ذمة در فقه سیاسی
مقدمه
عهد و پیمان و هر حریمی که انسان به خاطر تضییع آن مذمّت شود[۱]. اصل آن "ذمّ" به معنای مذمّت، ملامت شدید، در مقابل "مدح"[۲].
﴿لَا يَرْقُبُونَ فِي مُؤْمِنٍ إِلًّا وَلَا ذِمَّةً وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُعْتَدُونَ﴾[۳].
"اهل ذمّه" به آن دستهای از اهل کتاب گفته میشود که با مسلمانان پیمان تحتالحمایتی بستهاند و در قبال پرداخت جزیه ﴿حَتَّى يُعْطُوا الْجِزْيَةَ عَنْ يَدٍ﴾[۴] جان و مال آنها در امان میماند[۵].
ذمّه عهد و پیمانی است که بر رعایت آن تأکید بسیاری شده است. علامه طباطبایی در بحث تفصیلی خود درباره عهد و پیمان، علاوه بر لزوم وفا به عهد و پیمانهایی که زندگی بین انسانها را در یک جامعه تنظیم میکند، مانند نکاح، بیع، اجاره و... ، عهد و پیمانهایی را که میان جوامع مختلف برای تأمین امنیت متقابل و صلح منعقد میشود، ضروری و واجبالوفاء میداند[۶].[۷]
منابع
پانویس
- ↑ خلیل بن احمد فراهیدی، کتاب العین، ج۸، ص۱۷۹.
- ↑ حسن مصطفوی، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، ج۳، ص۳۳۱.
- ↑ «درباره هیچ مؤمنی نه پیوندی را پاس میدارند و نه پیمانی را و آنانند که تجاوزگرند» سوره توبه، آیه ۱۰.
- ↑ «به دست خود با خواری جزیه بپردازند» سوره توبه، آیه ۲۹.
- ↑ ابنفارس، معجم مقاییس اللغة، ج۲، ص۳۴۶.
- ↑ سید محمد حسین طباطبایی، المیزان، ج۹، ص۱۸۴-۱۸۸.
- ↑ نظرزاده، عبدالله، فرهنگ اصطلاحات و مفاهیم سیاسی قرآن کریم، ص: ۲۹۱.