حجاج بن ذی العنق احمسی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

آشنایی اجمالی

وی از تیره احمس، از قبیله بجیله، از قبایل قحطانی است[۱]. نام پدرش خویلد بن هلال و «ذی العنق» لقب اوست. ابن ماکولا[۲] نسب کامل وی را که به «احمس بن غوث بن أنمار» می‌رسد، آورده و گفته «خویلد» پدر «حجاج»، «العنق» است، اما فیروزآبادی[۳]، و زبیدی[۴] لقب خویلد را «ذوالعنق» دانسته و ملقب شدن وی به این لقب را به خاطر ضخامت گردنش ذکر کرده‌اند. ابن ماکولا[۵]، حجاج را «شریف» توصیف کرده است. و فیروزآبادی[۶] با تعبیر "جاهلي وقد رأس" از حجاج یاد کرده است. زبیدی[۷] درباره حجاج شعری نقل کرده که نشان از موقعیت و ریاست وی دارد. شعر چنین است:

ان کنتم منشدی فوارسکمفاتوا الخصیتین و ابن ذی العنق

یعنی: اگر می‌خواهید اسبان خود را بیابید، نزد ابن ذی العنق بروید. ابن حجر[۸] شرح حال او را در قسم اول الاصابه آورده و از ابن سکن نقل کرده که وی همراه قومش نزد رسول خدا (ص) آمد. منابعی که به هیئت‌های نمایندگی سیاسی (وفود) که بیشتر در سال نهم به مدینه آمدند، پرداخته‌اند هرچند از وفد احمس (یا بجیله) یاد کرده‌اند[۹]، اما هیچ اشاره‌ای به ابن ذی العنق ندارند. براساس گزارش سیف بن عمر، حجاج کارگزاری برخی نواحی حیره در عراق را از سوی خالد بن ولید بر عهده داشت و به عنوان یکی از صحابه، شاهد معاهده خالد بن ولید با اهل حیره در سال دوازدهم بود [۱۰].[۱۱]

جستارهای وابسته

منابع

پانویس

  1. ر. ک: سمعانی، الأنساب، ج۱، ص۱۲۵.
  2. ابن ماکولا، الاکمال، ج۱، ص۴۳.
  3. فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج۳، ص۳۸۹.
  4. زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۳، ص۳۵۹.
  5. ابن ماکولا، الاکمال، ج۱، ص۴۳.
  6. فیروزآبادی، القاموس المحیط، ج۳، ص۳۸۹.
  7. زبیدی، تاج العروس من جواهر القاموس، ج۱۳، ص۳۵۹.
  8. ابن حجر، الاصابه، ج۲، ص۲۷.
  9. برای نمونه بنگرید: ابن سعد، الطبقات الکبری، ج۱، ص۲۶۱؛ بیهقی، دلائل النبوه، ج۵، ص۳۴۶؛ شامی، سبل الهدی و الرشاد، ج۶، ص۲۶۱.
  10. طبری، تاریخ، ج۳، ص۳۷۱-۳۷۲؛ در کتاب اصحابه ساختگی؛ علامه عسکری نامی از او برده نشده است.
  11. داداش‌نژاد، منصور، مقاله «حجاج بن ذی العنق احمسی»، دانشنامه سیره نبوی ج۳، ص۳.