یهود در آخرالزمان

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از یهود در آخر الزمان)

مقدمه

یهود، قوم موسی(ع) و ملت معروف از نسل ابراهیم خلیل از فرزندش اسحاق است. از احادیث چنین استفاده می‌شود که ملت یهود به علت طغیان و سرکشی و فسادی که در زمین ایجاد می‌کنند، سرانجام تارومار خواهند شد؛ به‌گونه‌ای که حتی یک نفر یهودی هم در فلسطین باقی نخواهد ماند. در اینجا به برخی روایات که در زمینه طغیان و سرکشی قوم یهود، و هلاکت و نابودی آنها در بیت المقدس وارد شده، اشاره می‌کنیم: پیامبر(ص) فرمود: "قیامت بر پا نمی‌شود تا اینکه مسلمانان با یهود به مبارزه برخیزند و آنها را بکشند، تا جایی که اگر یک نفر یهودی در پشت سنگ یا درختی پنهان شود، آن سنگ یا درخت -به قدرت خداوند به زبان آمده- بگوید ای مسلمان! اینکه خود را پنهان کرده است یهودی است، بیا و او را به قتل برسان"[۱].

عبایه اسدی می‌گوید: امیر المؤمنین علی(ع) تکیه داده بود و من بالای سر آن حضرت ایستاده بودم. در این هنگام شنیدم که فرمود: من در آینده، در مصر منبری روشنی‌بخش بنیان خواهم نمود و دمشق را ویران خواهم کرد. یهود و نصاری را از سرزمین عرب بیرون خواهم راند، و عرب را با این عصای خود -به طرف حق- سوق خواهم داد. عبایه می‌گوید: من عرض کردم: یا امیر المؤمنین! گویی شما خبر می‌دهید که بعد از مردن بار دیگر زنده می‌شوید و این کارها را انجام می‌دهید! فرمود: هیهات ای عبایه! مقصود من از این سخنان، این‌گونه که تو خیال کردی نیست؛ مردی از دودمان من اینها را انجام خواهد داد"[۲].

نویسنده کتاب "عقائد الامامیه" درباره قیام یهود در خاورمیانه و تشکیل دولتی به نام "اسرائیل" در سرزمین فلسطین، و بالاخره متلاشی شدن حکومت آنان با شرکت اعراب و مسلمین به کمک یکدیگر، و به‌ویژه ارتش نیرومندی که از طریق عراق برای سرکوبی یهود عازم فلسطین می‌شود، در حدیث جامعی از امیر مؤمنان(ع) چنین نقل کرده است: "... عرب‌ها سه بار با یهود می‌جنگند، و در مرحله چهارم که خداوند ثبات قدم و ایمان و صداقت آنها را دانست، همای پیروزی بر سرشان سایه می‌افکند". بعد از آن فرمود: "به خدای بزرگ سوگند که یهودیان مانند گوسفند کشته می‌شوند تا جایی که حتی یک نفر هم در فلسطین باقی نخواهد ماند!"[۳].[۴]

منابع

پانویس

  1. البدایة و النهایة، ابن کثیر، ج ۱، ص۱۴۳.
  2. بحار الانوار، ج ۵۳، ص۵۹؛ معانی الاخبار، ص۴۰۷.
  3. عقاید الامامیه، ج ۱، ص۲۷۰.
  4. مجتبی تونه‌ای، موعودنامه، ص۷۸۸.