حضرت لقمان

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از لقمان حکیم)

مقدمه

لقمان: انسان وارسته و پاک و حکیمی که از نسل حضرت ابراهیم بود و در زمان حضرت ایوب و داود می‌زیست. بعضی او را از پیامبران دانسته‌اند، برخی هم پیامبرش نمی‌دانند، بلکه انسان خردمند و فرزانه‌ای از مردم حبشه می‌شناسند که خداوند به او به جای نبوت، "حکمت" داده بود. سخنان حکیمانه و پندهای دلنشین او معروف است.

سی سال وزیر حضرت داود (ع) بود. عمری طولانی داشت، به جاهای بسیاری سفر می‌کرد. وفات و مدفن او را در رمله از سرزمین فلسطین دانسته‌اند.

قرآن کریم هم به حکمت او اشاره داردوَلَقَدْ آتَيْنَا لُقْمَانَ الْحِكْمَةَ...[۱] و هم نصایحی را که فرزندش داشته نقل می‌کندوَإِذْ قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ وَهُوَ يَعِظُهُ يَا بُنَيَّ لَا تُشْرِكْ بِاللَّهِ إِنَّ الشِّرْكَ لَظُلْمٌ عَظِيمٌ[۲].

یکی از سوره‌های قرآن هم که از او مواعظش سخن گفته است به نام سوره لقمان است[۳].

لقمان

نام لقمان دو بار در سوره لقمان آمده است، در قرآن دلیل صریحی بر اینکه او پیامبر بوده است یا تنها یک فرد حکیم، وجود ندارد، ولی لحن قرآن در مورد لقمان، نشان می‌دهد که او پیامبر نبود؛ زیرا در مورد پیامبران سخن از رسالت و دعوت به سوی توحید و مبارزۀ با شرک و انحرافات محیط و عدم مطالبۀ اجر و پاداش و نیز بشارت و انذار در برابر امت‌ها معمولاً دیده می‌شود، در حالی که در مورد لقمان هیچ‌یک از این مسائل ذکر نشده و تنها اندرزهای او که به صورت خصوصی که با فرزندش بیان شده - هر چند محتوای آن جنبه عمومی دارد - آمده است، و این گواه بر این است که او تنها یک مرد حکیم بوده است. در حدیثی که از پیامبر گرامی اسلام(ص) نیز نقل شده چنین می‌خوانیم: «به حق می‌گویم که لقمان پیامبر نبود، ولی بنده‌ای بود که بسیار فکر می‌کرد. ایمان و یقینش عالی بود، خدا را دوست می‌داشت، و خدا نیز او را دوست داشت، و نعمت حکمت بر او ارزانی فرمود». لقمان غلامی سیاه از مردم سودان مصر بود. و با وجود چهرۀ نازیبا، دلی روشن و روحی مصفا داشت، او از همان آغاز به راستی سخن می‌گفت، و امانت را به خیانت نمی‌آلود، و در اموری که مربوط به او نبود دخالت نمی‌کرد. بعضی از مفسران احتمال نبوت او را داده‌اند ولی چنانکه گفتیم هیچ دلیلی بر آن نیست، بلکه شواهد روشنی بر ضد آن داریم[۴].

این همه حکمت از کجا؟

در بعضی از روایات آمده است که شخصی به لقمان گفت: «مگر تو با ما شبانی نمی‌کردی؟ در پاسخ گفت: آری چنین است. سؤال‌کننده پرسید: پس از کجا این همه علم و حکمت نصیب تو شد؟ در پاسخ گفت: «این به خواست خدا بود، و اداء امانت کردن، و راستگویی و سکوت در برابر آنچه به من مربوط نبود».

در ذیل روایتی که در بالا از پیامبر گرامی اسلام(ص) نقل کردیم نیز چنین آمده است: «روزی لقمان در وسط روز برای استراحت خوابیده بود، ناگهان ندایی شنید که ای لقمان! آیا می‌خواهی خداوند تو را خلیفه در زمین قرار دهد که در میان مردم به حق قضاوت کنی؟ لقمان در پاسخ ندا گفت: اگر پروردگارم مرا مخیر کند، راه عافیت را می‌پذیرم و تن به این آزمون بزرگ نمی‌دهم! ولی اگر فرمان دهد فرمانش را به جان پذیرا می‌شوم؛ زیرا می‌دانم اگر چنین مسئولیتی بر دوش من بگذارد حتماً مرا کمک می‌کند و از لغزش‌ها نگه می‌دارد. فرشتگان - در حالی که آنها را نمی‌دید - گفتند: ای لقمان برای چه؟ گفت: برای اینکه داوری در میان مردم سخت‌ترین منزلگاه‌ها، و مهمترین مراحل است. و امواج ظلم و ستم از هر سو متوجه آن است، اگر خدا انسان را حفظ کند شایسته نجات است و اگر راه خطا برود از راه بهشت منحرف شده است کسی که در دنیا سر به زیر و در آخرت سربلند باشد بهتر از کسی است که در دنیا سربلند و در آخرت سر به زیر باشد، و کسی که دنیا را بر آخرت برگزیند به دنیا نخواهد رسید و آخرت را نیز از دست خواهد داد! فرشتگان از منطق جالب لقمان در شگفتی فرو رفتند، لقمان این سخن را گفت و به خواب فرو رفت، و خداوند نور حکمت در دل او افکند، هنگامی که بیدار شد زبان به حکمت گشود!»[۵].

منابع

پانویس

  1. «و به راستی ما به لقمان فرزانگی داده‌ایم» سوره لقمان، آیه ۱۲.
  2. «و (یاد کن) آنگاه را که لقمان به پسرش- در حالی که بدو اندرز می‌داد- گفت: پسرکم! به خداوند شرک مورز که شرک، ستمی سترگ است» سوره لقمان، آیه ۱۳.
  3. محدثی، جواد، فرهنگ‌نامه دینی، ص۱۹۵.
  4. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۴۵۷.
  5. مکارم شیرازی، ناصر، قصه‌های قرآن ص ۴۵۸.