هشام بن سالم جوالیقی کوفی در تاریخ اسلامی
آشنایی اجمالی
هشام بن سالم از اسیران ولایت جوزجان (گرگان) و از موالیان بشیر بن مروان بن حکم و از اصحاب امام جعفر صادق و امام موسی کاظم(ع) بود[۱].[۲]
خدمات
هشام فردی ثقه و مفسر است و کتابی در حج و تفسیر دارد[۳].
او در علم کلام نیز متبحر بود. امام صادق(ع) او را برای مناظره با فردی از اهل شام درباره توحید تعیین کرد[۴] که این خود بر علم و فضل او در مقایسه با دیگران دلالت دارد. برخی از حسودان و دشمنان به او تهمت بیدینی و غیره زدهاند[۵].
هشام، نقش مؤثری در شناساندن امام هفتم(ع) به شیعیان داشت. پس از شهادت امام جعفر صادق(ع) گروهی از شیعیان به اسماعیلیه پیوستند و گروهی عبدالله بن جعفر را که پسر بزرگتر امام بود، به امامت خود برگزیدند.
در مختار کشی از هشام بن سالم منقول است که گفت: پس از وفات حضرت امام جعفر صادق(ع) من و ابوجعفر مؤمن الطـاق در مدینه بودیم. مردم گمان میکردند که عبدالله بن جعفر که پسر مهتر است، پس از پدر به امامت میرسد.
پس من و مؤمن الطاق نزد عبدالله رفتیم و دیدیم که مردم گرد او جمع شدهاند و در امامت مستمسک به این روایت شده است که حضرت امام صادق(ع) فرمود که امامت به بزرگتر میرسد مادامی که در او عیب و علتی نباشد.
برای امتحان از او پرسیدیم، آنچه از پدر او پرسیده بودیم که از جمله این سؤالات این بود که در زکات چه چیز واجب است؟ گفت: در هر دویست درهم، پنج درهم و پرسیدیم که در یکصد درهم چند درهم واجب میشود؟ گفت: دو درهم.
ما به او گفتیم والله که مرجئه این فتوا را نمیدهند؛ پس از خانه او ناامید بیرون آمدیم و دانستیم که او امام نیست. حیران و سرگردان نشسته بودیم و با یکدیگر میگفتیم که ما به کجا رجوع کنیم؛ به مرجئه، به قدری، به خوارج و یا به معتزله؟ در این اثنا پیرمردی نورانی را دیدیم که ما را به سوی خود میخواند. من نزد او رفتم و او مرا به خانه امام کاظم(ع) برد؛ وقتی وارد خانه شدم امام موسی کاظم(ع) را دیدم. آن حضرت نظر مبارکش به من افتاد و اول مرتبه فرمود: به مرجئه، قدریه، زیدیه، معتزله، و خوارج مراجعه نکن! به سوی من بیا! به سوی من بیا!.
گفتم: جانم فدای تو باد! کیست که پس از پدر بزرگوارت ما را هدایت کند؟.
امام فرمود: اگر خدای تعالی خواهد تو را هدایت خواهد کرد و چون سؤال خود را از او پرسیدم همه را جواب گفت. او را چون بحری بیکران دیدم و به امامت او گرویدم. هشام پس از این واقعه شیعیان را مخفیانه به محضر امـام کـاظـم(ع) میآورد و امام را به شیعیان میشناساند[۶].[۷]
منابع
پانویس
- ↑ مسند الامام الکاظم(ع)، ج۳، ص۵۵۹.
- ↑ قریشی، سید حسن، اصحاب ایرانی ائمه اطهار، ص 148.
- ↑ مسند الامام الکاظم(ع)، ج۳، ص۵۵۹.
- ↑ تحلیلی از زندگانی امام کاظم(ع)، ج۲، ص۴۱۳.
- ↑ نجاشی، رجال، ص۴۳۴.
- ↑ مجالس المؤمنین، ج۱، ص۳۷۲ و ۳۷۳؛ کشی، رجال، ص۳۵۰.
- ↑ قریشی، سید حسن، اصحاب ایرانی ائمه اطهار، ص 148-150.