ضلالت در لغت

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

مقدمه

واژه «ضلالت» مقابل واژه هدایت در کاربرد لازم (غیر متعدی) آن است و به معنای گمراه شدن و نیافتن راه هدایت یا پیمودن راهی است که انسان را به مطلوب نمی‌رساند[۱]. واژه مقابل واژه هدایت در کاربرد متعدی (راهنمایی کردن، به مقصد رساندن) واژه اضلال به معنای گمراه کردن و از مقصد دور ساختن است.

در سخنان امیرمؤمنان(ع) گذشته از واژه ضلالت، که در مقابل واژه هدایت به کار رفته است، واژه‌های عمى (= نابینایی) و ردى (= هلاکت و نابودی) نیز در مقابل آن به کار رفته‌اند. نمونه‌هایی از این کاربردها عبارتنداز:

  1. «إِنَّ الضَّلَالَةَ لَا تُوَافِقُ الْهُدَى وَ إِنِ اجْتَمَعَا»[۲] «ضلالت با هدایت ناسازگار است، هر چند به ظاهر با یکدیگر همراه شوند». این سخن درباره جامعه‌ای است که قرآن کریم و پیروانش را ارج نمی‌نهد و اگر چه قرآن و پیروانش در جامعه با مردم زندگی می‌کنند، در حقیقت با آنان همراه نیستند؛ چراکه ضلالت و هدایت مقابل یکدیگرند و اگر به ظاهر همراه شوند، در باطن مقابل یکدیگرند.
  2. «فَأَبْدَلَنَا بَعْدَ الضَّلَالَةِ بِالْهُدَى»[۳]؛ «خداوند به جای ضلالت، هدایت را به ما ارزانی داشته است».
  3. «فَالْهُدَى خَامِلٌ وَ الْعَمَى شَامِلٌ‌»[۴]؛ «هدایت فراموش شده بود و نابینایی و گمراهی، فراگیر». این جمله در وصف شرایط فرهنگی و اجتماعی حاکم بر عصر جاهلیت است.
  4. «فَإِنَّهُ لَا سَوَاءَ إِمَامُ الْهُدَى وَ إِمَامُ الرَّدَى‌»[۵]؛ «پیشوای هدایت با پیشوای گمراهی و هلاکت یکسان نیست». این سخن، جمله‌ای است از نامه‌ای که امام به محمد بن ابی بکر نوشته است، آن گاه که او را به عنوان والی مصر برگزید.
  5. «وَ مَنْ لَا يَسْتَقِيمُ بِهِ الْهُدَى يَجُرُّ بِهِ الضَّلَالُ إِلَى الرَّدَى‌»[۶]؛ «آن کس که هدایت به راه راستش نیاورد، گمراهی هلاکش کند». از این عبارت به دست می‌آید که «ردی» لازمه و نتیجه ضلالت است[۷].

منابع

پانویس

  1. التعریفات، ص۶۰.
  2. نهج البلاغه، خطبه ۱۴۷.
  3. نهج البلاغه، خطبه ۲۱۶.
  4. نهج البلاغه، خطبه ۲.
  5. نهج البلاغه، نامه ۲۷.
  6. نهج البلاغه، خطبه ۲۸.
  7. ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «هدایت و ضلالت»، دانشنامه امام علی ج۲، ص ۱۷۰.