قدریه

از امامت‌پدیا، دانشنامهٔ امامت و ولایت

موضوع مرتبط ندارد - مدخل مرتبط ندارد - پرسش مرتبط ندارد

مقدمه

قدریه کسانی بودند که قایل به تفویض امور به انسان بودند و مقصود از آنان معتزله است؛ آن گونه که شیخ مفید در کتاب الإفصاح تصریح کرده است که می‌توان به معتزله گفت که راه فراری برای اطلاق قدریه برایتان نیست[۱]. البته به کسانی که قایل به جبر هستند هم قدَری گفته می‌شود؛ ولی بیشتر به گروه اول که همان معتزله هستند، اطلاق می‌شود. کراجکی به اختلاف اطلاق واژه قدری بر هر یک از این دو گروه و نفی هر یک از خود، تصریح کرده است[۲]. ازآنجاکه روایات در مذمت قدریه از پیامبر (ص) رسیده، معتزله دوست ندارند به آنان قدریه اطلاق شود.

روایات در مذمت قدریه بیشتر است. نام آنان از زمان امام باقر (ع) مطرح بوده و مورد لعن و طرد واقع شده‌اند. ابوحمزه از امام باقر (ع) نقل می‌کند که فرمود: «از پنج گروه دوری نمایید: مرجئه، خوارج، قدریه، شامی و ناصبی. گفتم: نصب چیست؟ فرمود: کسی که چیزی را دوست بدارد و به خاطر آن، با افراد دشمنی کند»[۳].

امام صادق (ع) فرمود: «قدری‌ها مجوس این امت هستند و آنان می‌خواستند خدا را به عدل توصیف نمایند، پس او را از قدرت خود خارج کردند (در افعال فقط بندگان را مؤثر می‌دانند)»[۴]. در روایتی دیگر امام صادق (ع) آنان را مورد لعن قرار داده است: «خداوند قدری‌ها را لعن کند، لعن کند خوارج را، خداوند لعن کند مرجئه را، خداوند لعن کند مرجئه را»[۵].

امام رضا (ع) نیز بر دوری از قدریه تکیه می‌کند و به یونس بن عبدالرحمان می‌فرماید: «ای یونس، نظر قدری‌ها را قبول نکن؛ زیرا قدری‌ها نه سخن اهل بهشت را می‌گویند و نه سخن اهل جهنم را و نه سخن ابلیس را»[۶].

در روایتی از امام باقر و صادق (ع) از توبه قدریه پرسیده می‌شود که با شرط اعاده زکات تأیید می‌گردد[۷]؛ نهی از ازدواج با قدریه هم وارد شده است[۸]. در روایتی که مربوط به امامت موسی بن جعفر (ع) است، از هر دو گروه یاد و از آنان ابراز تنفر شده است[۹].[۱۰]

پرسش مستقیم

منابع

پانویس

  1. شیخ مفید، الإفصاح فی الإمامه, ص۲۲۷.
  2. محمد بن علی کراجکی، کنز الفوائد، ج۱، ص۱۲۳.
  3. «ابْرَءُوا مِنْ خَمْسَةٍ: مِنَ الْمُرْجِئَةِ، وَ الْخَوَارِجِ، وَ الْقَدَرِيَّةِ، وَ الشَّامِيِّ، وَ النَّاصِبِ، قُلْتُ: مَا النَّصْبُ؟ قَالَ: مَنْ أَحَبَّ شَيْئاً وَ أَبْغَضَ عَلَيْهِ»؛ جمعی از راویان، الأصول الستة عشر، ص۳۶۴.
  4. «إِنَّ الْقَدَرِيَّةَ مَجُوسُ هَذِهِ الْأُمَّةِ وَ هُمُ الَّذِينَ أَرَادُوا أَنْ يَصِفُوا اللَّهَ بِعَدْلِهِ فَأَخْرَجُوهُ مِنْ سُلْطَانِهِ»؛ شیخ صدوق، التوحید، ص۳۸۲.
  5. «لَعَنَ اللَّهُ الْقَدَرِيَّةَ، لَعَنَ اللَّهُ الْخَوَارِجَ، لَعَنَ اللَّهُ الْمُرْجِئَةَ، لَعَنَ اللَّهُ الْمُرْجِئَةَ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۲، ص۴۰۹.
  6. «يَا يُونُسُ لَا تَقُلْ بِقَوْلِ الْقَدَرِيَّةِ فَإِنَّ الْقَدَرِيَّةَ لَمْ يَقُولُوا بِقَوْلِ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ لَا بِقَوْلِ أَهْلِ النَّارِ وَ لَا بِقَوْلِ إِبْلِيسَ»؛ محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۱۵۷.
  7. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۳، ص۵۴۵.
  8. ابونضر محمد بن مسعود عیاشی سمرقندی، تفسیر العیاشی، ج۱، ص۲۶۹.
  9. محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۱، ص۳۵۱.
  10. ذاکری، علی اکبر، سیره فرهنگی و اجتماعی معصومان در کتاب‌های چهارگانه شیعه، ص ۳۲۰.