پرش به محتوا

انواع برداشت از انتظار چیست؟ (پرسش): تفاوت میان نسخه‌ها

جز
جایگزینی متن - 'حضرت امام' به 'حضرت امام'
جز (جایگزینی متن - 'منتها' به 'لکن')
جز (جایگزینی متن - 'حضرت امام' به 'حضرت امام')
خط ۱۳۷: خط ۱۳۷:
#گروهی دیگر، حتّی [[امر به معروف]] و [[نهی]] از منکرهای جزیی را نیز برنمی‌تابند چرا که معتقدند، از آن جا که در [[دوران غیبت]]، کاری از آنها برنمی‌آید، تکلیفی برعهده ندارند. [[امام زمان]]{{ع}} خود، [[هنگام ظهور]]، [[کارها]] را حل می‌کند. گفتنی است بسیاری از معتقدان این دو [[فکر]]، ممکن است افراد صالحی باشند، لیک کوته [[فکر]].
#گروهی دیگر، حتّی [[امر به معروف]] و [[نهی]] از منکرهای جزیی را نیز برنمی‌تابند چرا که معتقدند، از آن جا که در [[دوران غیبت]]، کاری از آنها برنمی‌آید، تکلیفی برعهده ندارند. [[امام زمان]]{{ع}} خود، [[هنگام ظهور]]، [[کارها]] را حل می‌کند. گفتنی است بسیاری از معتقدان این دو [[فکر]]، ممکن است افراد صالحی باشند، لیک کوته [[فکر]].
# [[پندار]] گروه سوم چنین است: [[جامعه]] بایستی به حال خود رها شود و کاری به [[فساد]] نباید داشت تا [[زمینه ظهور]] که [[دنیایی]] پر از [[ظلم]] و [[فساد]] است، فراهم آید.
# [[پندار]] گروه سوم چنین است: [[جامعه]] بایستی به حال خود رها شود و کاری به [[فساد]] نباید داشت تا [[زمینه ظهور]] که [[دنیایی]] پر از [[ظلم]] و [[فساد]] است، فراهم آید.
#گروه چهارم (به تعبیر [[حضرت]] [[امام]]؛ برخی [[ساده‌لوح]] و برخی [[منحرف]]<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص ۱۴، چاپ اوّل، پاییز ۱۳۷۸.</ref>)، [[انتظار]] را چنین [[تفسیر]] می‌کنند: نه تنها نباید جلوی [[مفاسد]] و [[گناهان]] را گرفت، بلکه بایستی به آنها دامن هم زد تا [[زمینه ظهور]] حجّت‌{{ع}}، هرچه بیشتر فراهم آید.
#گروه چهارم (به تعبیر حضرت امام؛ برخی [[ساده‌لوح]] و برخی [[منحرف]]<ref>صحیفه امام، ج۲۱، ص ۱۴، چاپ اوّل، پاییز ۱۳۷۸.</ref>)، [[انتظار]] را چنین [[تفسیر]] می‌کنند: نه تنها نباید جلوی [[مفاسد]] و [[گناهان]] را گرفت، بلکه بایستی به آنها دامن هم زد تا [[زمینه ظهور]] حجّت‌{{ع}}، هرچه بیشتر فراهم آید.
#دیدگاه پنجم، هر [[حکومتی]] را به هر شکل، [[باطل]] و برخلاف [[اسلام]] می‌داند و قایل است: "هر اقدامی برای [[تشکیل حکومت]] در [[زمان غیبت]]، خلاف [[شرع]] و مخالف [[نصوص]] و [[روایات معتبر]] است"، به این [[استدلال]] که در [[روایات]] آمده: هر عَلَم و پرچمی [[قبل از ظهور]] قائم‌{{ع}} [[باطل]] است. اینها نیز مانند دسته قبل، برخی [[فریب]] خورده و ساده [[لوح]] بوده و برخی [[منحرف]]، به دنبال اهداف و مقاصد [[سیاسی]]<ref>برگرفته از صحیفه امام، ج۲۱،ص ۱۳ ۱۴، چاپ اوّل، پاییز۱۳۷۸.</ref>»<ref>[[محمد صابر جعفری|جعفری، محمد صابر]]، [[انتظار فرج ۱ (مقاله)|انتظار فرج]].</ref>.
#دیدگاه پنجم، هر [[حکومتی]] را به هر شکل، [[باطل]] و برخلاف [[اسلام]] می‌داند و قایل است: "هر اقدامی برای [[تشکیل حکومت]] در [[زمان غیبت]]، خلاف [[شرع]] و مخالف [[نصوص]] و [[روایات معتبر]] است"، به این [[استدلال]] که در [[روایات]] آمده: هر عَلَم و پرچمی [[قبل از ظهور]] قائم‌{{ع}} [[باطل]] است. اینها نیز مانند دسته قبل، برخی [[فریب]] خورده و ساده [[لوح]] بوده و برخی [[منحرف]]، به دنبال اهداف و مقاصد [[سیاسی]]<ref>برگرفته از صحیفه امام، ج۲۱،ص ۱۳ ۱۴، چاپ اوّل، پاییز۱۳۷۸.</ref>»<ref>[[محمد صابر جعفری|جعفری، محمد صابر]]، [[انتظار فرج ۱ (مقاله)|انتظار فرج]].</ref>.
}}
}}
خط ۲۱۰: خط ۲۱۰:
#دیدگاه دوم بسیار شبیه به دیدگاه اول است؛ با این تفاوت که در دیدگاه دوم، به‌طور کلی وظیفه‌ای که هر فرد [[مسلمان]] نسبت به [[جامعه]] خود دارد به [[فراموشی]] سپرده شده و حتی از [[امر به معروف و نهی از منکر]] هم [[غفلت]] شده است: "یک دسته دیگری بودند که [[انتظار فرج]] را می‌گفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در [[جهان]] چه می‌گذرد، بر [[ملت‌ها]] چه می‌گذرد، بر [[ملت]] ما چه می‌گذرد، به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیف‌های خودمان را عمل می‌کنیم، برای جلوگیری از این امور هم خود [[حضرت]] بیایند و کاری به کار آن‌چه در [[دنیا]] می‌گذرد یا در مملکت خودمان می‌گذرد نداشته باشیم. اینها هم یک دسته‌ای، مردمی بودند که [[صالح]] بودند"<ref>صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۶.</ref>. [[امام]] در ادامه بیاناتشان به نقد و بررسی دو دیدگاه یاد شده پرداخته و می‌فرمایند: "ما اگر دستمان می‌رسید، [[قدرت]] داشتیم، باید برویم تا [[ظلم‌ها]] و جورها را از عالم برداریم، [[تکلیف]] شرعی ماست؛ لکن ما نمی‌توانیم، اینکه هست که [[حضرت]]، عالم را پر می‌کند از [[عدالت]]، نه شما دست بردارید از این تکلیفتان، نه اینکه شما دیگر [[تکلیف]] ندارید"<ref>صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۷.</ref>.
#دیدگاه دوم بسیار شبیه به دیدگاه اول است؛ با این تفاوت که در دیدگاه دوم، به‌طور کلی وظیفه‌ای که هر فرد [[مسلمان]] نسبت به [[جامعه]] خود دارد به [[فراموشی]] سپرده شده و حتی از [[امر به معروف و نهی از منکر]] هم [[غفلت]] شده است: "یک دسته دیگری بودند که [[انتظار فرج]] را می‌گفتند این است که ما کار نداشته باشیم به اینکه در [[جهان]] چه می‌گذرد، بر [[ملت‌ها]] چه می‌گذرد، بر [[ملت]] ما چه می‌گذرد، به این چیزها ما کار نداشته باشیم، ما تکلیف‌های خودمان را عمل می‌کنیم، برای جلوگیری از این امور هم خود [[حضرت]] بیایند و کاری به کار آن‌چه در [[دنیا]] می‌گذرد یا در مملکت خودمان می‌گذرد نداشته باشیم. اینها هم یک دسته‌ای، مردمی بودند که [[صالح]] بودند"<ref>صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۶.</ref>. [[امام]] در ادامه بیاناتشان به نقد و بررسی دو دیدگاه یاد شده پرداخته و می‌فرمایند: "ما اگر دستمان می‌رسید، [[قدرت]] داشتیم، باید برویم تا [[ظلم‌ها]] و جورها را از عالم برداریم، [[تکلیف]] شرعی ماست؛ لکن ما نمی‌توانیم، اینکه هست که [[حضرت]]، عالم را پر می‌کند از [[عدالت]]، نه شما دست بردارید از این تکلیفتان، نه اینکه شما دیگر [[تکلیف]] ندارید"<ref>صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۷.</ref>.
#سومین برداشت از مفهوم [[انتظار فرج]]، برداشت کسانی است که به استناد برخی [[روایات]] می‌گویند: [[حضرت قائم]]{{ع}}، زمانی [[ظهور]] می‌کنند که [[دنیا]] پر از [[فساد]] و [[تباهی]] شده باشد، پس ما نباید در [[زمان غیبت]] با [[انحراف‌ها]] و مفاسدی که در [[جامعه]] وجود دارد مقابله کنیم، بلکه باید [[جامعه]] را به حال خود بگذاریم تا به خودی خود [[زمینه ظهور]] [[حضرت]] فراهم شود. [[امام]] در این‌باره می‌فرمایند: "یک دسته‌ای می‌گفتند که خوب باید عالم پر از [[معصیت]] بشود تا [[حضرت]] بیاید. ما باید [[نهی از منکر]] نکنیم، [[امر به معروف]] هم نکنیم تا [[مردم]] هر کاری می‌خواهند بکنند. گناه‌ها زیاد بشود تا [[فرج]] نزدیک بشود"<ref>صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۶.</ref>.
#سومین برداشت از مفهوم [[انتظار فرج]]، برداشت کسانی است که به استناد برخی [[روایات]] می‌گویند: [[حضرت قائم]]{{ع}}، زمانی [[ظهور]] می‌کنند که [[دنیا]] پر از [[فساد]] و [[تباهی]] شده باشد، پس ما نباید در [[زمان غیبت]] با [[انحراف‌ها]] و مفاسدی که در [[جامعه]] وجود دارد مقابله کنیم، بلکه باید [[جامعه]] را به حال خود بگذاریم تا به خودی خود [[زمینه ظهور]] [[حضرت]] فراهم شود. [[امام]] در این‌باره می‌فرمایند: "یک دسته‌ای می‌گفتند که خوب باید عالم پر از [[معصیت]] بشود تا [[حضرت]] بیاید. ما باید [[نهی از منکر]] نکنیم، [[امر به معروف]] هم نکنیم تا [[مردم]] هر کاری می‌خواهند بکنند. گناه‌ها زیاد بشود تا [[فرج]] نزدیک بشود"<ref>صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۶.</ref>.
#دیدگاه چهارم این است که ما نه تنها نباید جلوی [[معاصی]] و گناهانی که در [[جامعه]] وجود دارد بگیریم، بلکه باید به آنها دامن هم بزنیم تا [[زمینه ظهور]] [[حجت]]{{ع}} هرچه بیشتر فراهم شود: "یک دسته از این بالاتر بودند، می‌گفتند:باید دامن زد به گناه‌ها، [[دعوت]] کرد [[مردم]] را به [[گناه]] تا [[دنیا]] پر از [[جور]] و [[ظلم]] بشود و [[حضرت]]{{ع}} تشریف بیاورند. این هم دسته‌ای بودند که البته در بین این دسته منحرف‌هایی هم بودند، اشخاص [[ساده‌لوح]] هم بودند. منحرف‌هایی هم بودند که برای مقاصدی به این دامن می‌زدند"<ref>صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۶.</ref>. [[حضرت]] [[امام]] دو دیدگاه اخیر (سوم و چهارم) را به شدت مورد [[انتقاد]] قرار داده و در ادامه سخنانشان می‌فرمایند: "یعنی خلاف [[ضرورت]] [[اسلام]]، خلاف [[قرآن]] نیست این معنا که ما دیگر [[معصیت]] بکنیم تا [[حضرت صاحب]] بیاید![[حضرت]] که تشریف می‌آورند برای چه می‌آیند؟برای اینکه گسترش بدهند [[عدالت]] را، برای اینکه [[حکومت]] را تقویت کنند، برای اینکه [[فساد]] را از بین ببرند. ما برخلاف [[آیات]] شریفه [[قرآن]]، دست از [[نهی از منکر]] برداریم، دست از امر به‌معروف برداریم و توسعه بدهیم [[گناهان]] را برای اینکه [[حضرت]] بیایند. [[حضرت]] بیایند چه می‌کنند؟[[حضرت]] می‌آیند، می‌خواهند همین [[کارها]] را بکنند. الان دیگر ما هیچ تکلیفی نداریم؟ دیگر [[بشر]] تکلیفی ندارد؟ بلکه تکلیفش این است که [[دعوت]] کند [[مردم]] را به [[فساد]]!"<ref>صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۷.</ref>.
#دیدگاه چهارم این است که ما نه تنها نباید جلوی [[معاصی]] و گناهانی که در [[جامعه]] وجود دارد بگیریم، بلکه باید به آنها دامن هم بزنیم تا [[زمینه ظهور]] [[حجت]]{{ع}} هرچه بیشتر فراهم شود: "یک دسته از این بالاتر بودند، می‌گفتند:باید دامن زد به گناه‌ها، [[دعوت]] کرد [[مردم]] را به [[گناه]] تا [[دنیا]] پر از [[جور]] و [[ظلم]] بشود و [[حضرت]]{{ع}} تشریف بیاورند. این هم دسته‌ای بودند که البته در بین این دسته منحرف‌هایی هم بودند، اشخاص [[ساده‌لوح]] هم بودند. منحرف‌هایی هم بودند که برای مقاصدی به این دامن می‌زدند"<ref>صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۶.</ref>. حضرت امام دو دیدگاه اخیر (سوم و چهارم) را به شدت مورد [[انتقاد]] قرار داده و در ادامه سخنانشان می‌فرمایند: "یعنی خلاف [[ضرورت]] [[اسلام]]، خلاف [[قرآن]] نیست این معنا که ما دیگر [[معصیت]] بکنیم تا [[حضرت صاحب]] بیاید![[حضرت]] که تشریف می‌آورند برای چه می‌آیند؟برای اینکه گسترش بدهند [[عدالت]] را، برای اینکه [[حکومت]] را تقویت کنند، برای اینکه [[فساد]] را از بین ببرند. ما برخلاف [[آیات]] شریفه [[قرآن]]، دست از [[نهی از منکر]] برداریم، دست از امر به‌معروف برداریم و توسعه بدهیم [[گناهان]] را برای اینکه [[حضرت]] بیایند. [[حضرت]] بیایند چه می‌کنند؟[[حضرت]] می‌آیند، می‌خواهند همین [[کارها]] را بکنند. الان دیگر ما هیچ تکلیفی نداریم؟ دیگر [[بشر]] تکلیفی ندارد؟ بلکه تکلیفش این است که [[دعوت]] کند [[مردم]] را به [[فساد]]!"<ref>صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۷.</ref>.
#آخرین دیدگاهی که [[حضرت]] [[امام]] در بیانات خود بدان می‌پردازد، دیدگاه کسانی است که هر اقدامی برای [[تشکیل حکومت]] در [[زمان غیبت]] را خلاف [[شرع]] دانسته و [[عقیده]] دارند که این عمل با [[نصوص]] [[روایات]] مغایر است: "یک دسته دیگری بودند که می‌گفتند که هر [[حکومتی]] در [[زمان غیبت]] محقق بشود، این [[حکومت]] [[باطل]] است و برخلاف [[اسلام]] است. آنها [[مغرور]] بودند، آنهایی که بازیگر نبودند [[مغرور]] بودند؛ به بعضی روایاتی که وارد شده است بر این امر که هر [[علمی]] بلند شود [[قبل از ظهور]] [[حضرت]]، آن [[علم]]، [[علم]] [[باطل]] است، آنها [[خیال]] کرده بودند که نه، هر [[حکومتی]] باشد، در صورتی که آن [[روایات]] که هرکس [[علم]] بلند کند، [[علم]] [[مهدی]] به عنوان [[مهدویّت]] بلند کند. حالا ما فرض می‌کنیم که یک همچون روایاتی باشد، آیا معنایش این است که ما تکلیفمان دیگر ساقط است"<ref>صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۷.</ref>. [[حضرت]] [[امام خمینی]] در ادامه کلامشان به نتایج چنین دیدگاهی پرداخته و می‌فرمایند: "اینکه می‌گویند [[حکومت]] لازم نیست معنایش این است که [[هرج و مرج]] باشد. اگر یک سال [[حکومت]] در یک مملکتی نباشد، [[نظام]] در یک مملکتی نباشد، آن‌طور [[فساد]] پر می‌کند مملکت را، که آن طرفش پیدا نیست. آنی که می‌گوید [[حکومت]] نباشد، معنایش این است که [[هرج و مرج]] بشود، همه همدیگر را بکشند، همه به هم [[ظلم]] بکنند، برای اینکه [[حضرت]] بیاید، [[حضرت]] بیاید چه کند؟ برای اینکه رفع کند این را، این یک [[آدم]] اگر سفیه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست سیاستی این کار را نکرده باشد که بازی بدهد ماها را که ما کار به آنها نداشته باشیم، آنها بیایند هر کاری بخواهند انجام بدهند، این باید خیلی [[آدم]] نفهمی باشد"<ref>صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۷.</ref>. ایشان در ادامه نیز چنین می‌گویند: "اینهایی که می‌گویند که هر [[علمی]] بلند بشود... [[خیال]] کردند که هر [[حکومتی]] باشد، این برخلاف [[انتظار فرج]] است، اینها نمی‌فهمند چه دارند می‌گویند. اینها تزریق کردند بهشان که این حرف‌ها را بزنند، نمی‌دانند دارند چی‌چی می‌گویند، [[حکومت]] نبودن؛ یعنی اینکه همه [[مردم]] به [[جان]] هم بریزند، بکشند همه را، بزنند همه را، از بین ببرند، برخلاف [[نص]] [[آیات الهی]] [[رفتار]] بکنند. ما اگر فرض می‌کردیم دویست تا [[روایت]] هم در این باب داشتند، همه را به دیوار می‌زدیم برای اینکه خلاف [[آیات قرآن]] است. اگر هر روایتی بیاید که [[نهی از منکر]] را بگوید نباید کرد، این را باید به دیوار زد. این‌گونه [[روایت]] قابل عمل نیست، و این نفهم‌ها، نمی‌دانند دارند چه می‌گویند"<ref>>صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۷.</ref>»<ref>[[علی باقی نصرآبادی|نصرآبادی، علی باقی]]، [[نقش فرهنگ انتظار در پویایی جامعه مطلوب (مقاله)|نقش فرهنگ انتظار در پویایی جامعه مطلوب]]، ص۱۱۳-۱۱۸.</ref>.
#آخرین دیدگاهی که حضرت امام در بیانات خود بدان می‌پردازد، دیدگاه کسانی است که هر اقدامی برای [[تشکیل حکومت]] در [[زمان غیبت]] را خلاف [[شرع]] دانسته و [[عقیده]] دارند که این عمل با [[نصوص]] [[روایات]] مغایر است: "یک دسته دیگری بودند که می‌گفتند که هر [[حکومتی]] در [[زمان غیبت]] محقق بشود، این [[حکومت]] [[باطل]] است و برخلاف [[اسلام]] است. آنها [[مغرور]] بودند، آنهایی که بازیگر نبودند [[مغرور]] بودند؛ به بعضی روایاتی که وارد شده است بر این امر که هر [[علمی]] بلند شود [[قبل از ظهور]] [[حضرت]]، آن [[علم]]، [[علم]] [[باطل]] است، آنها [[خیال]] کرده بودند که نه، هر [[حکومتی]] باشد، در صورتی که آن [[روایات]] که هرکس [[علم]] بلند کند، [[علم]] [[مهدی]] به عنوان [[مهدویّت]] بلند کند. حالا ما فرض می‌کنیم که یک همچون روایاتی باشد، آیا معنایش این است که ما تکلیفمان دیگر ساقط است"<ref>صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۷.</ref>. [[حضرت]] [[امام خمینی]] در ادامه کلامشان به نتایج چنین دیدگاهی پرداخته و می‌فرمایند: "اینکه می‌گویند [[حکومت]] لازم نیست معنایش این است که [[هرج و مرج]] باشد. اگر یک سال [[حکومت]] در یک مملکتی نباشد، [[نظام]] در یک مملکتی نباشد، آن‌طور [[فساد]] پر می‌کند مملکت را، که آن طرفش پیدا نیست. آنی که می‌گوید [[حکومت]] نباشد، معنایش این است که [[هرج و مرج]] بشود، همه همدیگر را بکشند، همه به هم [[ظلم]] بکنند، برای اینکه [[حضرت]] بیاید، [[حضرت]] بیاید چه کند؟ برای اینکه رفع کند این را، این یک [[آدم]] اگر سفیه نباشد، اگر مغرض نباشد، اگر دست سیاستی این کار را نکرده باشد که بازی بدهد ماها را که ما کار به آنها نداشته باشیم، آنها بیایند هر کاری بخواهند انجام بدهند، این باید خیلی [[آدم]] نفهمی باشد"<ref>صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۷.</ref>. ایشان در ادامه نیز چنین می‌گویند: "اینهایی که می‌گویند که هر [[علمی]] بلند بشود... [[خیال]] کردند که هر [[حکومتی]] باشد، این برخلاف [[انتظار فرج]] است، اینها نمی‌فهمند چه دارند می‌گویند. اینها تزریق کردند بهشان که این حرف‌ها را بزنند، نمی‌دانند دارند چی‌چی می‌گویند، [[حکومت]] نبودن؛ یعنی اینکه همه [[مردم]] به [[جان]] هم بریزند، بکشند همه را، بزنند همه را، از بین ببرند، برخلاف [[نص]] [[آیات الهی]] [[رفتار]] بکنند. ما اگر فرض می‌کردیم دویست تا [[روایت]] هم در این باب داشتند، همه را به دیوار می‌زدیم برای اینکه خلاف [[آیات قرآن]] است. اگر هر روایتی بیاید که [[نهی از منکر]] را بگوید نباید کرد، این را باید به دیوار زد. این‌گونه [[روایت]] قابل عمل نیست، و این نفهم‌ها، نمی‌دانند دارند چه می‌گویند"<ref>>صحیفه نور، ج ۲۰، ص ۱۹۷.</ref>»<ref>[[علی باقی نصرآبادی|نصرآبادی، علی باقی]]، [[نقش فرهنگ انتظار در پویایی جامعه مطلوب (مقاله)|نقش فرهنگ انتظار در پویایی جامعه مطلوب]]، ص۱۱۳-۱۱۸.</ref>.
}}
}}
{{پاسخ پرسش  
{{پاسخ پرسش  
۲۱۸٬۲۲۷

ویرایش