افضلیت امام در قرآن: تفاوت میان نسخهها
←آیه مباهله
خط ۴۴: | خط ۴۴: | ||
=== [[آیات غدیر]] ([[تبلیغ]]، اکمال، سئل [[سائل]]) === | === [[آیات غدیر]] ([[تبلیغ]]، اکمال، سئل [[سائل]]) === | ||
=== | === آیه مباهله === | ||
{{همچنین ببینید|آیه مباهله}} | {{همچنین ببینید|آیه مباهله}} | ||
{{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>. در [[شأن نزول]] این [[آیه]] [[شیعه]] و [[سنی]] [[اتفاق نظر]] دارند که نصارای [[نجران]] با تمسک به اینکه [[عیسی]] بدون پدر متولد شده با [[شبهه]] الوهیت [[حضرت عیسی]] به بحث و [[مجادله]] با [[پیامبر]] {{صل}} پرداختند و در مقابل [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[اقامه برهان]] و [[استدلال]] نمود که {{متن قرآن|إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ}}<ref>«داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید» سوره آل عمران، آیه ۵۹.</ref>. آنان به جای پذیرش و تمکین در مقابل [[برهان]]، [[لجاجت]] و عناد نشان دادند. اینجا بود که [[پیامبر]] {{صل}} به امر [[خداوند]] آنان را [[دعوت]] به [[مباهله]] و [[نفرین]] متقابل نمود و افراد مباهلهکننده از جانب خود را برای مقابله با آنان معرفی و معین کرد. مراد از {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}} نوههای [[پیامبر]] {{صل}} یعنی حسنین {{عم}} و {{متن قرآن|نِسَاءَنَا}} یعنی دخترش [[فاطمه]] {{س}} و مراد از کلمه {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا}} به اتفاق [[مفسران]] [[پیامبران]] {{صل}} و [[امیر المؤمنین]] [[علی]] {{ع}} است<ref>حصاص در کتاب "احکام القرآن"، ج ۲، ص ۲۹۵ میگوید، {{متن حدیث|ان رواه السیر و نقله الاثر لم یختلفوا فی أن النبی {{صل}} أخذ بید الحسن و الحسین و علی و فاطمه و دعا النصاری الذی حاجوه الی المباهله}} این شأن نزول با تفاوتهای مختصری در تفاسیر دیگر مانند ابو الفتوح رازی، و تفسیر کبیر و غرآن نیز آمده است. و فخر رازی ادعا میکند این روایت در میان علمای تفسیر و حدیث. مورد اتفاق است. ر. ک: تفسیر نمونه، ج۲، ص ۵۷۸.</ref>. | {{متن قرآن|فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ}}<ref>«بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودیهای خویش و خودیهای شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.</ref>. در [[شأن نزول]] این [[آیه]] [[شیعه]] و [[سنی]] [[اتفاق نظر]] دارند که نصارای [[نجران]] با تمسک به اینکه [[عیسی]] بدون پدر متولد شده با [[شبهه]] الوهیت [[حضرت عیسی]] به بحث و [[مجادله]] با [[پیامبر]] {{صل}} پرداختند و در مقابل [[پیامبر اکرم]] {{صل}} [[اقامه برهان]] و [[استدلال]] نمود که {{متن قرآن|إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ}}<ref>«داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید» سوره آل عمران، آیه ۵۹.</ref>. آنان به جای پذیرش و تمکین در مقابل [[برهان]]، [[لجاجت]] و عناد نشان دادند. اینجا بود که [[پیامبر]] {{صل}} به امر [[خداوند]] آنان را [[دعوت]] به [[مباهله]] و [[نفرین]] متقابل نمود و افراد مباهلهکننده از جانب خود را برای مقابله با آنان معرفی و معین کرد. مراد از {{متن قرآن|أَبْنَاءَنَا}} نوههای [[پیامبر]] {{صل}} یعنی حسنین {{عم}} و {{متن قرآن|نِسَاءَنَا}} یعنی دخترش [[فاطمه]] {{س}} و مراد از کلمه {{متن قرآن|أَنْفُسَنَا}} به اتفاق [[مفسران]] [[پیامبران]] {{صل}} و [[امیر المؤمنین]] [[علی]] {{ع}} است<ref>حصاص در کتاب "احکام القرآن"، ج ۲، ص ۲۹۵ میگوید، {{متن حدیث|ان رواه السیر و نقله الاثر لم یختلفوا فی أن النبی {{صل}} أخذ بید الحسن و الحسین و علی و فاطمه و دعا النصاری الذی حاجوه الی المباهله}} این شأن نزول با تفاوتهای مختصری در تفاسیر دیگر مانند ابو الفتوح رازی، و تفسیر کبیر و غرآن نیز آمده است. و فخر رازی ادعا میکند این روایت در میان علمای تفسیر و حدیث. مورد اتفاق است. ر. ک: تفسیر نمونه، ج۲، ص ۵۷۸.</ref>. |