اراده در کلام اسلامی
معناشناسی
اراده در لغت مصدر باب افعال، بهمعنای قصد کردن[۱]، خواستن و به چیزی میل و رغبت کردن[۲] و از مادّه «رَوْد» بهمعنای طلب کردن با اختیار و انتخاب[۳] و تردّد کردن برای طلب چیزی با رفق و نرمی[۴] است[۵]. همچنین اراده صفت ترجیحدهنده یکی از دو طرف فعل و ترک، همراه با علم و شعور است[۶].
و در اصطلاح عبارت است از: تحت کنترل قراردادن همه میلهای نفسانی و ضد میلهای نفسانی یعنی تنفّرها، خوفها و ترسها. اراده نیرویی است در انسان که همه میلها و ضد میلها، همه کششها و تنفّرها، خوفها، بیمها و ترسها را تحت اختیار خود قرار میدهد و نمیگذارد یک میل یا ضدّ میل انسان را به یک طرف بکشد[۷]. به عبارتی اراده مربوط است به مالک بودن بر نفس و احساسات خود[۸]. البته باید دانست اراده نیز تحت فرمان عقل است؛ یعنی عقل تشخیص میدهد و اراده انجام میدهد[۹].[۱۰]
"اراده" قوّهای مرکب از شهوت، حاجت و آرزوست و بر اشتیاق دل به چیزی یا حکمی که سزاوار است ـ خواه انجام شود یا نشود ـ اطلاق میشود[۱۱].[۱۲]
اراده در فلسفه و کلام
اراده در فلسفه و کلام بهصورتهای گوناگونی تعریف شده است، مانند:
- حالتی که پس از تصوّر منافع و مصالح، برای فاعل حاصل میشود[۱۳]؛
- صفتی که صاحبش را به یکی از دو طرف مقدور سوق میدهد[۱۴]؛
- صفتی که به واسطه آن، از دو طرفِ ممکن، یک طرف همراه با علم و شعور ترجیح داده میشود[۱۵]؛
- علمی که سبب صدور فعل میشود بدون آنکه این صدور، از روی کراهت و جبر باشد[۱۶]؛
- صفتی که اقتضای صاحبش را بالفعل و تأثیر او را تمام میکند که در حق تعالی، عبارت از علم عنایی یعنی علم به نظام احسن است و در انسان، غیر از علم بهشمار میرود[۱۷]؛
- داعی[۱۸]
- علم به مصلحت موجود در فعل[۱۹]؛
- اعتقاد منفعت؛
- میلی که در پی اعتقاد منفعت حاصل میشود؛
- شوق مؤکّدی که به دنبال ادراک امر ملائم پدید میآید، چه ادراک یقینی باشد و چه ظنّی یا تخیّلی[۲۰]؛
- شوق به برطرف کردن نقصی که شخص در وجود خود میبیند[۲۱]؛
- قصدی که به دنبال جزمِ حاصل از ادراک تصوّری و تصدیقی پدید میآید[۲۲]؛
- عزم راسخی که پس از مقدّمات فعل، یعنی تصوّر و تصدیق و میل و جزم و عزم پدید میآید[۲۳].
- برخی نیز اراده را معنایی منافی با کراهت و اضطرار دانستهاند[۲۴].
در معنایی جامع میتوان اراده را حالت یا صفتی دانست که پس از تصوّر منفعت یا مصلحت در فاعل ایجاد شده و موجب ترجیح یکی از دو طرف میشود؛ بنابراین، برخی از تعاریف پیشین نادرست است و برخی نیز تعریف دقیق اراده نیستند؛ بلکه از لوازم آن شمرده میشوند.
اراده در انسان، از کیفیّات نفسانیّه "امور وجدانی مانند لذّت و درد" و شناختن آن برای انسانها آسان است؛ ولی علم به ماهیّت آن و نیز تعریف دقیق آن مشکل است[۲۵].[۲۶]
انواع اراده
- اراده آزاد: ارادهای که تابع قانون علّیّت نباشد[۲۷].
- اراده تشریعی: یعنی اینکه خدا اینطور راضی است، خدا اینچنین میخواهد[۲۸].
- اراده تکوینی: یعنی قضاء و قدر الهی که اگر چیزی قضا و قدر حتمی الهی به آن تعلق گرفت، معنایش این است که در مقابل قضا و قدر الهی دیگر کاری نمیشود کرد[۲۹]. مقصود از اراده تکوینی، قضا و قدر حتمی الهی است[۳۰].
- اراده کامله: ارادهای بالفعل و ازلی که احتیاج به انگیزه و محرّک و باعث ندارد، مانند اراده خداوند و همچنین عقول مجرده که حکمای الهی به آن قائلاند[۳۱].
- اراده نیک: اراده نیک انسان یعنی در مقابل فرمانهای وجدان مطیع مطلق باشد[۳۲].[۳۳]
اراده الهی و انسانی
مفهوم اراده در مقابل کراهت و جبر قرار دارد. مفهوم کراهت وجود محدودیتها و قیدهای داخلی و خارجی است. هرچه این محدودیتها و قیود بیشتر باشند، اراده و اختیار ضعیفتر و جبر و کراهت قویتر میگردد؛ بر این اساس اراده دو نوع است: اراده الهی و اراده انسانی[۳۴]. تفاوت این دو نوع اراده عبارت است از:
- اراده الهی مطلق و محض است، نه محدود و مقید: ﴿إِنَّمَا أَمْرُهُ إِذَا أَرَادَ شَيْئًا أَنْ يَقُولَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾[۳۵] و به حکم تعلق میگیرد؛ زیرا اشتیاقی در او متصور نیست؛ امّا اراده انسانی شدت و ضعف دارد (از جهت کیفیت انتخاب و اختیار)؛ زیرا انسانها از لحاظ استعداد و عقل مختلف هستند: ﴿كُلَّمَا أَرَادُوا أَنْ يَخْرُجُوا مِنْهَا مِنْ غَمٍّ أُعِيدُوا فِيهَا﴾[۳۶].
- اراده انسانی در طول اراده الهی است؛ زیرا اراده الهی به اختیار انسان تعلق گرفته است و اجبار انسان به اراده الهی نقض غرضِ الهی خواهد بود؛ لذا اعتقاد اشاعره در مجبور بودن انسان و استناد فعل او به خداوند باطل است[۳۷].[۳۸]
منابع
پانویس
- ↑ ابنمنظور، لسان العرب، ج۳، ص۱۸۸.
- ↑ القاموسالمحیط، ج۱، ص۴۱۵ «رود».
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۴، ص۲۷۰.
- ↑ حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۳۷۱.
- ↑ حشمتپور، محمد حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم، ج ۲، ص ۴۴۲؛ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص ۶۶-۶۷.
- ↑ حشمتپور، محمد حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص ۴۴۲.
- ↑ مرتضی مطهری، فلسفه اخلاق، ص۴۹.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۷، ص۳۵۹.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۲، ص۲۸۱.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۷۴.
- ↑ حسین راغب اصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، ص۳۷۱.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص ۶۶-۶۷.
- ↑ گوهر مراد، ص۲۵۰.
- ↑ شرح المنظومه، ج۳، ص۶۴۷.
- ↑ المیزان، ج۱، ص۱۰۶.
- ↑ درةالتاج، ص۵۶۹.
- ↑ دررالفوائد، ج۲، ص۷۸.
- ↑ انوارالملکوت، ص۱۳۷ـ۱۳۸.
- ↑ مفتاحالباب، ص۱۱۷.
- ↑ شرح المنظومه، ج۳، ص۶۴۸.
- ↑ تهافت التهافت، ص۴۲.
- ↑ شرح المنظومه، ج۳، ص۶۴۷.
- ↑ شرح المنظومه، ج۳، ص۶۴۷.
- ↑ المصطلحات الکلامیه، ص۱۵.
- ↑ اسفار، ج۶، ص۳۳۵ـ۳۳۶.
- ↑ حشمتپور، محمد حسین، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۲، ص ۴۴۴.
- ↑ مرتضی مطهری، مجموعه آثار، ج۱، ص۳۸۸.
- ↑ مرتضی مطهری، حماسه حسینی، جلد اول، ص۳۱۷ و جلد سوم، ص۳۴۸.
- ↑ مرتضی مطهری، حماسه حسینی، جلد اول، ص۳۱۷.
- ↑ حماسه حسینی، جلد سوم، ص۳۴۸.
- ↑ مجموعه آثار، ج۵، ص۴۳۱.
- ↑ فلسفه اخلاق، ص۷۰.
- ↑ زکریایی، محمد علی، فرهنگ مطهر، ص ۷۴.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن، ج۴، ص۲۷۱.
- ↑ «فرمان او جز این نیست که چون چیزی را بخواهد بدو میگوید: باش! بیدرنگ خواهد بود» سوره یس، آیه ۸۲.
- ↑ «هر بار که از دلتنگی و اندوه بخواهند از آن (دوزخ) بیرون روند بازشان میگردانند» سوره حج، آیه ۲۲.
- ↑ سیدمحمدحسین طباطبایی، المیزان، ج۱، ص۱۰۷-۱۱۰.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص۶۶-۶۷.