پرش به محتوا

اهداف قیام امام حسین در معارف و سیره حسینی: تفاوت میان نسخه‌ها

برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
برچسب: پیوندهای ابهام‌زدایی
خط ۱۵۶: خط ۱۵۶:
[[مقاومت مسلحانه]] و [[جانفشانی]] تراژیکی که امام حسین{{ع}} آن را [[رهبری]] نمود، لرزه عمیقی در [[وجدان]] [[امت]] ایجاد کرد و [[حکم]] صاعقه‌ای را داشت که ضروریات عرصه [[سیاست]] و [[وضعیت اجتماعی]] [[مردم]] در آن [[روز]]، اقتضای آن را داشت. [[شهادت حسین]]{{ع}} و [[اهل بیت]] و صحابیانش با آن روش ناگوار و دردآور، وجدان [[مسلمانان]] را بیدار کرد و به آنان [[قدرت]] بخشید تا [[آگاهی]] و [[اراده]] خویش را از نو دریابند و [[کفاره گناه]] دست کشیدن از [[یاری]] پسردخت [[رسول خدا]]{{صل}} را بپردازند و از آن [[توبه]] کنند.
[[مقاومت مسلحانه]] و [[جانفشانی]] تراژیکی که امام حسین{{ع}} آن را [[رهبری]] نمود، لرزه عمیقی در [[وجدان]] [[امت]] ایجاد کرد و [[حکم]] صاعقه‌ای را داشت که ضروریات عرصه [[سیاست]] و [[وضعیت اجتماعی]] [[مردم]] در آن [[روز]]، اقتضای آن را داشت. [[شهادت حسین]]{{ع}} و [[اهل بیت]] و صحابیانش با آن روش ناگوار و دردآور، وجدان [[مسلمانان]] را بیدار کرد و به آنان [[قدرت]] بخشید تا [[آگاهی]] و [[اراده]] خویش را از نو دریابند و [[کفاره گناه]] دست کشیدن از [[یاری]] پسردخت [[رسول خدا]]{{صل}} را بپردازند و از آن [[توبه]] کنند.
مسلمانان در آن روز، کابوس وحشتناکی را دیدند که بر سینه‌ها، [[دل‌ها]] و خردهایشان سنگینی می‌کرد؛ چه، جانفشانی امام حسین{{ع}} وجدان مسلمانان را سخت تکان داد و کاری کرد که آنان سنگینی [[گناه]]، بزرگی [[جنایت]] و عمق [[ارتداد]] و عقب‌گردی را که در [[جان]] و نهاد و زندگیشان پدید آمده بود، [[حس]] کنند. این جانفشانی تراژیک سرآغاز و خاستگاه جنبش‌های بسیاری در [[تاریخ اسلام]] شد و به منبعی بزرگ برای ایجاد [[انگیزه]] بدل گشت، و این همان [[هدف قیام حسینی]] بود.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۱ (کتاب)|بر آستان عاشورا]]، ج۱، ص ۲۵۶-۲۶۵.</ref>
مسلمانان در آن روز، کابوس وحشتناکی را دیدند که بر سینه‌ها، [[دل‌ها]] و خردهایشان سنگینی می‌کرد؛ چه، جانفشانی امام حسین{{ع}} وجدان مسلمانان را سخت تکان داد و کاری کرد که آنان سنگینی [[گناه]]، بزرگی [[جنایت]] و عمق [[ارتداد]] و عقب‌گردی را که در [[جان]] و نهاد و زندگیشان پدید آمده بود، [[حس]] کنند. این جانفشانی تراژیک سرآغاز و خاستگاه جنبش‌های بسیاری در [[تاریخ اسلام]] شد و به منبعی بزرگ برای ایجاد [[انگیزه]] بدل گشت، و این همان [[هدف قیام حسینی]] بود.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۱ (کتاب)|بر آستان عاشورا]]، ج۱، ص ۲۵۶-۲۶۵.</ref>
==سلب [[مشروعیت]] [[نظام]]==
اگرچه خسارت، [[انحراف]] و انحطاطی که در دوران [[حکومت امویان]] دامن‌گیر [[مسلمانان]] شد، بسیار سنگین بود اما خطری بسیار بزرگ‌تر از همه اینها وجود داشت که نه تنها مسلمانان، بلکه مستقیماً [[آیین اسلام]] را نشانه رفته بود و آن اینکه انحراف یاد شده دامن خود [[اسلام]] را نیز بگیرد و این [[آیین]] را با همان [[انحرافی]] روبه‌رو سازد که مسلمانان بدان دچار شده بودند.
این انحراف از آن روی بزرگ‌تر بود که سیل‌آسا از جایگاه [[خلافت]] سرازیر می‌شد؛ خلافتی که در [[جان]] و نهاد مسلمانان سرمایه‌ای سترگ از مشروعیت و [[قداست]] داشت. [[امویان]] در جایگاه [[سیاسی]] و [[اجتماعی]] خویش، بسیار بر عنصر مشروعیت تکیه می‌کردند و از راه‌های گوناگون به [[مردم]] [[القا]] می‌نمودند که جایگاه خلافت، نیرومندتر از [[جایگاه رسالت]] است و می‌گفتند: «[[خلیفه]] کسی، [[برتر]] از فرستاده اوست».
امویان جایگاه خلافت را ابزاری برای پیاده ساختن اهداف و خواسته‌های خویش به ساده‌ترین و آسان‌ترین روش می‌دیدند و از همین رو، [[معاویه]] با [[پشتکار]] تمام می‌کوشید تا این جایگاه [[مشروع]] را برای خویش و پسرش [[یزید]] [[استوار]] سازد.
این جایگاه مشروع که [[حاکمان اموی]] سخت آزمند آن بودند، از بزرگ‌ترین خطرهایی بود که از سوی امویان، آیین اسلام را [[تهدید]] می‌کرد؛ زیرا انحراف از کاخ‌های [[خلفا]] در بستری از مشروعیت، سوی مردم سرازیر می‌شد.
در کاخ‌های خلفا عالمانی درباری بودند که این انحراف را توجیه می‌کردند و بدان رنگ مشروعیت می‌بخشیدند؛ در نتیجه، انحراف یاد شده، اسلام را در بر می‌گرفت و بر آن منعکس می‌شد و اسلام اصالت و [[پاکی]] خود را در گسترده‌ترین سطح، یعنی در پهنه وسیع [[امت]]، از دست می‌داد.
[[امام حسین]]{{ع}} با [[نهضت]] خویش سعی داشت این چارچوب مشروع را که حاکمان اموی در پس آن [[پناه]] گرفته بودند، بشکند و نشان مشروعیت را از [[حکومت اموی]] سلب کند و آن را از قداست و مشروعیتی که امویان سخت آزمندش بودند، عاری سازد و در نتیجه به امویان [[فرصت]] ندهد که [[اسلام]] را [[تحریف]] نمایند.
[[امام]] این [[حقیقت]] را کاملاً آشکار می‌کرد و نظر خویش را درباره [[یزید]] [[اعلان]] می‌نمود و می‌فرمود که او [[شایستگی خلافت]] را ندارد و هرگاه فرصتی می‌یافت بدی‌های او را برمی‌شمرد. هنگامی که [[ولید بن عتبه]]، [[امام حسین]]{{ع}} را به [[بیعت با یزید]] فراخواند و [[مروان]] نیز حضور داشت، امام پس از [[سخنرانی]] طولانی، در حالی که می‌خواست نظر خویش درباره یزید و موضعش در برابر [[بیعت]] را به [[گوش]] مروان برساند، فرمود:
«ای [[امیر]]! ما [[اهل بیت]] نبوت‌ایم و کان [[رسالت]] و جایگاه آمد و شد [[فرشتگان]] و فرودگاه [[رحمت]]. [[خداوند]] به ما آغازید و به ما پایان برد. یزید مردی [[فاسق]]، شرابخوار و آدمکش است که آشکار [[فسق]] و [[فجور]] می‌کند، پس چونان [[منی]] با چونان اویی بیعت نمی‌کند»<ref>خوارزمی، موفق بن احمد، ج۱، ص۱۸۴.</ref>.
[[قیام امام حسین]]{{ع}} در برابر یزید و [[نبرد]] آن [[حضرت]] با [[سپاهیان ابن زیاد]] پس از عدم پذیرش بیعت با یزید و [[شهادت]] او و خاندانیان و یارانش به آن شکل دردآور به دست [[سپاهیان]] [[خلافت]]... تمام اینها اثری بزرگ در ساقط کردن [[مشروعیت خلافت]] داشت و کاری کرد که خلافت از [[مشروعیت]] عاری شود.
[[شهادت امام حسین]]{{ع}} به آن صورت جانسوز و [[ناگواری]] که در [[کربلا]] رخ داد، [[احساسات]] تمام [[مسلمانان]] را در میان [[نسل]] معاصر واقعه و نسل‌های بعدی در سطحی گسترده برانگیخت. آنان سنگینی و [[زشتی]] این [[جنایت]] را در [[وجدان]] و [[باطن]] خویش [[احساس]] کردند و بریزید و [[خلفای اموی]] پس از او [[خشم]] گرفتند و بدین‌سان [[ارزش]] مشروعیت خلافت [[سقوط]] کرد و خلافت دیگر آن جایگاه مشروعی نبود که سرمایه‌اش مشروعیت و قدسیت در [[جان]] و [[روح]] مسلمانان باشد، آن‌گونه که قبلاً چنین بود.
قیام امام حسین{{ع}} اثری کاملاً معکوس داشت و خشم مسلمانان را در برابر [[حکومت اموی]] برانگیخت و [[مردم]] را واداشت تا بر [[ضد]] [[قدرت]] [[بنی امیه]] [[قیام]] کنند، و دایره [[مخالفان]] را نیز [[گسترش داد]].
این تفاوت به سبب [[اختلاف]] [[سرشت]] [[شرایط امام]] حسن{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} و اختلاف نوع و سرشت [[نبرد]] این دو [[امام]] بود: [[امام حسن]]{{ع}} در [[رویارویی]] نظامی با [[معاویه]] بود و بیشتر سپاهیانش او را تنها نهاده بودند و کسی با او برجای نمانده بود، مگر شیعیانش که آنان نیز جزئی اندک از [[سپاه عراق]] به شمار می‌آمدند و نتیجه این [[جنگ]]، شکستی نظامی بود که برای معاویه این [[فرصت]] را فراهم می‌آورد تا باقیمانده [[شیعیان]] امام را نیز نابود سازد. در حالی که [[انقلاب]] امام حسین{{ع}} و [[قیام]] آن [[حضرت]]، «[[شورشی]]» بود بر [[ضد]] [[یزید]] و «مقاومتی مسلحانه» که [[جانفشانی]] تراژیک و ناگوار نادری در [[تاریخ اسلام]] در پی داشت، و نه [[جنگی]] نظامی با [[هدف]] [[براندازی]] [[نظام]].
[[آگاهی]] از این [[حقیقت]] برای [[فهم]] [[انقلاب حسینی]] [[ضرورت]] دارد. امام حسین{{ع}} می‌دانست که [[یاران]] عراقی و حجازی او تاب [[ایستادگی]] در برابر [[سپاهیان]] [[بنی‌امیه]] را ندارند و [[عراق]] به او [[دل]] نمی‌سپرد و نمی‌تواند در برابر [[تهدید]]، [[ارعاب]]، [[وسوسه]] و [[فریب]] [[امویان]] [[مقاومت]] کند و در بهترین احوال، جز گروه اندکی از شیعیان عراقی حضرت، که بتواند به [[یاری]] آنها بر ضد یزید قیام کند، دل به او نمی‌سپرند. امام حسین{{ع}} این حقیقت را به خوبی می‌دانست و به [[نیکی]] آن را در می‌یافت.
بنابراین، امام حسین{{ع}} در پی [[پیروزی]] نظامی نبود، بلکه با قیام خویش می‌خواست [[ضمیر]] [[مسلمانان]] را بیدار سازد و از راه [[مصیبت]] [[ناگواری]] که سپاهیان [[اموی]] در [[کربلا]] بر سر او آوردند، [[وجدان]] و [[احساس]] و [[خرد]] مسلمانان را برانگیزد.
[[هدف امام حسین]]{{ع}} از این تراژدی خونبار و فجیع [[برانگیختن]] مسلمانان بر ضد [[حکومت اموی]] و فرو انداختن [[مشروعیت]] [[دستگاه خلافت]] اموی و [[عزل]] [[سیاسی]] [[اجتماعی]] آنان در عالم [[اسلامی]] بود، به ویژه در عراق و [[حجاز]] که در آن هنگام [[قلب]] دنیای [[اسلام]] بودند. نیز امام بر آن بود که مشروعیت امویان را که سخت بر آن [[حریص]] بودند، از آنان سلب کند.
تمام اینها در نتیجه [[اختلاف]] موقعیت و [[شرایط امام]] حسن{{ع}} و [[امام حسین]]{{ع}} و تفاوت شرایط [[معاویه]] و [[یزید]]، صورت پذیرفت.
معاویه، برخلاف یزید، تمامی نقاب‌ها را از چهره خویش برنداشته بود و برخلاف او، [[راز]] و [[نیت]] خویش را نمایان ساخته بود؛ بنابراین، [[برانگیختن]] [[مسلمانان]] بر [[ضد]] [[قدرت]] [[امویان]] و تلاش برای خدشه‌دار ساختن [[مشروعیت خلافت]] [[اموی]] در [[روزگار]] یزید، با روشی که امام حسین{{ع}} در پیش گرفته بود، امری ممکن به نظر می‌رسید، در حالی که این شرایط، آن سان که در روزگار [[حکومت یزید]] فراهم آمده بود، برای [[امام حسن]]{{ع}} فراهم نبود.
[[توفیق]] امام حسین{{ع}} در محقق ساختن تمامی این اهداف، بی‌گمان توفیقی [[عظیم]] بود.
اگر کار برعکس می‌شد و امام حسن{{ع}} در [[جایگاه امام حسین]]{{ع}} قرار می‌گرفت، قطعاً به گونه‌ای دیگر عمل می‌کرد و درست همان کاری را انجام می‌داد که برادرش امام حسین{{ع}} انجام داد. لیک خواست [[خدای تعالی]] چنین بود که [[سبط اکبر]] در جایگاهی متفاوت با جایگاه برادرش حسین{{ع}} قرار گیرد. تراژدی [[کربلا]] [[پیروزی]] بزرگی بود که خدای تعالی در دشوارترین دوره از ادوار [[تاریخ اسلام]]، نصیب [[سبط]] [[شهید]]{{ع}} ساخت. این همان فتح و غلبه‌ای است که [[امام زین العابدین]]{{ع}} در پاسخ به [[پرسش‌گری]] که از کشته شدن حسین{{ع}} در کربلا غصه‌دار بود، بدان اشاره نمود. مردی در [[شام]] از [[علی بن حسین]]{{ع}} پرسید: ای علی بن حسین! چه کسی [[پیروز]] شد؟ [[امام]] او را فرمود: «هرگاه وقت [[نماز]] فرا رسید و [[مؤذن]] [[اذان]] سر داد، خواهی فهمید که چه کسی پیروز شده است»<ref>شیخ طوسی، محمد بن حسن، امالی، ص۲۹۰.</ref>.
این، نتیجه «[[سیاسی]]» [[قیام امام حسین]]{{ع}} بود، و از خلال این دو نتیجه که از قیام امام حسین{{ع}} برآمدند و عبارت‌اند از: دستاوردهای انقلابی و سیاسی، می‌توان از نقش [[تاریخی]] بزرگ [[انقلاب حسینی]] در تاریخ اسلام [[آگاه]] شد.<ref>[[محمد مهدی آصفی|آصفی، محمد مهدی]]، [[بر آستان عاشورا ج۱ (کتاب)|بر آستان عاشورا]]، ج۱، ص ۲۶۶-۲۷۱.</ref>


== منابع ==
== منابع ==
۷۳٬۸۵۷

ویرایش