پرش به محتوا

نصب الهی امام در دوران امام علی: تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - ']]' به ' [['
جز (جایگزینی متن - ']]' به ' [[')
خط ۱۳: خط ۱۳:


==[[نصب الهی]] [[مقام امامت]]==
==[[نصب الهی]] [[مقام امامت]]==
در دیدگاه [[امام علی]]{{ع}}،[[امامت]] [[جایگاه]] بلندی دارد. از نظر آن [[حضرت]]، [[امام]] کسی است که از سوی [[خدا]] امور [[مردم]] را [[تدبیر]] می‌کند<ref>ر.ک: محمد بن حسین الشریف الرضی، نهج‌البلاغه للصبحی صالح، ص۲۱۲.</ref>. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[حجت‌های الهی]] را [[جانشینان]] [[خداوند]] و [[مبلغان]] [[دین خدا]] خوانده، از نقش [[هدایت‌گری]] آنها خبر داده است. آن [[حضرت]] [[معتقد]] است که وجود [[حجت]] در [[زمین]] ضروری است؛ چراکه [[خداوند]] به واسطه او [[عقیده]][[حق]] را [[حفظ]] می‌کند<ref>ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۱۸۷؛ همچنین ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، امالی، ص۲۵۰؛ محمد بن حسن طوسی، امالی، ص۲۱؛ محمد بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۴۹۷.</ref>. گفتنی است هرچند ایشان[[سخن]] یادشده را در توصیف [[حجت‌های الهی]] بیان کرده‌اند، از بیانات دیگرشان که خواهد آمد، روشن می‌شود منظورشان از [[حجت خداوند]]، همان [[امام]] می‌باشد<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۱۰۶.</ref>.
در دیدگاه [[امام علی]]{{ع}}،[[امامت]] [[جایگاه]] بلندی دارد. از نظر آن [[حضرت]]، [[امام]] کسی است که از سوی [[خدا]] امور [[مردم]] را [[تدبیر]] می‌کند<ref>ر.ک: محمد بن حسین الشریف الرضی، نهج‌البلاغه للصبحی صالح، ص۲۱۲.</ref>. [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[حجت‌های الهی]] را [[جانشینان]] [[خداوند]] و [[مبلغان]] [[دین خدا]] خوانده، از نقش [[هدایت‌گری]] آنها خبر داده است. آن [[حضرت]] [[معتقد]] است که وجود [[حجت]] در [[زمین]] ضروری است؛ چراکه [[خداوند]] به واسطه او [[عقیده]] [[حق]] را [[حفظ]] می‌کند<ref>ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۱، ص۱۸۷؛ همچنین ر.ک: محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، امالی، ص۲۵۰؛ محمد بن حسن طوسی، امالی، ص۲۱؛ محمد بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۴۹۷.</ref>. گفتنی است هرچند ایشان[[سخن]] یادشده را در توصیف [[حجت‌های الهی]] بیان کرده‌اند، از بیانات دیگرشان که خواهد آمد، روشن می‌شود منظورشان از [[حجت خداوند]]، همان [[امام]] می‌باشد<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۱۰۶.</ref>.
==[[نصب الهی]] [[ائمه معصوم]] برای [[امامت]]==
==[[نصب الهی]] [[ائمه معصوم]] برای [[امامت]]==
این [[اعتقاد]] را می‌توان از سخنان ایشان یا از کراماتی که برای [[اثبات امامت]] خود انجام داده‌اند، دریافت.
این [[اعتقاد]] را می‌توان از سخنان ایشان یا از کراماتی که برای [[اثبات امامت]] خود انجام داده‌اند، دریافت.
===[[گزینش الهی ائمه]] [[معصوم]] برای [[امامت]]===
===[[گزینش الهی ائمه]] [[معصوم]] برای [[امامت]]===
از نگاه [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، [[خداوند]]، وی را برای این [[منصب]] [[گزینش]] نموده است.
از نگاه [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، [[خداوند]]، وی را برای این [[منصب]] [[گزینش]] نموده است.
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} با اشاره به [[آیه شریفه]][[تبلیغ]]<ref>ر.ک: {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}} «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>، [[معتقد]] است: [[خداوند]]، [[ولایت]] وی [[حضرت]] را سبب کامل شدن [[دین]] و [[اتمام نعمت]] خویش قرار داده است<ref>این روایت، صحیح است (ر.ک: محمد بن حسن طوسی، امالی، ص۲۰۵؛ ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۲۰۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۱۵).</ref>. [[حضرت]] در سخنی دیگر، به [[ولایت الهی]] خویش تصریح کرده، [[ولایت]] و [[امامت]] خود را همان [[ولایت خداوند]] دانسته است<ref>این روایت، صحیح است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۲۰؛ ر.ک: عمادالدین طبری، بشارة المصطفی، ص۱۹۱).</ref>. از [[اخبار]] بر می‌آید که “امیر مؤمنان”، لقبی بوده که برای خطاب به [[حضرت]]، به کار می‌رفته است و اطلاق آن بر [[حضرت]] به حدی بوده است که بعضی‌ها از دلیلش می‌پرسیدند. [[امام]] در پاسخ به پرسشی در این رابطه، می‌فرماید: “[[خداوند متعال]]، مرا [[امیر]] آنها ([[مؤمنان]]) قرار داده است”<ref>{{متن حدیث|أَنَّهُ جَاءَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّكَ تُدْعَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَنْ أَمَّرَكَ عَلَيْهِمْ قَالَ{{ع}} اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ أَمَّرَنِي عَلَيْهِمْ}} این روایت، صحیح است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، أمالی، ص۱۳۱؛ ر.ک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ص۲۴؛ سیدعلی بن موسی ابن طاووس، التحصین، ص۵۳۵).</ref>.
[[امیرمؤمنان]]{{ع}} با اشاره به [[آیه شریفه]] [[تبلیغ]]<ref>ر.ک: {{متن قرآن|الْيَوْمَ يَئِسَ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ دِينِكُمْ فَلَا تَخْشَوْهُمْ وَاخْشَوْنِ الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتِي وَرَضِيتُ لَكُمُ الْإِسْلَامَ دِينًا}} «امروز کافران از دین شما نومید شدند پس، از ایشان مهراسید و از من بهراسید! امروز دینتان را کامل و نعمتم را بر شما تمام کردم و اسلام را (به عنوان) آیین شما پسندیدم» سوره مائده، آیه ۳.</ref>، [[معتقد]] است: [[خداوند]]، [[ولایت]] وی [[حضرت]] را سبب کامل شدن [[دین]] و [[اتمام نعمت]] خویش قرار داده است<ref>این روایت، صحیح است (ر.ک: محمد بن حسن طوسی، امالی، ص۲۰۵؛ ر.ک: محمد بن حسن صفار، بصائرالدرجات، ص۲۰۱؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، الخصال، ج۲، ص۴۱۵).</ref>. [[حضرت]] در سخنی دیگر، به [[ولایت الهی]] خویش تصریح کرده، [[ولایت]] و [[امامت]] خود را همان [[ولایت خداوند]] دانسته است<ref>این روایت، صحیح است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، من لا یحضره الفقیه، ج۴، ص۴۲۰؛ ر.ک: عمادالدین طبری، بشارة المصطفی، ص۱۹۱).</ref>. از [[اخبار]] بر می‌آید که “امیر مؤمنان”، لقبی بوده که برای خطاب به [[حضرت]]، به کار می‌رفته است و اطلاق آن بر [[حضرت]] به حدی بوده است که بعضی‌ها از دلیلش می‌پرسیدند. [[امام]] در پاسخ به پرسشی در این رابطه، می‌فرماید: “[[خداوند متعال]]، مرا [[امیر]] آنها ([[مؤمنان]]) قرار داده است”<ref>{{متن حدیث|أَنَّهُ جَاءَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ يَا أَبَا الْحَسَنِ إِنَّكَ تُدْعَى أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ فَمَنْ أَمَّرَكَ عَلَيْهِمْ قَالَ{{ع}} اللَّهُ جَلَّ جَلَالُهُ أَمَّرَنِي عَلَيْهِمْ}} این روایت، صحیح است (ر.ک: محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، أمالی، ص۱۳۱؛ ر.ک: محمد بن جریر طبری، تاریخ الطبری، ص۲۴؛ سیدعلی بن موسی ابن طاووس، التحصین، ص۵۳۵).</ref>.


علت [[کناره‌گیری]] آن [[حضرت]] از [[حکومت]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}} از مباحث مطرح در دوران [[خلافت]] و [[حاکمیت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بوده است. [[خوارج]] که در [[تکفیر]] و [[اعتراض]] به دیگران پیش‌قدم بودند، نسبت به این امر نیز به آن [[حضرت]] [[اعتراض]] کردند. [[امام]] در پاسخ، ضمن اینکه بر [[وصایت]] و منتخب [[خدا]] بودن خود برای [[امامت]] و [[حاکمیت]] پس از [[نبی]] اعظم{{صل}} تأکید می‌کند، [[نقش مردم]] را در [[لزوم]] [[پذیرش]] و ایجاد زمینه [[حاکمیت]] خود یادآور شده و آنها را سزاوار [[اعتراض]] می‌داند.
علت [[کناره‌گیری]] آن [[حضرت]] از [[حکومت]] پس از [[رسول خدا]]{{صل}} از مباحث مطرح در دوران [[خلافت]] و [[حاکمیت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} بوده است. [[خوارج]] که در [[تکفیر]] و [[اعتراض]] به دیگران پیش‌قدم بودند، نسبت به این امر نیز به آن [[حضرت]] [[اعتراض]] کردند. [[امام]] در پاسخ، ضمن اینکه بر [[وصایت]] و منتخب [[خدا]] بودن خود برای [[امامت]] و [[حاکمیت]] پس از [[نبی]] اعظم{{صل}} تأکید می‌کند، [[نقش مردم]] را در [[لزوم]] [[پذیرش]] و ایجاد زمینه [[حاکمیت]] خود یادآور شده و آنها را سزاوار [[اعتراض]] می‌داند.
خط ۳۰: خط ۳۰:


[[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}} در [[طول عمر]] کوتاه، اما پر [[برکت]] خود، بارها نسبت به وقوع [[انحراف]] در [[جامعه اسلامی]] هشدار دادند و به [[مردم]] و [[خواص]]، نسبت به کنار گذاشتن [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[اعتراض]] کردند.
[[حضرت فاطمه زهرا]]{{س}} در [[طول عمر]] کوتاه، اما پر [[برکت]] خود، بارها نسبت به وقوع [[انحراف]] در [[جامعه اسلامی]] هشدار دادند و به [[مردم]] و [[خواص]]، نسبت به کنار گذاشتن [[امیرمؤمنان]]{{ع}} [[اعتراض]] کردند.
برداشت [[نصب]] الهیِ [[مقام امامت]] و [[حاکمیت]] و اختصاص آن به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} از نظر آن [[حضرت]] را از مجموع سخنان ایشان می‌توان دریافت. ایشان گاهی درباره [[الهی]] بودن این [[جایگاه]][[سخن]] گفته‌اند و گاه نیز با خلیفه‌ای که توسط تعدادی از [[خواص]] [[انتخاب]]، و با [[بیعت مردم]] به [[حاکمیت]] رسیده بود، به شدت [[مخالفت]] کرده‌اند. می‌توان این اعتراضات را تأییدی بر سخنان دیگر ایشان درباره [[الهی بودن مقام امامت]] تلقی نمود.
برداشت [[نصب]] الهیِ [[مقام امامت]] و [[حاکمیت]] و اختصاص آن به [[امیرمؤمنان]]{{ع}} از نظر آن [[حضرت]] را از مجموع سخنان ایشان می‌توان دریافت. ایشان گاهی درباره [[الهی]] بودن این [[جایگاه]] [[سخن]] گفته‌اند و گاه نیز با خلیفه‌ای که توسط تعدادی از [[خواص]] [[انتخاب]]، و با [[بیعت مردم]] به [[حاکمیت]] رسیده بود، به شدت [[مخالفت]] کرده‌اند. می‌توان این اعتراضات را تأییدی بر سخنان دیگر ایشان درباره [[الهی بودن مقام امامت]] تلقی نمود.
[[حضرت زهرا]]{{س}} محادثه [[غدیر]] را که در آن، [[امیرمؤمنان]]{{ع}} به [[خلافت]] و [[امامت]] [[منصوب]] گشت، [[الهی]] دانسته، [[معتقد]] است [[خداوند]] با این واقعه، [[حجت]] را بر [[مردم]] تمام کرده است<ref>ر.ک: محمد بن جریر طبری، دلائل الامامه، ص۱۲۲.</ref>. [[حضرت]]، این سخن را در [[مخالفت]] با [[خلافت ابوبکر]] و [[دفاع]] از [[خلافت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} ابراز کرده‌اند. از این رو از نظر ایشان، [[اتمام حجت الهی]] به معنای این است که [[خداوند]] در [[جریان غدیر]]، [[تکلیف]] [[خلافت]] را مشخص نموده، [[امام علی]]{{ع}} را در [[منصب]] [[خلافت]] و [[حاکمیت]] بر [[مردم]] [[برگزیده]] است.
[[حضرت زهرا]]{{س}} محادثه [[غدیر]] را که در آن، [[امیرمؤمنان]]{{ع}} به [[خلافت]] و [[امامت]] [[منصوب]] گشت، [[الهی]] دانسته، [[معتقد]] است [[خداوند]] با این واقعه، [[حجت]] را بر [[مردم]] تمام کرده است<ref>ر.ک: محمد بن جریر طبری، دلائل الامامه، ص۱۲۲.</ref>. [[حضرت]]، این سخن را در [[مخالفت]] با [[خلافت ابوبکر]] و [[دفاع]] از [[خلافت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} ابراز کرده‌اند. از این رو از نظر ایشان، [[اتمام حجت الهی]] به معنای این است که [[خداوند]] در [[جریان غدیر]]، [[تکلیف]] [[خلافت]] را مشخص نموده، [[امام علی]]{{ع}} را در [[منصب]] [[خلافت]] و [[حاکمیت]] بر [[مردم]] [[برگزیده]] است.


خط ۳۸: خط ۳۸:


ایشان در سخنی دیگر،[[امامت]] و [[رهبری اهل بیت]]{{عم}} و [[لزوم اطاعت]] و [[پیروی]] از آنها را [[اراده]] و [[دستور خداوند]] خوانده، آن را موجب برقراری [[نظم اجتماعی]] و دوری از [[تفرقه]] دانسته است<ref>ر.ک: احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، نشر مرتضی، ج۱، ص۹۹؛ ر.ک: احمد بن ابی‌طاهر، بلاغات النساء، ص۲۸؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الامامه، ص۱۱۳، محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۲۴۸.</ref>.
ایشان در سخنی دیگر،[[امامت]] و [[رهبری اهل بیت]]{{عم}} و [[لزوم اطاعت]] و [[پیروی]] از آنها را [[اراده]] و [[دستور خداوند]] خوانده، آن را موجب برقراری [[نظم اجتماعی]] و دوری از [[تفرقه]] دانسته است<ref>ر.ک: احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج علی اهل اللجاج، نشر مرتضی، ج۱، ص۹۹؛ ر.ک: احمد بن ابی‌طاهر، بلاغات النساء، ص۲۸؛ محمد بن جریر طبری، دلائل الامامه، ص۱۱۳، محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، علل الشرایع، ج۱، ص۲۴۸.</ref>.
بنابراین [[حضرت]] [[فاطمه]]{{س}} در لابه‌لای سخنان و خطبه‌های خود، در [[اعتراض]] به [[خواص]] یا [[عوام]]، از [[الهی]] بودن [[منصب امامت]] و [[حاکمیت سیاسی]]، همچنین [[گزینش الهی]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} برای این [[جایگاه]][[سخن]] گفته‌اند.
بنابراین [[حضرت]] [[فاطمه]]{{س}} در لابه‌لای سخنان و خطبه‌های خود، در [[اعتراض]] به [[خواص]] یا [[عوام]]، از [[الهی]] بودن [[منصب امامت]] و [[حاکمیت سیاسی]]، همچنین [[گزینش الهی]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} برای این [[جایگاه]] [[سخن]] گفته‌اند.
از نکات برجسته در [[زندگی]] کوتاه [[حضرت زهرا]]{{س}} بعد از [[رحلت]] [[پدر]] گرامی‌اش، [[حمایت]] قاطعانه او از [[امامت]] و [[خلافت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} (هرچند او در آن زمان، [[خلیفه]] منتخب [[مردم]] نبود) می‌باشد. ایشان با قبول صدمات و [[تحمل]] مصیبت‌های جانسوز تا آخرین لحظات [[عمر]] شریفش،[[دست]] از [[دفاع]] و [[یاری امام]] خود برنداشت و از راه‌های مختلف، [[اعتراض]] خود به جریان [[سقیفه]] را اعلام نمود. این امر نشان می‌دهد که [[حضرت]]، به هیچ‌وجه به [[خلافت]] [[خلیفه]] منتخب در جریان [[سقیفه]] [[اعتقادی]] نداشت. این مطلب در کنار سخنان نقل‌شده از ایشان درباره [[الهی]] بودن [[گزینش]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، دیدگاه این بانوی با [[کرامت]] را نسبت به [[نفی]] [[انتخاب مردمی]] [[خلیفه]] و [[الهی]] بودن این [[جایگاه]] روشن‌تر می‌سازد. به سخن دیگر، هر چند اعتراضات [[صدیقه طاهره]] نسبت به جریان [[حاکم]]، به [[تنهایی]] دلالتی بر [[الهی]] بودن [[منصب]] [[خلافت]] و [[امامت]] ندارد؛ اما تأییدی بر سخنان ایشان در موضوع [[امامت الهی]] است و انتساب چنین باوری را به [[حضرت]] تقویت می‌نماید.
از نکات برجسته در [[زندگی]] کوتاه [[حضرت زهرا]]{{س}} بعد از [[رحلت]] [[پدر]] گرامی‌اش، [[حمایت]] قاطعانه او از [[امامت]] و [[خلافت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}} (هرچند او در آن زمان، [[خلیفه]] منتخب [[مردم]] نبود) می‌باشد. ایشان با قبول صدمات و [[تحمل]] مصیبت‌های جانسوز تا آخرین لحظات [[عمر]] شریفش،[[دست]] از [[دفاع]] و [[یاری امام]] خود برنداشت و از راه‌های مختلف، [[اعتراض]] خود به جریان [[سقیفه]] را اعلام نمود. این امر نشان می‌دهد که [[حضرت]]، به هیچ‌وجه به [[خلافت]] [[خلیفه]] منتخب در جریان [[سقیفه]] [[اعتقادی]] نداشت. این مطلب در کنار سخنان نقل‌شده از ایشان درباره [[الهی]] بودن [[گزینش]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}}، دیدگاه این بانوی با [[کرامت]] را نسبت به [[نفی]] [[انتخاب مردمی]] [[خلیفه]] و [[الهی]] بودن این [[جایگاه]] روشن‌تر می‌سازد. به سخن دیگر، هر چند اعتراضات [[صدیقه طاهره]] نسبت به جریان [[حاکم]]، به [[تنهایی]] دلالتی بر [[الهی]] بودن [[منصب]] [[خلافت]] و [[امامت]] ندارد؛ اما تأییدی بر سخنان ایشان در موضوع [[امامت الهی]] است و انتساب چنین باوری را به [[حضرت]] تقویت می‌نماید.


خط ۵۱: خط ۵۱:
#در همین [[احادیث]] هم قرینه‌ای بر جعلی بودن آنها وجود دارد و آن این است که در بخشی از همین [[روایات]]، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} نسبت به واگذاری [[خلافت]] و [[حاکمیت]] به [[خلیفه اول]]، اظهار [[رضایت]] نموده است<ref>ر.ک: حاکم نیسابوری، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشلی، ج۳، ص۷۹؛ علی بن حسن ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۰، ص۲۹۲.</ref>. این سخن (چنان که خواهد آمد) با اعتراضات متعدد آن [[حضرت]] نسبت به جریان [[سقیفه]] و مسائل پس از آن، که در منابع [[تشیع]] و [[تسنن]] فراوان [[نقل]] شده، منافات دارد<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۱۱۶.</ref>.
#در همین [[احادیث]] هم قرینه‌ای بر جعلی بودن آنها وجود دارد و آن این است که در بخشی از همین [[روایات]]، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} نسبت به واگذاری [[خلافت]] و [[حاکمیت]] به [[خلیفه اول]]، اظهار [[رضایت]] نموده است<ref>ر.ک: حاکم نیسابوری، المستدرک علی الصحیحین، تحقیق یوسف عبدالرحمن المرعشلی، ج۳، ص۷۹؛ علی بن حسن ابن عساکر، تاریخ مدینه دمشق، ج۳۰، ص۲۹۲.</ref>. این سخن (چنان که خواهد آمد) با اعتراضات متعدد آن [[حضرت]] نسبت به جریان [[سقیفه]] و مسائل پس از آن، که در منابع [[تشیع]] و [[تسنن]] فراوان [[نقل]] شده، منافات دارد<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۱۱۶.</ref>.
==[[نصب الهی امام]] [[معصوم]] از نظر [[اصحاب]] در دوران [[امیر مؤمنان]]{{ع}}==
==[[نصب الهی امام]] [[معصوم]] از نظر [[اصحاب]] در دوران [[امیر مؤمنان]]{{ع}}==
در [[دوران حضرت علی]]{{ع}}، کسانی بودند که به [[نصب الهی]] [[خلیفه پیامبر]] و [[امام]] [[اعتقاد]] داشتند یا حداقل با انتخابی بودن مسئله [[امامت]] [[مخالف]] بودند. به نظر می‌رسد از دو طریق بتوان به دیدگاه این [[اصحاب]][[دست]] یافت:
در [[دوران حضرت علی]]{{ع}}، کسانی بودند که به [[نصب الهی]] [[خلیفه پیامبر]] و [[امام]] [[اعتقاد]] داشتند یا حداقل با انتخابی بودن مسئله [[امامت]] [[مخالف]] بودند. به نظر می‌رسد از دو طریق بتوان به دیدگاه این [[اصحاب]] [[دست]] یافت:
===سخن خودِ [[اصحاب]]===
===سخن خودِ [[اصحاب]]===
از مجموع سخنانی که از برخی [[اصحاب]] رسیده، می‌توان گفت که این [[تفکر]] در زمان [[حیات رسول خدا]]{{صل}} و پس از آن وجود داشته است.
از مجموع سخنانی که از برخی [[اصحاب]] رسیده، می‌توان گفت که این [[تفکر]] در زمان [[حیات رسول خدا]]{{صل}} و پس از آن وجود داشته است.
خط ۸۶: خط ۸۶:
[[خلیفه دوم]] ([[عمر بن خطاب]]) نیز از کسانی است که [[اعتقادی]] به [[نصب الهی امام]] نداشته است و از نظر وی، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} شخصی را به عنوان [[امام]] و [[جانشین]] خود معرفی نکرده بود. او که پس از [[خلیفه اول]]، [[حکومت]] بر [[جامعه اسلامی]] را به دست گرفت (چنان‌که قبلاً بیان شد) [[معتقد]] بود که اگر [[جانشینی]] برای خود [[تعیین]] نکند، همانند [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} عمل کرده است<ref>ر.ک: عبدالرحمان بن محمد بن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۶۵؛ ر.ک: احمد بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۲۰؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الکافئة فی رد توبة الخاطئه، ص۴۶.</ref>.
[[خلیفه دوم]] ([[عمر بن خطاب]]) نیز از کسانی است که [[اعتقادی]] به [[نصب الهی امام]] نداشته است و از نظر وی، [[پیامبر اکرم]]{{صل}} شخصی را به عنوان [[امام]] و [[جانشین]] خود معرفی نکرده بود. او که پس از [[خلیفه اول]]، [[حکومت]] بر [[جامعه اسلامی]] را به دست گرفت (چنان‌که قبلاً بیان شد) [[معتقد]] بود که اگر [[جانشینی]] برای خود [[تعیین]] نکند، همانند [[رسول گرامی اسلام]]{{صل}} عمل کرده است<ref>ر.ک: عبدالرحمان بن محمد بن خلدون، تاریخ ابن خلدون، ج۱، ص۲۶۵؛ ر.ک: احمد بلاذری، انساب الاشراف، ج۱۰، ص۴۲۰؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الکافئة فی رد توبة الخاطئه، ص۴۶.</ref>.
[[عباس]]، عموی [[نبی اکرم]]{{صل}} نیز چنان‌که [[نقل]] شد، این ادعا را که [[رسول خدا]]{{صل}} [[جانشین]] خود را معرفی کرده باشد، قبول نداشت. این مطلب از گفت‌و‌گوی وی با [[امام علی]]{{ع}} نیز روشن می‌گردد. بنابر آن‌چه در منابع آمده است، وقتی [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در بستر [[بیماری]] قرار داشت، [[عباس]] از [[حضرت علی]]{{ع}} خواست تا از [[رسول خدا]]{{صل}} درباره [[خلافت]] و جانشینی‌اش بپرسد<ref>ر.ک: محمد بن حسین الشریف المرتضی، الشافی فی الامامه، ج۲، ص۱۵۱.</ref>.
[[عباس]]، عموی [[نبی اکرم]]{{صل}} نیز چنان‌که [[نقل]] شد، این ادعا را که [[رسول خدا]]{{صل}} [[جانشین]] خود را معرفی کرده باشد، قبول نداشت. این مطلب از گفت‌و‌گوی وی با [[امام علی]]{{ع}} نیز روشن می‌گردد. بنابر آن‌چه در منابع آمده است، وقتی [[پیامبر اسلام]]{{صل}} در بستر [[بیماری]] قرار داشت، [[عباس]] از [[حضرت علی]]{{ع}} خواست تا از [[رسول خدا]]{{صل}} درباره [[خلافت]] و جانشینی‌اش بپرسد<ref>ر.ک: محمد بن حسین الشریف المرتضی، الشافی فی الامامه، ج۲، ص۱۵۱.</ref>.
بنا بر [[نقلی]]، [[خزیمة بن ثابت]] نیز تا قبل از [[شهادت]] [[عمار]]، نسبت به شرکت در [[جنگ صفین]][[تردید]] داشت<ref>ر.ک: محمد بن عمرکشی اختیار معرفة الرجال، ص۵۲.</ref>. به عبارت دیگر، از نظر وی، معیار تشخیص [[جبهه حق]]، [[شهادت]] [[عمار]] بوده است، نه [[امامت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}}. این امر، به معنای تردید وی نسبت به [[حقانیت]] آن [[حضرت]] در [[جنگ]] با [[معاویه]] است.
بنا بر [[نقلی]]، [[خزیمة بن ثابت]] نیز تا قبل از [[شهادت]] [[عمار]]، نسبت به شرکت در [[جنگ صفین]] [[تردید]] داشت<ref>ر.ک: محمد بن عمرکشی اختیار معرفة الرجال، ص۵۲.</ref>. به عبارت دیگر، از نظر وی، معیار تشخیص [[جبهه حق]]، [[شهادت]] [[عمار]] بوده است، نه [[امامت]] [[امیرمؤمنان]]{{ع}}. این امر، به معنای تردید وی نسبت به [[حقانیت]] آن [[حضرت]] در [[جنگ]] با [[معاویه]] است.


[[ثابت بن قیس]] که در پی [[حاکمیت]] یافتن [[انصار]] بود و بر سر [[انتخاب]] [[خلیفه رسول خدا]]{{صل}} با [[مهاجران]] [[نزاع]] می‌کرد نیز [[انتخاب]] [[جانشین]] ایشان را امری مربوط به [[مردم]] می‌دانست. وی در جریان [[سقیفه]] تصریح کرد که [[پیامبر]] در حالی از [[دنیا]] رفت که [[جانشین]] خود را معین ننمود<ref>ر.ک: محمد بن عمر واقدی، الرده، ص۳۶.</ref>. [[حارث]] بن [[معاویه]] نیز درباره مسئله [[جانشینی]] [[نبی اکرم]]{{صل}} شعری سرود که بر همین مضمون دلالت دارد<ref>ر.ک: محمد بن عمر واقدی، الرده، ص۱۷۷؛ احمد بن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۴۹.</ref>.
[[ثابت بن قیس]] که در پی [[حاکمیت]] یافتن [[انصار]] بود و بر سر [[انتخاب]] [[خلیفه رسول خدا]]{{صل}} با [[مهاجران]] [[نزاع]] می‌کرد نیز [[انتخاب]] [[جانشین]] ایشان را امری مربوط به [[مردم]] می‌دانست. وی در جریان [[سقیفه]] تصریح کرد که [[پیامبر]] در حالی از [[دنیا]] رفت که [[جانشین]] خود را معین ننمود<ref>ر.ک: محمد بن عمر واقدی، الرده، ص۳۶.</ref>. [[حارث]] بن [[معاویه]] نیز درباره مسئله [[جانشینی]] [[نبی اکرم]]{{صل}} شعری سرود که بر همین مضمون دلالت دارد<ref>ر.ک: محمد بن عمر واقدی، الرده، ص۱۷۷؛ احمد بن اعثم کوفی، الفتوح، ج۱، ص۴۹.</ref>.
خط ۱۰۹: خط ۱۰۹:
[[امیر مؤمنان]]{{ع}} [[خلافت]] را [[حق]] خود می‌دانست و [[نقل]] است که بارها از [[غصب]] آن توسط [[قریشیان]] [[شکایت]] می‌کرد<ref>ابن ابی‌الحدید معتقد است شبیه این جملات به تواتر از امیر مؤمنان{{ع}} نقل شده است: {{عربی|قوله اللهم أخز قریشا فإنها منعتنی حقی و غصبتنی أمری و...}} (عبدالحمید ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۰۶-۳۰۷). ابن ابی‌الحدید پس از نقل این روایات می‌گوید: «امامیه این روایات را نص صریح بر خلافت امام علی{{ع}} به شمار می‌آورند و به گمان قوی، همین معنا از الفاظ مراد باشد؛ ولی لازمه این سخن، تکفیر و تفسیق عده‌ای از صحابه است. بنابراین جملات ذکر شده از متشابهات است که باید ظاهر آن را نادیده گرفت و حمل بر افضلیت حضرت علی کرد» (ر.ک: عبدالحمید ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۰۷).</ref>. این شکایات به حدی بود که برخی از روی [[جهل]] یا [[نفاق]]، [[حضرت]] را بر [[خلافت]] حریص می‌خواندند که [[حضرت]] در پاسخ، [[مجدد]] بر [[طلب]] [[حق]] خویش [[اصرار]] می‌نمود<ref>ر.ک: علی بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۲۴۶.</ref>. این امر، به دوران [[خانه‌نشینی]] [[امام]] محدود نشد؛ بلکه پس از [[حاکمیت]]، وقتی از [[طغیان]] بزرگان [[صحابه]]، مانند [[عایشه]]، [[طلحه]] و [[زبیر]] [[آگاهی]] یافت، [[غصب حق]] خود در امر [[خلافت]] و [[حکومت]] را از زمان پس از [[نبی اکرم]]{{صل}} [[یادآوری]] کرد<ref>{{متن حدیث|فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّي مُسْتَأْثَراً عَلَيَ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ{{صل}} حَتَّى يَوْمِ النَّاسِ هَذَا}} (علی بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۵۳).</ref>. ایشان همچنین در خطبه‌های خود در جمع عموم [[مردم]]، از اختصاص [[خلافت]] به [[اهل بیت]]{{عم}} و [[نامشروع]] بودن [[حکومت]] دیگران سخن می‌گفت<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْشٍ غُرِسُوا فِي هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِمٍ لَا تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ مِنْ غَيْرِهِم‌}} ([[علی بن حسین]] الشریف الرضی، [[نهج البلاغه]] للصبحی [[صالح]]، ص۲۰۱؛ [[محمد بن جریر طبری]]، دلائل الامامه، ص۲۱).
[[امیر مؤمنان]]{{ع}} [[خلافت]] را [[حق]] خود می‌دانست و [[نقل]] است که بارها از [[غصب]] آن توسط [[قریشیان]] [[شکایت]] می‌کرد<ref>ابن ابی‌الحدید معتقد است شبیه این جملات به تواتر از امیر مؤمنان{{ع}} نقل شده است: {{عربی|قوله اللهم أخز قریشا فإنها منعتنی حقی و غصبتنی أمری و...}} (عبدالحمید ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۰۶-۳۰۷). ابن ابی‌الحدید پس از نقل این روایات می‌گوید: «امامیه این روایات را نص صریح بر خلافت امام علی{{ع}} به شمار می‌آورند و به گمان قوی، همین معنا از الفاظ مراد باشد؛ ولی لازمه این سخن، تکفیر و تفسیق عده‌ای از صحابه است. بنابراین جملات ذکر شده از متشابهات است که باید ظاهر آن را نادیده گرفت و حمل بر افضلیت حضرت علی کرد» (ر.ک: عبدالحمید ابن ابی‌الحدید، شرح نهج البلاغه، ج۹، ص۳۰۷).</ref>. این شکایات به حدی بود که برخی از روی [[جهل]] یا [[نفاق]]، [[حضرت]] را بر [[خلافت]] حریص می‌خواندند که [[حضرت]] در پاسخ، [[مجدد]] بر [[طلب]] [[حق]] خویش [[اصرار]] می‌نمود<ref>ر.ک: علی بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۲۴۶.</ref>. این امر، به دوران [[خانه‌نشینی]] [[امام]] محدود نشد؛ بلکه پس از [[حاکمیت]]، وقتی از [[طغیان]] بزرگان [[صحابه]]، مانند [[عایشه]]، [[طلحه]] و [[زبیر]] [[آگاهی]] یافت، [[غصب حق]] خود در امر [[خلافت]] و [[حکومت]] را از زمان پس از [[نبی اکرم]]{{صل}} [[یادآوری]] کرد<ref>{{متن حدیث|فَوَاللَّهِ مَا زِلْتُ مَدْفُوعاً عَنْ حَقِّي مُسْتَأْثَراً عَلَيَ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ{{صل}} حَتَّى يَوْمِ النَّاسِ هَذَا}} (علی بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۵۳).</ref>. ایشان همچنین در خطبه‌های خود در جمع عموم [[مردم]]، از اختصاص [[خلافت]] به [[اهل بیت]]{{عم}} و [[نامشروع]] بودن [[حکومت]] دیگران سخن می‌گفت<ref>{{متن حدیث|إِنَّ الْأَئِمَّةَ مِنْ قُرَيْشٍ غُرِسُوا فِي هَذَا الْبَطْنِ مِنْ هَاشِمٍ لَا تَصْلُحُ عَلَى سِوَاهُمْ وَ لَا تَصْلُحُ الْوُلَاةُ مِنْ غَيْرِهِم‌}} ([[علی بن حسین]] الشریف الرضی، [[نهج البلاغه]] للصبحی [[صالح]]، ص۲۰۱؛ [[محمد بن جریر طبری]]، دلائل الامامه، ص۲۱).


{{متن حدیث|لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ}}. ([[محمد بن حسین]] الشریف الرضی، [[نهج البلاغه]] للصبحی [[صالح]]، ص۴۷؛ [[محمد بن جریر طبری]]، دلائل الأمامه، ص۲۱).</ref>. [[امام]] با [[قاطعیت]]، [[زمامداران]] [[حکومت]] را [[دروغ‌گو]] می‌خواند و بر [[نامشروع]] بودن آنها تأکید می‌ورزید. وقتی غلامِ [[عمر]]، جهت گرفتن [[بیعت]] از [[امیر مؤمنان]]{{ع}} برای [[ابوبکر]] او را [[دعوت]] کرد، [[امام]] به صراحت فرمود: “چه زود بر [[پیامبر]][[دروغ]] بستید و خود را [[خلیفه]] [[رسول‌الله]] معرفی کردید”<ref>ر.ک: عبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۹.</ref>.
{{متن حدیث|لَهُمْ خَصَائِصُ حَقِّ الْوِلَايَةِ وَ فِيهِمُ الْوَصِيَّةُ وَ الْوِرَاثَةُ الْآنَ إِذْ رَجَعَ الْحَقُّ إِلَى أَهْلِهِ وَ نُقِلَ إِلَى مُنْتَقَلِهِ}}. ([[محمد بن حسین]] الشریف الرضی، [[نهج البلاغه]] للصبحی [[صالح]]، ص۴۷؛ [[محمد بن جریر طبری]]، دلائل الأمامه، ص۲۱).</ref>. [[امام]] با [[قاطعیت]]، [[زمامداران]] [[حکومت]] را [[دروغ‌گو]] می‌خواند و بر [[نامشروع]] بودن آنها تأکید می‌ورزید. وقتی غلامِ [[عمر]]، جهت گرفتن [[بیعت]] از [[امیر مؤمنان]]{{ع}} برای [[ابوبکر]] او را [[دعوت]] کرد، [[امام]] به صراحت فرمود: “چه زود بر [[پیامبر]] [[دروغ]] بستید و خود را [[خلیفه]] [[رسول‌الله]] معرفی کردید”<ref>ر.ک: عبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری، الامامة و السیاسة، ج۱، ص۱۹.</ref>.
[[حادثه غدیر]] - چنان که گفته شد - واقعیتی غیر قابل [[انکار]] برای همه فرقه‌های [[مسلمان]] می‌باشد که در کتاب‌های [[روایی]] مختلف [[ثبت]] شده است و در آن، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} به عنوان [[خلیفه الهی]] و [[امام]] [[مسلمانان]] [[نصب]] و معرفی گشت. آن [[حضرت]] در مقابل [[خلفا]] و دیگر [[اصحاب]]، در موارد متعددی به این [[خبر متواتر]] استناد کرده است<ref>برای مطالعه بیشتر، ر.ک: محمدانور فیاضی، «امام علی{{ع}} و احتجاج به حدیث غدیر»، تاریخ در آینه پژوهش، پاییز ۱۳۸۶، ش۱۵، ص۱۲۷.</ref>.
[[حادثه غدیر]] - چنان که گفته شد - واقعیتی غیر قابل [[انکار]] برای همه فرقه‌های [[مسلمان]] می‌باشد که در کتاب‌های [[روایی]] مختلف [[ثبت]] شده است و در آن، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} به عنوان [[خلیفه الهی]] و [[امام]] [[مسلمانان]] [[نصب]] و معرفی گشت. آن [[حضرت]] در مقابل [[خلفا]] و دیگر [[اصحاب]]، در موارد متعددی به این [[خبر متواتر]] استناد کرده است<ref>برای مطالعه بیشتر، ر.ک: محمدانور فیاضی، «امام علی{{ع}} و احتجاج به حدیث غدیر»، تاریخ در آینه پژوهش، پاییز ۱۳۸۶، ش۱۵، ص۱۲۷.</ref>.
[[امام علی]]{{ع}}، هفت روز بعد از [[رحلت رسول اکرم]] در خطبه‌ای مشهور به [[خطبه]] “وسیله”، به [[حادثه غدیر]] اشاره کرد و ضمن تشریح و [[یادآوری]] آن، بر [[خلافت]] خود تأکید نمود<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۷.</ref>.
[[امام علی]]{{ع}}، هفت روز بعد از [[رحلت رسول اکرم]] در خطبه‌ای مشهور به [[خطبه]] “وسیله”، به [[حادثه غدیر]] اشاره کرد و ضمن تشریح و [[یادآوری]] آن، بر [[خلافت]] خود تأکید نمود<ref>ر.ک: محمد بن یعقوب کلینی، الکافی، ج۸، ص۲۷.</ref>.
خط ۱۲۵: خط ۱۲۵:
'''پاسخ''': بعد از جریان [[سقیفه]]، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} را به [[اجبار]] و با وضعی اسفناک، برای [[بیعت با ابوبکر]] حاضر کردند. روشن است که چنین بیعتی اعتبار ندارد. این چه بیعتی است که به [[خانه]] [[امام]] [[هجوم]] برده، [[امام]] را به [[زور]] به [[مسجد]] می‌برند و با [[تهدید]] به [[قتل]]، او را وادار به [[بیعت]] می‌کنند؟<ref>{{عربی|فأخرجوا علیا، فمضوا به إلی أبی بکر، فقالوا له: بایع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟ قالوا: إذا والله الذی لا إله إلا هو نضرب عنقک. فقال: إذا تقتلون عبدالله و أخا رسوله، قال عمر: أما عبدالله فنعم، و أما أخو رسوله فلا}} (عبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۳۰-۳۱). </ref> [[مقاومت]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در مقابل [[خلفا]] به حدی بود که سال‌ها بعد، [[معاویه]] در [[انتقاد]] از [[مخالفت]] [[امام]] با [[خلفا]] این حادثه را یادآور می‌شود و [[امام علی]]{{ع}} هم آن را نشانه‌ای از [[مظلومیت]] و [[حقانیت]] خویش می‌داند<ref>{{متن حدیث|قُلْتَ إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَايِعَ وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِي أَنْ يَكُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ يَكُنْ شَاكّاً فِي دِينِهِ وَ لَا مُرْتَاباً بِيَقِينِهِ}} (شریف رضی، نهج‌البلاغه، للصبحی صالح، ص۳۸۷-۳۸۸).</ref>.
'''پاسخ''': بعد از جریان [[سقیفه]]، [[امیر مؤمنان]]{{ع}} را به [[اجبار]] و با وضعی اسفناک، برای [[بیعت با ابوبکر]] حاضر کردند. روشن است که چنین بیعتی اعتبار ندارد. این چه بیعتی است که به [[خانه]] [[امام]] [[هجوم]] برده، [[امام]] را به [[زور]] به [[مسجد]] می‌برند و با [[تهدید]] به [[قتل]]، او را وادار به [[بیعت]] می‌کنند؟<ref>{{عربی|فأخرجوا علیا، فمضوا به إلی أبی بکر، فقالوا له: بایع، فقال: إن أنا لم أفعل فمه؟ قالوا: إذا والله الذی لا إله إلا هو نضرب عنقک. فقال: إذا تقتلون عبدالله و أخا رسوله، قال عمر: أما عبدالله فنعم، و أما أخو رسوله فلا}} (عبدالله بن مسلم ابن قتیبه دینوری، الامامه و السیاسه، ج۱، ص۳۰-۳۱). </ref> [[مقاومت]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در مقابل [[خلفا]] به حدی بود که سال‌ها بعد، [[معاویه]] در [[انتقاد]] از [[مخالفت]] [[امام]] با [[خلفا]] این حادثه را یادآور می‌شود و [[امام علی]]{{ع}} هم آن را نشانه‌ای از [[مظلومیت]] و [[حقانیت]] خویش می‌داند<ref>{{متن حدیث|قُلْتَ إِنِّي كُنْتُ أُقَادُ كَمَا يُقَادُ الْجَمَلُ الْمَخْشُوشُ حَتَّى أُبَايِعَ وَ لَعَمْرُ اللَّهِ لَقَدْ أَرَدْتَ أَنْ تَذُمَّ فَمَدَحْتَ وَ أَنْ تَفْضَحَ فَافْتَضَحْتَ وَ مَا عَلَى الْمُسْلِمِ مِنْ غَضَاضَةٍ فِي أَنْ يَكُونَ مَظْلُوماً مَا لَمْ يَكُنْ شَاكّاً فِي دِينِهِ وَ لَا مُرْتَاباً بِيَقِينِهِ}} (شریف رضی، نهج‌البلاغه، للصبحی صالح، ص۳۸۷-۳۸۸).</ref>.


بدین‌جهت، بزرگان [[اهل‌سنت]] نیز چنین بیعتی را بی‌اعتبار دانسته، معتقدند که [[حضرت علی]]{{ع}} تا شش ماه بعد از [[رحلت نبی اکرم]]{{صل}} یعنی تا زمان [[حیات]] [[حضرت زهرا]]{{س}} حاضر به [[بیعت]] نشدند<ref>ر.ک: محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج۵، ص۸۳؛ مسلم بن حجاج نیسابوری، صحیح مسلم، ج۵، ص۱۵۴؛ اسماعیل بن عمر ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۰۷.</ref>. در منابع متقدم [[شیعی]] نیز به نظر می‌رسد ذکری از [[بیعت]] [[امام]] با [[ابوبکر]] نشده باشد<ref>شیخ مفید معتقد است امیرمؤمنان{{ع}} هرگز با ابوبکر بیعت نکرد. وی بر آن استدلال نموده است و این مطلب را اعتقاد محققان، از اهل امامت دانسته است (ر.ک: محمد بن حسین الشریف المرتضی، الفصول المختاره، ص۵۶).</ref>؛ ولی به هر حال، [[کناره‌گیری]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} از [[حکومت]] یا [[بیعت]] ایشان با [[خلفا]] به [[دلیل]] در نظر داشتن [[مصلحت اسلام]] و [[حفظ]] اصل [[نظام]] بوده است<ref>{{متن حدیث|فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِيُ مَا بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ... فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً... فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ}} (شریف رضی، نهج‌البلاغه للصبحی صالح، ص۴۸؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۳۶۱؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج۱، ص۲۸۷-۲۸۸).</ref>. [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در [[تبیین]] [[علل]] [[کناره‌گیری]] از [[حقّ]] خود در [[خلافت]]، عواملی مانند جلوگیری از [[تفرقه]] [[مسلمانان]]<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ لَمَّا قَبَضَ نَبِيَّهُ{{صل}} اسْتَأْثَرَتْ عَلَيْنَا قُرَيْشٌ بِالْأَمْرِ، وَ دَفَعَتْنَا عَنْ حَقٍّ نَحْنُ أَحَقُّ بِهِ مِنَ النَّاسِ كَافَّةً، فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى ذَلِكَ أَفْضَلُ مِنْ تَفْرِيقِ كَلِمَةِ الْمُسْلِمِينَ، وَ سَفْكِ دِمَائِهِمْ، وَ النَّاسُ حَدِيثُو عَهْدٍ بِالْإِسْلَامِ، وَ الدِّينُ يَمْخَضُ مَخْضَ الْوَطْبِ يُفْسِدُهُ أَدْنَى وَهْنٍ، وَ يَعْتِكُهُ أَقَلُّ خُلْفٍ}} (عبدالحمید ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱، ص۳۰۸)؛ {{متن حدیث|وَ لَيْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ [النَّاسِ‌] عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ{{صل}} وَ أُلْفَتِهَا مِنِّي أَبْتَغِي بِذَلِكَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ كَرَمَ الْمَآبِ‌}} (عبدالحمید ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱، ص۴۶۶).</ref> و خطر [[مرتدان]]<ref>{{متن حدیث|رَأَيْتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ يَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَيْنِ مُحَمَّدٍ{{صل}} فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِيهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَكُونُ الْمُصِيبَةُ بِهِ عَلَيَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلَايَتِكُمُ}} (عبدالحمید ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱، ص۴۵۱).</ref>، نداشتن [[یار]] و محافظت از [[اهل بیت]]{{عم}} <ref>{{متن حدیث|فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي مُعِينٌ إِلَّا أَهْلُ بَيْتِي فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَوْتِ وَ أَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى وَ شَرِبْتُ عَلَى الشَّجَا وَ صَبَرْتُ عَلَى أَخْذِ الْكَظَمِ وَ عَلَى أَمَرَّ مِنْ طَعْمِ الْعَلْقَمِ}} (عبدالحمید ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱، ص۶۸).</ref> را ذکر کرده‌اند<ref>ر.ک: غلامحسن محرمی، تاریخ تشیع از آغاز تا پایان غیبت صغری، ص۷۴-۷۷.</ref>. لازمه [[مبارزه]] [[امام]] با [[حکومت]]، [[تفرقه]] و [[خون‌ریزی]] در جامعه‌ای بود که [[اسلام]] هنوز در آن ریشه‌دار نشده بود؛ به خصوص [[ارتداد]] جمعی از [[مسلمانان]]، این خطر را تشدید می‌نمود. به علاوه، با توجه به تعداد اندک [[یاران]] [[حضرت]]، چه بسا [[اقدام عملی]] از سوی ایشان باعث می‌شد تا [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} که حافظان و [[مفسران]] [[حقیقی]][[دین]] بودند، از میان بروند و اثری از [[دین اسلام]] باقی نماند؛ لذا همان‌طور که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به [[دلیل]] نداشتن نیروی کافی، تا زمانی که در [[مکه]] بودند، در برابر جنایات [[مشرکین]] مقابله‌ای نکرد، [[امیرمؤمنان]]{{ع}} هم که حامیان زیادی نداشت، مجبور به [[کناره‌گیری]] از [[حکومت]] شد و از [[مبارزه]] علنی با [[حاکمان]] خودداری نمود<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۱۳۶-۱۳۹.</ref>.
بدین‌جهت، بزرگان [[اهل‌سنت]] نیز چنین بیعتی را بی‌اعتبار دانسته، معتقدند که [[حضرت علی]]{{ع}} تا شش ماه بعد از [[رحلت نبی اکرم]]{{صل}} یعنی تا زمان [[حیات]] [[حضرت زهرا]]{{س}} حاضر به [[بیعت]] نشدند<ref>ر.ک: محمد بن اسماعیل بخاری، صحیح بخاری، ج۵، ص۸۳؛ مسلم بن حجاج نیسابوری، صحیح مسلم، ج۵، ص۱۵۴؛ اسماعیل بن عمر ابن کثیر دمشقی، البدایه و النهایه، ج۵، ص۳۰۷.</ref>. در منابع متقدم [[شیعی]] نیز به نظر می‌رسد ذکری از [[بیعت]] [[امام]] با [[ابوبکر]] نشده باشد<ref>شیخ مفید معتقد است امیرمؤمنان{{ع}} هرگز با ابوبکر بیعت نکرد. وی بر آن استدلال نموده است و این مطلب را اعتقاد محققان، از اهل امامت دانسته است (ر.ک: محمد بن حسین الشریف المرتضی، الفصول المختاره، ص۵۶).</ref>؛ ولی به هر حال، [[کناره‌گیری]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} از [[حکومت]] یا [[بیعت]] ایشان با [[خلفا]] به [[دلیل]] در نظر داشتن [[مصلحت اسلام]] و [[حفظ]] اصل [[نظام]] بوده است<ref>{{متن حدیث|فَسَدَلْتُ دُونَهَا ثَوْباً وَ طَوَيْتُ عَنْهَا كَشْحاً وَ طَفِقْتُ أَرْتَئِيُ مَا بَيْنَ أَنْ أَصُولَ بِيَدٍ جَذَّاءَ أَوْ أَصْبِرَ... فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى هَاتَا أَحْجَى فَصَبَرْتُ وَ فِي الْعَيْنِ قَذًى وَ فِي الْحَلْقِ شَجًا أَرَى تُرَاثِي نَهْباً... فَصَبَرْتُ عَلَى طُولِ الْمُدَّةِ وَ شِدَّةِ الْمِحْنَةِ}} (شریف رضی، نهج‌البلاغه للصبحی صالح، ص۴۸؛ محمد بن علی بن بابویه قمی (شیخ صدوق)، معانی الاخبار، ص۳۶۱؛ محمد بن محمد بن نعمان (شیخ مفید)، الارشاد، ج۱، ص۲۸۷-۲۸۸).</ref>. [[امیر مؤمنان]]{{ع}} در [[تبیین]] [[علل]] [[کناره‌گیری]] از [[حقّ]] خود در [[خلافت]]، عواملی مانند جلوگیری از [[تفرقه]] [[مسلمانان]]<ref>{{متن حدیث|إِنَّ اللَّهَ لَمَّا قَبَضَ نَبِيَّهُ{{صل}} اسْتَأْثَرَتْ عَلَيْنَا قُرَيْشٌ بِالْأَمْرِ، وَ دَفَعَتْنَا عَنْ حَقٍّ نَحْنُ أَحَقُّ بِهِ مِنَ النَّاسِ كَافَّةً، فَرَأَيْتُ أَنَّ الصَّبْرَ عَلَى ذَلِكَ أَفْضَلُ مِنْ تَفْرِيقِ كَلِمَةِ الْمُسْلِمِينَ، وَ سَفْكِ دِمَائِهِمْ، وَ النَّاسُ حَدِيثُو عَهْدٍ بِالْإِسْلَامِ، وَ الدِّينُ يَمْخَضُ مَخْضَ الْوَطْبِ يُفْسِدُهُ أَدْنَى وَهْنٍ، وَ يَعْتِكُهُ أَقَلُّ خُلْفٍ}} (عبدالحمید ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱، ص۳۰۸)؛ {{متن حدیث|وَ لَيْسَ رَجُلٌ فَاعْلَمْ أَحْرَصَ [النَّاسِ‌] عَلَى جَمَاعَةِ أُمَّةِ مُحَمَّدٍ{{صل}} وَ أُلْفَتِهَا مِنِّي أَبْتَغِي بِذَلِكَ حُسْنَ الثَّوَابِ وَ كَرَمَ الْمَآبِ‌}} (عبدالحمید ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱، ص۴۶۶).</ref> و خطر [[مرتدان]]<ref>{{متن حدیث|رَأَيْتُ رَاجِعَةَ النَّاسِ قَدْ رَجَعَتْ عَنِ الْإِسْلَامِ يَدْعُونَ إِلَى مَحْقِ دَيْنِ مُحَمَّدٍ{{صل}} فَخَشِيتُ إِنْ لَمْ أَنْصُرِ الْإِسْلَامَ وَ أَهْلَهُ أَنْ أَرَى فِيهِ ثَلْماً أَوْ هَدْماً تَكُونُ الْمُصِيبَةُ بِهِ عَلَيَّ أَعْظَمَ مِنْ فَوْتِ وِلَايَتِكُمُ}} (عبدالحمید ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱، ص۴۵۱).</ref>، نداشتن [[یار]] و محافظت از [[اهل بیت]]{{عم}} <ref>{{متن حدیث|فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي مُعِينٌ إِلَّا أَهْلُ بَيْتِي فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَوْتِ وَ أَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى وَ شَرِبْتُ عَلَى الشَّجَا وَ صَبَرْتُ عَلَى أَخْذِ الْكَظَمِ وَ عَلَى أَمَرَّ مِنْ طَعْمِ الْعَلْقَمِ}} (عبدالحمید ابن ابی‌الحدید، شرح نهج‌البلاغه، ج۱، ص۶۸).</ref> را ذکر کرده‌اند<ref>ر.ک: غلامحسن محرمی، تاریخ تشیع از آغاز تا پایان غیبت صغری، ص۷۴-۷۷.</ref>. لازمه [[مبارزه]] [[امام]] با [[حکومت]]، [[تفرقه]] و [[خون‌ریزی]] در جامعه‌ای بود که [[اسلام]] هنوز در آن ریشه‌دار نشده بود؛ به خصوص [[ارتداد]] جمعی از [[مسلمانان]]، این خطر را تشدید می‌نمود. به علاوه، با توجه به تعداد اندک [[یاران]] [[حضرت]]، چه بسا [[اقدام عملی]] از سوی ایشان باعث می‌شد تا [[اهل بیت پیامبر]]{{صل}} که حافظان و [[مفسران]] [[حقیقی]] [[دین]] بودند، از میان بروند و اثری از [[دین اسلام]] باقی نماند؛ لذا همان‌طور که [[پیامبر اسلام]]{{صل}} به [[دلیل]] نداشتن نیروی کافی، تا زمانی که در [[مکه]] بودند، در برابر جنایات [[مشرکین]] مقابله‌ای نکرد، [[امیرمؤمنان]]{{ع}} هم که حامیان زیادی نداشت، مجبور به [[کناره‌گیری]] از [[حکومت]] شد و از [[مبارزه]] علنی با [[حاکمان]] خودداری نمود<ref>[[سید احمد حسینی|حسینی، سید احمد]]، [[نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه (کتاب)|نظریه نصب الهی امام معصوم در تاریخ تفکر امامیه]]، ص ۱۳۶-۱۳۹.</ref>.


===عدم [[تمایل]] [[امام علی]]{{ع}} به [[پذیرش خلافت]]===
===عدم [[تمایل]] [[امام علی]]{{ع}} به [[پذیرش خلافت]]===
خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:


===[[تمسک]] به [[بیعت]] و [[فضایل]] شخصی===
===[[تمسک]] به [[بیعت]] و [[فضایل]] شخصی===
در نقد مطالب گفته شده درباره [[اعتقاد]] [[امام علی]]{{ع}} به [[امامت الهی]] خود، به جملاتی از ایشان درباره [[لزوم]] [[وفاداری]] به [[بیعت]] [[تمسک]] شده است. اگر [[امیرمؤمنان]]{{ع}} قائل به [[امامت الهی]] خود بوده‌اند، چرا در بسیاری از موارد به جای اینکه به [[آیات]] و [[روایات نبوی]] درباره [[امامت]] خود استناد کنند، به [[بیعت مردم]] و [[انتخاب مردمی]] خود متمسک شده، و [[حق]] خود بر [[مردم]] را [[لزوم]] [[وفاداری]] به بیعتشان دانسته‌اند<ref>{{متن حدیث|أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ}} (محمد بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۷۹).</ref>، و در [[اعتراض]] به [[مخالفان]]، از [[نقض]][[بیعت]] و شکستن پیمانشان سخن گفته‌اند؟ آن [[حضرت]] [[زبیر]] را به [[دلیل]] شکستن [[بیعت]] [[سرزنش]] می‌کند<ref>{{متن حدیث|يَزْعُمُ أَنَّهُ قَدْ بَايَعَ بِيَدِهِ وَ لَمْ يُبَايِعْ بِقَلْبِهِ فَقَدْ أَقَرَّ بِالْبَيْعَةِ وَ ادَّعَى الْوَلِيجَةَ فَلْيَأْتِ عَلَيْهَا بِأَمْرٍ يُعْرَفُ وَ إِلَّا فَلْيَدْخُلْ فِيمَا خَرَجَ مِنْهُ}} (محمد بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۵۴).</ref> و در [[نامه]] خود به [[معاویه]]، [[بیعت مردم]] با خود را همسان [[بیعت]] آنها با خلفای گذشته دانسته، به صراحت، [[انتخاب]] شورای [[مسلمین]] را مورد [[رضایت]] و [[تأیید]] [[خداوند]] قلمداد کرده است<ref>{{متن حدیث|إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ... إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا}} (محمد بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۳۶۶).</ref>.
در نقد مطالب گفته شده درباره [[اعتقاد]] [[امام علی]]{{ع}} به [[امامت الهی]] خود، به جملاتی از ایشان درباره [[لزوم]] [[وفاداری]] به [[بیعت]] [[تمسک]] شده است. اگر [[امیرمؤمنان]]{{ع}} قائل به [[امامت الهی]] خود بوده‌اند، چرا در بسیاری از موارد به جای اینکه به [[آیات]] و [[روایات نبوی]] درباره [[امامت]] خود استناد کنند، به [[بیعت مردم]] و [[انتخاب مردمی]] خود متمسک شده، و [[حق]] خود بر [[مردم]] را [[لزوم]] [[وفاداری]] به بیعتشان دانسته‌اند<ref>{{متن حدیث|أَمَّا حَقِّي عَلَيْكُمْ فَالْوَفَاءُ بِالْبَيْعَةِ}} (محمد بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۷۹).</ref>، و در [[اعتراض]] به [[مخالفان]]، از [[نقض]] [[بیعت]] و شکستن پیمانشان سخن گفته‌اند؟ آن [[حضرت]] [[زبیر]] را به [[دلیل]] شکستن [[بیعت]] [[سرزنش]] می‌کند<ref>{{متن حدیث|يَزْعُمُ أَنَّهُ قَدْ بَايَعَ بِيَدِهِ وَ لَمْ يُبَايِعْ بِقَلْبِهِ فَقَدْ أَقَرَّ بِالْبَيْعَةِ وَ ادَّعَى الْوَلِيجَةَ فَلْيَأْتِ عَلَيْهَا بِأَمْرٍ يُعْرَفُ وَ إِلَّا فَلْيَدْخُلْ فِيمَا خَرَجَ مِنْهُ}} (محمد بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۵۴).</ref> و در [[نامه]] خود به [[معاویه]]، [[بیعت مردم]] با خود را همسان [[بیعت]] آنها با خلفای گذشته دانسته، به صراحت، [[انتخاب]] شورای [[مسلمین]] را مورد [[رضایت]] و [[تأیید]] [[خداوند]] قلمداد کرده است<ref>{{متن حدیث|إِنَّهُ بَايَعَنِي الْقَوْمُ الَّذِينَ بَايَعُوا أَبَا بَكْرٍ وَ عُمَرَ وَ عُثْمَانَ عَلَى مَا بَايَعُوهُمْ عَلَيْهِ... إِنَّمَا الشُّورَى لِلْمُهَاجِرِينَ وَ الْأَنْصَارِ فَإِنِ اجْتَمَعُوا عَلَى رَجُلٍ وَ سَمَّوْهُ إِمَاماً كَانَ ذَلِكَ لِلَّهِ رِضًا}} (محمد بن حسین الشریف الرضی، نهج البلاغه للصبحی صالح، ص۳۶۶).</ref>.
از ظاهر این کلمات و دیگر جملات [[حضرت علی]]{{ع}} درباره [[بیعت]] چنین بر می‌آید که در نظر ایشان،[[بیعت]] در [[تعیین امام]] و [[خلیفه]] [[حاکم]] نقشی اساسی دارد، بنابراین نمی‌توان [[باور]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} را به [[امامت الهی]] خویش با [[امامان]] دیگر پذیرفت<ref>ر.ک: حیدرعلی قلمداران، پاسخی کوتاه به پرسش مهم پیرامون امامت و خلافت، ص۲.</ref>. به علاوه، [[حضرت]] در [[اعتراض]] به [[خلافت]] دیگران، به جای اینکه به “نصب [[الهی]] خویش” استناد کند، گاه امتیازات و [[فضایل]] دیگر خود را [[یادآوری]] می‌کرد. [[امیر مؤمنان]]{{ع}}، [[دلیل]] [[شایستگی]] خود را برای عهده‌داری [[خلافت]] و [[حکومت]]، نزدیکی خود به [[پیامبرخاتم]]{{صل}} دانسته<ref>الف) {{متن حدیث|لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِي... فَمَنْ ذَا أَحَقُّ بِهِ مِنِّي حَيّاً وَ مَيِّتاً}} ([[محمد بن حسین]] الشریف الرضی، [[نهج‌البلاغه]] للصبحی [[صالح]]، ص۳۱۱).
از ظاهر این کلمات و دیگر جملات [[حضرت علی]]{{ع}} درباره [[بیعت]] چنین بر می‌آید که در نظر ایشان،[[بیعت]] در [[تعیین امام]] و [[خلیفه]] [[حاکم]] نقشی اساسی دارد، بنابراین نمی‌توان [[باور]] [[امیر مؤمنان]]{{ع}} را به [[امامت الهی]] خویش با [[امامان]] دیگر پذیرفت<ref>ر.ک: حیدرعلی قلمداران، پاسخی کوتاه به پرسش مهم پیرامون امامت و خلافت، ص۲.</ref>. به علاوه، [[حضرت]] در [[اعتراض]] به [[خلافت]] دیگران، به جای اینکه به “نصب [[الهی]] خویش” استناد کند، گاه امتیازات و [[فضایل]] دیگر خود را [[یادآوری]] می‌کرد. [[امیر مؤمنان]]{{ع}}، [[دلیل]] [[شایستگی]] خود را برای عهده‌داری [[خلافت]] و [[حکومت]]، نزدیکی خود به [[پیامبرخاتم]]{{صل}} دانسته<ref>الف) {{متن حدیث|لَقَدْ قُبِضَ رَسُولُ اللَّهِ{{صل}} وَ إِنَّ رَأْسَهُ لَعَلَى صَدْرِي... فَمَنْ ذَا أَحَقُّ بِهِ مِنِّي حَيّاً وَ مَيِّتاً}} ([[محمد بن حسین]] الشریف الرضی، [[نهج‌البلاغه]] للصبحی [[صالح]]، ص۳۱۱).
ب) {{متن حدیث|أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ{{صل}} نَوْطاً}} ([[محمد بن حسین]] الشریف الرضی، [[نهج‌البلاغه]] للصبحی [[صالح]]، ص۲۳۱).
ب) {{متن حدیث|أَمَّا الِاسْتِبْدَادُ عَلَيْنَا بِهَذَا الْمَقَامِ وَ نَحْنُ الْأَعْلَوْنَ نَسَباً وَ الْأَشَدُّونَ بِالرَّسُولِ{{صل}} نَوْطاً}} ([[محمد بن حسین]] الشریف الرضی، [[نهج‌البلاغه]] للصبحی [[صالح]]، ص۲۳۱).
۲۱۸٬۰۶۷

ویرایش