سرگذشت زندگی حضرت آدم در نهج البلاغه
آدم ابوالبشر
خداوند پس از آفرینش آدم (ع) حوا را نیز آفرید تا آدم همسری داشته باشد. آن دو در بهشت از نعمتها فراوان برخوردار شدند. آنگاه خداوند سبحان آدم را در بهشت جای داد؛ سرایی که زندگی در آن خوش و آرام بود و جایگاهی همه ایمنی؛ و او را از ابلیس و دشمنیاش برحذر داشت[۱].
آنچه مسلم است خداوند آدم و فرزندانش را آفرید تا در زمین زندگی کنند و پس از پایان عمر بدرود حیات گویند. بنابراین حضور آدم (ع) و همسرش در بهشت نیز موقّتی و برای آزمایش آنها بود. خداوند استفاده از تمام نعمتهای بهشتی را برای آن دو فراهم کرده بود، بهجز میوه یک درخت. اما آنها اسیر وسوسههای ابلیس شدند و از میوه آن درخت خوردند که در پی آن، زشتیهایشان آشکار شد و به زمین انتقال یافتند. امام (ع) در اینباره میفرماید: "ولی دشمن (ابلیس) که آدم را در آن سرای خوش و امن همنشین نیکان دید بر او رشک برد. آدم یقین خویش بداد و شک ستاند و اراده استوارش به سستی گرایید و شادمانی از دل او رخت بربست و وحشت جای آن بگرفت و آن گردن فرازی و غرور به پشیمانی و حسرت بدل شد"[۲].
آدم (ع) چون امر خدا را اجابت نکرد، مورد خشم و غضب الهی قرار گرفت و به زمین هبوط کرد. اما آنگاه که از فروگذاری امر پروردگار پشیمان شد، خداوند راه توبه را بهروی وی گشود و توبهاش را پذیرفت: "ولی خداوند در توبه به روی او بگشاد و کلمه رحمت خویش به او بیاموخت و وعده داد که بار دیگر او را به بهشت خود بازگرداند. لکن نخست او را به این جهان بلا و محنت و جایگان زادن و پروردن فرو فرستاد"[۳].[۴]
منابع
پانویس
- ↑ «ثُمَّ أَسْكَنَ سُبْحَانَهُ آدَمَ دَاراً أَرْغَدَ فِيهَا [عِيشَتَهُ] عَيْشَهُ وَ آمَنَ فِيهَا مَحَلَّتَهُ وَ حَذَّرَهُ إِبْلِيسَ وَ عَدَاوَتَهُ»؛ نهج البلاغه، خطبه ۱.
- ↑ «فَاغْتَرَّهُ عَدُوُّهُ نَفَاسَةً عَلَیْهِ بِدَارِ الْمُقَامِ وَ مُرَافَقَةِ الْأَبْرَارِ فَبَاعَ الْیَقِینَ بِشَکِّهِ وَ الْعَزِیمَةَ بِوَهْنِهِ وَ اسْتَبْدَلَ بِالْجَذَلِ وَجَلًا وَ [بِالاعْتِزَازِ] بِالاغْتِرَارِ نَدَماً»، نهج البلاغه، خطبه ۱.
- ↑ «ثُمَّ بَسَطَ اللَّهُ سُبْحَانَهُ لَهُ فِي تَوْبَتِهِ وَ لَقَّاهُ كَلِمَةَ رَحْمَتِهِ وَ وَعَدَهُ الْمَرَدَّ إِلَى جَنَّتِهِ وَ أَهْبَطَهُ إِلَى دَارِ الْبَلِيَّةِ وَ تَنَاسُلِ الذُّرِّيَّةِ»، نهج البلاغه، خطبه ۱.
- ↑ دینپرور، سید حسین، دانشنامه نهج البلاغه ج۱، ص ۴۴- ۴۵.