف جلو حرکت میکرد. ناگهان دیدم دو طرف رودخانه به یکدیگر نزدیک شد و به حالتی شبیه پل در آمد. | |||
امام جواد{{ع}} از روی آن عبور کرد و لحظاتی بعد در ساحل رودخانه، بر خاکهای خشک [[زمین]] قدم گذاشت. | |||
با دیدن این قضیه یک بار دیگر داستان مشابه آن، که در [[شهر]] «[[انبار]]» روی رودخانه [[فرات]] اتفاق افتاده بود، در ذهنم زنده شد. با دو چشم خود دیدم که چگونه دو طرف رودخانه فرات به یکدیگر نزدیک شد و به صورت پلی در آمد و [[حجت خدا]] از روی آن عبور نمود<ref>دلائل الامامة، ص۳۹۸، ح۳۴۹؛ مدینة المعاجز، ص۳۱۹، ح۲۳۵۴؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۳۴۵، ح۵۸؛ الأنوار البهیة، ص۲۵۹.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۱۴۵.</ref> | |||
===متوقف ساختن کشتیها و قایقها=== | |||
حرکت کشتیها و قایقها میان آبهای دجله منظرهای [[زیبا]] را به وجود آورده بود. | |||
مسافران به ساحل و باغهای اطراف چشم دوخته، ساحلنشینان نیز [[غرق]] در تماشای رفت و آمد و حرکت کشتیها و قایقها بودند. | |||
[[حکیم بن حماد]] میگوید: در کنار امام جواد{{ع}} ایستاده بودم و مانند دیگر [[مردم]]، به تماشای رودخانه و منظرههای اطراف آن چشم دوخته بودم. ناگهان دیدم کشتیها و قایقها از حرکت ایستادهاند. | |||
همه از یکدیگر میپرسیدند: چه علتی موجب توقف آنها شده است؟ ولی پاسخی شنیده نشد. | |||
امام جواد{{ع}}، به غلامی که همراهش بود، دستور داد تا میان آبهای دجله رفته و [[انگشتر]] آن حضرت را بیرون آورد. [[غلام]] [[اطاعت]] کرد و خود را به میان آب انداخت. | |||
پس از چند لحظه، انگشتر امام{{ع}} را بیرون آورد و تقدیم نمود. | |||
با بیرون آوردن انگشتر امام{{ع}}، در کمال [[تعجب]] [[مشاهده]] کردم که همه قایقها و کشتیها به حرکت درآمده، به راه خویش ادامه دادند<ref>دلائل الامامة، ص۳۹۸، ح۳۵۰؛ اثبات الهدایة، ج۳، ص۳۴۵، ح۵۹؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۲۰، ح۲۳۵۵.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۱۴۶.</ref> | |||
===اثر انگشتان [[دست امام]]{{ع}} بر روی صخره=== | |||
[[عماره بن زید]] میگوید: روزی [[امام جواد]]{{ع}} را دیدم و به او گفتم: ای [[فرزند پیامبر]]، نشانه [[امام]] [[معصوم]] چیست؟ | |||
امام{{ع}}، که کنار صخرهای ایستاده بود، دستش را روی صخره گذاشت و پس از چند لحظه برداشت. با چشمان خود دیدم که اثر انگشتان [[مبارک]] وی روی آن سنگ و صخره، به صورت آشکار باقی مانده است. | |||
امام{{ع}} فرمود: یکی از [[نشانههای امام]] آن است که چنین کارهایی را بتواند انجام دهد. | |||
بار دیگر [[شاهد]] بودم و دیدم که آن [[حضرت]] آهن را با دست خویش و بدون حرارت و [[آتش]]، مانند خمیر به صورتهای مختلف در میآورد و با [[انگشتر]] خود، بر سنگ سخت علامت و نشانه میگذارد<ref>دلائل الامامة، ص۳۹۹، ح۳۵۴؛ نوادر المعجزات، ص۱۸۱، ح۷؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۳۴۵، ح۶۳؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۲۲، ح۲۳۵۹.</ref>. | |||
ذوب کردن ظرف چینی و بازگرداندن آن به حال اول | |||
عماره بن زید میگوید: روزی مقابل امام جواد{{ع}}، ظرف چینی بزرگی را [[مشاهده]] کردم که حجمی به اندازه غذای ده نفر داشت. | |||
امام{{ع}} فرمود: آیا [[دوست]] داری چیزی از عجایب [[روزگار]] و امور غیرعادی را به تو نشان دهم؟ | |||
گفتم: آری، مولای من. | |||
امام{{ع}} بیدرنگ دست مبارکش را روی ظرف گذاشت و با وارد آوردن فشاری مختصر، آن را به صورت آب در آورد و بر روی [[زمین]] جاری ساخت. سپس آبها را جمع کرد و در ظرفی دیگر ریخت و با کشیدن دست به روی ظرف، آن را به حالت اولش بازگرداند. وقتی به دقت نگاه کردم، دیدم همان ظرف چینی بزرگ اول است. | |||
سپس فرمود: [[توانایی]] انجام چنین کارهایی، نشانه [[قدرت]] [[امامت]] و [[وابستگی]] آن به [[امر خداوند]] است<ref>دلائل الإمامة، ص۴۰۰، ح۳۵۷؛ نوادر المعجزات، ص۱۸۲، ح۹؛ اثبات الهداة، ج۳، ص۳۴۶، ح۶۶؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۲۴، ح۲۳۶۲؛ بحارالانوار، ج۵، ص۵۹.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۱۴۷.</ref> | |||
===آنان که [[خاک]] را به نظر کیمیا کنند=== | |||
[[اسماعیل بن عباس هاشمی]] میگوید: [[روز]] [[عید]] بود. برای عرض تبریک و تهنیت [[خدمت]] [[امام جواد]]{{ع}} رسیدم و از [[فقر]] و [[تنگدستی]] در تأمین مخارج [[زندگی]] [[شکایت]] کردم. | |||
[[امام]]{{ع}} بر سجادهای، که روی آن [[نماز]] میخواند، نشسته بود. با [[مهربانی]] به سخنان من گوش میداد. پس از شنیدن تقاضای من، دست مبارکش را زیر [[سجاده]] برد و مقداری از [[خاک]] [[زمین]] را برداشت و در کف دستهای من قرار داد. ناگهان متوجه شدم که دستهایم پر از سکههای زرین است. با [[تعجب]] به آنها [[خیره]] شده بودم و با خود میگفتم: خدایا! چه میبینم؟! | |||
پس از چند لحظهای، که توانستم دوباره [[آرامش]] خود را بازیابم، از امام{{ع}} تشکر کردم و به سوی بازار به راه افتادم. پس از تعیین قیمت آن، متوجه شدم شانزده مثقال طلای [[خالص]] در [[اختیار]] دارم که میتوانم با آن همه [[مشکلات]] [[اقتصادی]] زندگیام را برطرف سازم<ref>الثاقب فی المناقب، ص۵۲۶، ح۴۶۴؛ خرایج و جرایح، ج۱، ص۳۸۳، ح۱۲؛ الصراط المستقیم، ج۲، ص۲۰۰، ح۸؛ کشف الغمة، ج۲، ص۳۶۸؛ اثبات الهداة، ج۲، ص۳۳۸، ح۲۷؛ مدینة المعاجز، ج۷، ص۳۷۳، ح۲۳۸۲؛ بحار الانوار، ج۵۰، ص۴۹، ح۲۶.</ref>.<ref>[[سید ابوالفضل طباطبایی اشکذری|طباطبایی اشکذری، سید ابوالفضل]]، [[دانشنامه جوادالائمه (کتاب)|دانشنامه جوادالائمه]]، ص ۱۴۸.</ref> | |||
== منابع == | == منابع == |