منظور از این رذیلت، عکس آن چیزی است که در فضیلت "شتاب بهسوی فضائل" بیان کردیم. قناعت در فضائل، رذیلتای است که صاحب خود را از ترقّی و تعالی باز میدارد؛ از این رو ملکهای است که رسیدن به درجات برتر و واردشدن در جرگه بزرگان را، برای صاحب خود ممتنع میسازد.
توضیح آنکه آدمی همانگونه که در سویه مادّیات حدّ معینی نمیشناسد که با رسیدن به آن توقّف نماید، بلکه اگر از ثروتی هنگفت نیز برخوردار باشد، باز بهدنبال ثروتی بیشتر به این طرف و آن طرف میشتابد- همانگونه که حضرت حق در این رابطه فرموده است: ﴿إِنَّ هَذَا أَخِي لَهُ تِسْعٌ وَتِسْعُونَ نَعْجَةً وَلِيَ نَعْجَةٌ وَاحِدَةٌ فَقَالَ أَكْفِلْنِيهَا وَعَزَّنِي فِي الْخِطَابِ * قَالَ لَقَدْ ظَلَمَكَ بِسُؤَالِ نَعْجَتِكَ إِلَى نِعَاجِهِ وَإِنَّ كَثِيرًا مِنَ الْخُلَطَاءِ لَيَبْغِي بَعْضُهُمْ عَلَى بَعْضٍ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَقَلِيلٌ مَا هُمْ﴾[۱]؛ ما پیش از این در مباحث قناعت، حرص، استغناء و طمع، به تفصیل به این نکته اشاره نمودیم- به همان ترتیب در عوالم روحانی و مدارج کمال یا نقصان و سقوط نیز، مرزی که با رسیدن به آن توقّف نماید، نمیشناسد[۲].
از این رو، انسان میتواند به مراتبی که پایانی برای آن متصوّر نیست ترقّی نماید؛ چه مقامات بیشمار لقاء، خود در مراتب سلوک قرار دارد، و چون سالک در این مسیر به منازل سلوک در ذات حق - جلَّ وعلا! - رسد، در مییابد که سیر او را نهایتی نیست؛ چه حضرت حق خود بینهایت است و سالکی که در آن مقامات سیر مینماید نیز، از سیری بیپایان بهرهمند میگردد.
رسیدن به فضائلعلمی و عملی نیز همینگونهاند؛ چه همگان میدانند که چون کسی به نکتهای علمی دست یافت، در مقابل خود بیشمار مسائل جدیدی در مییابد که از چگونگی آن بیاطّلاع است، و خود اقرار مینماید که بین آنچه میداند و آنچه نمیداند، هیچ نسبتی برقرار نیست- چه آن اوّلین، همچون قطرهای در مقابل اقیانوس این دوّمین است! -؛ ازاین رو لحظه به لحظه از درک مطلب نو به وجد درآمده از لذّتی روحانی بهرهمند میگردد. حقگوئی در وقایع گوناگون و بسط عدل نیز در شمار فضائل است؛ از این رو تلاش برای گسترش عدالت بر پهنه زمین در شمار فضائل نفسانی است، که نه تنها موجب ارتقاء نفس سالک میگردد، که خداوند نیز بر تحقّق آن وعده فرموده، تا عدالتگستران از تلاش باز نمانند و سعی خود را بیهوده نپندارند: ﴿وَعَدَ اللَّهُ الَّذِينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِي الْأَرْضِ كَمَا اسْتَخْلَفَ الَّذِينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَلَيُمَكِّنَنَّ لَهُمْ دِينَهُمُ الَّذِي ارْتَضَى لَهُمْ وَلَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أَمْنًا﴾[۳][۴].
کوتاه سخن آنکه انسان کامل، هرچند در برآوردهساختن خواستههای خود کوتاهی مینماید، امّا در بهجای آوردن خواستههای بلند روحانی خود و جلب فوائد و منافع آن سخت گرمپوئی میکند؛ از این رو قناعت در برآوردن خواستههای نفسانی فضیلت است، و در مقابل حرص قرار میگیرد؛ همانگونه که قناعت در تحصیل فضائل نیز در شمار رذائل بوده، در مقابل غبطه قرار خواهد گرفت[۵].
قناعت در فضائل و اهتمام نورزیدن به تحصیل آن، با رذائل بیشماری همراه خواهد شد. سستی، دنیادوستی، ترک آخرت و... در این شمار است. از این رو نتیجه این خمودی تنها تسلّط دیگران بر نفسانسان خواهد بود، که خواه بهصورت فردی یا جمعی، بر او و جامعهاش مسلّط خواهند شد؛ و نتیجه آنکه این فرد همچون خاری که بر سیلی خروشان در حرکت است، نه بهائی خواهد داشت و نه توان مقابله با ناملایمات را بهدست خواهد آورد!.
بنابر حدیثی گرانبها، پیامبر اکرم (ص) فرمودهاند: "بهزودی امتهای دیگر بر شما غلبه میکنند... ؛ در این حال کسی گفت: آیا در آن هنگام ما از عدد اندکی برخورداریم؟، فرمودند: شما در آن هنگام از عدد زیادی برخوردار هستید، امّا همچون خرده خاری که بر سیل میرود میباشید، خداوند از سینههای دشمنانتان ترس از شما را میزداید و در سینههای شما سستی مینهد؛ باز کسی گفت: ای پیامبر خدا! سُستی چیست؟، فرمودند: دنیادوستی و بدداشتن مرگ" [۶]؛ رذیلت حاضر نیز هر اندازه سُستی در بهدست آوردن فضائل بیشتر شود، حرص بر دنیا و ترس از مرگ نیز بیشتر خواهد شد؛ و سرانجام جمعشدن خویهای زشتاخلاقی، نتیجهای جز از سقوط از مدارج کمال انسانی و تسلّط حجاب مادّه بر قلب نخواهد داشت؛ در این هنگام این فرد و یا آن ملت - بنا به تعبیر مبارکپیامبر اکرم (ص) - همچون خاری خُرد بر سیلی پرشتاب، بیاراده و بیارزش خواهد بود، که نه از تلاشی بهرهمند است و نه بر سرنوشت خود مدیریّتی خواهد داشت[۷].
این مطلب، امروزه بهوضوح در ملّتهای اسلامی قابل مشاهده است. ضعف و سستیِ بنیانبرافکنی که امروزه در این جوامع مشاهده میشود، تنها ناشی از رویگردانیِ آنان از جلب فضائل است؛ و در نتیجه آن پرداختن به دنیای فانی، بر آن اساس که قدرتهای کفرپیشه جهان برای آنان ترسیم مینمایند.
بر پایه این سخن، دانسته میشود که رذیلتقناعت در فضائل، ما در تمامیِ دیگر رذائل بوده؛ بدون تردید در شمار بدترین آنها خواهد بود[۸].
↑«این برادر من است که نود و نه میش دارد و من یک میش دارم، و میگوید آن را (هم) به من واگذار و در گفتار بر من چیرگی دارد "(داود) گفت: بیگمان او با خواستن میش تو برای افزودن به میشهای خویش، به تو ستم کرده است و بسیاری از همکاران بر یکدیگر ستم روا میدارند جز آنان که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند و آنان اندکند» سوره ص، آیه ۲۳-۲۴.
↑«خداوند به کسانی از شما که ایمان آوردهاند و کارهای شایسته کردهاند وعده داده است که آنان را به یقین در زمین جانشین میگرداند- چنان که کسانی پیش از آنها را جانشین گردانید- و بیگمان دینی را که برای آنان پسندیده است برای آنها استوار میدارد و (حال) آنان را از پس هراس به آرامش بر میگرداند» سوره نور، آیه ۵۵.
↑«يوشك الامم تداعى عليكم تداعى الأكلة على قصعتها" قال قائل منهم: من قلّة نحن يومئذ؟ قال: "بل أنتم كثير، و لكنّكم غثاء كغثاء السيل، و لينزعنّ اللّه من عدوّكم المهابة منهم و ليقذفنّ في قلوبكم الوهن قال قائل: يا رسول اللّه و ما الوهن؟ قال: "حبّ الدنيا و كراهية الموت»؛ سنن ابی داود، ح۳۷۴۵.