نافع بن عبدالرحمن مدنی

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت
(تغییرمسیر از نافع بن عبدالرحمن)

آشنایی اجمالی

اجداد و نیاکان ابورویم نافع بن عبدالرحمان بن ابی نعیم لیثی مدنی مدینی از مردمان اصفهان بودند[۱] و خود به سال هفتاد و اندی در زمان خلافت عبدالملک بن مروان به دنیا آمد.[۲] از موالی جعونة بن شعوب لیثی بود و در مدینة النبی (ص) می‌زیست.[۳]

وی یکی از قاریان سبعه بود که به گفته خودش، علم قرائت را از بیش از هفتاد نفر از تابعین اهل مدینه فرا گرفته که از آن میان به اساتیدی چون عبدالرحمان بن هرمز اعرج، شیبة بن نصاح و مسلم بن جندب می‌‌توان اشاره کرد.[۴] ابن حجر معتقد است که نافع از فاطمه دختر علی بن ابی طالب (ع)، زید بن أسلم، نافع مولای ابن عمر و دیگران حدیث شنیده و روایاتی نقل کرده است.[۵] از قاریان و محدثان مورد اعتماد بود [۶] و صدق گفتار او را همگی ستوده‌اند.[۷]

نقل است که وی فراگیری علوم و فنون علم قرائت را در سال ۹۵هـ در زمانی که هنوز ۲۵ سال از عمرش نگذشته بود، آغاز کرد و در حدود ۱۲۰هـ به تعلیم و تدریس آن مشغول شد، در حالی که هنوز اساتید برجسته و بزرگش در قید حیات بودند و به تدریس اشتغال داشتند.[۸]

از جمله شاگردان او در علم قرائت ورش، قالون و اسماعیل بن جعفر،[۹] و در علم روایت افرادی مانند خالد بن مخلد، اصمعی و قعنبی را می‌‌توان نام برد.[۱۰]

وی مدت شصت سال در مسجدالنبی (ص) اقامه نماز می‌‌کرد. سرانجام پس از عمری طولانی به سال ۱۶۹هـ درگذشت. در تاریخ وفاتش اختلاف است.[۱۱]

آثار او عبارت‌اند از: «وقف التمام»، «عواشر القرآن»، «کتاب عدد المدینی الاؤل»، «کتاب العدد الثانی»، «متشابه القرآن»[۱۲] و «اصل مقرأ» [۱۳].[۱۴]

منابع

  1. جمعی از پژوهشگران، فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی ج۱

پانویس

  1. المعارف، ص ۵۲۸؛ المنتظم، ج8، ص ۳۱۷.
  2. سیر اعلام النبلاء، ج7، ص ۳۳۶.
  3. تاریخ الاسلام، ج10، ص ۴۸۴.
  4. غایة النهایه، ج2، ص ۳۳۰.
  5. خلاصة تهذیب الکمال، ج10، ص ۴۰۷.
  6. سیر اعلام النبلاء، ج7، ص ۳۳۸.
  7. تاریخ الاسلام، ج10، ص ۴۸۶؛ الجرح و التعدیل، ج8، ص ۴۵۷.
  8. سیر اعلام النبلاء، ج7، ص ۳۳۷.
  9. غایة النهایه، ج2، ص ۳۳۰.
  10. خلاصة تهذیب تهذیب الکمال، ج10، ص ۴۰۷.
  11. سیر اعلام النبلاء، ج ۷۶، ص ۳۳۸؛غایة النهایه، ج ۲، ص ۳۳۴.
  12. الفهرست (الندیم)، ص ۳۹ و ۴۰.
  13. المستدرک علی معجم المؤلفین، ص ۸۳۷.
  14. فرهنگ‌نامه مؤلفان اسلامی، ج۱ ص ۷۹۸.