افضلیت امام در قرآن

افضلیت به معنای زیاده و برتری است و «افضل» به معنای برتری کسی یا چیزی نسبت به دیگری است و امام به معنای پیشوا و پیشرو به ریاست فراگیر در تمام مسائل دینی و دنیایی، به نیابت از پیامبر اکرم (ص) تعریف شده است. برخی آیات قرآن بر لزوم برتری پیشوای دینی مردم دلالت می‌کند مانند آیه ۳۵ سوره یونس. برخی از ملاک‌های افضلیت عبارت‌اند از برخورداری از علم ویژه؛ عصمت و تقوا.

مقام امامت در جهان‌بینی قرآن، مقامی است که خداوند وعده آن را بعد از رسالت حضرت ابراهیم (ع) به ایشان عطا فرمود و در نتیجه، امام نه تنها در هدایت، افضل افراد امّت است، بلکه مانند رسول خدا (ص)، مهتدی به هدایت الهی و متّصل به عالم غیب است.

معناشناسی

افضلیت از ریشه «ف ض ل» به معنای زیاده و برتری است و «افضل» به معنای برتری کسی یا چیزی نسبت به دیگری است[۱]. افضلیت بنابر یک تقسیم در دو مورد به کار می‌رود:

  1. افضلیت در امور دنیوی مانند: برخوردای از نَسب و حَسب، مقام اجتماعی، مال و ثروت و...؛
  2. افضلیت در امور اخروی و صفات انسانی مانند علم، تقوا و ورع، شجاعت و زهد[۲].

امام" در لغت به معنای "پیشوا"، "پیشرو"[۳] و راهنماست[۴] و در اصطلاح به ریاست فراگیر در تمام مسائل دینی و دنیایی، به نیابت از پیامبر اکرم (ص) تعریف شده است[۵].[۶] البته تعریف کامل‌تر امامت در مکتب اهل‌بیت (ع) طبق کتاب و سنت، این است که گفته شود: امامت، ولایت‌الامر است و اساساً تقابل دین و دنیا در این مکتب معنا و مفهوم ندارد[۷].

ضرورت افضلیت امام

برخی آیات قرآن بر لزوم برتری پیشوای دینی مردم دلالت می‌کند مانند: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ[۸]. این آیه بیان می‌‌کند کسی سزاوار رهبری و هدایت دیگران است که خود، راه را یافته و دیگران را به آن هدایت می‌‌کند؛ نه اینکه محتاج به هدایت دیگران باشد. افضل است که احتیاج به هدایت دیگران ندارد و الا مفضول محتاج هدایت دیگران است و آیه، صلاحیت او را برای رهبری نفی می‌‌کند[۹] چنان که جمله ﴿فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ در آیه بیانگر این مطلب است، یعنی اگر جز این داوری شود، بر خلاف حکم خرد و وجدان است[۱۰].[۱۱]

ملاک افضلیت

علم ویژه

علم لدنی افاضۀ بی‌واسطۀ دانش، از ناحیۀ خداوند به برخی از بندگان شایسته مانند پیامبران یا امامان الهی (ع) است. علم لدنی، با علمی که انسان‌های عادی می‌آموزند تفاوت دارد. مانند آنچه به حضرت خضر (ع) داده شد: ﴿فَوَجَدَا عَبْدًا مِّنْ عِبَادِنَا ءَاتَيْنَاهُ رَحْمَةً مِّنْ عِندِنَا وَ عَلَّمْنَاهُ مِن لَّدُنَّا عِلْمًا[۱۲]. این علم به موجب ادلۀ عقلی و نقلی که آن را اثبات می‌کند قابل هیچ گونه تخلفی نبوده و تغییر نمی‌پذیرد و به اصطلاح علم است، به آنچه در لوح محفوظ ثبت شده است و آگاهی است از آنچه قضای حتمی خداوند به آن تعلق گرفته و لذا هیچ گونه تکلیفی به متعلق این گونه علم از آن جهت که حتمی‌الوقوع می‌باشد تعلق نمی‌گیرد[۱۳].

عصمت

عصمت به معنای حفظ و نگهداری، در اصطلاح متکلمان امامیه، گاه به لطفی از جانب خدای متعال به برگزیدگان خود و گاه نیز به ملکه‌ای تعبیر شده که به موجب آن، انبیاء و اوصیای ایشان به‌رغم داشتن قدرت بر انجام گناهان، از هر گونه خطا و اشتباه، گناه، سهو و نسیان در تمام مراحل زندگی، حتی قبل از تصدی منصب، مصون هستند. امامیه عصمت را از ضروری‌ترین شروط اعطای مقام نبوت و امامت می‌دانند. استوارترین دیدگاه در باب «منشأ عصمت»، «علم خاص» است که هم با تحلیل عقلی و فلسفیِ مبادی فعل اختیاری سازگار است و هم با متون دینی همخوانی دارد. متکلمان، قلمرو عصمت معصومان را به عصمت از انواع گناهان، خطا، اشتباه و نسیان گسترش داده‌اند. پیامبران، امامان اثنی عشر، فرشتگان، قرآن، وحی و برخی اولیای الهی مثل حضرت زهرا و حضرت مریم(س) از مصادیق عصمت بوده و معصوم هستند. عصمت معصومان را با براهین عقلی و ادله نقلی متعددی می‌توان به اثبات رساند[۱۴].

تقوا

تقوا به معنای پرهیز، حفاظت و مراقبت شدید، در اصطلاح اخلاقی، به معنای اطاعت اوامر و پرهیز از نواهی الهی است. آیات و روایات مواردی را در اهمیت تقوا بیان کرده‌اند مانند: ملاک کرامت و سعادت؛ بهترین توشه و نوعی پوشش معنوی برای انسان. اطاعت از امر و نهی خداوند؛ صدق در گفتار، میانه‌روی، فروتنی؛ روزه‌داری؛ مراعات و اجرای حدود الهی و غیره از جمله عوامل رسیدن به تقوا و البته گناه و نافرمانی خداوند مهمترین مانع در رسیدن به آن است. باید توجه داشت ثمرات تقوا در دو حوزۀ فردی و اجتماعی خلاصه می‌‌شود مانند: ایمان به غیب؛ تشخیص حق از باطل؛ جلب دوستی پروردگار؛ رهایی از تنگناها، خطاها و نجات از سختی‌ها و شبهات؛ خنثی شدن توطئه‌های دشمنان؛ سبب نزول برکات الهی و غیره[۱۵]. حال که این موضوع دارای چنین اهمیتی است، لذاست که اگر شخصی دارای مقام امامت می‌شود در زمینه تقوا باید در حد اعلای آن باشد.

ادله قرآنی افضلیت امام

شبهه تقدُّم مفضول بر فاضل در امر هدایت، در میان کفّار و منافقان معاصر رسول خدا (ص) و حتی انبیاء قبل (ع) نیز مطرح می‌شد. از همین رو، خداوند در قرآن، به مناسبت‌های گوناگون، به این مطلب پاسخ‌های مختلف داده است که در حقیقت، همگی ارشاد به حکم عقل است: ﴿قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الَّذِينَ يَعْلَمُونَ وَالَّذِينَ لَا يَعْلَمُونَ إِنَّمَا يَتَذَكَّرُ أُولُو الْأَلْبَابِ[۱۶]. مقام امامت در جهان‌بینی قرآن، مقامی است که خداوند وعده آن را بعد از رسالت حضرت ابراهیم (ع) به ایشان عطا فرمود و در نتیجه، امام نه تنها در هدایت، افضل افراد امّت است، بلکه مانند رسول خدا (ص)، مهتدی به هدایت الهی و متّصل به عالم غیب است[۱۷].

افضلیت امیرالمؤمنین (ع) در قرآن

آیه ولایت

آيه ولايت، آيۀ پنجاه و پنجم از سورۀ مائده است که دربارۀ ولايت خدا، رسول و ائمه(ع) است: ﴿إِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَالَّذِينَ آمَنُوا الَّذِينَ يُقِيمُونَ الصَّلَاةَ وَيُؤْتُونَ الزَّكَاةَ وَهُمْ رَاكِعُونَ[۱۸]. این آیه یکی از روشن‌ترین دلایل امامت بلافصل علی(ع) و افضلیت ایشان است. در روایات متعدد از شیعه و اهل سنت وارد شده است که آیه فوق درباره حضرت علی نازل شده است. چنانکه امام باقر(ع) فرمودند: «خداوند پیامبرش را به ولایت امام علی(ع) فرمان داد و آیه دربارۀ او نازل شد[۱۹].

آیه اکمال دین

آیۀ اکمال، بخشی از آیۀ ۳ سورۀ مائده است که به خاطر جمله: ﴿الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دِينَكُمْ در آن، به این نام شهرت یافته است. این آیه در روز غدیرخم و پس از ابلاغ ولایت امیرالمؤمنین (ع) به مردم توسّط پیامبر (ص) نازل شد[۲۰].

دلالت آیه نمی‌تواند چیزی غیر از اثبات امامت و ولایت امیرالمؤمنین (ع) و افضلیت ایشان باشد، چراکه توصیف آیه از پیام ابلاغی به یأس کفار، اکمال دین و اتمام نعمت با حمل پیام غدیر، اثبات کنندۀ چیزی غیر از امامت و ولایت امیرالمؤمنین (ع) نخواهد بود.

همچنین از آنجا که هر مکتب، هر اندازه اندیشه‌های قوی و الهی داشته باشد، به تنهایی نمی‌تواند خودش را حفظ کند، بلکه باید یک پاسدار حقیقی به نام رهبر در آن جامعه وجود داشته باشد که با معرفت و ایمان والای خود، حافظ و بیان کنندۀ احکام دین باشد و بعد از رسول خدا (ص) در صورتی که حضرت جانشینی بعد از خودش مشخص نکند نه تنها بیان احکان به صورت تام و کامل بیان نمی‌شود، بلکه تمام دین به سمت نابودی پیش خواهد رفت. باید رهبر و امامی وجود داشته باشد که نگذارد جریان دینی به سمت انحطاط و تباهی کشیده شود. در واقع نقش رهبری در دین، مانند نقش ستون فقرات در بدن است که بدون آن، جز پوسته‌ای از دین ظاهر نخواهد شد. بنابراین این صفات عظیمی که در آیه وجود دارد قطعاً بر اساس امر کلیدی و مهمی بنا شده که تنها فرضیۀ موجود در روزهای آخر عمر پیامبر (ص) همان مسئلۀ امامت و ولایت امیرالمؤمنین (ع) بوده است[۲۱].

آیه مباهله

﴿فَمَنْ حَاجَّكَ فِيهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَكَ مِنَ الْعِلْمِ فَقُلْ تَعَالَوْا نَدْعُ أَبْنَاءَنَا وَأَبْنَاءَكُمْ وَنِسَاءَنَا وَنِسَاءَكُمْ وَأَنْفُسَنَا وَأَنْفُسَكُمْ ثُمَّ نَبْتَهِلْ فَنَجْعَلْ لَعْنَتَ اللَّهِ عَلَى الْكَاذِبِينَ[۲۲]. در شأن نزول این آیه شیعه و سنی اتفاق نظر دارند که نصارای نجران با تمسک به اینکه عیسی بدون پدر متولد شده با شبهه الوهیت حضرت عیسی به بحث و مجادله با پیامبر (ص) پرداختند و در مقابل پیامبر اکرم (ص) اقامه برهان و استدلال نمود که ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ[۲۳]. آنان به جای پذیرش و تمکین در مقابل برهان، لجاجت و عناد نشان دادند. اینجا بود که پیامبر (ص) به امر خداوند آنان را دعوت به مباهله و نفرین متقابل نمود و افراد مباهله‌کننده از جانب خود را برای مقابله با آنان معرفی و معین کرد. مراد از ﴿أَبْنَاءَنَا نوه‌های پیامبر (ص) یعنی حسنین (ع) و ﴿نِسَاءَنَا یعنی دخترش فاطمه (س) و مراد از کلمه ﴿أَنْفُسَنَا به اتفاق مفسران پیامبران (ص) و امیر المؤمنین علی (ع) است[۲۴].

در اینکه علی (ع) جان پیامبر (ص) و نفس او خوانده شده، بدون شک معنای حقیقی منظور نیست؛ یعنی "علی" پیامبر (ص) نیست بلکه منظور این است که علی (ع) در رفعت و علو مقام همچون پیامبر (ص) است که نفس پیامبر (ص) را خوانده شده است. از سوی دیگر بدون تردید پیامبر (ص) افضل از همه بود بنابراین هرکه نفس پیامبر باشد او هم افضل از همه خواهد بود پس علی افضل از همه است[۲۵].[۲۶]

آیه سقایه الحاج

﴿أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ وَعِمَارَةَ الْمَسْجِدِ الْحَرَامِ كَمَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْيَوْمِ الْآخِرِ وَجَاهَدَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ لَا يَسْتَوُونَ عِنْدَ اللَّهِ وَاللَّهُ لَا يَهْدِي الْقَوْمَ الظَّالِمِينَ[۲۷]

دانشمند معروف اهل سنت حاکم حسکانی در شأن نزول آیه کریمه نقل می‌کند که شیبه و عباس هرکدام بر دیگری افتخار می‌کردند و در این باره مشغول به سخن بودند که علی (ع) از کنار آنها گذشت و پرسید به چه چیز افتخار می‌کنید؟ عباس گفت: امتیازی به من داده شده که احدی ندارد و آن مسأله آب دادن به حجاج خانه خدا است. شیبه گفت من تعمیرکننده مسجد الحرام و کلید دار خانه کعبه هستم. علی (ع) گفت: با اینکه از شما حیا می‌کنم باید بگویم که با این سن کم افتخاری دارم که شما ندارید، آنها پرسیدند: کدام افتخار؟ فرمود: من با شمشیر جهاد کردم تا شما ایمان به خدا و پیامبر (ص) آوردید. عباس خشمناک برخاست و دامن‌کشان به سراغ پیامبر (ص) آمد (و به عنوان شکایت) گفت: آیا نمی‌بینی علی چگونه با من سخن می‌گوید؟ پیامبر (ص) فرمود: علی را صدا کنید، هنگامی که به خدمت پیامبر (ص) آمد فرمود چرا این‌گونه با عمویت سخن گفتی؟ علی (ع) عرض کرد: ای رسول خدا اگر من او را ناراحت ساختم با بیان حقیقتی بوده است، در برابر گفتار حق هرکس می‌خواهد ناراحت شود و هر کس می‌خواهد خشنود. جبرئیل نازل شد و گفت: ای محمد پروردگارت به تو سلام می‌فرستد و می‌گوید این آیات را بر آنها بخوان: ﴿أَجَعَلْتُمْ سِقَايَةَ الْحَاجِّ[۲۸].[۲۹].[۳۰]

منابع

  1.   مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش عقاید
  2.   مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۱ و ج۳
  3.   حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین
  4.   فاریاب، محمد حسین، عصمت امام
  5.   فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان
  6.   یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت
  7.   زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱
  8.   مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی
  9.   عظیمی، محمد صادق، سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی
  10.   صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی
  11.   یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان
  12.   علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن
  13.   خراسانی، محمد مهدی، تقوا، دائرة المعارف قرآن کریم ج۸
  14.   فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲
  15.   فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶
  16.   هاشمی، سید علی، ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه
  17.   میرترابی حسینی، زهرةالسادات، علم لدنی در قرآن و حدیث
  18.   قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت

پانویس

  1. کتاب العین ج ۷ ص ۴۴.
  2. مقامی، مهدی، درسنامه امام‌شناسی، ص۹۳.
  3. فرهنگ فارسی، ج۱، ص۳۴۶ ـ ۳۴۷، «امامت».
  4. لسان العرب، ج ۱، ص ۲۱۳ ـ ۲۱۵، «امم».
  5. مفید، محمد بن محمد، النکت الاعتقادیة، ص۳۹؛ طوسی، محمد بن حسن، الرسائل العشر، ص۱۰۳؛ ابن‌میثم بحرانی، میثم، النجاة فی القیامة، ص۴۱؛ سیوری، فاضل مقداد، إرشاد الطالبین، ص۳۲۵.
  6. یارمحمدیان، محمد تقی، ازدیاد علم امام از دیدگاه کتاب و سنت، ص ۲۱.
  7. فاریاب، محمد حسین، معنا و چیستی امامت در قرآن سنت و آثار متکلمان، ص ۱۱۲.
  8. «آیا آنکه به حقّ رهنمون می‌گردد سزاوارتر است که پیروی شود یا آنکه راه نمی‌یابد مگر آنکه راه برده شود؟ پس چه بر سرتان آمده است؟ چگونه داوری می‌کنید؟» سوره یونس، آیه ۳۵.
  9. امامت پژوهی (بررسی دیدگاه‌های امامیه، معتزله و اشاعره)، ص ۱۶۶ و شرح نهج البلاغه ابن ابی الحدید، ج ۹، ص ۱۷۵.
  10. ارشاد الطالبین فی شرح نهج المسترشدین، ص ۳۳۶؛ نهج الحق وکشف الصدق، ص ۱۶۸۸و کشف المراد، ص ۴۹۵.
  11. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱، ص ۱۳۷-۱۴۲
  12. و بنده‌ای از بندگان ما (خضر) را یافتند که به او از نزد خود بخشایشی داده و او را از پیش خویش دانشی آموخته بودیم. سوره کهف آیه ۶۵.
  13. ر.ک: میرترابی حسینی، زهرةالسادات، علم لدنی در قرآن و حدیث، ص ۶۳؛ عظیمی، محمد صادق، سیر تطور موضوع گستره علم امام در کلام اسلامی، ص ۱۱۲؛ هاشمی، سید علی، ویژگی‌های علوم ائمه از دیدگاه علمای امامیه.
  14. حسینی میلانی، سید علی، عصمت از منظر فریقین، ص۱۴؛ فاریاب، محمد حسین، عصمت امام، ص۳۴ - ۳۵؛ مصباح یزدی، محمدتقی، آموزش عقاید، ص۲۰۵؛ علوی مهر، حسین، مسئله وحی و پاسخ به شبهات آن، ص ۱۸۰-۱۸۱؛ یوسفیان، حسن؛ شریفی، احمد حسین، پژوهشی در عصمت معصومان، ص۳۱۹؛ صفرزاده، ابراهیم، عصمت امامان از دیدگاه عقل و وحی، ص۲۴۳.
  15. فیاض‌بخش و محسنی، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۶، ص ۱۸۵؛ خراسانی، محمد مهدی، تقوا دائرةالمعارف قرآن کریم، ج۸، ص۴۴۵ -۴۵۸؛ مظاهری، حسین، دانش اخلاق اسلامی ج۱ و دانش اخلاق اسلامی، ص ۳۶۸.
  16. «بگو: آیا آنان که می‌دانند با آنها که نمی‌دانند برابرند؟ تنها خردمندان پند می‌پذیرند» سوره زمر، آیه ۹.
  17. فیاض‌بخش، محمد تقی و محسنی، فرید، ولایت و امامت از منظر عقل و نقل ج۲، ص ۴۴.
  18. «سرور شما تنها خداوند است و پیامبر او و (نیز) آنانند که ایمان آورده‌اند، همان کسان که نماز برپا می‌دارند و در حال رکوع زکات می‌دهند» سوره مائده، آیه ۵۵.
  19. ر.ک: ربانی گلپایگانی، علی، مقاله «آیه ولایت»، دانشنامه کلام اسلامی ج۱، ص۱۰۶-۱۱۱؛ خراسانی، علی، دائرةالمعارف قرآن کریم ج۱، ص۴۳۰ ـ ۴۳۶؛ قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت ۲، ص۲۱۳ - ۲۲۲.
  20. ر.ک: محمدی، رضا، امام‌شناسی، ص۳۸-۳۹.
  21. ر.ک: قدردان قراملکی، محمد حسن، امامت، ص۲۱۳ ـ ۲۲۲.
  22. «بنابراین، پس از دست یافتن تو به دانش، به هر کس که با تو به چالش برخیزد؛ بگو: بیایید تا فرزندان خود و فرزندان شما و زنان خود و زنان شما و خودی‌های خویش و خودی‌های شما را فرا خوانیم آنگاه (به درگاه خداوند) زاری کنیم تا لعنت خداوند را بر دروغگویان نهیم» سوره آل عمران، آیه ۶۱.
  23. «داستان عیسی نزد خداوند چون داستان آدم است که او را از خاک آفرید» سوره آل عمران، آیه ۵۹.
  24. حصاص در کتاب "احکام القرآن"، ج ۲، ص ۲۹۵ می‌گوید، «ان رواه السیر و نقله الاثر لم یختلفوا فی أن النبی (ص) أخذ بید الحسن و الحسین و علی و فاطمه و دعا النصاری الذی حاجوه الی المباهله» این شأن نزول با تفاوت‌های مختصری در تفاسیر دیگر مانند ابو الفتوح رازی، و تفسیر کبیر و غرآن نیز آمده است. و فخر رازی ادعا می‌کند این روایت در میان علمای تفسیر و حدیث. مورد اتفاق است. ر. ک: تفسیر نمونه، ج۲، ص ۵۷۸.
  25. ر.ک: کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قسم الالهیات، ص ۲۱۸ و آیات ولایت در قرآن، ص۲۰۹.
  26. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.
  27. «آیا آب دادن به حاجیان و آبادسازی مسجد الحرام را همگون کار آن کس قرار داده‌اید که به خداوند و روز واپسین ایمان آورده و در راه خداوند جهاد کرده است؟ (هرگز این دو) نزد خداوند برابر نیستند و خداوند گروه ستمگران را رهنمایی نمی‌کند» سوره توبه، آیه ۱۹.
  28. «آیا آب دادن به حاجیان و آبادسازی مسجد الحرام را همگون کار آن کس قرار داده‌اید» سوره توبه، آیه ۱۹.
  29. همین روایت، به همین مضمون، یا با تفاوت کمی، در کتاب‌های فراوانی از اهل سنت نقل شده، مانند "تفسیر طبری" و"ثعلبی"، "اصحاب النزول واحدی"، "تفسیر خازن بغدادی"، "معالم التنزیل" علامه بغوی، "مناقب ابن مغازلی"، "جامع الاصول" ابن اثیر،"تفسیر فخررازی" و کتاب‌های دیگر ر. ک: تفسیر مجمع البیان ذیل آیات مورد بحث و تفسیر نمونه، ج ۷، ص ۳۲۰ برای توضیح بیشتر در باره این حدیث و مشخصات مدارک آن ر. ک: احقاق الحق جلد ۳ صفحه ۱۲۲ تا صفحه ۱۲۷.
  30. زهادت، عبدالمجید، معارف و عقاید ۵ ج۱.